غلامعلی رجایی مشاور رسانهای پیروز حناچی در گفتوگویی تفصیلی با رویداد۲۴، به انتخابات مجلس یازدهم و شرایط اصلاح طلبان در این انتخابات اشاره کرده است. او بر این عقیده است که هیچ علائمی از تغییر رویه شورای نگهبان در بررسی صلاحیتها مشاهده نشده و این امکان وجود دارد به بهانههایی همچون عدم التزام به نظام، باز هم نیروهای کارآمد اصلاح طلب را رد صلاحیت کنند، همانطور که قصد داشتند در سال ۹۶ روحانی را رد صلاحیت کنند.
رجایی همچنین به رویه نادرستی اشاره میکند و میگوید تا زمانی که همین رویه در پیش باشد و نظام متوجه نباشد که نسل جدید همان شعارهای دهه ۶۰ را ندارند، اعتراضات و نارضایتیها در کشور ادامه دار خواهد بود و مردم تغییرات را از مسیر دیگری به جز صندوق رای جستجو میکنند.
در ادامه مشروح این گفت وگو را میخوانید:
با توجه به اینکه در چند ماه آینده مهمترین رویداد سیاسی کشور یعنی انتخابات مجلس یازدهم رو در پیش داریم، میخواستم به صورت جزییتر به این موضوع بپردازیم، اصلاح طلبان کماکان شرایط ویژهتری را سپری میکنند، به نظر شما آنها برای مجلس یازدهم چه روشی رو در پیش گرفته است؟
به نظرم اصلاحطلبان روی گزینه حضور حداکثری، اما مشروط در انتخابات مجلس تاکید دارند. البته برخی از افراد در انتخابات حضور پیدا نکردند. به نظرم اگر سازوکار شوراینگهبان در خصوص تایید و ردصلاحیت اصلاحطلبان با سالهای گذشته هیچ تغییری نکند و به بهانه عدم التزام به ولایت فقیه و عدم التزام به نظام، نیروهای کارآمد ردصلاحیت شوند، نمیتوان به تغییر امیدوار بود زیرا این یک بازی یک طرفه است.
خوب است بدانید شورای نگهبان در سال ۹۶ میخواست روحانی را رد صلاحیت کند و ۲۲ مورد هم ذکر کرده بودند که در این موارد از رهبری تبعیت نکرده است که با ورود مراجع و تذکر آنها به شورای نگهبان حسن روحانی تایید صلاحیت شد.
از سوی دیگر طیف مقابل و شورای نگهبان در صدد است مجلس یکدستی را داشته باشند که به راحتی بتوانند مسائلی مانند FATF و پالرمو را رد کنند. با این حال معتقدم که بهتر است اصلاح طلبان به انتخابات ورود کنند و با صندوقهای رای قهر نکنند.
اکنون شرایطی نیست که اصلاح طلبان بگویند ما حضور پیدا نمیکنیم، نظام هم در دلش آب تکان بخورد و بگوید نه خواهش میکنم ورود کنید! اگر ورود کنید ما به شما این امتیازها را میدهیم.
اصولگرایان برای گزینههایشان میتوانند با رای حداقلی وارد مجلس شوند، مثلا اگر یک فرد باید ۱۱۰ هزار رای بیاورد، حتی ۱۰ هزار رای هم بیاورد او را به مجلس میفرستند و مجلس یازدهم را با گزینههایی که رای حداقلی دارند تشکیل میدهند. شورای نگهبان همانند سالهای قبل سعی دارد ژنرالهای اصلاحات را رد صلاحیت کند و سایر نیروهای اصلاحطلب را یا رد صلاحیت کند یا نیروهای دسته چندم را تایید کند که حتی اگر به مجلس بروند هم وزن چندانی نداشته باشند.
اگر سازوکار شوراینگهبان در خصوص تایید و ردصلاحیت اصلاحطلبان با سالهای گذشته هیچ تغییری نکند و به بهانه عدم التزام به نظام، نیروهای کارآمد ردصلاحیت شوند، نمیتوان به تغییر امیدوار بود زیرا این یک بازی یک طرفه است.
