در حالی که عملکرد اصلاحطلبان در مجلس دهم در معرض قضاوت مردم قرار گرفته بهنظر میرسد هنوز جریان اصلاحات برای حضور در انتخابات آینده استراتژی مشخصی در پیش نگرفته است. این خلأ استراتژی و ضعف عملکردی باعث شده که چهرههای مختلف اصلاحطلب به نقد جریان اصلاحات بپردازند و ضرورت تحول در این جریان را گوشزد کنند. با این وجود به نظر میرسد برخی در جریان اصلاحات خود را مصون از انتقاد میدانند و نقد خود را بهمثابه تضعیف این جریان قلمداد میکنند. اغلب این افراد نیز بهنام اصلاحطلبی در مجلس حضور دارند.
نکته دیگر اینکه مناسبات پنهانی و محفلگرایی در جریان اصلاحات اجازه نمیدهد که تصمیمات در این جریان بهصورت شفاف گرفته شود و در اختیار افکار عمومی قرار بگیرد. به همین دلیل نیز بهنظر میرسد اگر جریان اصلاحات به نقد خود نپردازد و تحولی اساسی در خود ایجاد نکند درنهایت مورد نقد دیگران قرار خواهد گرفت و در یک وضعیت منفعلانه زمینه عبور جامعه از خود را فراهم خواهد کرد. به همین دلیل و برای تحلیل و بررسی استراتژی اصلاحطلبان برای حضور در انتخابات آینده مجلس «آرمان ملی» با دکتر احمد حکیمیپور عضو شورای سیاستگذاری جریان اصلاحات و دبیرکل حزب اراده ملت گفتوگو کرده است. در ادامه ماحصل این گفتوگو را میخوانید.
درحالي که عملکرد اصلاحطلبان در مجلس مورد قضاوت مردم قرار گرفته بهنظر ميرسد اصلاحطلبان با يک خلأ استراتژي براي انتخابات مجلس آينده مواجه هستند. براي عبور از اين خلأ چه برنامهاي بايد در دستور کار اصلاحطلبان قرار گيرد؟
کليت جريان اصلاحات، کنش مدني و قانوني را تنها راه حرکت جريان اصلاحات بهسمت جلو و تحقق مطالبات جامعه ميداند. به همين جهت جريان اصلاحات به انتخابات بهعنوان يک فرصت نگاه ميکند که بهواسطه اين فرصت ميتواند مطالبات مردم را نمايندگي کند. با اين وجود بايد مشخص شود اصلاحطلبان با چه هدف و استراتژي وارد انتخابات خواهند شد؛ موضوعي که در شرايط کنوني در کميته سياسي شوراي عالي سياستگذاري جريان اصلاحات مورد بحث و بررسي جدي قرار گرفته و يکي از دغدغههاي اصلي اصلاحطلبان براي آينده است. چهرههاي اصلاحطلب در اين زمينه اظهارات متفاوتي بيان کردهاند که هر کدام نيز جاي تأمل و تعمق دارد. با اين وجود هنوز موضع جريان اصلاحات براي حضور در انتخابات بهصورت رسمي مشخص نشده است.
آن چيزي که مشخص و قطعي است برخورد فعالانه اصلاحطلبان با انتخابات خواهد بود و هيچبرنامهاي براي برخورد منفعلانه با انتخابات وجود ندارد. با اين وجود نحوه ورود و استراتژي جريان اصلاحات در انتخابات آينده با توجه به شرايط جامعه و رويکرد نهادهاي نظارتي تعيين خواهد شد. در شرايط کنوني اين سوال براي جريان اصلاحات مطرح است که چه رويکردي در مقابل تاييد صلاحيت اصلاحطلبان در دستور کار نهادهاي نظارتي قرار خواهد گرفت. آيا رويکرد نسبت به اصلاحطلبان تغيير کرده يا اينکه همچنان مانند گذشته حضور اصلاحطلبان در انتخابات با محدوديتهايي مواجه خواهد بود. از سوي ديگر در شرايط کنوني بدنه جريان اصلاحات نسبت به برخي رويکردهاي اصلاحطلبان انتقاد دارد و به همين دليل جريان اصلاحات بايد تلاش کند در ماههاي باقيمانده اين دغدغهها را از بين ببرد.
