برخی از چهره های منسوب به جریان اصلاح طلبی بهرغم ابراز گلایههایی معتقدند که انتقادها منافاتی با پشتیبانی آنها از دولت ندارد.در اطراف آقای روحانی یک سری افراد حضور دارند که بهدلیل سابقه گذشته خود، یک خاستگاه اصولگرایانه دارند و به همین دلیل ترجیح میدهند چه در دولت آقای روحانی و چه در دولتهای بعد از آن که آنها نقشی دارند، با مجموعههای همسو با خودشان کار کنند؛ بنابراین خیلی تمایل ندارند که با اصلاحطلبان در ارتباط باشند و از نیروهای آنها استفاده کنند.
این ماجرا تا حدی برای آنها مهم است که حتی تا جایی پیش میروند که سعی میکنند با اظهارنظرهای مختلف، نه تنها رابطه خود را با اصلاحطلبان به حداقل برسانند که بعضا چالشهای مختلف میان خود و این جریان سیاسی ایجاد کنند. آنها سعی دارند یک مسیری را دنبال کنند که الزاما با مسیری که آقای روحانی میرود فاصله زیادی دارد و اصلا همپوشانی ندارد. آنها بهدنبال این هستند که با پایان دولت آقای روحانی فضا بهگونهای نشود که از عرصه سیاسی حذف شوند. برای بررسی این روند و رابطه اصلاحطلبان با دولت «آرمان» با علی تاجرنیا فعال سیاسی اصلاحطلب گفتوگو کرده که در ادامه میخوانید.
برخی ادامه ائتلاف اصلاحطلبان و اعتدالیون را منوط به عدم تمامیتخواهی کردهاند. بهنظر شما منظور از تمامیتخواهان چه کسانی است؟
ابتدا باید مشخص کرد که اعتدالیون چه کسانی هستند و اصلاحطلبان کیستند و وزن اعتدالیون در عرصه سیاسی کشور چقدر است؟ حزب هستند یا جریان و تشکل سیاسی؟ گفتمان هستند و یک عقبه اجتماعی بر حسب گفتمان خود دارند؟ این پرسشها باید پاسخ داده شود. اعتدالگرایی مشی و روش است که اتفاقا با اصلاحطلبی ممزوج شده است. بنابراین جریانی به اسم اعتدالی یا اعتدالگرایی نداریم.
افرادی که در دولت و نزدیک آقای روحانی هستند، خود را یک جریان سیاسی و شاید جریان سیاسی سوم در نظر میگیرند.
افرادی که عمدتا در بدنه دولت تمرکز دارند و پستهای بالای دولت را هم در اختیار دارند، میتوان گفت که بخشی از جریان اصولگرایی (راست میانه) است که بهدلیل رفتارهای تند بخشی از جریان اصولگرایی و تقویت موضع این افراطیون، از آنها فاصله گرفتهاند. طبیعتا بهدلیل شرایط خاص کشور و محدودیتهایی که برای اصلاحطلبان و حضور آنها در قدرت و مناصب انتخابی وجود داشته، این طیف اصولگرای جدا شده از تندروها، مورد اقبال اصلاحطلبان قرار گرفتند. امروز این عده هم در دولت و هم در مجلس حضور دارند، اما این جریان یا این طیف پس از گذشت ۵ سال از مطرح شدن خود، هنوز نتوانستهاند یک هویت سیاسی و تشکیلاتی برای خود دست و پا کنند و مانند یک حزب سیاسی عمل نمایند. حتی برخی از افرادی که در ابتدای مسیر بهدنبال این بودند که مجموعه اعتدالیون را تبدیل به یک جریان سیاسی کنند، اکنون به آن باور که میتوانند هویت مستقلی برای خود داشته باشند، معتقد نیستند.
آیا این طیف از همان ابتدا (سال ۹۲) مورد استقبال اصلاحطلبان قرار گرفته بودند؟ یا پرسش خود را به این شکل مطرح کنم که آیا اصلاحطلبانی بودند که حامی آنها برای پذیرفته شدنشان در جمع اصلاحطلبان باشند؟
بله. خاطرم هست که سال ۹۲ آقای محمد شریعتمداری به شدت از افرادی که همراه آقای روحانی به صحنه آمده بودند دفاع میکرد و آنها را جریانی اعتدالی قلمداد میکرد که در میان جریان اصولگرایی و اصلاحطلبی قرار دارند. اما تصور میکنم پس از ۵ سال، آقای شریعتمداری که اتفاقا از رفتارها و سخنانش هم میتوان چنین استنباط کرد که از آن افراد حلقه اول آقای روحانی فاصله گرفته و دیگر اعتقادی به جریان میانه و اعتدالی به آن شکل ابتدای حضور آنها در عرصه سیاسی، ندارد. در هر صورت بهنظرم کسانی که خلف وعده کردند، برخی از آنها از همین حلقه نزدیک رئیسجمهوری بودند.