یعنی در عین انتقاد و پرسشگری، نباید با صندوقهای رای قهر کرد؟
معتقدم به هیچ عنوان نباید با نظام قهر کرد. در شرایط کنونی و با توجه به اتفاقات اخیر، قطعا حضور مردم پای صندوقهای رای کم میشود و این اتفاق کاملا به ضرر جریان اصلاحات است. زیرا طیف سنتی جامعه از ۸ صبح تا ۱۱ شب رای خود را دادهاند و اگر اصلاح طلبان پای صندوقها نروند و تعداد آرای خاکستری زیاد شود، اصولگرایان و تندروها میتوانند ترکیب مجلس یازدهم را مشخص کنند لذا اصلاح طلبان در این دوره ریسک بیشتری برای حضور در انتخابات دارند، خصوصا اینکه در حمایت از آقای روحانی و ناکارآمدی که او در قوه مجریه نشان داد انتقادات زیادی را متحمل شدند. با همه اینحال اصلاح طلبان چارهای جز حضور در انتخابات مجلس، شورا و ریاست جمهوری ندارند.
ما در لیست ۳۰ نفره فعلی مجلس گزینههایی را داریم که حتی همسایهشان هم آنها را نمیشناسند، اما نماینده مردم تهران هستند. من در لیست شورای شهر بودم و امتیاز بسیار خوبی هم داشتم، اما من که ۱۸۰ امتیاز داشتم را از لیست خارج و فردی که ۸۰ امتیاز داشت را وارد لیست کردند، وقتی دیدم شرایط اینگونه است شخصا به حضور آقای خاتمی رفتم و اعلام انصراف کردم. این قبیل رفتارها هم از سوی برخی از احزاب اصلاح طلب وجود داشت.
این یک واقعیت است که عدهای از مردم با صندوقها قهر کرده و آشتی هم نخواهند کرد. با همه اینها فکر نمیکنم که اصولگرایان بتوانند قاطبه مجلس را در دست داشته باشند و تحریم انتخابات هم اصلا راهکار خوبی نیست و به هیچ عنوان توصیه نمیکنم، زیرا هیچ نتیجهای ندارد.
سخنان اخیر آقای کروبی مبنی بر حضور در انتخابات هم در همین راستا است؟
بله طبیعتا، زیرا شرایط داخلی و خارجی کشور اصلا مناسب نیست و استراتژی قهر کردن و ناز کردن زمانی جواب میدهد که یک نازکشی وجود داشته باشد. البته موضوع برای فردی مثل من که مستقل هستم متفاوت است. ولی افرادی که در جریان اصلاحات و احزاب هستند نباید قهر کنند، زیرا همین مسئله ممکن است به قولی آتو به دست آنها بدهد و بگویند این جریان خرج و راه خود را از نظام جدا کرده است.
با این وجود حتی اگر نیروهای اصلاح طلب هم در انتخابات حضور پیدا کنند، مردم همراهی نخواهند کرد و پای صندوقهای رای نمیآیند.
اکنون مردم هم متوجه شدند که مجلس در راس امور نیست، حتی این را احمدی نژاد قبلا اعلام کرده بود و با حضور سرزدهاش در مجلس در جریان فاضل لاریجانی، شان و جایگاه مجلس را پایین آورد.
اگر بنا بر حضور اصلاح طلبان در انتخابات بگذاریم، یکی از مشکلاتی که بزرگان جریان اصلاحات با آن روبه رو هستند، این است که نیروها سازماندهی نمیشوند، برخی به صورت مستقل وارد میشوند، برخی به اسم اصلاح طلب وارد و بعد از آن به راحتی تغییر مسیر میدهند، خروجی این عدم نظارتها شد همین مجلس فعلی، برای این موضوع چه اقدامی میتوان انجام داد؟
این اتفاق فقط در مجلس دهم رخ داد و همه بزرگان متوجه شدند که کار خوبی انجام ندادند و ای کاش به جای ۳۰ نفر، ۲۰ نفر متحد وارد مجلس میکردند که آن ۱۰ نفر نروند جای دیگر یارگیری شوند. بعید میدانم این اتفاق در مجلس آتی هم رخ دهد.
احتمالا این گزینه مورد نظر جریان باشد که افراد متحد و مشخصی را وارد مجلس کنند. به نظرم اگر در این دوره به ۳۰ نفر نرسند، لیست را با افراد کمتری میبندند.
