آبان ماه هرسال رضا خان برای سرکشی به املاک و تماشای مسابقات اسبدوانی در ترکمن صحرا عازم شمال میشد و یکی از همراهان ثابت وی در سفرهای شمال جعفرقلی خان بختیاری ملقب به سردار اسعد سوم بود که از زمان به سلطنت رسیدن رضا خان، در کابینههای میرزا حسن خان مستوفی و مخبرالسلطنه هدایت وزارت جنگ را عهدهدار بود.
آبان ماه سال ۱۳۱۲ رضا خان طبق معمول قصد داشت تا عازم شمال شود که رضا افشار استاندار اصفهان تلگراف حضوری به دربار مخابره میکند و تقاضای دیدار فوری با شاه میکند. به افشار پاسخ داده میشود که اعلیحضرت عازم مسافرت شمال هستند و امکان ملاقات نیست و باید به بعد از سفر موکول شود اما افشار پافشاری میکند و میگوید باید مطلب بسیار مهمی را که با سرنوشت کشور ارتباط دارد حضورا به عرض برساند و رضا شاه دستور میدهد روز بعد در سعد آباد شرفیاب و افشار نیز طوری از اصفهان حرکت میکند که ساعت ۴ بامداد روز بعد در کاخ سعد آباد حضور مییابد .
رضا شاه به محض دیدن استاندار میگوید: هان، افشار چه شده؟ و افشار پاسخ میدهد اعلیحضرت توطئهای به وسیله سردار اسعد و بختیاریها علیه جان اعلیحضرت طراحی شده که اگر سریعا به عرض نمیرساندم این امکان وجود داشت که در سفر شمال آسیبی به جان اعلیحضرت بزنند، عدهای از بختیاریها به دستور سردار اسعد مسلح شده و در اطراف کندوان کمین کرده تا هنگام عبور موکب اعلیحضرت از این ناحیه، اعلیحضرت را هدف قرار دهند .
رضا شاه میگوید: موضوع چیست؟ سردار اسعد از دوستان صمیمی ماست چرا چنین کاری میخواهد بکند، باورکردنی نیست، این اطلاعات را از کجا به دست آوردی؟
افشار پاسخ میدهد: یکی از بختیاریها که شخصا در توطئه شرکت دارد روی سابقه دوستی و ارادت و خانزادی نسبت به اینجانب، این اطلاعات را به من داده است.
رضا شاه فورا سرتیپ مرتضی یزدانپناه ( سپهبد بعدی) را احضار و به وی دستور میدهد بدون تامل و فوت وقت با عده ای از افراد مورد اعتماد نظامی به اطراف کندوان برود و در نهایت دقت و استتار تمام افراد مسلح را بازداشت کنند و به تهران آورند و افشار هم تا اطلاع ثانوی در سعدآباد بماند .
صبح روز بعد همه توطئهگران را به کاخ سعد آباد آوردند و شاه پس از کشف توطئه و خنثی کردن آن طبق برنامه قبلی عازم شمال میشود و سردار اسعد را مثل دفعات قبل با خود میبرد و در طول سفر طوری رفتار میکند که گویی هیچ اتفاقی رخ نداده و مانند همیشه شبها بعد از شام و پیش از خوابیدن، با سردار اسعد مشغول تخته نرد و ورق بازی میشود. رضا شاه در پایان این سفر دستور بازداشت سردار اسعد را صادر میکند و خود عازم تهران و سردار نیز تحت الحفظ به زندان قصر منتقل میشود .
رضا شاه پس از ورود به تهران دستور میدهد که سردار اسعد را به کاخ بیاورند و هنگامی که سردار وارد میشود شاه بدون اینکه به سردار اسعد اجازه نشستن بدهد در کمال خونسردی میگوید: جعفرقلی خان ما با شما چه کرده بودیم که قصد جان ما کردید؟ وقتی سردار با حالت نزاری میخواهد مطلبی در پاسخ به اظهارات شاه بدهد، شاه دستور میدهد دو تن از بختیاریهای دستگیرشده را حاضر کنند، وقتی دو تن از بختیاریها را به حضور آوردند از آن دو سوال میکند شما به دستور چه کسی قرار بود مرا هدف قرار دهید؟ دو بختیاری پس از تعظیم با اشاره به سردار اسعد میگویند: قربان به دستور این خان .
شاه دستور بازگرداندن سردار را به زندان میدهد و چند روز بعد کلیه افراد بازداشت شده بختیاری به جوخه اعدام سپرده میشوند .جعفر قلی خان بختیاری معروف به سردار اسعد سوم فرزند ارشد علیقلی خان سردار اسعد بختیاری یکی از دو فاتح تهران در استبداد صغیر و فرمانده مهاجمان بختیاری است که همراه با محمد ولی خان تنکابنی ملقب به سپهسالار به تهران حمله کرده و محمدعلی شاه را از سلطنت خلع و به دوران استبداد صغیر خاتمه دادند .
