«آرمان ملی» در گفتوگو با سیدمحمود میرلوحی به بررسی این موضوع پرداخته است. میرلوحی معتقد است تحریم انتخابات اصلاحطلبانه نیست اما حضور بیقید و شرط نیز در انتخابات معنا ندارد. او میگوید هرچند اصلاحطلبان هنوز تصمیم نگرفتهاند اما آنها شورای عالی دارند و نظاممند عمل میکنند که چنین وضعیتی در اصولگرایان وجود ندارد؛ بهطوری که حتی از برگزاری یک جلسه نیز عاجزند. این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
وضعيت وحدت اصلاحطلبان در چه مرحلهاي است؟ آيا تاکنون راهبرد مشخصي براي حضور در انتخابات اتخاذ شده؟
شوراي عالي تازه ساختار جديد خود را مستقر کرده، رابطين استانها مشخص شده و به فعاليت ميپردازد، اما هنوز راهبرد انتخاباتي جريان اصلاحات بهطور کامل بررسي و نهايي نشده. بايد منتظر باشيم ظرف روزهاي آينده راهبرد نهايي مشخص شود؛ چرا که زمان ميگذرد و بيش از اين صلاح نيست که راهبرد اصلاحطلبان در انتخابات نامشخص باشد. در دوره قبل به سبب وضعيت روز بحثي مطرح شد که بر اساس آن منافع ملي بر منافع جرياني، منافع جرياني بر منافع حزبي و منافع حزبي بر منافع شخصي ارجحيت يافت و بر اساس آن راهکاري براي پيروزي در انتخابات ترسيم شد. اينکه امروز تا چه ميزان همان راهبرد کارايي داشته باشد، محل سوال است. بايد منتظر باشيم تا شوراي عالي نظر نهايي خود را اعلام کند.
احزاب در اين باره چه نظراتي دارند؟ آيا هر کدام متفاوت از ديگري به موضوع انتخابات نگاه ميکنند؟
برخي احزاب آنطور که من اطلاع دارم و قرائن نشان ميدهد، معتقدند بايد برندهاي جريان اصلاحات براي انتخابات معرفي شوند و بعد با شوراي نگهبان چانهزني شود که اين برندها بتوانند از مرحله نظارتها عبور کنند. برخي دوستان نيز معتقدند که مسئولان با توجه به تجربهاي که در انتخابات قبلي کسب کردهاند، به اين نتيجه خواهند رسيد که رد کامل برندهاي اصلاحطلبي به نفع کشور نبوده است؛ چرا که در مقابل جريان اصلاحات راهبردي سلبي را برگزيد و برندهاي اصولگرايي را از صحنه خارج کرد. اين روند به ضرر کشور تمام ميشود، زيرا چهرههاي باتجربه که تواناييهاي بسياري دارند از صحنه رقابت حذف ميشوند و در مقابل عدهاي که تجربه بسيار کمتري دارند، بر سر کار ميآيند. امروز چنين شرايطي در مجلس وجود دارد و ادامه اين شرايط براي کشور به هيچوجه سودمند نيست. اميدواريم شوراي نگهبان در مسير حفظ قانون اساسي و منافع ملي در مواضع خود تجديدنظر کند.
آيا بهنظر شما اين تجديدنظر صورت خواهد گرفت؟
نتايج انتخابات دوره دهم مجلس شوراي اسلامي در سال ۱۳۹۴ بايد آنها را به اين نتيجه رسانده باشد که اصلاحطلبان دست روي دست نميگذارند تا اصولگرايان بدون دغدغه و بدون رقيب وارد مجلس شوند و سياستهاي خود را پيش ببرند. به اين وضعيت که با حذف کامل يک جريان سياسي ايجاد ميشود، مهندسي انتخابات ميگوييم. جريان اصلاحطلب نيز طي اين سالها با مهندسي انتخابات آشنا شده و به دانش خنثيسازي آن دست يافته است. در تهران شاهد بوديم که حتي سر ليستهاي اصولگرايي نيز نتوانستند وارد مجلس شوند. اين موضوع نشان داد که اصلاحطلبان با استفاده از فضاي مجازي و قدرت اقناعسازي، مردم را قانع کردند تا با انداختن رأي سلبي به صندوقهاي رأي قدرتنمايي کنند و رقيب را به تجديدنظر در سياستها وادارند.
