اصولگرایان یک قالب تشکیلاتی جدیدی را برای خود تعریف کردند که از نظر و توجه رسانه ها پنهان مانده است. روز نهم مهر ۲۴ تشکل اصولگرا اعم از جمنا، ۱۸ تشکل عضو جبهه پیروان خط امام و رهبری، جبهه ایستادگی، جمعیت ایثارگران، جمعیت رهپویان، جبهه پایداری و جمعیت پیشرفت و عدالت گرد هم آمدند و در نهایت پس از بحث و تبادل نظر بیانیه ای را خطاب به روسای قوا امضا کردند.
اما دلیل برجسته نشدن این موضوع در رسانه ها محل تعجب است. چرا بزرگان جریان اصولگرایی می خواهند تشکیلات جدید از نظر رسانه ها پنهان بماند و مورد نقد و نظر قرار نگیرد؟
حجت الاسلام سیدمحمدرضا میرتاج الدینی عضو جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی که میهمان کافه خبر خبرآنلاین بود، می گوید: اراده ای برای پنهان کاری وجود ندارد بلکه ضعف اطلاع رسانی مانع این اتفاق شده است.
مشروح گفتگو با محمدرضا میرتاج الدینی را در ادامه بخوانید.
****
نهم مهرماه سال جاری نامه ای با امضای ۲۴ تشکل اصولگرا به سران قوا در مورد مشکلات معیشتی مردم منتشر شد که نام همه گروه ها و احزاب از جمنا تا جبهه پایداری و جمعیت پیشرفت و عدالت زیر آن بود. وقتی با خیلی از اعضای این تشکل ها صحبت شد، اظهار بی اطلاعی کردند، اگر کار تشکیلاتی جدیدی در حال انجام است، چرا کسی از آن خبر ندارد؟
من چون داخل این تشکل های سیاسی نیستم، مطلع نبودم. البته خودمان درخواست تشکیلات روحانیتی و دانشگاهی را به وزارت کشور داده ایم، منتظریم بعد از اعلام بیانیه موجودیت وارد کار سیاسی-اجتماعی رسمی تحت عنوان جامعه روحانیان و دانشگاهیان پیرو ولایت شویم. وقتی مجموعه تشکل های جبهه اصولگرا و نیروهای انقلاب دور هم جمع می شوند و نامه ای می نویسند، دبیر یا نماینده آن تشکل در آن جلسه مطلع می شود. از آنجا که مطالب نوشته شده متفق الیه است، شاید آن حساسیت را نداشتند که دوباره در جمع داخلی و شورای مرکزی خودشان هم آن را مطرح کنند.
وقتی یک بیانیه می دهند چرا هیچ بازخورد سیاسی ندارد و حتی اعضای داخل مجموعه های اصولگرا هم درباره آن چیزی نمی دانند. چرا آنقدر پنهان کاری و محافظه کاری می شود؟
من اسم این را پنهان کاری نمی گذارم. این ناشی از ضعف اطلاع رسانی است. اینها خودشان نامه را به رسانه ها داده اند. چون اگر پنهان کاری بود، در اختیار رسانه ها نمی گذاشتند. معلوم است که از قدرت رسانه ای خوب استفاده نکرده اند. چون نامه خیلی مهمی است. کمااینکه تعدادی از شخصیتهای دانشگاهی وقتی به رئیس جمهور نامه نوشتند، در همه روزنامه ها و رسانه ها کار شد.
فکر نمی کنید اراده ای وجود دارد که این مجموعه بیست و چهار تشکلی فعلا از نظرها پنهان بماند؟
نه، من اینطور فکر نمی کنم. من اینها را به ضعف قدرت رسانه ای جریان انقلاب نسبت می دهم. در داخل جریان جمنا هم گاهی جلساتی هست که خیلی منعکس نمی شود.
این هم به خاطر ضعف رسانه ای است؟
بله.
پس شکل جدید کار تشکیلاتی جریان اصولگرا که آغاز آن با این نامه ۲۴ تشکل کلید خورد، حالت محرمانه ندارد؟
نه، حالت محرمانه ندارد و دور هم هستند. اینکه خیلی منعکس نمی شود به پیگیری و تلاش کار رسانه ای مربوط می شود که کاستی از آن جهت است.