آن زمانی که در مجلس دهم و پس از رأی آوری با لیست اصلاحطلبان، به آقای عارف برای ریاست مجلس رأی ندادند (بهرغم اینکه آقای عارف از صحنه انتخابات سال ۹۲ کنار کشیدند و موجبات ریاست جمهوری آقای روحانی را فراهم آوردند)، همگان شاهد چرخش اعتدالیها به سمت اصولگرایان بودند. بعدها هم در تشکیل دولت دوم آقای روحانی، ردپای فاصله گرفتن و حساب خود را از اصلاحطلبان جدا کردن افراد اعتدالی دیده میشود. پس از آغاز دولت دوم روحانی، فاصله گرفتن با جریان اصلاحات تشدید شد.
اصلاحطلبان اغلب از حلقه اول ایشان انتقاد داشتهاند که آقای روحانی در مقابل مشاورهها و نظرات حلقه اول خود مخالفت نمیکند، اما آقای واعظی گفته «آقای روحانی هیچگاه اهل برگزاری گعده نبوده است». این سخنان را چگونه ارزیابی میکنید؟
هر کجا که فقدان یک حزب و تشکیلات شناسنامهدار سیاسی وجود داشته باشد و اثری هم از یک سازمان و تشکیلات مشخص نباشد، طبیعی است که مسیر برای گعده و رفتارهای رفاقتی باز میشود. اگر مجموعه نزدیکان آقای روحانی معتقدند که آنها صاحب یک حزب و گفتمان و تشکیلات سیاسی تاثیرگذار هستند، میتوان در یک رقابت انتخاباتی، وزن آنها را دید و سنجید. آن هنگام است که میتوان سخن آنها را مبنی بر تاثیرگذاری و استقلال تشکیلاتی، پذیرفت. اینکه تمامیتخواهان چه کسانی هستند، گوینده این سخن باید پاسخ دهد، اما از مجموعه مواضع چنین بهنظر میآید که نظر آنها بسیار دورتر از اصلاحطلبان است تا اصولگرایان.
آیا واقعا تلاش میشود که آقای روحانی از عقبه رأی و حامیان انتخاباتی خود جدا شود یا خود آقای روحانی هم تمایل بیشتری دارد تا به اصولگرایان نزدیک باشد؟
در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری همه اصلاحطلبان و با تمام وجود خود و همه امکانات مادی و معنوی و تشکیلاتی و آبروی اجتماعی خود به میدان آمدند تا حسن روحانی برای بار دوم به دولت راه یابد. زیرا بیم آن میرفت که برای اولین بار یک رئیسجمهوری در کشور تنها یک دوره در دولت بماند و تلاش میکردند تا روحانی اولین رئیسجمهوری یک دورهای ایران لقب بگیرد، نشاندهنده آن بود که جریان نزدیک به آقای روحانی چقدر توانسته بود در ۴ سال اول خود، جریان سازی و گفتمان سازی کنند و توانسته بودند سازماندهی نیرو داشته باشند، به طریق اولی در این یکسال و نیم گذشته هم به اندازه کافی نارضایتی وجود داشته که افرادی خود را کمتر منتسب به دولت کنند و تا میتوانند دور از دولت میایستند.
متاسفانه اکنون در افکار عمومی و در بین اغلب سیاسیون، کمتر کسی پیدا میشود که مدافع سرسخت و جدی دولت باشد. این ناشی از چنین رفتارها و مواضع است که توانستند با رویکردها و عملکردهای خود، نیروهای وفادار به آقای روحانی را روزبهروز از ایشان دور کنند.
گفته میشود که سال آینده سال سختی برای اقتصاد کشور است. از سویی عملکرد دولت در برخی بخشها باعث افزایش فشارها شده و صحبتهایی مبنی بر تابستان داغ دولت از سوی دلواپسان مطرح میشود. بر همین مبنا دولت روحانی نیاز به حمایت جدی افکار عمومی و اصلاحطلبان دارد.
برای پیشبرد اهداف مدنظر، مدیریت صحیح افکار عمومی و راهبری کلان مدیریتی نیازمند دو مؤلفه گفتمان و سازمان و تشکیلات هستیم. احساس میکنم که مجموعه درون دولت فاقد یک گفتمان لازم بهعنوان جریان فکری و سیاسی است. بهنظرم بخشی از بدنه دولت به تنها چیزی که دلبسته است، توجه به شرایط سخت کشور است که جریانات میانهرو و جریان اصلاحات مجبور شوند به افرادی تن دهند و نزدیک شوند که مشیشان همین است.
آقای علی صوفی در برنامه «دست خط» گفتند که آقای جهانگیری معاون اول رئیسجمهوری اخیرا استعفا داده بودند که رهبر معظم انقلاب این کار را به مصلحت ندانستهاند و آقای جهانگیری هم منصرف شدند. شما از جزئیات این خبر اطلاعی دارید؟
خیر بنده در جریان این مساله نیستم و از جزئیات آن اطلاعی ندارم.
