هر یک از روسای جمهور ایران سرنوشت غریبی داشتهاند اما مسئله درباره حسن روحانی در این مقطع تاریخی که آگاهی سیاسی جامعه روز به روز افزون میگردد به گونه دیگری است. او نه تنها مسئول آینده سیاسی خودش بلکه جامعه ایران و حتی اصلاحطلبان است. اکثریت قریب به اتفاق جریان اصلاحات به این مهم یقین و باور دارند که سرنوشت اصلاحطلبان و دولت دوازدهم خواه ناخواه به یکدیگرگره خورده و آینده سیاسی این جریان منوط به عملکرد روحانی و افزایش اعتماد مردم به اصلاحطلبان است. از این رو، دولت باید به دلیل امیدی که در میان جامعه ایران ایجاد کرده است و همچنین حمایت قاطع اصلاحطلبان و بدنه این جریان به منزلگه مقصود برسد و از خود نامینیک در صحنه سیاسی ایران به جای بگذارد.
به عبارتی رئیسجمهور نه فقط به دلیل حمایت جریان اصلاحات بلکه به دلیل وعدههایی که به مردم داده و امیدی که در میان جوانان و زنان ایجاد کرده است باید قبل از این که این نور امید به تاریکی بگراید برای حل چالشهای موجود و برون رفت از بحرانهای کنونی چارهای بیندیشد ولو اینکه برای حل این مشکلات حتی همه بخشهای جامعه ایران و نخبگان را نیز با خود همراه کند و به یاری بطلبد. بر این اساس جهانبخش خانجانی عضو حزب کارگزاران و سخنگوی وزارت کشور در دولت اصلاحات درباره ملزومات اقتصادی و سیاسی دولت و روابط رئیسجمهور با اصلاحات و آینده سیاسی این جریان، با آفتاب یزد به گفت و گو پرداخته است که در ادامه آن را میخوانید.
همچنان جریان احمدی نژاد در نهادهای دولتی سمت دارند و برخی از این افراد اجازه نمیدهند که کار دولت پیش برود، چرا هیچ عزمی از سوی دولت برای برکناری این افراد وجود ندارد؟
وقتی مردم روحانی را برای تحقق اهداف و برنامههایشان انتخاب میکنند دولت هم باید در مقابل برای عمل به وعدههایش از عوامل و نیروهای مناسبی استفاده کند. بنابراین در شرایطی که رئیسجمهور علیرغم توصیههای دلسوزان و اصلاحطلبان، معاونین و مدیران و حتی عوامل انسانی در ردههای مختلف نظارتی و مدیریتی در سازمانها را مطابق با وعدهها و آمالهایش انتخاب نمیکند قطعا در اجرای برنامههای خود دچار مشکل میشود. از این رو، اگرچه موانع و کارشکنیهایی از سوی مخالفان دولت صورت میگیرد اما بزرگترین معضل و مشکل به خود دولت بر میگردد.
از سویی اراده لازم برای تحقق برنامهها و وعدههای داده شده در دولت وجود ندارد. روحانی قبل از اینکه دیگران را مسبب این نابه سامانیها بداند و از آنها گله مند باشد باید کابینه و دولت خود را مقصر چنین وضعیتی بداند. زیرا کابینه و مجموعه دولت است که در اجرا و تحقق برنامهها ناتوان هستند. علاوه بر این، روحانی قبلا بارها در سخنرانیهای خود اعلام کرد که برخی از عناصر دولت همراه نیستند یا گیوه خود را ورنکشیدند یا در انجام وظایف خود ضعف دارند. از این رو، این پرسش از رئیس دولت و وزارتخانههای او پیش میآید که اگر رئیسجمهور نسبت به وضعیت موجود و عملکرد برخی از وزرای خود گلهمند است چه کسی باید این افراد را برکنار کرده و از نیروهای پرتوان، کارآمدتر و جوان تری به جای آنها استفاده کند؟
مگرنه این است که این تغییر باید از سوی رئیس دولت رقم بخورد؟ به همین دلیل دولت باید قبل از هر چیز خود را مورد شماتت قرار دهد و رئیس دولت تصمیمگیریهایش را مورد اصلاح قرار دهد.عدم تغییر نیروهای مخالف دولت در برخی از نهادها در حالی است که احمدی نژاد پس از آغاز کار دولت نهم و دهم در بسیاری از سطوح اصلاحطلبان را از بدنه دولت حذف و نیروهای خود را در بخشهای مختلف دولت تزریق کرد. اگرچه انتظار نمیرود که روحانی رفتاری مانند احمدی نژاد در عزل و نصبها داشته باشد و یا نیروهای اصولگرا و ناهمسو را در دولت قلع و قمع کند اما حداقل انتظار میرفت که روحانی از عناصر همسو و همراه در بدنه وزارتخانهها استفاده میکرد تا موفق به تحقق برنامههای خود میشد.