در رابطه با رد صلاحیتها و موانعی که از سوی شورای نگهبان وجود دارد، اصلاح طلبان با شورا وارد مذاکره شدهاند یا خیر؟
رویه شورای نگهبان تغییری نکرده مگر اینکه به آنها توصیهای شده باشد که دایره تسامح خود را در این دوره از انتخابات بیشتر کنید. شورای نگهبان هیچ نقدی را نمیپذیرد و به صورت یک طرفه عمل میکند.
به نظرم هرچه منافذ اصلاح طلبان برای مذاکره چه با رهبری چه با شورای نگهبان بازتر باشد بهتر است. من به برخی از دوستان اعلام کردم که حتما دیدارهایی که با رهبری داشتند را ادامه بدهند. منافذ گفتوگو با حاکمیت باید باز باشد. حتی مرحوم آیت الله هاشمی نیز عقیدهاش همین بود که در عین انتقاد باید راه مذاکره باز باشد. ایشان رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام بودند، اما نقدهایش را هم اعلام میکرد و میگفت من دعوا نمیکنم، حتی زمانی که رای او را خوردند یا زمانی که او را رد صلاحیت کردند، گفت به خدا واگذار میکنم. ما به اندازه کافی در بیرون دعوا داریم، در داخل دیگر نباید دعوا کنیم.
شما در صحبتهایتان گفتید که رویه شورای نگهبان هیچ تغییری نکرده است، پس بر چه اساس اصلاح طلبان باید منافذ گفتگو و مذاکره را باز بگذارند و به مذاکره رضایت دهند؟
خط قرمز شورای نگهبان فتنه است، ما هم که اصلا فتنه را قبول نداریم و به قول علی مطهری فتنه در جای دیگری است. رویه شورای نگهبان تغییری نکرده مگر اینکه به آنها توصیهای شده باشد که دایره تسامح خود را در این دوره از انتخابات بیشتر کنید.
شورای نگهبان هیچ نقدی را نمیپذیرد و به صورت یک طرفه عمل میکند. گفته میشد در مجلس خبرگان، به اعضا گفته بودند که اگر برای ریاست مجلس خبرگان به آقای هاشمی رای بدهید، خط شما را از صندوق شناسایی میکنیم و دور بعد شما را رد صلاحیت میکنیم.
شورای نگهبان در زمان احمدی نژاد هم حتی دخالت کرد و برخی از اعضا برای تبلیغ به نفع احمدی نژاد به برخی از شهرها رفتند و بی طرفی خود را کاملا شکستند. همانطور که میدانید شورای نگهبان برای بررسی صلاحیت افراد بر اساس مصادر ۴ گانه باید عمل کند اما در کنار اینها، افراد معتمد دیگری هم دارند که کاندیداها را با اینها هم چک میکنند و چه بسا در بسیاری از مواقع این افراد صلاحیت نهایی نامزدها را مشخص میکنند.
البته من شنیدهام که رهبری به شورای نگهبان توصیه کردهاند که فقط مصادر ۴ گانه را برای بررسی صلاحیت کاندیداها در نظر بگیرند، حال این شورای نگهبان است که باید به این توصیهها عمل کند. با همه این حال مذاکره بسیار بسیار سخت است، اما بازهم معتقدم قهر کردن با صندوقهای رای و نظام نتیجهای در بر نخواهد داشت.
آقای خاتمی به نیروهای اصلاح طلب برای حضور توصیهای داشتند؟ یا نزدیک به انتخابات همانند گذشته توصیهای به مردم خواهند داشت؟ یا اصلا توصیه ایشان به مردم موثر خواهد بود؟
به نظرم ایشان کماکان باید در صحنه حضور داشته باشد و تمام تلاش خود را انجام دهد که جریان اصلاح طلبی دچار انشقاق نشود.
رویکرد مردم به آقای خاتمی باید طبقه بندی شود، برخی ایشان را به عنوان یک رئیس جمهور موفق، نجیب و فردی که حتی یک ریال فساد نداشته است میشناسند. اما مردم متوسط جامعه، ممکن است این استدلال را داشته باشند که بگویند وقتی نتیجه این حمایت ناکارآمدی بود، پس رای نمیدهیم.
البته باید بدانیم که حمایت خاتمی از روحانی از روی ناچاری بود و اگر این اتفاق رخ نمیداد، دولت را باید به قالیباف و رئیسی واگذار میکردیم. با همه این تفاسیر معتقدم که حضور مردم در انتخابات به نسبت سالهای گذشته قطعا کمرنگتر خواهد بود؛ با توجه به اینکه رای دهندگان بیشتر شدهاند. البته به نظرم رهبری تاکید و فشار خود را برای حضور در انتخابات نیز بیشتر خواهند کرد که طبیعی هم است.