جريان اصلاحات بيش از هميشه به بازسازي و نوسازي احتياج دارد. چهرهها و رويکردهاي تکراري ديگر نميتواند براي دغدغههاي امروز بدنه جريان اصلاحات قابل قبول باشد. جريان اصلاحات نياز به خانهتکاني دارد. درست اين است که گفته شود امروز جريانهاي سياسي از تحولات جامعه عقب افتادهاند. اين وضعيت درباره جريان اصلاحات نيز وجود دارد. تحليلهايي که اصلاحطلبان ارائه ميکنند بايد با واقعيتهاي جامعه همخواني داشته باشد. شايد فاصله در اين زمينه به ميزان اندکي طبيعي باشد اما اين فاصله نبايد زياد و منفعلانه باشد. نکته ديگر اينکه جريان اصلاحات گرفتار محفلگرايي، گعدهگرايي و مناسبات پنهان شده است؛ رويکردهايي که اجازه نميدهد جريان اصلاحات با بالندگي و نشاط بيشتر به مسير خود ادامه دهد.
با توجه به وضعيت جامعه و رويکرد نهادهاي نظارتي بهنظر ميرسد نبايد انتظار تغييرات جدي داشته باشيم. آيا در صورت عدمتغيير رويکرد نهادهاي نظارتي در مقابل جريان اصلاحات اين جريان تنها بهعنوان اعلام موجوديت در انتخابات شرکت خواهد کرد؟
در شرايط کنوني حضور در انتخابات براي جريان اصلاحات موضوعيت دارد. اصلاحطلبان معتقدند بهترين راه براي تحقق مطالبات مردم مسير قانوني است. امروز در جريان اصلاحات ديدگاههاي مختلفي درباره حضور در انتخابات وجود دارد. برخي معتقدند جريان اصلاحات بايد بدون هيچ پيششرطي در انتخابات حضور پيدا کند و در مقابل برخي بر اين باورند که جريان اصلاحات بايد با برخي شروط در انتخابات حضور يابد. گروه دوم نيز به دو بخش تقسيم ميشوند؛ بخش نخست کساني هستند که از فحواي کلام آنها عدم حضور خارج ميشود و بخش دوم کساني هستند که بهدنبال شروطي هستند که احتمال ميدهند با اين شروط ميزان مشارکت در انتخابات افزايش پيدا خواهد کرد.
با اين وجود کليت جريان اصلاحات بهدنبال حضور در انتخابات خواهد بود هرچند نسبت به برخي محدوديتها و نابرابريها آگاهي دارد. اصلاحطلبان براي هر احتمالي خود را آماده کردهاند. عالم سياست عالم ممکنات است. به همين دليل بايد براي هر احتمالي برنامهريزي داشت. موضوع مهم آن است که جريان اصلاحات نبايد با مسائل کشور بهصورت منفعلانه برخورد کند. بنده معتقدم اگر شرايط براي اصلاحطلبان سخت شد و محدوديتها اجازه نداد جريان اصلاحات با تمام قوا وارد ميدان انتخابات شود جريان اصلاحات بايد بين داشتهها و مطالبات خود يک تعادل ايجاد کند که با به دستآوردن کرسيهاي مجلس چه دستاوردهايي نصيب جريان اصلاحات خواهد شد.
آيا اصلاحطلبان دوباره بايد بهعنوان اقليت در مجلس فعاليت کنند و يا شرايط براي حضور حداکثري اصلاحطلبان فراهم خواهد شد؟ به همين دليل اصلاحطلبان بايد مشخص کنند با رأي مردم چه خواهند کرد. آيا اگر اصلاحطلبان در انتخابات مجلس آينده شکست خوردند بايد خانهنشين شوند و تاثيرگذاري خود را کمرنگ کنند؟ پاسخ بنده به اين سوال منفي است. به هر حال جريان اصلاحات بهعنوان يک جريان پويا و تفکرساز ميتواند از بيرون و از طريق رسانهها و شبکههاي اجتماعي تاثيرگذاري خود را بر مناسبات کشور حفظ کند. برخي معتقدند جريان اصلاحات تنها در صورتي ميتواند تاثيرگذار باشد که در قدرت حضور داشته باشد، اين در حالي است که هر وضعيتي شرايط خاص خود را دارد و يک جريان خلاق و پويا بايد در هر وضعيتي تاثيرگذاري خود را حفظ کند.
برخي اصلاحطلبان معتقدند در شرايط کنوني اگر جريان اصلاحات از قدرت فاصله بگيرد ميتواند يک ريکاوري تاريخي در خود به وجود بياورد و خود را بازتوليد کند. آيا جريان اصلاحات از چنين پتانسيلي برخوردار است که در اين مقطع تاريخي از قدرت فاصله بگيرد و خود را بازتوليد کند؟
اين نوع ديدگاه صفر و صدي کردن مساله است که من با آن موافق نيستم. بنده معتقدم جريان اصلاحات بايد در حين حرکت خود را بازسازي کند نه در کنار گود. اينکه جريان اصلاحات در گوشهاي پارک کند و خود را بازسازي کند عقلايي نيست. جريان اصلاحات بايد در دل مناسبات اجتماعي و سياسي جامعه مکانيسم بازسازي خود را دنبال کند. اشتباهي که برخي دوستان ميکنند اين است که هنگامي که در حالت رقابت با جريان رقيب هستند عنوان ميکنند فعلا زمان نقد درونجرياني نيست چون ممکن است رقيب سوءاستفاده کند، اين در حالي است که چنين رويکردي صحيح نيست و جريان اصلاحات را در يک حالت پارادوکسيکال قرار ميدهد.
