مدتی است که حسن روحانی در سخنرانیها و محافل مختلف به ایراد سخنانی در خصوص اختیارات رئیسجمهور میپردازد و تاکید میکند که اختیارات رئیسجمهور کافی نیست و او برای پیشبرد امور نیاز به اختیاراتی ویژه دارد. مسالهای که رؤسای جمهور پیشین نیز کم و بیش به آن اشاره کرده بودند. روحانی معتقد است که انتقاداتی که نسبت به عملکرد دولت مطرح میشود، منصفانه نیست؛ زیرا اختیارات رئیسجمهور متناسب با مطالباتی که مردم و جریانهای سیاسی از او دارند، نیست.
«آرمان» در گفتوگو با غلامرضا انصاری، فعال سیاسی اصلاحطلب به بررسی این بخش از سخنان رئیسجمهور پرداخته است. انصاری میگوید که عملکرد رئیسجمهور در همان حوزههایی که اختیار کامل را نیز داشته آنطور که باید و شاید راضیکننده نبوده و روحانی نتوانسته انتظارات مردمی را که به خاطر او در صفهای انتخاباتی ایستاده بودند برآورده کند. این فعال سیاسی همچنین معتقد است که همسو نبودن تیم اجرایی دولت با سیاستهای رئیسجمهور از جمله دلایل بروز برخی مشکلات در کشور و ناتوانی دولت در اصلاح برخی امور است. وی تاکید دارد که اگر حسن روحانی خواستار اصلاح امور است، باید تیم اجرایی خود را تغییر دهد و به جریانهایی اعتماد کند که در انتخابات باعث پیروزیاش شدند. مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
رئیسجمهور تاکید میکند که اختیار کافی برای اداره امور را ندارد و برای برخی اقدامات نیاز به اختیارات ویژه دارد. از طرفی معتقد است که بسیاری از انتقادها نباید علیه دولت صورت گیرد؛ زیرا مطالبات باید در حوزه اختیارات باشند. بهنظر شما آیا رئیسجمهور اختیار کافی برای اداره امور دارد؟
آقای حسن روحانی پیش از انتخاب بهعنوان رئیسجمهور بیش از ۳۰ سال در ردههای مدیریتی نظام جمهوری اسلامی حضور داشت و مشکلات و کاستیهای موجود را میشناخته، او کسی نبود که تازه وارد سیاست شده باشد و از خلأهای موجود آگاهی نداشته باشد. در نتیجه اگر وعدهای داده شده یا اگر قول پیگیری مطالباتی به مردم داده شده، دیگر نمیتوان گفت، خواستم اما نشد. او میدانست در نظام ما چه کارهایی شدنی است و چه کارهایی ناشدنی. با این همه آقای روحانی هرچند محدود، اختیاراتی دارند و انتظار از او این است که حداقل در این حوزهها درست و برمبنای وعدههایش عمل کند، ضمن اینکه باید یادآوری کرد در همین زمینهها هم که اختیارات کافی وجود دارد، عملکرد رئیسجمهور برای رأیدهندگان و جناحهای سیاسی همسو با دولت راضیکننده نبوده است.
در طول چهار دهه گذشته شاهد روی کار آمدن دولتهای زیادی بودیم و هر کدام از این دولتها راه و روش و اعتقادات خود را داشتند. در تمام این دولتها که روی کار آمدند، اکثریت بدنه دولت همگام و همراه با سیاستهای رئیسجمهور وقت بودند و از او در راه رسیدن به اهدافش حمایت میکردند. متاسفانه امروز اینگونه نیست و بدنه اجرایی دولت کمترین تناسب را با اهداف و برنامههای رئیسجمهور دارند. طبیعی است زمانی که فردی در دوران انتخابات از جریان رقیب حمایت میکرده وقتی روی کار بیاید، نگاه خودش را اعمال کند و توجهی بهنظر اکثریتی که کسی دیگر را برگزیدند، نداشته باشد.
آیا عملکرد در حوزهای که دولت اختیار کافی داشته راضیکننده است؟
من میپذیرم که بخش قابل توجهی از جریان امور در اختیار رئیسجمهور نیست و او اختیارات خاصی برای پیشبرد برخی سیاستها ندارد اما نکته این است که در همان محدودهای که دولت اختیار دارد، آنگونه که باید و شاید عمل نشده است. گذشته از موضوعاتی که در اختیار رئیسجمهور نیست، آیا اختیار عزل و نصب وزرا با کسی غیر از رئیسجمهور و مجلس است؟ چرا در این زمان حساس باید وزرای غیرهمسو در کابینه حضور داشته باشند؟ آقای روحانی باید تجدیدنظر کند و از افراد خوشنام که همسو و همراه با سیاستهای دولتش باشند، استفاده کند.