از سوی دیگر باید ببینیم تاثیر این توصیه تا چه میزان است، قشر سنتی جامعه که طبیعتا با یک توصیه وارد میدان خواهند شد، اما قشر فرهیخته و منتقد ممکن است این توصیه را نپذیرد. کما اینکه ۹۸ درصدی که به جمهوری اسلامی رای دادند، ۹۸ درصد از واجدین آرا نبودند بلکه ۹۸ درصد از کسانی بودند که پای صندوقهای رای آمدند.
با این تفاسیر معتقدید مجلس یازدهم یک مجلس اصولگرا خواهد بود؟
نه به نظرم مجلس آینده یک مجلس بینابین خواهد بود، اما بعید میدانم جریانی غلبه داشته باشد. اکثریت احتمالا مستقل باشند.
برخلاف گذشته، دغدغه امروز مردم مطالبات اقتصادی است. عملکرد دولت و نظام در این مدت، باعث شده مردم دیگر تمایلی به رای دادن و شرکت کردن در انتخابات نداشته باشند. در زمان انقلاب جمعیت کشور ۳۵ میلیون نفر بود و جمعیت فعلی کشور ۸۵ میلیون نفر است. مشخص نیست که این جمعیتی که اضافه شده است شعارهای دهه ۶۰ را داشته باشد و میدانم که ندارد.
نسل جوان رویکردهای دینی و سیاسی دهه ۶۰ را ندارد و ما این را عینا در خانه و جامعه شاهد هستیم. با فرض اینکه همان ۳۵ میلیون نفر اولیه بر شعارهای خود پایبند باشند، این جمعیتی که اضافه شده است مطالبات و خواستههای این افراد در کجا باید دیده شود؟ جوانان به هیچ عنوان از شرایط موجود رضایت ندارند و نمیتوانند به راحتی یک زندگی تشکیل دهند. جوانان میگویند پولی که در کشورهای دیگر خرج میشود را برای مدتی در داخل هزینه کنید و برایمان شغل، مسکن، درآمد و ... فراهم کنید.
در همین اعتراضات اخیر اعلام شد که اکثریت معترضین سازماندهی شده و از اغتشاشگران بودند، در صورتی که معتقدم اینگونه نیست. حتی اگر مطمئن باشیم که لیدرها سازماندهی شده باشند، اما آن همه سیاهی لشکر از مردم جامعه بودند که عمدتا مشکلات اقتصادی داشتند. مردم واقعا از شرایط جامعه خصوصا شرایط اقتصادی و سیاسی رضایت ندارند.
این یعنی مردم هم اقبالی برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری هم نداشته باشند؟
به نظرم تا زمانی که یک سری کارها انجام نشود، از مردم عذرخواهی نکنیم، رویکردمان را تغییر ندهیم، معیشت مردم را در اولویت قرار ندهیم و به تعبیر بهتر برخی از رویکردهای اصلاحاتی در سیاست و اقتصاد اعمال نکنیم، حضور مردم در انتخابات ریاست جمهوری، مجلس و شورا بسیار بسیار کمرنگ خواهد بود. به معنای دیگر اگر مردم امیدوار نشوند، لزومی هم ندارد مشارکتی داشته باشند؛ مردم در این کشور میمانند، ولی همراه شما نخواهند بود! این فاجعه است که مردم در کشور حضور داشته باشند، اما هیچگونه همراهی با ما نداشته باشند.
حتی اگر اصلاح طلبان بخواهند گزینه مناسب و پر امیدی را به مردم معرفی کنند، بازهم مشارکت پایین خواهد بود؟
بله، تا اصلاحات صورت نگیرد مردم اصلا لزومی برای مشارکت نمیبینند. اصلاح طلبان هم حتما گزینههای جوانی را خواهند داشت. اینکه برخی میگویند آذری جهرمی میتواند گزینه اصلاح طلبان برای انتخابات ریاست جمهوری باشد هم احتمالش نزدیک به صفر است، زیرا او اصلاح طلب نیست و یک فرد امنیتی و اطلاعاتی است.