*موضوعی که مطرح می شود اینکه اسم جبهه پایداری هم در قالب این تشکل ها دیده می شود. آیا این عجیب نیست؟
جبهه پایداری هم یکی از طیفهای جریان اصولگرایی است. بارها گفته ام که هر کدام از تشکل های جریان انقلاب و اصولگرایی را یک ظرفیت سیاسی در جامعه می دانم که طرفداران و هوادارانی دارد. جبهه پایداری هم یکی از این تشکل هاست.
موتلفه ای ها جزو تندترین و انقلابی ترین افراد در تاریخ انقلاب بودند ولی با مرور زمان الان مشی ملایم تری انتخاب کرده اند. اما در اصول تفاوتی نکرده اند. موتلفه اعتقاد به انقلاب و اصل ولایت فقیه دارد. نقش علما را می پذیرد. سایر اهداف انقلاب را پیگیری می کند و پایداری هم همینطور است.
چرا پایداری نپذیرفت که در قالب جمنا حضور پیدا کند.
نهایتا همکاری پایداری با جمنا در انتخابات ریاست جمهوری شکل گرفت. پایداری از جهت شیوه تصمیم گیری و برنامه هایی که ارائه شده بود، دیدگاه دیگری نسبت به همکاری با جمنا داشت. حرف پایداری این بود که اگر جمنا می خواهد یک تشکل و یک جریان در کنار طیفهای دیگر اصولگرا نباشد و به صورت چتر فراگیر باشد، ملازماتی دارد که باید رعایت شود. از جمله مشارکت دادن همه اطراف جریان اصولگرایی در تصمیم گیری ها است.
ولی پایداری همیشه در ادوار مختلف انتخابات در نقش بازی بهم زن ایفای نقش کرد و با ارائه لیست جدا در آخرین لحظه راه خود را رفت. آیا پایداری اصلاح شده است؟
من چون خودم روحیه و مشی سیاسی ام این است که با طیف های مختلف جریان اصولگرا در مجلس و خارج از مجلس بودم، رفاقت و ارتباط دارم. با بعضی از سران پایداری مثل آقایان آقاتهرانی و محصولی هم مرتبط هستم. صحبتهایی که در گذشته در این رابطه داشته ایم، رویکردشان را رویکرد همگرایی و همکاری می دیدم و خودم هم به این موضوع دعوت می کردم. لکن هر تشکل نگرش سیاسی، ملاحظات و ویژگی های خود را دارد. بحث دو به هم زنی نیست.
آنها خواهان توجه بیشتر به یکسری اصول در جریان انقلاب و اصولگرایی هستند. این هم با نشست های همفکری و هم اندیشی قابل حل است. نقطه اصلی که داشتند که بعدها هم این مشکل حل شد این بود که در حرکت تشکیلاتی این صحیح نیست که عده ای کاری انجام دهند، تصمیم بگیرند و همه چیز را فراهم کنند و بعد از بقیه بخواهند که آنها هم برای پیشبرد امور همراه شوند. در همکاری و همگرایی تشکیلاتی، نسبت به اصل و زمینه سازی و مشارکت در تصمیم گیری ها نباید این احساس پیش بیاید که عده ای کار را به دست گرفته اند و می خواهند که بقیه دنباله رو باشند. بلکه هدف پیشبرد اهداف انقلاب با نگاه همکاری و همگرایی باید باشد.
به نظر شما علت اینکه جبهه پایداری با مجموعه ۲۴ تشکلی همراه شده، برای آن است که حس کرده مشارکت مستقیم دارد؟
بله و این گام خوبی در این قضیه است. چون که مشترکات بین پایداری و سایر طیفهای اصولگرایی بالای ۹۰ درصد است. درواقع این اشتراکات است که این ۲۴ گروه را کنار هم جمع کرده است.
ولی پایداری تندروی هایی هم دارد.