مساله جدی دیگری نیز که وجود دارد و دولت را با چالشهایی جدی و خطرناک در یک سال اخیر مواجه کرده، عدم وجود سخنگو در دولت است. نبود ارتباط مستقیم دولت با رسانهها آسیبهای فراوانی را داشته و خواهد داشت و اگر رئیسجمهور خواهان آن است که این مشکل را حل کند، باید هرچه سریعتر سخنگویی توانا را به این سمت بگمارد. باید مشکلات قابل بیان در کشور مرتب با مردم که صاحبان اصلی نظام هستند در میان گذاشته شود.
اگر این اتفاق بیفتد هم بخشی از راهحلها توسط نخبگان و مردم ارائه خواهد شد و هم اینکه میتوان افکار عمومی را در برخی مسائل قانع کرد و جلوی بروز برخی سوءتفاهمات در آینده را گرفت. امروز بخش قابل توجهی از تخریبهایی که توسط مخالفان دولت صورت میگیرد، در میان افکار عمومی پذیرفته میشود و این ناشی از عدم وجود سخنگو است. همچنین در مواردی سخنگو وجود داشته اما عملکردش ضعیف بوده و نتوانسته به دفاع مناسب از دولت و دستاوردهایش بپردازد.
کدام تخریب را میتوان مثال زد که جامعه آن را پذیرفته و اگر دولت سیاست رسانهای موفقی داشت میتوانست جلوی آن را بگیرد؟
برجام یکی از این نمونههاست. رسیدن به این توافق بینالمللی برد-برد کاری بسیار بزرگ در عرصه جهانی و نقطه عطف دیپلماسی انقلاب اسلامی بود. ما اینقدر خوب عمل کردیم که با منطق، مدارا، تخصص و دیپلماسی روبهروی چند قدرت بینالمللی ایستادیم، حق خود یعنی حق غنیسازی را گرفتیم و امتیازات بسیاری را از آنها گرفتیم، اما به یاد داریم که بعد از این اتفاق چه شد و چه مشکلاتی برای دولت ایجاد شد. ماجرای سفارت عربستان از آن جمله بوده و دیدیم که این کار دولت و دیپلماتهای موفق ما را در چه موقعیت دشواری قرار داد.
مواضع تند توسط برخی رسانهها اتخاذ شد و با خروج غیرقانونی آمریکا هم این حملات علیه دولتی که بالاترین تضمین حقوقی را از شورای امنیت سازمان ملل متحد گرفته بود، افزایش یافت؛ در حالی که میدانیم فردی بیمنطق و بیقانون برخلاف تمام قوانین بینالمللی بهصورت یکجانبه از برجام خارج شد و تقصیری متوجه ایران و سیاستمدارانش نیست. باید حواسمان باشد که بسیاری از منافع برجام را بهدلیل ناآگاهی و یا حملات مغرضانه از دست دادیم. رئیسجمهور میتوانست و میتواند این مسائل را بیان کند و به مردم بگوید که در بسیاری از زمینهها ضعف از دولت نبوده بلکه از جریانی بوده که روز اول اجازه نمیداد دولت کار کند و مدام در مسیر دولت منتخب مردم سنگاندازی میکرد. متاسفانه از قدرت رسانه و مردم غفلت شده و ادامه این راه میتواند آسیبهای زیادی را برای دولت در پی داشته باشد.
نقش تیم اجرایی دولت را در شرایط فعلی تا چه حد موثر میدانید و فکر میکنید اگر تیم بهتری حضور میداشت چه شرایطی رقم میخورد؟
چینش تیم اجرایی باید با توجه به شرایط زمان باشد و نمیتوان در همه زمانها از افراد ثابتی استفاده کرد. امروز شاهد آن هستیم که در بحرانیترین شرایط بعد از انقلاب اسلامی قرار گرفتهایم؛ بهطوری که حتی در دوران دفاع مقدس نیز تحریمهای اقتصادی و محاصره به شدت امروز، وجود نداشت. ما آزادانه میتوانستیم نفت را بفروشیم و خیلی از کالاهای استراتژیک را از همه جای دنیا وارد کنیم اما امروز حتی غذا و دارو به سختی وارد کشور میشود و طبیعی است که در چنین شرایطی به تیم اجرایی بسیار قوی نیاز داریم. وزرایی باید سرکار باشند که تخصص، قدرت و شجاعت داشته باشند و از فشارها نهراسند.