با همه اینها و با توجه به مشکلات پیش رو در سال ۹۸، فکر میکنید آقای جهانگیری همچنان در دولت بماند؟
از لحاظ شیوه مدیریتی، نزدیکی زیادی بین عملکرد آقای روحانی با مرحوم هاشمی رفسنجانی وجود دارد. آقای هاشمی بر این اعتقاد بود که مدیریت او بر دولت، کفایت میکند. بهنظر میرسید که در دولت سازندگی، نقش مرحوم حسن حبیبی بهعنوان معاون اول رئیسجمهوری، بیشتر نمادین بود تا اجرایی و واقعی. احساس میکنم که ارادهای وجود دارد و قابل کتمان هم نیست که معاون اول آنچنان که باید و شاید در مناسبات دولت اثرگذار نباشد. شاهد بودیم در جلسه چند ماه قبل اقتصاددانان با رئیسجمهوری، معاون اول که تقریبا اجراییترین شخص دولت پس از رئیس قوه مجریه است، غایب بود.
یعنی آقای جهانگیری دعوت نشده بود تا در آن جلسه هماندیشی حضور یابد. این نشان میدهد اطرافیان آقای روحانی معاون اول را نمادین میخواهند تا تاثیرگذار و تصمیمگیر. این آقایان احتمالا حضور فداکارانه آقای جهانگیری در سال ۹۶ و سپربلا شدن ایشان در برابر هجمهها و انتقادات بیپایان رقیب به حسن روحانی را فراموش کردهاند. این فداکاری نه تنها باعث نشد در دولت دوم آقای روحانی به جهانگیری نقش بیشتر و پررنگتری داده شود، بلکه شاهد به حاشیه رفتن ایشان هم بودیم. بهنظرم جریان اطراف روحانی دنبال افراد دیگری است تا بهوسیله آنها در قدرت بمانند و نقشی در دولت احتمالی آینده آنها داشته باشند. بنابراین تمام توان خود را برای به حاشیه راندن و کماثر کردن آقای جهانگیری در دولت انجام میدهند.
بهنظر شما آیا آقای جهانگیری میتواند همچنان فشارها را تحمل کند و کار خود را ادامه دهد؟
اخلاق و منش آقای جهانگیری اینگونه است که مصالح ملی را در نظر میگیرد. یعنی بهخاطر مصالح بالاتر و مهمتری در دولت باقی بماند و تا آنجایی که امکان دارد به دولت و آقای روحانی کمک کند. اکنون هم عنوان شده رهبر انقلاب استعفای آقای جهانگیری را به مصلحت ندانستهاند، احتمال همراهی ایشان تا پایان دولت دوازدهم وجود دارد که این کار باز هم نشان میدهد که آقای جهانگیری برای مصالح و منافع کلانتری از خود فداکاری نشان میدهند و با وجود تمام سختیها و فشارها در دولت، مصالح کشور را بر آسایش خود ترجیح میدهد.
هفته گذشته داماد آقای رئیسجمهوری، او را مظلومترین و تنهاترین رئیسجمهور خواند و از وزرا و نزدیکان آقای روحانی انتقاد کرده بود که فقط به فکر آینده سیاسی خود هستند و در دفاع از روحانی کاری انجام نمیدهند. نظر شما در این ارتباط چیست؟
متاسفانه این بحث آفت انسجام و شخصیتهای مهم سیاسی است که در اطراف خود افراد مبرز، آگاه و موثر را ندارند. حال چه در قالب یک تفکر و تشکیلات یا یک حزب سیاسی. واقعیت این است افرادی مانند مرحوم هاشمی رفسنجانی بهدلیل فراجناحیبودن و رئیس دولت اصلاحات به علت رهبری یک جریان سیاسی تاثیرگذار، محتاج به این میشد که اطراف این آقایان چهرههایی گرد بیایند که به لحاظ فردی کارآمد و شایسته و دارای قابلیتهای متعددی باشند. متاسفانه هم در رابطه با آقای احمدینژاد و هم آقای روحانی، این آفت و آسیب مشاهده شده است که رفتارهای اطرافیان اینها، گروهی بوده است.
یعنی افرادی در دولت حضور یافتند که وجه مشترکشان رفاقت و با همبودن طولانی است. یعنی اطراف حسن روحانی را عمدتا افرادی شکل دادهاند که سالهاست با او دوست هستند و در نهادهای مختلف همکاری داشتهاند.
لذا اگر این افراد حتی اگر توانمند هم باشند، بضاعت لازم برای حمایت و دفاع از رئیسجمهوری را ندارند. همین امر منتج به این شده که آقایروحانی در دفاع از عملکردها و مواضعش کاملا تنها باشد و به راحتی نمیتواند از خود و دولتش دفاع کند. باید آقای روحانی هر چه زودتر این آفت و آسیب را از دولت خود برطرف کند و افرادی را دور خود جمع نماید که در هنگام سختیها و مشکلات پای او بایستند نه آنکه در کناری بنشینند و نظاره گر باشند و بعضا به اردوگاه رقیب چشم بدوزند.
- 13
- 3