در اکثر وزارتخانهها عناصر و نیروهای ناهمسو به کار گرفته شدند در حالی که این افراد هیچ تعهد و دلبستگی به برنامهها و اهداف دولت در خود احساس نمیکنند. بنابراین افرادی که در اردوگاه رقیب بودند و با رقبای روحانی همکاری میکردند قطعا نمیتوانند به دولت کمک کنند. بنابراین ضعف و مشکل اصلی از سوی دولت است که نتوانست مطابق با برنامههایش رفتار و عمل کند.
تصور میکنید چگونه باید به روحانی در تغییر این افراد در بدنه دولت کمک کرد؟
اصلاح طلبان قبلا به رئیسجمهور درباره افراد ناهمسو در دولت هشدار دادند به همین دلیل رئیسجمهور چارهای ندارد جز آنکه با توجه به وعدههایش، از عناصر همسو و کارآمد بهره ببرد. به هر روی دولت برنامهها و ماموریتهایی برای اجرا دارد که اگر این برنامهها را محقق نکند، پس از اتمام دوره چهارساله با شکست مواجه خواهد شد. از این رو بهتر است که رئیسجمهور مسئله ترمیم کابینه و حذف عناصر ناهمسو را در دولت جدی بگیرد.
دولت میگویدکه در وقایع اخیر بیتقصیر بوده است در حالی که این اظهارات بر روی جامعهای که به اظهارات امیدوار کننده روحانی در انتخابات اخیر امیدوار شدهاند، تاثیری ندارد، از این رو، حتی اگر مخالفان دولت مسبب رویدادهای تلخ اخیر بوده باشند، بهتر نیست که دولت به جای توجیه اقداماتش اساسا اشتباهات خود را بپذیرد و از مسئولیتهایش شانه خالی نکند؟
رئیسجمهور درحوزه تصمیم سازی باید ازافرادی استفاده کند که توان پیشبینی این بحرانها را داشته باشند. در حالی که حتی افرادی که از دانش اقتصادی هم برخوردار نیستند این بحرانها را پیشبینی کردند و تشخیص دادند که امکان بروز چنین معضلاتی در کشور وجود دارد اما به راستی چگونه میتوان پذیرفت که دولت و تیم اقتصادی او توان پیشبینی این وضعیت را نداشتند؟! به همین دلیل به نظر میرسد که دولت حتی در بیان ناکارآمدی و اختلال گریهایی که صورت میگیرد بازهم مسامحه میکند و در بیان مسائل محافظهکاری به خرج میدهد که این مهم به هیچ روی پسندیده نیست.
رئیسجمهور گویا هر لحظه باید در انتظار یک رویداد غیر منتظره علیه خود و کابینهاش باشد. از این رو، چه چیز باعث میشود مخالفان احساس کنند که یک حاشیه امن دارند و میتوانند علیه روحانی دست به هر اقدامیبزنند؟
تردیدی نیست که در کشور سیستمهای موازی بسیاری وجود دارد که این سیستمها توانمندیهای اقتصادی بسیار بالایی دارند اما اگر دولت برنامهریزی مدون و قویای داشته باشد قطعا تا حدودی میتواند مشکلات و معضلات را برطرف کند. علاوه بر این، مردم دولت را انتخاب میکنند تا به قانون پایدار باشد اما وقتی افرادی برخلاف قانون رفتارهایی انجام میدهند دولت موظف است شفاف و صریح این موارد را به مردم توضیح دهد.
دولت حتی اگر در مواردی که نتوانست به وعدههای خود عمل کند باید نقاط ضعف و موانع موجود بر سر راه برنامههایش را شفاف وعلنی به مردم توضیح دهد. اما این در حالی است که دولت در تصمیمگیریها و بیان علل ناکامیهای خود رودربایستی سیاسی دارد و یک محافظهکاری مطلق در پیش گرفته است.