آسيبشناسي صحيح زماني اتفاق ميافتاد که يک جريان سياسي در حال حرکت و عمل است. کنشها بايد بهصورت فعال صورت بگيرد نه منفعلانه. اصلاحطلبان بهجاي اينکه از طريق تريبونها و بلندگوها با هم حرف بزنند بايد در يک سازوکار درون جرياني با هم گفتوگو داشته باشند. خوشبختانه اين بستر تاحدودي در شوراي هماهنگي جريان اصلاحات فراهم شده که اميدواريم دوستان بتوانند اين رويکرد را ادامه دهند. در شرايط کنوني اصلاحطلبان تنها ديدگاههاي خود را در جامعه رها ميکنند بدون اينکه از پيامدهاي آن آگاهي داشته باشند.
برخي از اين ديدگاهها به خودزني تبديل نشده است؟ در چنين شرايطي آيا جريان رقيب از اين ديدگاهها براي فشار به جريان اصلاحات استفاده نميکند؟
من نام اين را خودزني نميگذارم. اين نقدها را نبايد در کوتاهمدت مورد تحليل قرار داد، بلکه معتقدم در بلندمدت قوام و پويايي جريان اصلاحات را بيشتر ميکند. ضربالمثلي با اين مضمون وجود دارد که تا چشمه گلآلود نشود زلال نخواهد شد. به همين دليل نيز بايد اجازه داد اين اظهارات و نقدها در جريان اصلاحات مطرح شود تا ضعفها مورد بازبيني قرار گيرد. با اين وجود موضوع نبايد شخصي شود و تنها بايد فرايندها را نقد کرد. معتقدم جريان اصلاحات هر چقدر مواجهه خودش با خودش را عقب بيندازد ضرر بيشتري خواهد کرد و کار سختتر خواهد شد. واقعيت اين است که جريان اصلاحات فرصتهاي زيادي را از دست داده است. پس از انتخابات رياستجمهوري و شوراها جريان اصلاحات با يک فرصت طلايي مواجه بود که آن را از دست داد.
چرا اين فرصت طلايي از دست رفت؟
پس از انتخابات رياستجمهوري جريان اصلاحات بايد در برخي رويکردهاي خود تجديدنظر ميکرد و طرحي ديگر براي تحقق مطالبات مردم درميانداخت. متاسفانه هنگامي که نقدي در جريان اصلاحات مطرح ميشود برخي گمان ميکنند نقدکننده قصد دارد جايگاه آنها را تضعيف کند و يا اينکه بهجاي آنها قرار بگيرد. به همين دليل نيز نوعي بياعتمادي در اين زمينه در جريان اصلاحات وجود دارد.
اين افراد گمان ميکنند هنگامي که صحبت از نقد ميشود قرار است يکي را پايين بکشند و ديگري را بالا ببرند، اين در حالي است که در واقعيت اين چنين نيست. جريان اصلاحات داراي يک اصالت تاريخي است که داراي پيشينه است و در آينده نيز ادامه خواهد داشت. اين افراد هستند که روزي در اين جريان فعاليت ميکنند و روز ديگر نيستند. اين مساله محرز و قطعي است که اگر اصلاحطلبان خود را نقد نکنند ديگران آنها را نقد خواهند کرد. جامعه ما يک جامعه کوتاهمدت است و ارتباط منطقي بين رويدادها و مسائل حفظ نميشود. به همين دليل تجربهها به صورت دائمي دچار انقطاع ميشود.
در نتيجه همهچيز در انتخابات خلاصه ميشود. ما بايد اين نکته را مورد توجه قرار دهيم که اگر از دل انتخابات يک مجلس باکفايت بيرون نيايد صرف حضور در انتخابات به درد مردم نميخورد. هدف بايد شکلگيري مجلس باکفايت باشد که بتواند مشکلات مردم را حل کند. اين در حالي است که همهچيز انتخابات بهاندازهاي کوچک ميشود که مهمترين مساله اين است که چه کسي در ليست قرار ميگيرد و چه کسي نبايد در ليست حضور داشته باشد.
