سال ۹۷ سال سختی برای ایران است؛ سالی که اگرچه انتخاباتی در آن برگزار نمیشود اما سال سرنوشت سازی است چراکه شرایط منطقهای و جهانی از ثبات لازم برخوردار نیست و از سوی دیگر انتخابات مجلس یازدهم در سال ۹۸ برگزار خواهد شد که سال ۹۷ باید برای آن انتخابات زمینه سازی شود. در این میان جریان اصلاحات هم وظایف خطیری را بر دوش دارد چنانکه اکثریت رأیدهندگان با اعتماد به این جریان در انتخابات مجلس دهم به لیست امید رأی دادند، با اعتماد به جریان اصلاحات در انتخابات ریاستجمهوری دوازدهم رأی خود
را به نام حسن روحانی به صندوق انداختند و در نهایت با اطمینان به شعارهای جریان اصلاحات اعضای شورای شهر پایتخت را انتخاب کردند. در چنین شرایطی که اصلاحات در ردههای بالای کشور معنا پیدا میکند، از میزان جامعه محوری آن کاسته میشود که زنگ خطری برای این جریان است چراکه قدرت اجرایی شدن اصلاحات با تکیه بر بدنه حامی خود شکل میگیرد و در صورت فراموش شدن این بدنه رأیدهنده است که باید به تضعیف و در نهایت مرگ جریان اصلاحات رسید. سعید حجاریان نظریهپرداز جریان اصلاحات درباره چرایی طرح شعار «اصلاحات مرد؛ زنده باد اصلاحات» که خودش مطرح کرده بود، توضیح داد:
«زمانی این شعار را مطرح کردم که اصلاحات به گفتوگوی الیت در بالا تبدیل شده بود یعنی کم و بیش به کنفرمیسم و تایید وضع موجود بدل شده بود. در واقع کارمایه اصلاحات ته کشیده بود و باید اصلاحات به سمت جامعه محوری میرفت تا بتواند جامعه مدنی را تقویت کند». حجاریان تاکید داشت که اصلاحات باید بین دولت و جامعه در نوسان باشد و اذعان داشت: «آنطور که ما میخواستیم نشد و اصلاحات نتوانست خیلی در جامعه نفوذ کند»، این اظهارات سعید حجاریان در موضوعاتی قابل پذیرش است و البته در بخشی رد میشود که آن هم اعتماد جامعه به جریان اصلاحات بهرغم برخی نادیدهانگاریهای این جریان است.
اصولگرایان در دایره اصلاحات
بیتردید باید این جمله «اصلاحات مرد، زنده باد اصلاحات» حجاریان را در دوره اخیر چنین معنا کرد که جریان اصلاحات از تعریف اولیه خود خارج شده و دیگر منتسب به یک گروه فکری نیست که خود را خط امامی و چپهای قدیمی معرفی میکردند بلکه مدتی است که اعضایی از جریان اصولگرا پیشروتر از چپهای سیاسی شده و آرمانهای جریان اصلاحات از سوی عملکرد آنها رنگ واقعیت به خود میگیرد. البته این تغییر تنها در حد سیاسی نمایان نیست چراکه اعتقاد رقیب جریان چپ به اصلاحات دستاورد بزرگی برای جریانی است که در طی سالهای اخیر به نام اصلاحطلبان شناخته میشده است، اصولگرایانی که امروز پیشرفت کشور را در انجام اصلاحاتی در اردوگاه اصولگرایی و جداسازی فرصتطلبان از این جریان میدانند.
هشدار به تغییرات اجتماعی
این تغییر علاوه بر دایره سیاست ورزی در محدوده دیگری هم نیاز است که آن هم دایره زندگی اجتماعی افراد جامعه است. عباس عبدی به خوبی به این موضوع اشاره دارد و میگوید: «درباره اینکه گفته میشود جامعه در مسیر فروپاشی اجتماعی است، من از گذشته و از حدود ۱۵ سال پیش معتقد بودم که شاخصهای ما این را نشان میدهد؛ اما چرا فروپاشی رخ نمیداد؟ اتحاد شکلی بهدلیل قدرت دولت بود.