این به روشها بستگی دارد. چطور موتلفه برای خودش یک روشهایی دارد و روشهای اعتدالی شاخصه اش است. موتلفه ای ها جزو تندترین و انقلابی ترین افراد در تاریخ انقلاب بودند ولی با مرور زمان الان مشی ملایم تری انتخاب کرده اند. اما در اصول تفاوتی نکرده اند. موتلفه اعتقاد به انقلاب و اصل ولایت فقیه دارد. نقش علما را می پذیرد. سایر اهداف انقلاب را پیگیری می کند و پایداری هم همینطور است. در پایداری چهره ها و نیروهای جوان با روحیه انقلابی تر کار را پیش می برند.
یعنی پایداری به مرور ملایم خواهد شد و از حالت تندی اش کاسته خواهد شد؟
نه، اینطوری نمی خواهم بگویم بلکه بالاخره هر تشکلی که شکل می گیرد برای خودش ویژگی هایی دارد. الان هم پایداری اینطوری است.
یعنی تندروی جزو ویژگی هایشان است؟
شما طوری با من مصاحبه می کنید کانه من وکیل مدافع آنها هستم یا نماینده آنها هستم! قهرا بحثهای بیشتر را از خودشان باید بپرسید. مشی سیاسی من این است که حلقه وصل بین تشکل ها و گروه ها باشم. از همه گروه های سیاسی انقلابی دفاع می کنم. در مورد آقای قالیباف هم وقتی جریان نواصولگرایی پیش آمد اعلام کردم این را یک ظرفیت سیاسی جدید می دانم چون جوان ها بسیاری جذب گرایش و تفکر نواصولگرایی آقای قالیباف شدند و این ظرفیت باید حفظ شود.
گویا محوریت مجموعه ۲۴ تشکلی با آقای رئیسی است. آیا شیخوخیت در جریان اصولگرا می خواهد در آقای رئیسی منحصر شود؟
آقای رئیسی به عنوان یک شخصیت مقبول در داخل جریان انقلابی و اصولگراست. ایشان جلسه ای هم با عده ای از شخصیتهای انقلابی و اصولگرا دارد.
چه کسانی هستند؟
بیشتر آنها کسانی هستند که در مظان کاندیداتوری ریاست جمهوری بودند و برخی افراد موثر. این جلسات بدون ملاحظه حزبی یا تشکیلاتی برگزار می شود، در واقع افراد به لحاظ شخصیت حقیقی شان دعوت شدند. اما تشکل ها برای خودشان یک شورای هماهنگی دارند ولی می توان این طور جمع بندی کرد که دبیران و نمایندگان تشکل ها در آن شورای هماهنگی جمع می شوند و چنین تصمیماتی را می گیرند. به عبارت دیگر محور خود تشکل ها هستند، نه کسی دیگر.
*پس به صورت روشن بخواهیم بگوییم الان قرار نیست که آقای رئیسی محور شیخوخیت جریان اصولگرا باشد؟
این موضوعی نیست که برای آن جایی تصمیم بگیرد یا به صورت نانوشته آن را اعلام کنند. خط مشی جریان انقلابی و اصولگرا از گذشته این بود که به چهره های پیشرو و شخصیتها و چهره های علمایی و علمای مجموعه خودشان احترام بیشتری قائل هستند و اینها را به عنوان یکی از محورهای حرکت خودشان قبول کرده اند. اما این به آن معنا نیست که یکی از شخصیتها الان به عنوان محور جریان انقلاب معرفی شده باشد.
آقای رئیسی با ۱۶ میلیون رای در انتخابات ریاست جمهوری کسب کرد، الان کجای جریان اصولگرایی تعریف می شود؟ یکی از محورهاست یا یکی از شخصیتهای برجسته است یا یکی از کسانی است که می تواند محل اجماع همه جریان های سیاسی باشد؟
همه اینهایی را که شما گفتید در مورد آقای رئیسی به نوعی می توان طرح کرد. ایشان چهره ای مقبول در میان جریان نیروهای انقلاب است و آرای ۱۶ میلیونی هم یک پشتوانه مردمی برای ایشان است که در واقع این آراء نشان می دهد که ایشان یک مقبولیت قابل توجهی در جامعه دارد و همین دو تا ویژگی موجب می شود که ایشان نقش برجسته تر و موثرتری بتواند در همگرایی و پیشبرد اهداف انقلاب در تشکل های سیاسی و انقلابی داشته باشد.