آقايان اگر ميخواهند مجلس در رأس امور و عصاره فضائل ملت باشد، به خصوص در شرايط فعلي که چالشهاي داخلي و بينالمللي زيادي وجود دارد، نياز است تا روشهاي خود را اصلاح کرده و برخي امور را به مردم واگذار کنند. براي حل بسياري از مشکلات کنوني از تورم و مشکلات توليد گرفته تا برجام و مساله تحريمها نياز به افرادي متخصص و مردمي داريم؛ چراکه هم ديدگاه تخصصي در مجلس وجود داشته باشد و هم سرمايه اجتماي اين نهاد افزايش يابد. افراد ناشناخته بدون حمايت مردم نميتوانند تصميمات مهم و اساسي بگيرند. در برجام بسياري از مشکلات ما از داخل شروع شد. بلافاصله بعد از تصويب اين توافق بر سر راه منافع برجام سنگاندازيها کردند و ما نتوانستهايم پيش از خروج يکجانبه ايالات متحده از توافق، بهره لازم را ببريم.
شما همواره تحريم را رد کردهايد. آيا اگر بررسي صلاحيتها مانند قبل باشد هم بر همين نظر استواريد؟
فلسفه اصلاحات اين است که به وضع موجود قانع نبوده و مطالبات مردم و نقد منتقدان را به رسميت ميشناسد بر همين اساس و در تعريف جايگاه خود پلي بين حاکميت و مطالبات مردم طراحي کرد. البته بايد اضافه کرد که اصلاحات در تعريف جايگاه خود ايدهاي که بر ايستادگي مقابل حاکميت تاکيد دارد را نفي کرده و بر اين باور است که در عين حال که نهادهايي همچون شوراي نگهبان حقيقت داشته و بخش انکارناپذيري از جمهوري اسلامي است، مطالبات مردمي نيز حقيقتي موجود است که بايد مورد توجه قرار گيرد. اصلاحات براي رسيدن به اين ترجمان و مطلوب موردنظر، انتخابات و صندوق رأي را بهترين ابزار ميداند، بر اين اساس ايدههاي براندازان مورد توجه و علاقه جريان اصلاحات قرار نميگيرد و هم اينکه ايده تحريم انتخابات در مسير آنها تعبير ميشود که مورد تاييد ما نيست. با همه اين تفاسير جريان اصلاحات مدتهاست که از حضور در پاي صندوق راي منتفع شده بهويژه از سال ۹۰ تاکنون سود اصلاحات در اين بوده که به صندوق رأي دل بسته و از طرفي اين حضور براي کشور هم نافع بوده است. اصلاحات اعلام کرد گرچه به واسطه نظارتها تابلوي ورود ممنوع به برندها و چهرههاي اصلي و شناخته شده اصلاحات زده ميشود، اما جريان اصلاحات با صندوقهاي رأي قهر نميکند بلکه تدبير ميکند و با اميد بستن به فضاي سياسي کشور فعاليت سياسي خود را ادامه ميدهد، در نتيجه همين راهبرد است که شما مشاهده ميکنيد مديريت فضاي سياسي انتخابات کشور در حد قابل توجهي در سه دوره اخير در دست اصلاحطلبان قرار ميگيرد اين در حالي بود که امکانات جريان رقيب بسيار گستردهتر بود، اما جريان اصلاحات با ابزار حمايت مردم و توجه به سياست ترجيح منافع ملي وارد فضاي سياسي شد و در حالي که کاملا حذف شده بود، اما دولت که با رأي اصلاحات پيروز ميدان شد و همچنين شوراها و مجلس را در اختيار گرفتند.
بنابراين دليلي وجود ندارد که جريان اصلاحات به سمت تحريم انتخابات برود. بهطور کلي اگر شرايط فراهم نبود جريان اصلاحات ليست نخواهد داد اما همين هم مطلق نيست. در واقع بر اين باوريم که اگر در تهران از ۳۰ نامزد، ۲۰ نامزد خوب داشتيم همين تعداد را معرفي کنيم و براي تکميل ليست به ائتلاف با برخي جريانها تن ندهيم. تحريم را اساسا کنار گذاشتهايم و اصلاحطلبان تحريم انتخابات را قبول ندارند. از سوي ديگر گفتهايم حضور بدون شرط هم معني ندارد و در عين حال اصلاحطلبان از مطالبه اصلاح وضع موجود دست نميکشند.