به هر روی برای مردم عادی چندان اهمیتی ندارد که دولت تحت فشار است یا موانع زیادی بر سر راه او وجود دارد بلکه مردم کوچه و بازار و اقشار کمدرآمد به دنبال نتیجه کار هستند. از این رو، رئیسجمهور چگونه میتواند رضایت واعتماد جامعه به ویژه طبقه ضعیف را که با هزار امید به او رای دادند جلب کند؟
مردم به افرادی در حوزههای قانونگذاری و اجرا رای میدهند که بتوانند توقعات و خواستههای خود را با توانایی آنها جهت تحقق همپوشانی کنند و به منصه ظهور برسانند. طبیعی است وقتی افراد ببینند که دولت و مجلس توان دفاع از حقوق و تحقق خواستههایشان را ندارند و در استیفای حقوقشان ناتوانند در دور بعدی انتخابات آنها را انتخاب نمیکنند و در نهایت یک نوع وازدگی رخ میدهد.
زیرا مردم میخواهند چرخ زندگیشان بچرخد و معضلات و مشکلاتشان التیام پیدا کند. وقتی دولت روحانی در همه حوزههای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و... نتوانست در جهت امنیت سیاسی و رفاه اقتصادی کوشش کند قطعا مردم از دولت رویگردان خواهند شد. اما آنچه که مهم است مشکلات موجود تنها دامن دولت را نمیگیرد بلکه همه بخشهای نظام را درگیر خواهد کرد.
حجاریان اخیرا گفته است انتخابات برای ما بت نیست. عدم شرکت و حضور اصلاحات در انتخابات چه تبعاتی برای این جناح و نظام به دنبال دارد؟
به هر روی این مهم که اصلاحطلبان به دلیل رد صلاحیتها نمیتوانند نیروهای کارآمد خود را روانه مجلس کنند خود یک مسئله است و از سویی عدم حضور اصلاحطلبان در انتخابات آتی مجلس شورای اسلامیمسئله دیگری است به همین دلیل باید به سمتی پیش رفت تا مسئولان شورای نگهبان را متقاعد کرد که شرایط کنونی و مسائل مهم کشور در برهه زمانی فعلی ضرورتش ایجاب میکند که تصمیمات به نحوی گرفته شود که رد صلاحیتها کمتر گردد.
اظهارات حجاریان تا چه اندازه ناشی از عملکرد فراکسیون امید است؟
جریانهای سیاسی هرگز به هیچ دلیلی از انتخابات قهر نمیکنند و یا از صحنه سیاسی دور نمیشوند. آنچه که امروز اصلاحطلبان انجام میدهند مطالبهگری و ورود قانونی به ارکان حکومت و دولت به ویژه حضورنیروهای کارآمد اصلاحطلب در انتخابات مجلس و ریاست جمهوری است. اگر اصلاحطلبان بتوانند این مطالبه گری را به درستی و براساس قانون انجام دهند در این صورت بدون تردید همه مشکلات حل خواهد شد. اصلاحطلبان باید از محافظهکاری خود خواسته دوری کنند و مسائل کلان کشور را شفاف با ارکان مختلف حکومت اعم از دولت و قوای مختلف مطرح کنند.
آیا حضور یک جریان در انتخابات و یا به عبارتی تک قطبی کردن آن خطرناک نیست و منجر به روی کار آمدن دولتی انحصارطلب نمیگردد؟
بدون تردید باید جریانهای سیاسی متعددی در انتخابات حضور داشته باشند تا مردم بتوانند از میان گروههای مختلفی که وارد رقابت با یکدیگر میشوند دست به انتخاب بزنند. اکنون اگر اصلاحطلبان بخواهند محدودیت و یا انسداد سیاسی ایجاد کنند قطع به یقین این شرایط به سرخوردگی جریانات سیاسی منجر میگردد. چه بسا جریانهایی که نمیتوانند مسائل خود را به سهولت مطرح کنند در نهایت به روشهای غیردموکراتیک روی خواهند آورد. قطعا حضور یک گروه و جریان حزبی در انتخابات انسداد سیاسی ایجاد میکند و همچنین به تقابلهای اجتماعی و سیاسی دامن خواهد زد و در نتیجه زمینه رفتار مسالمت آمیز را از جامعه خواهد گرفت.
با توجه به وقایعی که طی یکسال گذشته تاکنون رخ داده و همچنین رخدادهای اخیر تصور نمیکنید که جامعه اعتماد خود را نسبت به اصلاحطلبان از دست داده است؟ چگونه اصلاحطلبان میتوانند این اعتماد از دست رفته را به جامعه بازگردانند؟
جامعه اعتمادش را نسبت به جریان اصلاحات از دست نداده بلکه اعتماد جامعه تا حدی نسبت به جریان اصلاحات کاهش پیدا کرده است و امروز بخشهایی از جامعه به دلیل عدم تحقق خواستههایشان و همچنین وقایع اخیراحساس ناامیدی میکنند. به هر روی در شرایط کنونی بیشترین کشش و اقبال مردم به سمت جریان اصلاحات است و هنوز اصلاحطلبان محبوب ترین چهرههای سیاسی کشور محسوب میشوند اما به هر روی، این مهم به این منزله نیست که اصلاحطلبان به دنبال ترمیم ضعفهای خود نباشند. اما باید اذعان داشت که اگر این شکافها گسترش پیدا کند این وضعیت به افزایش ناامیدی و بیاعتمادی جامعه منجر خواهد شد. به نظر میرسد که اصلاحطلبان تلاششان بر این است تا از این بحران خارج شوند.