این ۱۶ میلیون رای برای شخص آقای رئیسی بود یا اکثریت آرا به دلیل حمایت جریان تشکیلاتی جریان اصولگرا از ایشان حاصل شد؟
اینها از هم قابل تفکیک نیستند، هر دو هست. یعنی جریان نیروهای انقلاب و تشکل های اصولگرایی به یک فردی رسیدند که در حمایت از او اجماع کردند. این اجماع و وحدت کاندیدایی موجب شد که همه طرفداران طیف نیروهای انقلابی و مردمی پای صحنه بیایند. همیشه وحدت، این آثار را دارد.
چقدر از این آرای ۱۶ میلیونی متعلق به خود آقای رئیسی بود؟
این را که نمی توان تفکیک کرد. بالاخره محبوبیت یک فرد بعلاوه حرکتهای تبلیغی و حمایتها که با هم جمع می شوند نتیجه ای را بدست می آورد.
آیا همین رأی ۱۶ میلیونی باعث شده شخصیت آقای رئیسی شخصیت برجسته تری در جریان اصولگرایی باشد، آنقدر که از دبیرکل جامعه روحانیت مبارز و رئیس جامعه مدرسین برتر شود؟ چطور آنها به جلسات ۲۴ تشکلی یا سایر جلسات دعوت نمی شوند اما آقای رئیسی نقطه مشترک همه این جلسات جریان اصولگرایی است؟
آیت الله موحدی کرمانی به جلسات جمنا دعوت می شود، سخنران خیلی از جلسات است و یکی از محورهای روحانی و شخصیتی است. یعنی ارتباط جریان جمنا و کل تشکل های انقلابی با دبیرکل جامعه روحانیت مبارز جناب آقای موحدی کرمانی همچنان محفوظ است.
علما و جامعه روحانیت از این بُعد و نه از این نگاه که یک تشکلی در کنار تشکل های دیگری باشد، نقش نگهبان و ناظر حرکتهای سیاسی هستند که اگر در جاهایی انحرافی پیش آمد یا کاستی در حرکتها پیش آمد، تذکر دهند و راهنمایی و هدایت کنند. اما تصمیم گیری های سیاسی باید به خود تشکل های سیاسی واگذار شود والا دیگر تشکل سیاسی از آن معنای خودش تهی می شود.
اما آقای موحدی کرمانی دیگر دبیرکل جامعه روحانیت مبارز نیست و رئیس شورای مرکزی هستند و دبیرکل آقای پورمحمدی است.
این اصطلاح جدیدی است. در جلسه ای که بودیم و صحبت شد، آقای تقوی توضیح دادند که دبیرکل به آن مفهوم گذشته که آیت الله مهدوی کنی بود و بعد آیت الله موحدی کرمانی این مسئولیت را برعهده گرفت، همچنان در وجود آقای موحدی کرمانی است.
*پس چرا این سِمت را به آقای پورمحمدی دادند؟
اتفاق من این سوال را کردم و قبول هم کردند. گفتم «شما باید نامش را دبیر اجرایی یا معاون اجرایی می گذاشتید». یعنی در واقع کارهای اجرایی را انجام می دهند و پذیرفتند. گفتند «بله، صحیح است. شاید اگر این عنوان را می گذاشتیم، بهتر بود». پس این به آن معنا نیست که دبیرکلی سابق به ایشان منتقل شده است. همان جایگاه قبلی در رئیس شورای جامعه روحانیت است که آیت الله موحدی کرمانی است.
*در مورد این امضاهایی که ذیل بیانیه هست، همه تشکلها و سلایق سیاسی در قالب ۲۴ تشکل نامه ای را خطاب به سران قوا امضا کردند.اما اسمی از جامعه روحانیت بین این مجموعه ها نیست، آیا قرار است که دیگر جامعه روحانیت رسما جزو تشکل های جریان اصولگرا نباشد؟
معمولا در گذشته هم همینطور بود. جامعه روحانیت در تشکلهای همسو که دورهم جمع می شوند به عنوان یک حزب یا تشکل در کنار آنها قرار نداشت الان هم همین روند را دارد. ارتباط تشکل ها بیشتر با راس جامعه روحانیت است که امروز آیت الله موحدی کرمانی در این جایگاه قرار دارد، نه با بدنه و واحد سیاسی آن.
