پارلمان اصلاحات، شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان، اثرگذاری جریانات و احزاب اصلاحطلب، بیاعتمادی، سهمخواهی و... اینها مباحث عمدهای است که حول جریان بزرگ و تاثیرگذار اصلاحات مدام بیان میشود و فعالان حزبی و غیرحزبی این جریان این موارد را رصد کرده و به ارائه راهکار و تحلیل مشغولند. از سویی گمان میرود اعتماد مردم نسبت به عملکرد این جریان به واسطه حمایت از دولت روحانی، کمرنگ شده است.
هرچند اصلاحطلبان خود را مسئول عملکرد دستگاههای دولتی نمیدانند اما مردم و رأی دهندگان، دولت تدبیر و امید را حاصل فعالیت و به میدان آمدن اصلاحطلبان میدانند. در چنین شرایطی زمزمههایی مبنی بر سهمخواهیهای مداوم برخی جریانات و چهرههای مطرح اصلاحطلب در شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان شنیده میشود که این خود بیاعتمادیها نسبت به جریان اصلاحات افزوده است. «آرمان» با فرزانه ترکان عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی گفتوگو کرده و وی بیبرنامه و شعارزده بودن را از بزرگترین آسیبهای این جریان میداند.
شنیده شده برخی دنبال این هستند تا افراد نزدیک به خود را در شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان وارد کنند. اگر چنین باشد، ارزیابی شما در این باره چیست؟
اصل مطلب این است که اگر هدف از اجماع اصلاحطلبان برای تشکیل یک جبهه، حل مشکلات مردم و ایجاد یک همآرایی برای انتخاب افراد اصلح باشد که از ابتدا هم هدف جریان اصلاحات همین بوده است، در آن صورت دیگر شاهد چنین اتفاقات و منفعتطلبیها نخواهیم بود. اما گاهی منیتها و منافع شخصی برخی برای گرفتن امتیاز در احزاب یا شورای عالی، باعث بروز گاه و بیگاه این موارد میشود.
در شرایط کنونی مردم دچار ناامیدی هستند و مشکلات اقتصادی و معیشتی فراوانی دارند، دیگر نسبت به چنین رخدادهایی واکنش نشان نمیدهند. درون جبهه اصلاحات و نشستهای سازمانی و تشکیلاتی خود، بحثهایی مطرح میکنیم یا جدلهای داریم که مردم نگاه خوبی به این مباحث ندارند و دغدغه آن چیز دیگری است. مردم تصور میکنند منافع و دغدغههای آنها فراموش شده است. باید یک بازبینی در عملکردها و اهدافمان داشته باشیم و از منافع شخصی و گروهی خود پرهیز کنیم. مهمترین اصل همانا منافع ملی و مصلحت مردم و جامعه است که باید در تصمیمگیریهای جریان اصلاحات در اولویت باشد.
اصلاحطلبان در برابر منفعتطلبی و سهمخواهی درون تشکیلاتی چه باید بکنند تا اعتبارشان زیر سوال نرود؟
دو راهکار وجود دارد؛ یکی اینکه بزرگان جریان اصلاحات که شناخت دقیقی از افراد دارند، بدون رودربایستی(که البته خیلی کم صریح سخن میگویند،) کسانی که سابقه آنها نشان میدهد منافع شخصی، حزبی و گروهی خود را بر منافع جمعی و جبهه اصلاحات ارجح میدانند، بدون تعارف حذف کنند و کنار بگذارند. این یک راه حل اصلی برای مقابله با منفعتطلبان است که متاسفانه تاکنون شاهد انواع تعارفات و رودربایستیهای حزبی بودهایم که بازخورد خوبی نداشته است. بحث دوم نقش رسانه و مطبوعات و فضای مجازی است
که باید این منفعتطلبیها را پیگیری و شفاف سازی کنند. شاهد بودهایم شخصی برای قرارگرفتن در لیست شورای شهر یا مجلس، مصاحبههای آنچنانی میکند و اصول حزبی و تشکیلاتی را زیر پا میگذارد یا وقتی کاندیدای مورد نظرش وارد لیست نمیشود شروع به بیاخلاقی میکند، باید منتظر ماند و مشاهده کرد که در پشت پرده این موضعگیریها چه خبر است؟ باید منافع افراد در قرارگرفتن در لیستهای شورای شهر یا مجلس مشخص شود.
