به گزارش خبرآنلاین، تحولات جریان راست سنتی از زمان تاسیس تا به امروز در چند مقطع مختلف شکل گرفت. از جدایی جمعی از «روحانیونی» که حمایت امام را پشت خود داشتند و راهشان را برای رسیدن به پارلمان سوم از جامعه روحانیت مبارز جدا کرده و «کارگزارانی» که ترجیح را بر جدایی از این طیف سیاسی در زمان انتخابات مجلس پنجم دیدند گرفته تا این روزها که تغییری شگرف در صندلی دبیرکلی آن ایجاد شده، همه و همه اتفاقاتی است که با گذشت چند دهه از تشکیل جامعه روحانیت به عنوان رکن اصلی جریان راست سنتی رخ داده است.
تشکلی که در سال ۵۶ و همزمان با اوجگیری مبارزات انقلابی، از سوی جمعی از روحانیون حاضر در تهران با حضور افرادی چون آیت الله شهید مطهری، مرحوم آیتالله مهدوی کنی، آیتالله شهید مفتح، آیتالله شهید بهشتی، آیتالله شهید باهنر، مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی و... شکل گرفت و اساسنامهاش تنظیم شد تا با انسجام بیشتری به فعالیت خود ادامه دهد، این روزها با استعفای دبیرکلش که برخی اعضا نامش را تغییر اساسنامه گذاشته اند، مسیر جدیدی را آغاز کرده است.
مجمع روحانیون؛ نتیجه نخستین سنگ بنای اختلاف
در زمستان سال ۶۶ و در آستانه انتخابات دور سوم مجلس شورای اسلامی، مجمع روحانیون مبارز معروف به چپ سنتی اعلام موجودیت و فعالیت خود را آغاز کرد. این اتفاق زمانی رخ داد که با نزدیک شدن به زمان انتخابات این دوره، بحث تهیه فهرست انتخاباتی هم جدی شده بود. مباحثی که البته ریشه در اختلافاتی داشت که در اواخر عمر مجلس دوم در میان اعضای جامعه روحانیت مبارز ایجاد و بحثهای اقتصادی و سیاسی با محوریت دولت میرحسین موسوی محور اصلی این اختلافات بود. قضایای ۹۹ نفر و تلاش برای تصویب برخی لوایح اقتصادی سبب شد برخی اعضا بخواهند برای گریز از آن چاره ای بیندیشند.
فهرست انتخاباتی جامعه روحانیت مبارز تهران در آستانه انتخابات مجلس سوم، به مذاق برخی اعضا خوش نیامد. جناح اقلیت جامعه روحانیت که بعدها عنوان «مجمع روحانیون مبارز» به خود گرفت اصرار داشتند که هادی غفاری، فخرالدین حجازی و سیدمحمود دعایی در لیست انتخاباتی حضور داشته باشند ولی اکثریت اعضا با این تصمیم مخالف بودند و آنان را حائز ویژگیهای کافی برای تصدی پست نمایندگی نمی دانستند.
البته این اختلاف، آتش زیر خاکستر اختلافات پیشین را شعله ورتر کرد؛ اختلافاتی که به دیدگاههای جناح چپ و راست انقلابیون، بهویژه در اقتصاد بازمیگشت. کما اینکه آیت الله مهدویکنی هم در کتاب خاطرات خود جنس این اختلافات را از جنس همان نگاه چپی و راستی به سیاست داخلی و خارجی و اقتصاد دانسته است.
با این اختلافات سیدمحمد خاتمی و موسوی خوئینیها از اعضای برجسته این تشکل، در دیدار با مهدی کروبی پیشنهاد انشعاب از جامعه روحانیت را مطرح کردند. سیدعلیاکبر محتشمیپور (از اعضای برجسته مجمع روحانیون) نقل کرده است: «با توجه به جمعبندیهای به عمل آمده در مورد عملکرد جامعه روحانیت مبارز پیشنهاد انشعاب و تأسیس یک تشکیلات روحانی مستقل از جامعه روحانیت مبارز مطرح شد از این رو تصمیم بر این شد که آقای کروبی و موسوی خوئینیها در مورد تشکیل این تشکیلات جدید با امام صحبت کنند و نظر موافق ایشان راجلب نمایند. با توجه به آنکه در آن زمان آقای کروبی در بیمارستان بستری بود آقای خوئینیها به تنهایی در اسفند ماه سال ۱۳۶۶ با امام ملاقات کرد و برخلاف آنچه برخی تصور میکردند امام با ایجاد انشعاب در جامعه روحانیت موافقت کردند.»