یعنی همچنان مجموعه جریان اصولگرا آقای موحدی کرمانی را می شناسند و نه جامعه روحانیت را؟
در گذشته با آیت الله مهدوی کنی بیشتر در ارتباط بودند الان هم بیشتر با آقای موحدی کرمانی و کم و بیش با آقای تقوی در ارتباط اند.
*آیا این به نوعی محترمانه کمرنگ کردن نقش جامعه روحانیت در جریان اصولگرا نیست؟
بحث کمرنگ کردن نیست. نقش علما یک نقش خاص است که در تاریخ انقلاب هم بود و ما باید این نقش را در آن جایگاه حفظ کنیم. تشکل های سیاسی یک نقشی دارند و علما و جامعه روحانیت مبارز هم یک نقش خاص دیگری را دارند. علما و جامعه روحانیت از این بُعد و نه از این نگاه که یک تشکلی در کنار تشکل های دیگری باشد، بلکه به عنوان شخصیتهای اصیل و پیشرو انقلاب نقش نگهبان و ناظر حرکتهای سیاسی هستند که اگر در جاهایی انحرافی پیش آمد یا کاستی در حرکتها پیش آمد، تذکر دهند و راهنمایی و هدایت کنند. اما تصمیم گیری های سیاسی باید به خود تشکل های سیاسی واگذار شود والا دیگر تشکل سیاسی از آن معنای خودش تهی می شود. اگر تشکل سیاسی نتواند در مورد مسائل سیاسی که پیش می آید مثل انتخابات، مجلس، ریاست جمهوری و امثالهم تصمیم بگیرد دیگر تشکل سیاسی نیست.
یعنی جایگاه روحانیت جایگاه رهنمودی دارد و نه اجرایی.
بله، جایگاه رهنمودی و هدایتی دارد نسبت به اصل انقلاب و نیروهای انقلابی. اما تصمیم گیری های تشکیلاتی باید در خود تشکلهای سیاسی واقعی باشد و نه تقلیدی و تبعیتی.
جامعه روحانیت قبلا حرف اول و آخر را در مناسبت های انتخاباتی می زد، پس اکنون دیگر باید در قالب رهنمود انتظار داشته باشیم؟
اگر بخواهیم به تاریخچه اش برگردیم باید توضیح دهم که نقش علمای جامعه روحانیت یک نقش هدایتی و نظارتی باید باشد. اگر جایی نیروهای انقلاب کندی و کاستی دارند و خدای ناکرده ممکن است مشکلی پیش بیاید یا اختلاف دارند، دعوت به وحدت، جمع کردن آنها، همگرایی و ایفای نقشهای پدرانه و محوری و هدایتی برعهده علما است. اما تصمیم گیری های تشکیلاتی و سیاسی با خود احزاب و گروه ها است. دهه ۶۰ و تا نیمه دهه ۷۰ نقش جامعه روحانیت نقش تشکیلاتی هم بود.
یعنی نهایتا لیست را جامعه روحانیت می بست و بقیه هم هم می رفتند و کار می کردند. از دهه ۷۰ کم کم کمرنگ شد و شورای هماهنگی نیروهای انقلاب شکل گرفت. مخصوصا از شورای دوم شهر تهران و مجلس هفتم که آن موقع آقای ناطق نوری در راس این شورای هماهنگی بود که خود ایشان در جامعه روحانیت حضور داشت اما بیشتر نقش فردی ایفا می کرد تا از طرف جامعه نمایندگی داشته باشد چون آیت الله مهدوی کنی در راس جامعه روحانیت بود. بعد از این قضیه آیت الله ناطق نوری هم از جامعه روحانیت جدا شد و به حرکت فردی خود ادامه داد.