برخی مدیران بهجای اینکه بتوانند باری از روی دوش دولت بردارند، خود از عوامل بحران میشوند و رئیسجمهور باید به این مسائل توجه داشته باشد. اگر این موارد در دو سال باقی مانده رعایت شود، برخی مشکلات را میتوان حل و فصل کرد و از فشارهایی که روی مردم وجود دارد، کاست.
در دولتهای پیشین نیز چندینبار مطرح شده که رئیسجمهور اختیار کافی ندارد. در دولت اصلاحات بحث لوایح دوقلو مطرح شد، در دولتهای نهم و دهم رئیسجمهور برخی نهادها را منحل کرد و امروز هم رئیسجمهور شکایت دارد. چرا این موضوع مدام تکرار شده است؟
لازم است به یاد داشته باشیم که بنبستی وجود ندارد، اما ارادهای هم برای کاستن از ابعاد این مساله دیده نمیشود. در خود قانون اساسی جمهوری اسلامی تصریح شده که وقت ضرورت اصلاحاتی انجام شود و اصول غیرقابل تغییر نیز توسط خود قانون اساسی مشخص شده است. شرایط امروز کشور بهگونهای است که نیاز به اصلاحات جدی وجود دارد و اعمال این اصلاحات میتواند حتی از فشارهای خارجی نیز بکاهد.
شما فکر کنید بیش از ۶میلیون ایرانی در خارج از کشور وجود دارند و بسیاری از آنها در زمینههای اقتصادی حرفهای جدی برای گفتن دارند. اگر اصلاحات کافی انجام شود، این جمعیت سرمایههای خود را به ایران خواهند آورد و خود همین امر تحول اقتصادی را باعث میشود. ظرفیت قانون اساسی بدون اصلاح هم بسیار بالاست و اگر ما بتوانیم شرایط انتخابات آزاد را مهیا کرده و فیلترهای نظارتی سلیقهای را محدود کنیم، بهطور طبیعی نمایندگان واقعی مردم به مجلس شورای اسلامی خواهند رفت و میتوانند با جسارت و بدون ترس برای حق مردم مبارزه کنند. این امر خود به خود جریان سیاست ایران را بدون زور و تنها با اتکا با رأی مردم پاک میکند.
باید اجازه دهیم احزاب سیاسی فعالیتهای خود را داشته باشند و آزادانه به فعالیت بپردازند. امروز به هر میزان که نظارتهای قانونی را افزایش میدهیم شاهد افزایش فساد نیز هستیم اما باید رویکرد را تغییر داد و نظارت را مردمی کرد. احزاب را مسئول کنیم در برابر کسانی که معرفی میکنند و باعث ورود آنها به عرصه قدرت میشوند. خود این امر باعث خواهد شد که نظارت به جای آنکه حالتی امنیتی پیدا کند، به وظیفهای حزبی تبدیل شود. باید از تجربهها و راههای رفته دیگر کشورها استفاده کرد و از آزمون و خطا در چنین مسائل حساسی پرهیز کرد. یکی دیگر از مسائلی که باید مورد توجه قرار گیرد، آزادی مطبوعات است. باید مطبوعات آزاد باشند تا تحقیق کنند و مفاسد را افشا کنند.
نباید وقتی فسادی افشا شد، فرد افشاکننده را بازداشت کنیم و تحت فشار قرار دهیم، بلکه باید از او تقدیر کنیم و به جامعه بگوییم که افراد پاکدست و مبارزین با فساد در امنیت کامل قرار دارند. طبیعی است که اگر همین امور هم اتفاق بیفتد، با ظرفیت امروز قانون اساسی میتوانیم شاهد پیشرفت و توسعه در کشور باشیم.
یعنی میگویید هنوز به ظرفیت فعلی قانون اساسی نیز توجه نشده و در شرایط فعلی نیازی به اصلاحات قانون اساسی نیست؟
در صحبتهایم ضرورت اصلاح را نفی نکردم بلکه معتقدم هم باید به ظرفیت قانونی فعلی توجه کرد و هم طبق گفته امام خمینی(ره) نسل گذشته نباید برای نسلهای آینده تصمیم بگیرد. طبیعی است که در چنین شرایطی و پس از گذشت سه دهه از اصلاح قانون اساسی، مجددا اصلاحاتی با توجه به ضرورتهای زمان اعمال شود. باید اجازه دهیم بهطور کلی تمام مسائل اجرایی در نهاد منتخب مردمی در رئیسجمهور و دولت خلاصه شود و امر نظارت نیز تمام و کمال به مجلس شورای اسلامی که برآمده از رأی مردم هستند، واگذار شود.