مثلا در روز استیضاح ربیعی شاهد بودیم بسیاری از پردهها کنار رفت، با اینکه میدانستیم چه مناسباتی جریان دارد اما این بار مردم هم در جریان برخی رابطهها و مسائل قرار گرفتند که بازتاب منفی سنگینی برای مجلس داشت. آقای ربیعی که قبل از جلسه استیضاح از سفارشات نمایندگان سخن میگفت، دیگر در جریان استیضاح و در صحن علنی نباید سکوت میکرد. مگر امام(ره) نفرموده بودند حتی اگر از طرف من هم برای شخصی سفارش آوردند که کاری برای ایشان انجام شود، آن نامه یا متن را به دیوار بکوبید. اگر واقعا فشارها و مطالبات شخصی نمایندگان به وزرا زیاد است، باید علنی و بدون ملاحظه بیان شود.
اگر مسائل پشت پرده و زیادهخواهیها و سفارشات ریز و درشت نمایندگان از وزرا شفاف مطرح شود، آن وقت برای رفتن مجلس همدیگر را هل نمیدهند، پردهها که بیفتند، برای نشستن بر صندلی مجلس یا شورا، کسی از روی کسی رد نمیشود. به نظرم در چنین شرایطی است که افراد اصلح را میتوان انتخاب کرد که از منافع شخصی و گروهی بگذرد و یک زندگی سخت، پر مشقت و پرمسئولیت را پذیرا باشند که همه اینها را به خاطر مردم و منافع کشور تحمل کنند. آیا تمام نمایندگان مجلس اکنون چنین دیدگاهی دارند و منافع ملی را بر منافع شخصی و گروهی خود ترجیح میدهند؟
باید به این سوال به صراحت پاسخ داد. باید ارزیابی کرد و دانست که چرا برای به دست آوردن صندلی مجلس باید به رقیب یا مخالف خود تهمت بزنیم و بیاخلاقی کنیم و چرا برای راهیافتن به شورا یا مجلس هزینههای گزافی را متحمل میشوند. سوال این است که مگر شورا و مجلس برای کسی که به آن وارد میشود، چقدر عایدی و منافع دارد؟ چقدر پول گیر او میآید؟ اگر رسانهها و مطبوعات این مسائل را پیگیری و شفاف کنند، آن وقت افرادی که فقط دنبال معامله و مطالبات شخصی خود در شورا یا مجلس هستند، خجالت خواهند کشید و حواسشان جمع خواهد شد.
به هر حال شورای سیاستگذاری باید مشخص کند که چه افرادی صلاحیت ورود به این نهادهای انتخابی را دارند و پیش از مردم به بررسی اهداف آنها در موضوعاتی که اشاره کردید بپردازد. اینطور نیست؟
بله، باید اینطور باشد اما متاسفانه همین موضوع در شورای عالی اصلاحطلبان هم صادق است. مگر قرار است در آنجا چه اتفاقی رخ دهد و آیا کسی حقوق یا امتیازی خواهد گرفت؟ آیا در شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان منفعتی وجود دارد که برای رسیدن به آن تهمت میزنیم و از روی هم عبور میکنیم تا افراد نزدیک به خود را وارد آن کنیم؟ این پرسشها را باید به طور شفاف از افرادی که برای رسیدن به شورای عالی هیاهو میکنند، پرسید.