در دهه اخیر خود تشکل های سیاسی جریان اصولگرا تصمیم می گرفتند تا دوره قبل که در انتخابات ریاست جمهوری جمنا یا جبهه نیروهای مردمی و انقلابی آمدند و چنین نقشی را ایفا کردند که نهایتا به انتخاب آقای رئیسی در ریاست جمهوری رسید و آثارش را دیدیم. الان هم با توجه به این تجربه های گذشته ما نقش علما و راس جامعه روحانیت را نقش هدایتی می دانیم و محوریتش را از جهت هدایت و نظارت قبول داریم که این جایگاه باید را حفظ کنیم اما تشکل های سیاسی هم نقش اصلی سیاسی و تشکیلاتی خودشان را باید ایفا کنند. تصمیم گیرها را در داخل تشکل ها داشته باشند. تازه ما در جریان جمنا تجربه دیگری هم داشتیم که تصمیم گیریها منحصر در راس و شورای مرکزی تشکل ها نباید باشد بلکه بدنه تشکلهای سیاسی هم باید در اصل تصمیم گیرها حضور داشته باشند که این در قالب مجمع عمومی در جمنا شکل گرفت.
به نظر شما اصولگرایان در انتخابات مجلس و ریاست جمهوری ۱۴۰۰ چقدر شانس دارند.
پیش بینی ها و تحلیله سیاسی از جهات مختلف اینگونه است که بعد از هر هشت تا ۱۰ سال ذائقه سیاسی جامعه تغییر پیدا می کند. با توجه به دو دوره گذشته که یک رویگردانی از جریان انقلابی و اصولگرا در انتخابات پیش آمد و با توجه به اینکه دولت اعتدالی و اصلاح طلب در مجلس و دولت را در اختیار داشتند اما موفقیت اجتماعی مخصوصا در مسائل اقتصادی را رقم نزدند و مردم از عملکرد اجتماعی و اقتصادی این جریان چه در دولت و چه در مجلس و حتی در شورای شهر تهران رضایت حاصل نکردند.
بعضی نظرسنجیهای داخلی نشان می دهد، چهره های جریان اعتدالی اصلاح طلبی در حال افول هستند و بازگشت مردم از اینها را نشان می دهد. الان نزدیک به دو سال است شورای شهر تهران دو شهردار عوض کرده. این اولین ضعف است نسبت به اینکه جریان انقلابی و اصولگرا ۱۲ سال یک شهردار داشت. تحولات تهران و توسعه بزرگراه ها، پارکها و نمادهای دیگر شهری با هیچ دوره ای قابل مقایسه نیست. این یک موفقیت اجرایی برای جریان اصولگراست.اما از این طرف مردم می بینند که اصلاح طلبان در عمل توفیقی نداشتند.
وعده داده بودند که ارزش پول ملی را حفظ می کنند، مشکلات اقتصادی و بیکاری را حل می کنند اما نه تنها به این شعارها و وعده های انتخاباتی عمل نشد بلکه به ضد خود تبدیل شد و مردم الان می بینند که ارزش پول ملی چندین برابر نسبت به گذشته پایین آمده است. همه مسائل را در برجام متمرکز کردند و توجه شان به خارج جلب شد و نه به توانمندی های داخل اما نتیجه عکس گرفتند بنابراین پیش بینی این است که در انتخابات آتی چه در مجلس و چه در ریاست جمهوری مردم تصمیم دیگری را بگیرند.
پیش بینی ها و تحلیلهای سیاسی از جهات مختلف اینگونه است که بعد از هر هشت تا ۱۰ سال ذائقه سیاسی جامعه تغییر پیدا می کند. با توجه به دو دوره گذشته که یک رویگردانی از جریان انقلابی و اصولگرا در انتخابات پیش آمد و با توجه به اینکه دولت اعتدالی و اصلاح طلب مجلس و دولت را در اختیار داشتند اما موفقیت اجتماعی مخصوصا در مسائل اقتصادی را رقم نزدند لذا مردم از عملکرد اجتماعی و اقتصادی این جریان چه در دولت و چه در مجلس و حتی در شورای شهر تهران رضایت حاصل نکردند.
*آقای زیباکلام می گوید نامزد اصولگرایان در ۱۴۰۰ بیش از ۲۰ میلیون رای می آورد و رئیس جمهور می شود. نظر شما چیست؟
عدد مشخص کردن آسان نیست ولی این تحلیل سیاسی را خیلی ها دارند. اگر اصولگراها در گفتمانشان به یک گفتمان مردمی برسند و یک مدیر اجرایی قوی را به میدان بیاورند، این اتفاق دور از ذهن نیست.
امید کرمانیها
- 13
- 3