كلاف سياست در ايران پيچيدهتر از هميشه است. ضرورت همگرايي و انسجام داخلي در حالي احساس ميشود كه هر يك از جريانهاي سياسي اصلاحطلب و اصولگرا در سطوح مختلف با چالشهاي بسياري مواجهاند. عملكرد دولت روحاني و نابسامانيهاي اقتصادي موجود عرصه را بر اصلاحطلبان تنگتر كرده است. برخي تحليلگران اصلاحطلب معتقدند بايد راديكالتر عمل كرد. راديكال شدن اما در وضعيت كنوني ساده نيست و بدون مرزبندي مشخص با طيف موسوم به برانداز ممكن به نظر نميرسد.
مصطفي تاجزاده، معاون سياسي وزير كشور در دولت اصلاحات از جمله اصلاحطلباني است كه با راديكال شدن موافق است اما ادامه حمايت از دولت را نيز لازم ميداند. به اعتقاد او بدون صراحت در موضعگيريها نميتوان كاري از پيش برد و سياستورزي نيابتي در فضاي امروز جامعه جوابگو نيست. تاجزاده تاكيد ميكند كه اصلاحطلبان بايد با قويترين و مديرترين كادر خود به ميدان آيند. در عين حال ادامه حمايت از دولت را ضروري ميداند و معتقد است كه حمايت از دولت قانوني بهتر از فرصت دادن به دولت در سايه است.
اصليترين نياز امروز جريان اصلاحات چيست؟
در درجه اول صراحت و شفافيت بيشتر در اتخاذ مواضع و سخن گفتن است. چه صحبت با حكومت و نهادهاي انتصابي و چه دولت و مجلس. در درجه دوم نيز انسجام و كارايي تشكيلاتي بيشتر و تلاش براي راهاندازي رسانهاي كه همه اصلاحطلبان كم و بيش در آن حضور داشته باشند.
برخي تحليلگران معتقد هستند كه اصلاحطلبان بايد راديكالتر عمل كنند، با اين ايده موافق هستيد؟
اگر منظور از راديكال شدن اين است كه اصلاحطلبان اعلام كنند به روش سالهاي ٩٢ تا ٩٦ نميتوان سياستورزي كرد و لازم است تجديد نظرهايي در آن صورت گيرد، با آن موافقم. زيرا سياستورزي نيابتي جوابگوي شرايط بحراني امروز نيست. همه گرايشها بايد با قويترين و مديرترين كادرهاي خود در ميدان رقابت و مشاركت سياسي حاضر شوند.
اين رويكرد چگونه به اصلاحطلبان كمك خواهد كرد؟
مشكلات انباشتهتر از آن است كه بتوان بدون حضور قويترين چهرهها و شايستهترين مديران با هر گرايشي و نيز بدون جلب حمايت مردم و مشاركت فعال آنان به مصاف معضلات رفت. اگر راديكاليزم به اين معنا است كه صريحا بگوييم با نظارت استصوابي مخالف هستيم، بله موافقم. انتخابات بايد آزاد و مقدمات آن فراهم شود. يعني تاسيس اتحاديه، سنديكا، احزاب و مطبوعات و نيز برپايي تجمعات اعتراضي آزاد شود و آزادي فضاي مجازي تامين شود. مردم خود ببينند و باور كنند كه هر شهروندي در ايرانزمين با هر گرايشي ميتواند نامزدهاي مورد نظر خود را از ميان داوطلبان پيدا كند.
با توجه به نامه اخير جوانان اصلاحطلب و تاكيدي كه بر ضرورت استفاده از نيروهاي متعهدتر داشتند، راديكال شدن ميتواند موجب تقويت پايگاه اجتماعي جريان اصلاحات شود؟
بله، به نظر من بسياري از مردم ديگر به روش گذشته راي نخواهند داد و اگر هم راي بدهند منتخبانشان قادر به حل مشكلاتي مثل بيكفايتي و فساد گسترده نخواهند بود. توجه كنيد كه كشورهايي مانند سوريه، عراق، يمن، افغانستان، ليبي و... كه دچار هرج و مرج و گرفتاري و جنگهاي داخلي شدند، همه يك فصل مشترك داشتند و آن اينكه در كنار رژيم فاقد يك جريان اصلاحي قدرتمند بودند.
جرياني كه بتواند به صورت همزمان هم با حكومت سخن بگويد و آن را تعديل كند و هم با مردم حرف زده و آنان را متوجه وخامت اوضاع و عواقب انتخابهاي نادرست كند. بنابراين معتقدم كه اگر امروز اصلاحطلبان بتوانند صريحتر از گذشته با حكومت و مردم سخن گويند هم ميتوانند پايگاه اجتماعي خود را تقويت كنند و هم مانع از آن شوند كه كشور به سمت درگيريهاي داخلي پيش رود.
آقاي حجاريان گفته بودند كه رقيب اصلي اصلاحطلبان در شرايط فعلي براندازان هستند؛ به نظر شما راديكال شدن به مواجهه با اين رقيب كمك خواهد كرد؟
تفاوت ما با براندازان عمدتا در راهحلي است كه ارايه ميكنيم آنان يا به انقلاب باور دارند يا به سرنگوني با كمك قدرتهاي خارجي به طور مشخص امريكا. ما با هر دو راه مخالف هستيم به دليل اينكه هزينه چنين اقداماتي به مراتب بيشتر از مزايا و فوايد آنها ميبينيم و معتقديم كه اصلاحات اگر چه كند و زمانبر اما با اطمينان بيشتر و هزينه كمتر و با حفظ نظم و ثبات ميتواند ما را به اهداف مشترك نزديك كند.