برخی مطبوعات این مباحث را دنبال میکنند، اما فعالان فضای مجازی و جوانان اصلاحطلب در این فضا، پیگیر این منفعتطلبیها و هیاهوها هستند و حساسیت به خرج میدهد و گاهی علیه این عده منفعتطلب، دست به افشاگری میزنند، این موارد گفته میشود اما تا کی جوانان باید از بزرگان اصلاحطلب حرف شنوی داشته باشند و در مقابل برخی زیادهخواهیها و مطالبات شخصی سکوت کنند؟
تصور میکنم باید با بزرگان جریان اصلاحات به صراحت سخن گفت و رودربایستیها کنار گذاشته شود. در شورای عالی اصلاحطلبان باید شایستهسالاری حاکم باشد و اشخاص بر مبنای شایستگی و صلاحیت باید انتخاب شوند، نه روابط. در فضای مجازی جوانان پیگیر هستند و مطالبه میکنند اما باید برخی افراد ردیابی شوند، برای شخصی که تا دیروز منتقد شورای عالی اصلاحطلبان بود و امروز صاحب کرسی قدرت شده است، چه منافعی مطرح است که یا سکوت کرده یا دیگر پیگیر و مطالبهگر نیست. این مسائل هم باید روشن شود.
جوانان اصلاحطلب پیگیر و افشاگر هستند، اما متاسفانه بزرگان به این تذکرات گوش نمیدهند. از سویی یک فرهنگ ریش سفیدی و مصلحت اندیشی در کشور ما حاکم است که در بین تصمیمگیران جریان اصلاحات هم مشاهده میشود. در برابر چنین فرهنگی چه باید کرد؟
تا وقتی که احزاب منسجمی نداشته باشیم و این احزاب برای مسائل مختلف کشور برنامه ارائه ندهند، متاسفانه همین وضعیت را خواهیم داشت. احزاب ما نزدیک انتخابات از خواب بیدار میشوند، ستادی بر پا میکنند و بنر میزنند، بعد از انتخابات هم میروند تا انتخابات بعدی، احزاب در از بین بردن فرهنگ ریش سفیدی و تصمیمگیریهای شورایی، نقش بسیار مهمی دارند. احزاب ما باید به تشکیلاتی بودن و منسجم و با برنامه و راهکار بودن معتقد باشند. در شورای عالی اصلاحطلبان سهمیه دادن به خاطر افراد و شخصیتها، کار اشتباهی است در حالی که کرسیها باید به احزاب و میزان تاثیرگذاری، بزرگی و کوچکی حزب، به تعداد اعضا و مشارکتهای سیاسی آنها سهم داده شود و نه به شخص یا سابقه کسی در جریان اصلاحطلب.
در جریان اصلاحات و بین جوانان اصلاحطلب، از برخی افراد انتقادهای فراوانی میشود که چهرههای شناخته شدهای هم هستند. به تازگی شنیده شده به رغم مخالفت رئیس دولت اصلاحات، اصرار برای حضور ۳ عضو منتسب به یک شخص اصلاحطلبان سبب گلایههای زیادی شده است. در چنین شرایطی چه باید کرد تا اعتماد جامعه در خلال چالشهای درونی اصلاحطلبان ضربه نبیند؟
بله؛ نسبت به برخی اعضا انتقاد داریم. یکی از دلایلی که عرض کردم باید رودربایستیها را کنار بگذاریم و از نمونه مثالهای این فضای تعارف در جریان اصلاحطلب، رابطه رئیس دولت اصلاحات با برخی افراد است. رئیس دولت اصلاحات تعارف دارند. باید دید کردار و تاثیر و عملکرد افرادی که به هر ترتیبی میخواهند به خواسته خود در ترکیب شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان برسند، طی این سالها چگونه و به چه میزان بوده است. باید براساس میزان تاثیر آنها در مناسبات جریان اصلاحات است که باید سهمخواهی کند و به آنها امتیاز داده شود. آنها در روند بسیاری از مطالبات و درخواستهای مردم و رأی دهندگان بیتفاوت بوده و بودن و نبودنش تاثیری نداشته و تماشاچی بودند
بنابراین این سوال مطرح است که آنها با استناد به چه موفقیت و تاثیرگذاری، باید در صحنه باشد و سهمخواهی کند؟ همین تعارفات موجب بههم خوردن انسجام و اتحاد در جریان اصلاحات میشود. تا وقتی که مرحوم آیتا... هاشمی در قید حیات بودند، قوت قلبی برای همه ما به حساب میآمدند و بزرگ پنداشته میشدند که متاسفانه با فوت ایشان، هیچ شخصی جایگزینشان نشد و آن بزرگی تقریبا وجود ندارد و انسجام بخشی اصلاحطلبان به نوعی از بین رفته است.