يکي از اعضاي فراکسيون اميد در واکنش به انتقادات از ضعف اين فراکسيون عنوان کرد استراتژي اصلي اصلاحطلبان براي ورود به مجلس نفوذ به مديريت کشور بوده است. آيا در واقع چنين بوده؟ اين استراتژي براساس چه دورنمايي در نظر گرفته شده است؟
قبل از انتخابات مجلس در سال۹۴ جلسات زيادي درباره رويکرد آينده جريان اصلاحات برگزار شد که در آن جلسات ما نيز حضور داشتيم. در اين جلسات برنامهها و اهداف اصلاحطلبان براي حضور در مجلس مشخص شد و همهچيز براساس برنامهريزي طراحي شد. در نتيجه نمايندگان اصلاحطلب مجلس داراي برنامه عمل بودند و اولويتهاي خود را ميدانستند. نکته حائز اهميت اين است که ارتباط منطقي رويدادها و فعاليتها بهخوبي حفظ نميشود و دچار انقطاع ميشود. به همين دليل پس از انتخابات مجلس ارتباط نمايندگان با بدنه تشکيلاتي خود قطع ميشود. اين وضعيت درباره همه جريانهاي سياسي و جريان اصلاحات نيز وجود داشته است. نمايندگان اصلاحطلب بايد روي برخي مواضع پافشاري ميکردند و کوتاه نميآمدند. ما منتظريم فراکسيون اميد که با پشتوانه رأي جريان اصلاحات به مجلس رفته، درباره عملکرد خود گزارش ارائه و عنوان کند که چه مشکلاتي را حل کرده است و چه گامهاي روبهجلويي برداشته است.
آقاي عارف سرمايه سياسي جريان اصلاحات را در مجلس رهبري کرده است، اين در حالي است که اين رهبري با انتقاداتي مواجه بوده است. در چنين شرايطي آيا محوريت برنامهريزي اصلاحطلبان براي انتخابات مجلس آينده نيز با آقاي عارف خواهد بود يا اينکه بايد براي آقاي عارف آينده سياسي ديگري متصور بود؟
آقاي عارف در مرحله نخست بايد نسبت به عملکرد خود و فراکسيون اميد در مجلس به افکار عمومي جامعه گزارش ارائه کند که در طول اين چهارسال چه کار کردهاند. بنده معتقدم زمان آن فرارسيده که جريان اصلاحات از تکيه به افراد خودداري کند. جريان اصلاحات بايد رهبري واحد داشته باشد اما اين رهبري فردي نيست، بلکه جمعي است. برخي افراد مانند رئيس دولت اصلاحات بهعنوان رهبر معنوي جريان اصلاحات شناخته ميشوند که وضعيت ايشان نيز بايد مشخص شود که آيا در واقع رهبر جريان هستند يا خير. البته ايشان براي همه طيفهاي اصلاحطلب داراي احترام هستند، اين در حالي است که برخي با عملکرد خود اعتبار ايشان را نيز زير سوال بردهاند.
تصميمات مهم جريان اصلاحات بايد بهصورت جمعي گرفته شود. اگر کسي بهتنهايي تصميم بگيرد و کار را جلو ببرد نتيجه مطلوبي بههمراه ندارد. اين وضعيت امروز رخ داده است و ما نتيجه تصميمات فردي را در جريان اصلاحات مشاهده ميکنيم. در شرايط کنوني جريان اصلاحات به سه نوع وحدت نظريه، سازماني و رهبري نياز دارد.
تصميمات در جريان اصلاحات بايد بهصورت جمعي گرفته شود و همه نيز مسئوليت اين تصميمات را بپذيرند. بهنظر ميرسد با توجه به اتفاقات رخ داده و عملکرد فراکسيون اميد در مجلس اين احتمال وجود دارد که ديگر آقاي عارف در محور تصميمگيريهاي اصلاحطلبان براي مجلس قرار نداشته باشد. برخي انتقادات نيز در اين زمينه مطرح شده و زمزمههايي مبني بر چنين تصميمي وجود دارد. برخي ديگر حاضر نيستند مسئوليت چنين تصميمي را بپذيرند.
بنده معتقدم جريان اصلاحات ديگر از اين مسائل عبور کرده و در آستانه يک تحول بنيادين و نوزايي قرار گرفته است. اگر اين اتفاق رخ ندهد و جريان اصلاحات دچار يک نوع تحول بنيادين نشود بهصورت طبيعي جامعه از آن عبور خواهد کرد. جريان اصلاحات از بين نخواهد رفت و همچنان به حيات خود ادامه ميدهد، با اين وجود مناسبات غيرشفاف و مخرب در اين جريان در نهايت به پايان خواهد رسيد.
حجت سپهوند / احسان انصاری
- 12
- 3