جعفرقلی خان در جریان حمله به تهران در کنار پدر شرکت داشت و پس از فتح تهران و خلع محمدعلی شاه، یکی از اعضای دادگاه انقلابی که یاران و نزدیکان محمدعلی شاه مخلوع را محاکمه میکرد، شد. وی بعد از کودتای سوم اسفند در شمار یاران نزدیک رضاخان در آمد و در نخستین کابینه سردار سپه به وزارت پست و تلگراف برگزیده شد و این سمت را تا به سلطنت رسیدن سردار سپه همچنان به عهده داشت و در دولتهای سالهای نخست به سلطنت رسیدن رضاخان یعنی در کابینههای میرزا حسن خان مستوفی الممالک و مخبرالسلطنه هدایت به وزارت جنگ منصوب شد .
رضاشاه دوستی و صمیمیتی را که با جعفرقلی خان سردار اسعد داشت با هیچیک از افرادی که زمینه ساز به سلطنت رسیدن وی شدند امثال نصرت الدوله فیروز، علی اکبر خان داور، عبدالحسین تیمورتاش و... نداشت و این افراد هر یک به نوعی دچار عاقبتی شوم شدند .
زمانی که تیمورتاش بازداشت شد افرادی بودند که به خود جرات دادند تا نزد شاه شفاعت تیمورتاش را بکنند اما رضا خان واکنشی خشمگینانه نسبت به این تقاضاها از خود نشان داد و تنها فردی که شفاعت تیمورتاش را نزد رضا شاه کرد و با غضب شاه روبه رو نشد بلکه رضا شاه پاسخی هرچند کذب اما بدون روی ترش کردن و غضب کردن به سردار اسعد داد و به وی اطمینان داد که بنابر مصلحت تیمورتاش بازداشت شده و سردار اسعد نیز به گفته رضا شاه اطمینان داشت و به آن دل خوش کرده بود و جالب اینکه سه ماه پس از مرگ فجیع تیمورتاش در زندان قصر سردار اسعد نیز به این زندان منتقل شد . بلوشر سفیر وقت آلمان در ایران، شرایط بازداشت سردار اسعد را اسفناک توصیف کرده و نوشته است که سردار در نخستین روزهای بازداشت خود به سبب سوء ظن فقط و فقط از تخم مرغهایی که خود میپخت تغذیه میکرد اما مدتی بعد رئیس زندان دستور داد که سردار اسعد نیز باید مانند دیگران از غذای زندان بخورد .
سردار اسعد سرانجام در دهم یا به قولی بیست و هفتم خرداد ماه سال ۱۳۱۳ خورشیدی در زندان قصر در سن ۵۵ سالگی چشم از جهان فروبست، دکتر جلال عبده دادستان دادگاه کیفری که بعد از تبعید رضاخان برای رسیدگی به جرائم و جنایات عوامل رضا خان در نظمیه تشکیل شد تاریخ مرگ سردار را ۲۷ خرداد و علت مرگ سردار اسعد را تزریق سم بوسیله پزشک احمدی نوشته (در کتاب ۴۰ سال در صحنه) و احمد سمیعی در کتاب « برکشیده به ناسزا» به نقل از نعمت اله قاضی ( شکیب) تاریخ مرگ سردار را سیام خرداد ماه ۱۳۱۳ و علت مرگش را سم ریخته شده در غذا به وسیله پزشک احمدی بیان کرده است .
ملک الشعرای بهار در کتاب تاریخ احزاب سیاسی حکایتی نقل میکند که نشان دهنده دوستی عمیق رضاخان و سردار اسعد در دورانی که قدرت یافتن رضاخان روند صعودی به خود گرفته بود، است . به نوشته مرحوم ملک الشعرای بهار شبی در باشگاه ارامنه به مناسبتی تاتر و جشنی بر پا بود و در فاصله پرده اول و دوم نمایش میهمانان برجسته از جمله رضاخان، سردار اسعد و... به یک اتاق برای استراحت راهنمایی شده که روی میزهای آن انواع تنقلات چیده شده بود و سخن از درگیری با اشرار اردبیل و نواحی شمالی به میان آمد و سردار اسعد گفت: در این نبرد که در معیت حضرت والا (سردار سپه) بودم که سردار سپه فورا حرفش را قطع کرد و گفت: خیر، بنده در رکاب حضرت اجل بودم .اما سرانجام این دوستی نیز فرجامی سخت و صعب یافت و رضا خان بار دیگر پنجه در صورت یک یار دیگرش کشید.
علیرضا صدقی
- 20
- 5