يکي از اصولگرايان ميگويد امکان دارد ليستي ارائه شود که هم اصلاحطلبان در آن باشند و هم اصولگرايان. نظر شما در اين باره چيست؟
اين حرفها نظر شخصي است و کارکرد عمومي ندارد. اصولگرايي امروز سازمان و وحدت ندارد و نميشود نظر يک فرد را بهعنوان نظرکلي جريان در نظر گرفت. بهطور کلي نيز وقوع چنين امري بسيار بعيد و دور از ذهن است. نقدهاي بسياري به جريان اصلاحطلبي ميشود و به ما ميگويند که چرا شما نردبان حضور افرادي در قدرت شديد که اصول اصلاحطلبي پايبند نماندند؟ تمام اين افراد ميثاقنامه امضا کرده بودند. در اين ميثاقنامه متعهد شده بودند که در طول دوره نمايندگي سياستهاي اصلاحطلبانه را دنبال کنند و در موضعگيريها مواضع اصلاحطلبان را در نظر بگيرند.
متاسفانه حدود ۶۰ نفر به ميثاقنامه وفادار نبودند. اوايل نقدها کمتر بود چرا که مردم ميدانستند رويکرد اصلي اصلاحات در انتخابات سلبي بود و صرفا ميخواستيم مانع از ورود پايداريها و تندروها به مجلس شويم. فاصله زماني باعث شد مردم فراموش کنند که چرا اصلاحطلبان دست به چنين کاري زدند.
در مورد دولت هم همين نقد وجود دارد. بالاخره بايد بدانيم اصلاحطلبان ميان آقايان روحاني و رئيسي، روحاني را انتخاب کردند؛ هنوز هم معتقدند کار درستي صورت گرفته و اگر دوباره هم به سال ۹۶ بازگرديم، اصلاحطلبان همان تصميم را خواهند گرفت. مجموع اين انتقادات باعث شد جريان اصلاحات به اين جمع بندي برسد که صرفا نيروهايي را با برند اصلاحات معرفي کند که بتواند پاي عملکرد آنها بايستد. يعني ميخواهيم بگوييم حضور اقليت قوي در مجلس بسيار موثرتر از اکثريت خنثي است.
از ائتلاف ميان احمدينژاد و قاليباف سخن مطرح است. شما نتيجه اينگونه ائتلافها را چه ميدانيد؟ آن هم در شرايطي که اصولگرايان معتقدند بجد برنده انتخابات هستند.
مطلوب ما آن است که اصولگرايان منسجم و قوي در انتخابات حضور يابند و فضا را پرشورتر کنند. امروز که آنها تکليفشان روشن نيست، احساس ميشود که کشور نسبت به فضاي انتخابات بيتوجه است. در سال ۹۳ مرحوم حبيبي، دبيرکل حزب موتلفه انتقاد ميکرد که چرا اينقدر زود فضاي کشور انتخاباتي شده در حالي که اسفند ۹۴ قرار بود انتخابات مجلس برگزار شود. در انتخابات يازدهم اما تنها چند ماه تا زمان برگزاري انتخابات باقي مانده و هنوز مردم و جريانهاي سياسي به تکاپو نيفتادهاند. يکي از دلايل اين سردي آن است که تکليف جريان اصولگرايي روشن نيست. اصلاحطلبان به رغم برخي تشتتها در آرا، شوراي عالي دارند و تصميمگيريها صورت ميگيرد اما در جريان اصولگرايي عملا نهاد وحدتسازي باقي نمانده است.
کار به جايي رسيده که اصولگرايان هرچه تلاش ميکنند و به هر دري که ميزنند حتي يک جلسه هم نميتوانند برگزار کنند. آقاي حدادعادل ماموريت پيدا کرده بود که در راستاي رسيدن به وحدت تلاش کند اما موفق نشد. بعد از او زاکاني مامور شد و شکست خورد. سرنوشت بذرپاش را هم ديديم. از سال ۱۳۹۲ که به فعاليتهاي اصولگرايان نگاه کنيم ابتدا ميگفتند محوريت وحدت با جامعتين باشد. بعد جمنا ايجاد شد. جمنا امروز کجاست؟ ائتلاف امام و رهبري کجاست؟ اگر آقاي باهنر دعوت به وحدت کند، اصولگرايان دور هم جمع ميشوند؟ فاصله اصولگرايان ميان خودشان آنقدر زياد شده که بيشتر از فاصله بخشهايي از آنها با اصلاحطلبان است. در مورد اينکه برخي اصولگرايان پيروزي در انتخابات آينده را از آن جناح خود ميدانند، بايد گفت که اين ادعاها نوعي تبليغات انتخاباتي است، اما واقعيت آن چيزي است که ما در انتخابات آينده اسفندماه مجلس خواهيم ديد.