برگردیم به مجلس و حواشی آن، آقای قالیباف هم همانطور که پیش بینی میشد نامزد انتخابات مجلس شد، ارزیابی شما چیست؟ میتواند در نهایت ریاست مجلس را به دست بگیرد؟
اکنون برای قضاوت کردن زود است زیرا باید ابتدا ترکیب مجلس را ببینیم. اگر عملکرد قالیباف در شهرداری خوب برای جامعه خصوصا تهرانیها تبیین شود و شورا و شهرداری نیز دست از این محافظه کاری بردارند و عریانتر درباره اقدامات و شایبههای مالی قالیباف در دوران ۱۲ ساله شهرداری صحبت کنند، احتمال اینکه قالیباف در تهران رای نیاورد بسیار زیاد است. اما اگر شورا و شهرداری از این فرصت استفاده نکنند، پاس گل خوبی به جریان قالیباف و رقیب دادهاند.
با همه اینها حتی اگر قالیباف وارد مجلس شود، باز هم به رئیس مجلس شدن او خوشبین نیستم. قالیباف اصلا مشاوران خوبی ندارد که اگر داشت بحث ۹۶ درصد و ۴ درصد را مطرح نمیکرد یا آن دروغ بزرگ مبنی بر اینکه ۳ میلیون تومان پس انداز در حساب بانکی خود دارد را نمیگفت.
سوالی که وجود دارد این است که قالیباف هزینه تبلیغات ۳ بار ثبت نام در انتخابات ریاست جمهوری و اخیرا مجلس را از کجا میآورد؟ هزینه تبلیغات که همه ما میدانیم میلیاردی است واقعا از کجا آورده شد؟ این سوال جدی است که مراجع مربوطه باید به آن ورود کنند و با مردم شفاف باشند.
اگر میگویند اسپانسر است باید مشخص شود کدام جریان حاضر بوده تا این اندازه برای قالیباف هزینه کند و هیچ برگشتی برایش به همراه نداشته باشد؟ عملکرد قالیباف در شهرداری مانند عملکرد احمدی نژاد در ریاست جمهوری است، پر از ابهام.
مانند همین سوال برای احمدی نژاد هم مطرح است، فردی که ماشین پژوی ۳۴ ساله احمدی نژاد را به قیمت ۲ میلیارد و ۵۰۰ میلیون تومان خریداری کرد که بود؟ اصلا پول از کجا آمد و سرنوشت آن چه شد؟ اگر به این مسائل پرداخته و رسیدگی شود، احمدی نژاد و قالیباف تا سالها در مظان پاسخگویی خواهند بود؛ که البته هیچگاه هم نخواهند بود.
به عنوان سخن پایانی به چه موضوعی میخواهید اشاره کنید؟
به نظرم جریان حاکمیت و دولت باید یک تغییر رویکرد جدی به سمت عقلا و نخبگان داشته باشند، خصوصا از بعد جامعه شناسی. متاسفانه ما اکنون دچار یک بیماری شدهایم که خودمان هم نمیتوانیم خودمان را درمان کنیم. اگر رویکردهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ما تغییری نکند و مردم این تغییر را حس نکنند، باید منتظر آثار خطرناکی باشیم.
به نظرم اگر روحانی پیش از اینکه به جلسه سران سه قوه برود، جلسهای با نخبگان میگذاشت، حتما هیچ یک از آنها افزایش قیمت بنزین آنهم به این صورت را تجویز نمیکردند. مردم باید تغییرات و تاثیرات آن را در زندگی خود ببینند، اگر این تغییرات را نبینند اعتراضات و نارضایتیها کماکان ادامه خواهد داشت.
از سوی دیگر با توجه به اینکه تاریخ خوانده و تاریخ را تدریس میکنم، باید بگویم که برنامه برخورد با ما در منطقه و خصوصا عراق، تجزیه کامل است. مردم این را خوب بدانند، که اگر دچار هر مشکلی داریم، اما بازهم نباید اجازه تجزیه بدهیم. سکوت کردستان ایران در اعتراضات اخیر سکوت معنادار و عاقلانهای بود و با توجه به اینکه ما در آنجا بیشترین تنشها را داشتیم، اما کمترین بحث را داشتیم. این حرکت کردستان برای سایر شهرها از جمله خوزستان باید الگو باشد. مردم بدانند برنامهای که برای ما دارند فقط و فقط تجزیه کشور است.
- 19
- 6