نظارت عالیه نیز در اختیار مقام رهبری است. اگر اینگونه شود میتوان در پاسخگویی نیز از دولت انتظار داشت. ایران منابع زیادی دارد و اگر دولتی کارآمد و پاسخگو و دارای اختیار کامل بر سر کار باشد، میتوان امید داشت که خیلی زود نشانههای پیشرفت در کشور دیده شود. بهنظر من گفتوگوی ملی میتواند تاثیر صددرصدی داشته باشد. به هر میزان که بتوانیم تنشها را در جامعه کاهش دهیم، امکان حضور نهلهها و گروههای مختلف سیاسی را مهیا کنیم، فیلتر ورودی انتخابات را مقداری وسعت دهیم، تنگنظریها را به حداقل برسانیم و شرایطی بهوجود آوریم که همه جریانات سیاسی که در چارچوب قانون تمایل به کنشگری دارند به فعالیت بپردازند قطعا میزان مشارکت سیاسی نیز بسیار بالا خواهد بود و در فرایندهای انتخابی نیز نمایندگان واقعی مردم در عرصههای تصمیمگیری و تصمیمسازی میتوانند در حل مشکلات و چالشهای موجود نیز نهایت دقت عمل را بهکار ببندند.
آیا با توجه به شرایط موجود، ارادهای برای اعمال این اصلاحات در مدیران کشور مشاهده میکنید؟
من بهعنوان یک اصلاحطلب به این موضوع امیدوارم و معتقدم باید مسیر را گامبهگام طی کرد و فرصت داد که خطاها اصلاح شوند. معتقدم که باید در گام اول و برای کم کردن هرگونه اصطکاکی آشتی و همدلی ملی شکل بگیرد و بهدنبال اصلاح اشتباهات گذشته برآییم.
در این راه عدم سختگیری و حل مسائل سیاسی در اولویت قرار دارد. همچنین فضای جامعه بازتر شده و برخی آزادیهای اجتماعی و سیاسی به مردم داده شود. اگر این اتفاقات بیفتد نیم بیشتر مشکلاتی که دامان کشور را گرفته حل خواهد شد. میتوان از فرصت فشار خارجی استفاده کرد و آن را بهانهای برای اصلاحات در داخل کشور قرار داد و کشور را به سوی یک مردمسالاری دینی کامل پیش برد.
وقتی به نتایج انتخابات گذشته نگاه میکنیم آیا میتوانیم امید داشته باشیم که مردم مجددا بر سر صندوقهای رأی حاضر شوند؟ در دورههای پیشین مردم حضور یافتند و به لیستی برای تغییر رأی دادند. آیا این کارآمدی وجود داشت که با استفاده از آن مردم را دوباره به انتخابات دعوت کنیم؟
اگر با شرایط گذشته و به همان ترتیب لیست حداقلی به مردم معرفی شود، احتمالا با واکنش گرم مردم مواجه نخواهد شد. ۹۰درصد احزاب ما شب انتخاباتی هستند و با زدوبند و هرچیزی که شما اسمش را بگذارید، لیست خود را ارائه میکنند و با توجه به موقعیتی که شکل میگیرد و مردم به این لیستها رأی میدهند. از طرف دیگر این افراد منتخب هیچتعهدی به جریانی که باعث انتخابش بودهاند، ندارند. ما کارنامه خوبی نه در مجلس شورای اسلامی و نه در نهادهای دیگر به جای نگذاشتیم.
ما اگر پشتوانه مردمی میخواهیم، باید کاری کنیم مردم به پای صندوقهای رأی بیایند، باید فضا را باز کنیم. این ظرفیت مردمی عظیم که امروز میتواند از دهها ارتش و نیروی نظامی برایمان با ارزشتر باشد باید به صحنه بیایند و در این راه نمیتوان انتظار همدلی یکسویه از مردم داشت. وقتی قرار است آنها عامل مشروعیت ما باشند و به ما اعتبار دهند باید ما نیز فرصت انتخابات آزاد را برای آنها فراهم کنیم. اگر این امکان فراهم شود، اعتماد به مردم باز خواهد گشت و شرایطی به وجود خواهد آمد که منتخبان به پشتوانه رأی مردم بتوانند در مقابل فشارهای داخلی و خارجی بایستند و جامعه را به سوی پیشرفت و تعالی هدایت کنند. تنها منتخبان انتخابات رقابتی هستند که توان مقابله و روبهرو شدن با چالشها را دارند و کشور باید نهایت استفاده را از فرصت انتخابات به نفع مردم ببرد.
محمدحسین لطفالهی
- 19
- 3