برداشت ما از نقدهاي وارده به جريان اصلاحات ارسال اين پيغام است که اصلاحطلبان بايد توانايي خود را در به چالش کشيدن جريان اصولگرايي ثابت کنند؛ يعني براي مطالبات مردم هزينه بپردازند و بعد از انتخابات در مقابل مطالبات مردم سکوت نکنند. در خصوص وحدت قاليباف و احمدينژاد هم بايد بگويم که هنوز آن بلوغ سياسي وجود ندارد که دو نفر با آن سطح از تنش بتوانند بر اساس منافع مشترک در کنار يکديگر قرار گيرند و به فعاليت حزبي و سياسي بپردازند. بعيد ميدانم اين ائتلاف شکل گيرد و فاصله اصولگرايان به اين سادگي کم نميشود. نه ديگر آقاي مهدوي کني هست، نه آقاي عسگر اولادي. هيچ چهره کاريزماتيکي ندارند. روشهايشان هم قديمي شده. يک زماني با اصلاحاتهراسي دور هم جمع ميشدند اما آن هم ديگر برايشان وحدت نميآورد؛ مثل مبارزه با آمريکا که کشور را يکپارچه ميکرد، آنها هم به خاطر مبارزه با اصلاحات دور هم جمع ميشدند و هنوز هم گاهي ميگويند فتنه، اما اين روشها وحدتساز نيست.
در ماجراي بحثي که ميان آقايان يزدي و آملي لاريجاني شکل گرفت، اختلافات ميان دو طيف از اصولگرايان نمود يافت. ارزيابي شما از اين ماجرا چيست؟
رئيسجمهور در قانون اساسي نفر دوم کشور است اما برخي رسانهها و تريبونها در اختيار جناح مقابل قرار دارد، هرگاه رئيسجمهور از طيف متبوعشان بود، او را نفر دوم ميدانستند. مخالفت با احمدينژاد را مخالفت با خدا ميدانستند اما امروز نقد دولت را فريضه ميدانند و در تخريب هم کم نميگذارند. آنها رئيس قوه را طوري تقديس ميکردند که اگر نقدي از او ميشد، منتقد را به تضعيف نظام و براندازي متهم ميکردند. عملا خط قرمزهايي ساخته بودند و هر نقدي را عبور از آن ميدانستند.
امروز که ميبينيم آقاي آملي لاريجاني ديگر در آن مسئوليت نيست، شديدترين حملات را عليه او روا ميدارند و داعيه مبارزه با فساد دارند. وقتي ما به فکر نظام هستيم و نقد برخي نهادها را تضعيف نظام ميدانيم، که من البته قبول ندارم، اما بايد به قانون اساسي بازگرديم و ببينيم از نظر قانون اساسي نظام جمهوري اسلامي کدام نهادها در اولويت هستند و هر نهاد از چه درجهاي از اهميت برخوردار است. تا چند ماه پيش هر انتقادي به آملي لاريجاني را با شديدترين هجمههاي رسانهاي سرکوب ميکردند و به فاصله چند روز به دشمن او تبديل شدهاند. ما بايد بدون توجه به جايگاه حقوقي و حقيقي اشخاص و بدون ملاحظه با فساد برخورد کنيم.
از فساد سخن گفتيد. آيا فساد را در کشور ما سازمان يافته ميدانيد؟
اين سوال بسيار مهم است. فساد سازمان يافته يعني دستگاههاي مختلف در فساد شريکند، اما اگر اين شراکت وجود نداشته باشد ديگر نميتوان گفت فساد سازمانيافته است. وقتي نيروهاي نظارتي پاک باشند با هر فسادي برخورد ميکنند و به مرور فساد ريشه کن ميشود. در کشور ما در حوزه اقتصاد و فساد اقتصادي مشکلات بسياري وجود دارد. راه مبارزه با فساد شفافيت و آزادي نقد است.
متاسفانه هر انتقادي که به قوه قضائيه ميشود ميگوييم تخريب. ما اگر برسيم به مرحلهاي که مصونيت را فقط در جايي که قانون اساسي دستور داده رعايت کنيم، آنگاه فساد ريشهکن ميشود. اگر همين را رعايت کنيم، بسياري از مشکلات کشور حل ميشود.
- 12
- 6