راجع به بحث پارلمان اصلاحات و تشکیل آن چه نظری دارید؟
به دلیل بزرگی و گستره جریان اصلاحات، تشکیل چنین پارلمانی بسیار ضعیف است. برای مثال به لحاظ اجرایی بخواهیم ۶۰۰ نفر را در یک نقطه جمع کنیم و جلساتی را برگزار کنیم، کار پیچیده و دشواری است. تصور میکنم پیش از پارلمان اصلاحات، همین شورای عالی اصلاحطلبان را باید تقویت کرد. با انتخاب افراد مناسب و شایسته میشود این شورا و تصمیمات و نظرات آن را ثمربخشتر کرد.
گفته میشود اثرگذاری اصلاحطلبان در جامعه و اقشار مختلف مردم کم شده است. شما به عنوان یک فعال سیاسی که کار تشکیلاتی هم داشتهاید، آیا به این کمرنگ شدن سخن و عمل اصلاحطلبان در جامعه معتقدید؟
به اصل موضوع که کم شدن اثرگذاری اصلاحطلبان در جامعه است معتقدم که دلیل آن هم دولت روحانی و یا عملکرد دولت در زمینههای مختلف نیست یعنی نمیتوان تنها عملکرد دولت را در این عدم تاثیر اصلاحطلبان در جامعه موثر دانست. عدم وجود برنامه و راهکار اصلاحطلبان را دلیل اصلی این موضوع میدانم. یعنی اصلاحطلبان و اعتدالیون به جای ارائه طرح و برنامههای عملی، فقط حرف زدهاند و در پی سهمخواهی بودهاند. چه در دولت اصلاحات و چه در دولت روحانی دوستان به سمتی رفتند که پست و صندلی از آن خود کنند.
به فکر وزیر شدن و معاون شدن و شهردار شدن هم حزبیهای خود بودیم. دعوا سر مناصب بوده است، هیچگاه برای ارائه یک برنامه و سیاست عملی و مناسب برای جامعه، دعوا نداشتیم، اینها باعث شده تاثیر جریان اصلاحات بر جامعه کم شود زیرا به جای عمل، شعار دادهایم و حرفها بحثهایی که مطرح کردهایم هم غیرکارشناسی و شعاری بوده است. کدامیک از احزاب و گروههای اصلاحطلب یک راهکار قانونی، مناسب و عملی برای برون رفت از مسائل و مشکلات کنونی کشور دارند؟ کدام حزب اتاق فکر تشکیل داده تا مباحث را به صورت کارشناسی و عمیق مورد بررسی قرار دهند و به کمک دولت بیایند؟ احزاب در کشورهای توسعه یافته سیاسی، برای مسائل و مشکلات و موضوعات کشور، حرف برای گفتن دارند، برنامه دارند. با همین برنامهها رأی میآورند و خود را ملزم به عملی کردن برنامهها و راهکارهای خود میدانند. اما در ایران احزاب و گروهها، هنگام انتخابات فضا را هیجانی میکنند و به پای صندوقها میکشانند. از برنامه کارآمد و متشکل و اجرایی خبری نیست. عمده ضعف گروههای سیاسی کشور همین مساله است.
آیا تاکنون اصلاحطلبان توانستهاند برای معیشت مردم کاری انجام دهند و اثرگذاری آنها به اندازه پیروزیهایشان در انتخابات بوده است؟
اصلاحطلبان در تهییج مردم برای شرکت در فعالیتهای سیاسی و اجتماعی موثر بودهاند و مردم ما هم با نجابت زیادی، فراخوانها و خواسته اصلاحطلبان را اجابت کرده و به میدان آمدهاند اما اکنون پیمانه صبر مردم لبریز شده است زیرا در قبال آن تهییجات، طرح و برنامه مناسبی برای بهبود وضعیت مردم نداشتهایم و مشکلات همچنان باقی است. همچنان دنبال سهمخواهی در کابینه و شهرداری هستیم. این مردم را ناامید میکند. نگاه نمیکنیم که فلان وزیر یا شهردار
اصلاحطلب و هم حزبی ما، آیا طرح و برنامهای برای بهبود وضعیت مردم دارد یا نه؟ فقط برای افراد و به منصب رسیدن آنها کار کردهایم، این مسائل باعث شده برای مردم اصولگرا و اصلاحطلب فرقی نداشته باشد. مردم میگویند هر کدام از اینها که میآیند به فکر دوستان و آدمهای خودشان هستند که نه برنامهای دارند نه هدفی و نه کاری برای رفع مشکلات میکنند. فقط شاید برخی از این افراد فاسد نباشند که مردم به همین عدم فساد آنها دلخوش شوند که دستشان در جیب مردم نمیرود.