دولت قدرت داشت و میتوانست این ساختمان را حفظ کند؛ با وجود اینکه ساختمان بهلحاظ ذاتی و نیروهای داخلی خود قابل حفظ کردن نبود و دیگر نهادهای مختلفش آنقدر قدرت و اثرگذاری نداشتند که بتوانند خود و جامعه را حفظ کنند؛ بنابراین تنها دولت بود که با اتکا به قدرت سختافزاری خود جامعه را حفظ میکرد. در حال حاضر این قدرت و وضعیت تضعیف شده است و دولت نمیتواند در آینده نزدیک حتی این کار را انجام دهد؛ بنابراین تنها راه این است که یک بازسازی جدی در ساخت سیاسی و اجتماعی ایران صورت بگیرد و نهادهای مختلف، و بهطور مشخص نهاد رسانه و عدالت، بازسازی جدی شوند.» او ادامه میدهد:
«وضعیت نهاد رسانه در حد فاجعه است؛ نهاد آموزش و پرورش به همین ترتیب. نهاد حکومت نیز باید به جایگاه و کارکرد اصلی خود بازگردد و در امور جزئی و غیرحاکمیتی دخالت نداشته باشد و نهادهای مدنی تقویت شوند. نهادهای مدنی قوامدهنده و استحکامدهنده جامعه هستند. نهاد دین نیز باید ساختار و چهارچوب کلیِ نقشی که میتواند در جامعه داشته باشد را مشخص کند و این نقشی که هماکنون در جامعه دارد را نمیتواند ادامه دهد و باید جایگاه ترویج اخلاق و معنویت را دوباره از آن خود کند که این خلأ مساله کلیدی جامعه ماست. بنابراین اینکه این جامعه با شیوههای گذشته و سنتی حفظ شود دیگر امکانپذیر نیست.
مگر اینکه یک بازسازی جدی انجام شود اما اینکه فکر میکنیم، حفظ نمیشود و فرو میریزد منظور امروز و فردا نیست و این برحسب اتفاقاتی است که میتواند به وجود بیاید. در اصل ماجرا شکی وجود ندارد.» نظریهپرداز جریان اصلاحات توضیح میدهد: «آنچه مساله کلیدی جامعه ماست، ضعف همبستگی اجتماعی و فقدان انسجام اجتماعی است. انسجام اجتماعی از طریق کارکرد درست نهادها اعم از نهاد دین، نهاد آموزش، نهادهای مدنی، نهاد حکومت، نهاد اقتصاد، نهاد خانواده و نهاد رسانه است که شکل میگیرد.
در جامعه ما بخش اعظم این نهادها غیرکارکردی شدهاند و بیشترشان کارکرد خود را به نحو موثر ایفا نمیکنند بنابراین انسجام از بین رفته است. در این میان نیز به شکل ناهنجاری، فردیت جای آن انسجام و همبستگی عمومی و ملی را گرفته است». در سال ۹۶ اتفاقی که رخ داده این است که یک جابجایی کلی صورت گرفته است به این معنا که در طول زمان جامعه مدرنتر شده در حالی که قدرت سنتی مانده است و در سال ۹۶ این تحول کیفی شده و به مرحلهای رسیده که این شکاف عمیقتر از حد قابل تحمل شده است.
منظور شکاف میان سنت و مدرنیته است. بخشهایی از جامعه خواهان آینده بهتر، سبک زندگی جدید، اندیشههای متفاوت و انواع ارزشهای مدرن در برابر بخشی دیگر که سنت است صفآرایی کردهاند. مشکل ما در سال ۹۶ این است که دو بخش به توازن قوا رسیدهاند و هیچکدام حاضر نیستند یکدیگر را به رسمیت بشناسند و حاضر نیستند با هم کنار بیایند در حالی که هیچکدام نمیتوانند یکدیگر را بهطور قطع و یقین حذف کنند. بنابراین با چنین بحرانی مواجهیم.»
سال ۹۷، سال اصلاحات فراگیر
در سال ۹۷ اصلاحات در همه حوزههای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مدنظر است و بیش از همه اصلاحات در اصلاحات گذشته مدنظر است که به معنی رفع برداشتهای اشتباه و تلاش برای جذب اقشار بیشتری به سمت اصلاحات است.
- 11
- 2