برخی از اصلاحطلبان معتقدند که براندازها به دنبال خروج جریان اصلاحات از صحنه سیاسی کشور هستند و از سویی روحانی روابط مطلوبی با جریان اصلاحات ندارد، از این رو، خروج جریان اصلاحات از صحنه سیاسی به ویژه در وضعیت امروز ایران که بیش از هر زمان دیگری کشور نیاز به اصلاحات دارد و همچنین عدم ارتباط مطلوب دولت با اصلاحطلبان به زیان روحانی و حاکمیت محسوب نمیگردد؟
اعتقاد ندارم به این گفتهها که رئیسجمهور با اصلاحطلبان ارتباط ندارد و یا میان دولت و اصلاحطلبان اختلاف وجود دارد بلکه ممکن است که میان اصلاحطلبان و رئیسجمهور تنها اختلاف دیدگاه وجود داشته باشد اما این مسئله واقعیت دارد که براندازها و چهرههای سیاسی علاقه مندند که اصلاحات و وحدت این جریان با دولت و حاکمیت به سردی بگراید و به نحوی از میزان تاثیرگذاری اصلاحطلبان کاهش دهند به همین دلیل اصلاحطلبان باید تلاش کنند که هرگز چنین فضایی در کشورعلیه این جریان ایجاد نشود.
در صورتی که اصلاحطلبان موفق به جلب افکارعمومیشدند بهتر نیست که این جریان با توجه به تجربه انتخابات مجلس دهم وعملکرد و ناهمسویی نمایندههای اعتدالگرا، به طور مستقل و با تابلوی خود در انتخابات مجلس ۹۸ وارد شوند؟
در یک فرآیند انتخاباتی باید به این موضوع توجه کرد که از چه رویکردی بیشترین بهره سیاسی را میتوان گرفت. اگر رویکرد حضور انفرادی یک جریان سیاسی سبب شود که اصلاحطلبان به بیشترین اهداف خود در انتخابات مجلس شورای اسلامی۹۸ دست یابند مانعی برای حضور انفرادی این جریان وجود ندارد اما اگر لازم باشد که اصلاحطلبان با جریانات سیاسی دیگری وارد ائتلاف شوند قطعا این ائتلاف به نفع جریان اصلاحات است و باید از آن بهره برد.
برجام دستاورد مهم دولت روحانی است که روزی اصلاحطلبان از آن حمایت و مردم را بیشتر به این دلیل تشویق به رای به رئیسجمهور کردند، آیا لغو آن به زیان آینده سیاسی جریان اصلاحات نیست؟
لغو برجام نه فقط به زیان جریان اصلاحات بلکه به ضرر همه بخشهاست. زیرا ایران هزینههای بسیاری برای گفت وگو با جهان پرداخت کرده است اگر از سوی سایر ارکان حکومت و جریانهای سیاسی از تلاش دولت برای حفظ برجام حمایت نشود قطعا گفت و گو جای خود را به تنش سیاسی و خشونت کلامیخواهد داد. در
این صورت ایران مسئلهای تحت عنوان برنامه مشترک برای گفت وگو با جهان نخواهد داشت و شرایط در داخل روز به روز بحرانی تر خواهد شد و در نهایت تنش و بحران جای گفت و گو و برنامه مشترک را خواهد گرفت.
بهعنوان سوال پایانی، برجام یک نگاه امیدوارنه در کشور به وجود آورد و مردم از رفع تحریم و روابط مطلوب ایران با جهان و... خوشحال بودند. در صورتی که برجام بهعنوان برگ برنده دولت روحانی لغو شود چه شرایطی پیش روی کشور خواهد بود؟ توصیه جنابعالی به دولت روحانی چیست؟
دولت باید از همه ابزار و اهرمهای ممکن برای گفت وگو با جهان در جهت حفظ برجام بهره ببرد و با همه توان خود فرآیند گفت و گو را با طرفهای برجام افزایش دهد تا ایران بتواند بیشترین منفعت و بهره را از ارتباط با جامعه جهانی کسب کند.
هستی قاسمی
- 19
- 6