تصور میکنید مردم در آینده به جریان اصلاحات اعتماد کنند و مثل گذشته اقبال نشان دهند؟
فرصت کمی برای جلب این اعتماد داریم. فکر میکنم با این شرایطی که داریم و عملکردها و برخوردها، مردم اقبالی به اصلاحطلبان نخواهند داشت؛ جهتگیری اکثریت جامعه چنین خواهد بود. اگر در این فرصت باقی مانده احزاب اصلاحطلب اختلافات و سهمخواهیها را کنار بگذارند، اتاق فکر تشکیل دهند و برای آینده برنامه داشته باشند، احتمال بازگشت اعتماد به این جریان وجود خواهد داشت، در غیر اینصورت درصد موفقیت اصلاحطلبان و همچنین اصولگرایان ضعیف خواهد شد. با این شرایط باید نگران ظهور جریاناتی مثل پایداری باشیم که با حرفهای قشنگ و رنگارنگ مردم را فریب دهند.
پس از آمدن تیم جدید ریاست دانشگاه آزاد، روند هاشمیزدایی در این دانشگاه آغاز شد. با توجه به نزدیکی شما به خانواده آیتا... هاشمی و با توجه به اینکه ایشان پدر معنوی دانشگاه آزاد بودند، ارزیابی شما از اتفاقات دو سال گذشته چیست؟
البته دانشگاه آزاد میراث مرحوم هاشمی نبود زیرا ایشان در هر حرکت و مرحلهای پس از انقلاب، تاثیر بسزایی داشته و خدمات ارزندهای برای کشور انجام دادند. آیتا... هاشمی پدر اصلاحات در ایران بوده است. حتی پیروزی جریان اصلاحات در خرداد ۷۶ هم به دلیل نوآوریهای ایشان در عرصه سیاسی کشور بود که پایهگذار حزبی مثل کارگزاران سازندگی شدند. در واقع همین مسائل باعث شد جریان اصلاحات هم در جای خود و زمان خود، به عرصه سیاسی کشور راه یابد. دانشگاه آزاد یک پایگاهی بود برای رشد افراد، افکار و ایجاد تنوع فکری. در دوران ایشان هم دانشگاه آزاد فضای بسته و تکصدایی نبود. خارج از جریانها و نگاههای سیاسی، روند علنی و فرهنگی خود را به خوبی طی کرد.
تاثیر دانشگاه آزاد و جریانهای این دانشگاه همچنان در فضای سیاسی و علمی قابل مشاهده است. اما پس از رحلت آیتا... هاشمی، با این دانشگاه رفتاری سیاسی و جناحی صورت گرفت. این برخوردها به قدری غیراصولی و ناپسند بود که بسیاری از پردهها برای مردم کنار رفت و همه شاهد بودند که جناح حاکم بر دانشگاه آزاد با اساتید مشهور و باتجربه چه کردند و آنها را هم تاب نیاورده و برکنار کردند. برخوردها بسیار ناپسند بود که موجب نارضایتی دانشجویان، اساتید و فضای علمی کشور شد و این روند همچنان هم ادامه دارد. امیدوارم در آینده هر شخصی که مسئولیت ریاست دانشگاه آزاد را میپذیرد، به فکر رشد علمی دانشگاه باشد و رفتارها و حب و بغضهای سیاسی جناحی را در این فضای علمی کنار بگذارد.
فرهاد فدایی
- 10
- 3