و اين هدف مشترك چيست؟
نيل به ايراني آباد و توسعهيافته و در عين حال امن و دموكراتيك.
اصلاحطلبان در صورت راديكالتر شدن يا به قول شما صريحتر شدن با دولت مستقر چه نسبتي خواهند داشت؟ فكر ميكنيد كه مناسبات اين جريان با دولت تغيير ميكند؟
درباره رابطه ما با دولت آقاي روحاني به چند نكته بايد توجه داشت. اولا از رايي كه داديم حمايت ميكنيم. نظارت استصوابي هيچ انتخاب بهتري در مقابل ما قرار نداده بود. من همان زمان هم گفتم كه در شرايط فعلي بهترين نامزد ما آقاي مهندس موسوي است كه ميتواند با اين مشكلات دست و پنجه نرم كند اما برخي دوستان مانند آقاي مهاجراني اعتراض و انتقاد كردند كه چرا من چنين ميگويم. به هر حال قصد من ثبت اين موضوع بود كه در عين دفاع تمام عيار از آقاي روحاني بگويم اين حمايت را به دليل وضعيت و شرايط صورت ميدهيم نه اينكه ايشان نامزد ايدهآل ما باشد.
دوم اينكه هنوز هم از دولت به ويژه كارهاي مثبت آن دفاع ميكنيم و البته نسبت به اقدامات نامناسب آن انتقاد داريم. اين انتقادات را بيان ميكنيم و در آينده نيز بايد صريحتر بيان كنيم. اما هنوز هم معتقد هستيم كه براي نجات كشور بايد بين دولت پنهان و دولت قانوني، به سوي تقويت و حمايت از دولت قانوني حركت كرد. صرف نظر از اينكه چه كسي در راس آن قرار دارد.
سوم اينكه در همين شرايط كنوني نيز عملكرد دولت نسبت به نهادهاي انتصابي مانند قوه قضاييه، صدا و سيما و شوراي نگهبان به مراتب بهتر و قابل دفاعتر بوده است.
نكته پاياني و مهمتر از همه آنكه هيچ راهي براي نجات كشور و سربلندي ملت ما وجود ندارد جز آنكه به سمت انتخابات آزاد برويم تا شايستگان انتخاب شوند و دو معضل بزرگ جامعه ما يعني بيكفايتي مديريتي و فساد سيستمي توسط آنان برطرف يا مهار شود.
حالا كه اعتقاد داريد در مناسبات دولت و اصلاحطلبان تغييري حاصل نميشود، اجازه دهيد در مورد طيفهاي مختلف اصلاحطلب صحبت كنيم. فكر ميكنيد همه طيفها با راديكال شدن موافق باشند؟ گروههايي كه بيشتر به ائتلاف با اعتداليون مايل هستند چقدر در اتخاذ اين رويكرد همراهي ميكنند؟
تصور ميكنم كه اكثريت قريب به اتفاق اصلاحطلبان در سراسر كشور از شفاف شدن و صريح شدن مواضع اصلاحطلبان و بيان ديدگاههاي آنان نسبت به اصلاحات بنيادين استقبال ميكنند.
منظورتان از اصلاحات بنيادين دقيقا چيست؟
تحقق مطالباتي مثل بيطرف شدن دستگاههاي انتصابي، چند صدا شدن صدا و سيما، واگذاري ديپلماسي به وزارت امور خارجه، رفع حصر و پايان دادن به همه بگير و ببندهاي موجود در جامعه و به رسميت شناختن سبكهاي مختلف زندگي، توجه به حقوق زنان، ارتقاي جايگاه برادران و خواهران اهل سنت و بالاخره به رسميت شناختن نيروي سوم. از همه مهمتر لغو نظارت استصوابي و حركت به سوي انتخابات صددرصد آزاد و عادلانه براي اينكه هر كسي كه ملت ميپسندد به عنوان صاحب خانه برگزيده شود و مسووليت امور را بر عهده گيرد. به نظر من اكثريت قاطع اصلاحطلبان از اين مطالبات دفاع خواهند كرد. اگر خداي نكرده كساني هم باشند كه با اين مطالبات همراهي نكنند، منزوي و از مردم دور ميشوند و پايگاه اجتماعي خود را از دست خواهند داد.
اگر راديكال شدن يا صريحتر شدن به ايجاد انشقاق در جريان اصلاحطلب ختم شود، چطور ميتوان اين مشكل را حل كرد؟
تصور نميكنم چنين مشكلي ايجاد شود. من در دو ماه گذشته به پنج استان سفر كردم و مطالباتي كه برشمردم را مطالبه عموم اصلاحطلبان با گرايشهاي مختلف در احزاب گوناگون يافتم. البته مخالفاني نيز دارد كه اقليتي بيش نيستند. به نظر من به ميزاني كه اصلاحات صريحتر شود، منتقدان نيز نتايج مثبت اين روش را خواهند ديد و حساب خود را از مجموعه اصلاحات جدا نخواهند كرد.
- 15
- 6