با تایید حضرت امام این انشعاب رسماً صورت گرفت و از این زمان به بعد «مجمع روحانیون مبارز تهران» فعالیت خود را آغاز کرد.
کارگزاران دومین حلقه جداشده از راستهای سنتی
اما این تنها اتفاق حول محور جناح راست سنتی نبود چرا که آنها طعم انشعاب را یکبار دیگر و به فاصله کمتر از ۸ سال چشیدند. اینبار هم در آستانه انتخابات مجلس شورای اسلامی بود که اختلافات این تشکل سر باز کرد و در زمستان سال ۷۴ حزب کارگزاران سازندگی (معروف به راست مدرن) تشکیل شد.
داستان از آنجا آغاز شد که برخی از وزرای دولت دوم هاشمی رفسنجانی به دیدار رئیس جمهور وقت و معاون اول او رفتند تا نظر آنان را برای حضور در انتخابات مجلس آن هم با سازوکار و لیستی جدا از جامعه روحانیت مبارز جلب کنند.
آیتالله هاشمی رییس و حسن حبیبی معاون اول دولت سازندگی به این مدیران پیشنهاد دادند که به جای جدایی، با لیست جامعه روحانیت متحد شوند و ۵ نفر از آنان به عنوان نامزد مشترک در لیست جامعه روحانیت قرار بگیرند. اما جامعه روحانیت با این پیشنهاد مخالفت کرد. علی اکبر ناطق نوری از جمله مخالفین اصلی این پیشنهاد بود و اعلام کرد که بهتر است کارگزاران سازندگی با لیست جداگانهای وارد رقابت های انتخاباتی شوند.
هاشمی رفسنجانی نه در کسوت رئیس جمهور که به عنوان عضو جامعه روحانیت، اگرچه تلاش کرد که هم مدیرانش در انتخابات شرکت کنند و انشعابی در جامعه روحانیت شکل نگیرد اما موفق نشد و کارگزاران سازندگی در بیانیهای موجودیت سیاسی خود را اعلام کرد و توانست اقلیت قدرتمندی را در مقابل جامعه روحانیت مبارز تهران در مجلس پنجم تشکیل دهد. حتی فائزه هاشمی دختر رئیس جمهور وقت با اختلاف کمی نسبت به ناطق نوری چهره شناخته شده جریان راست به عنوان نفر دوم از تهران وارد مجلس شد.
جدایی موحدی؛ تغییر اساسنامه یا اختلافات درون جامعه؟
با گذشت ۲۴ سال حال آیت الله موحدی کرمانی دبیرکل جامعه روحانیت مبارز، کاری کرد تا باز هم خطر انشعاب از بیخ گوش راست های سنتی بگذرد. او که چهار سال پیش و پس از فوت آیت الله مهدوی کنی با رای اکثریت اعضای شورای مرکزی و بدون مخالف، به عنوان دبیرکل جدید جامعه روحانیت مبارز تهران انتخاب شده بود، چندی پیش از سمت خود استعفا داد تا جدایی زودتر از موعد او از صندلی دبیرکلی شائبه اختلافات درونی این تشکل را بر سر زبان ها بیندازد.
هرچند عده ای از اعضا این تغییرات را مرتبط با اساسنامه جدیدی دانستند که پس از گذشت ده سال از تصویب آن دوباره باید تغییر می کرد، اما برخی تحلیل گران انتخاب مصطفی پورمحمدی بجای موحدی کرمانی را نشانه اختلافی جدید در این تشکل دانستند.
هرچه باشد موحدی کرمانی جانشین آیت الله مهدوی کنی شده بود؛ مردی که قدرت وحدتبخشی بالایی داشت و توانسته بود این تشکل را همچنان تاثیرگذار در دوره های مختلف انتخابات در کشور نگه دارد. او از ریش سفیدان این جریان و هم تراز به آیت الله یزدی دبیرکل جامعه مدرسین حوزه علمیه قم بود اما پورمحمدی که از عضویتش در جامعه روحانیت کمتر از ۱۰ سال می گذرد، از جوانترین اعضای این تشکل است و در حالی بر کرسی دبیرکلی تکیه زده که سیدرضا تقوی گزینه محتمل تری برای حضور در این جایگاه بود.
پورمحمدی نماد اعتدال خواهد بود یا انشقاق؟
جامعه روحانیت مبارز مدتهاست در مسیری گام گذاشته که مسافرانش یک به یک از آن جدا می شود. از شهیدان بزرگی چون مطهری، مفتح، بهشتی و باهنر، گرفته تا آیات مهدوی کنی، هاشمی رفسنجانی و طباطبایی که فوتشان خلا بزرگی را در این تشکل بر جای گذاشتند تا حجج اسلام حسن روحانی و علی اکبر ناطق نوری که چندسالی است حاضر به شرکت در جلسات این گروه نمی شوند. این تحولات تدریجی، وضعیت این تشکل را به جایی رسانده که کوچکترین تغییراتی در آن اگرچه به بحث اساسنامه مربوط باشد شبهه ازهم گسیختگی این جریان را ایجاد می کند.
مادامیکه مرحوم آیت الله مهدوی کنی سکانداری این تشکل را بر عهده داشت، دوشادوش مرحوم حبیب الله عسگراولادی دبیرکل موتلفه اسلامی به عنوان ریش سفیدان جریان راست سنتی می کوشید تا دود سفید از تصمیمات انتخاباتی جریان اصولگرا برخواسته و حول محور اعتدال تصمیم گیری شود. این درحالی بود که از یکسو تندروی ها و تولد جرایاناتی چون جمعیت رهپویان و جبهه پایداری، این تلاش ها را کمرنگ می کرد و از سوی دیگر جامعه وعاظ به ریاست مرحوم شجونی در دل جامعه روحانیت دچار انشعابی به سوی جریان انحرافی در دولت محمود احمدی نژاد با محوریت امیری فر و شریف زاده شد.
آیت الله موحدی کرمانی به عنوان جانشین آیت الله مهدوی کنی، نزدیکترین تفکر را به او داشت. اما او نیز همچون آن مرحوم در اواخر عمرش نتوانست محوریت جامعه روحانیت را در میان اصولگرایان حفظ کند و در چندین انتخابات گذشته به جای یک لیست این جریان با چند لیست موازی وارد انتخابات شد و عموما ناکام ماند. با به محاق رفتن جریان انحرافی نیز ماجرای آن انشعاب، به نتیجه ای نرسید.
وقتی شایع شد که سیدرضا تقوی محتمل ترین گزینه برای جانشینی موحدی کرمانی است، احتمال نزدیک شدن جامعه روحانیت به جناح تندرو اصولگرایان جدی شد. اما با انتخاب پورمحمدی این احتمال رنگ باخت و ابقای محوریت اعتدال در جامعه روحانیت پررنگتر شد. اما باید منتظر ماند و دید که مصطفی پورمحمدی که در دوران ریاست جمهوری حسن روحانی مسئولیت وزارت دادگستری را برعهده داشت، می تواند این تشکل را از حالت ایستایی که چندین سال است به آن دچار شده، خلاص سازد و بار دیگر آن را در رفیع ترین جایگاه تصمیم گیری جریان اصولگرا قرار دهد یا نه؟ از سوی دیگر اقلیت تندرو در دل جامعه روحانیت، راهشان را بار دیگر سوا میکنند یا پورمحمدی می تواند همه را زیر چتر این عنوان حفظ کند؟
رضوانه رضاییپور
- 17
- 5