مارگارت تاچر فارغالتحصیل در دو رشته شیمی و حقوق از دانشگاه آکسفورد بود که پس از اتمام تحصیل به عنوان رئیس گروه فارغالتحصیلان عضو حزب محافظهکار در همان دانشگاه برگزیده شد و اینگونه بود که نخستین فعالیت سیاسی خود را رقم زد. تاچر پس از سه دوره شکست در انتخابات سراسری پارلمان، در سال ۱۹۵۹ به عنوان نماینده «فین چلی» به عضویت مجلس عوام درآمد و سپس در دولتهای «هارولد مک میلان» و «آلک داگلاس هیوم» به عنوان منشی پارلمانی وزیر امور بازنشستگی خدمت کرد و در دولت «تد هیث» سمت وزارت آموزش و پرورش را عهدهدار شد.
حزب محافظه کار انگلیس با ۳۱۱ رأی مثبت در مقابل ۳۱۰ رأی منفی در پارلمان، از جناح مخالف یعنی حزب کارگر قدرت را از آن خود کرد و دولت کارگری جیمز کالاهان در ۲۸ مارس ۱۹۷۹ را برای بازپسگیری قدرت تا سالها در سایه نگاه داشت.
نتیجه این رقابت دور شدن هرچه بیشتر انگلستان از روند سوسیال دموکراسی و نزدیک شدن به سیاستهای سرمایه دارانه بود. جناح محافظه کار از سال ۱۹۷۹ تا ۱۹۹۰ به رهبری مارگارت تاچر، مشهور به بانوی آهنین و رهبر سیاسی ضد کمونیست، ترجمان خواستهای مردم شدند.
رهبری حزب از دانشگاه تا پارلمان
مارگارت تاچر فارغ التحصیل در دو رشته شیمی و حقوق از دانشگاه آکسفورد بود که پس از اتمام تحصیل به عنوان رئیس گروه فارغالتحصیلان عضو حزب محافظهکار در همان دانشگاه برگزیده شد و این گونه بود که نخستین فعالیت سیاسی خود را رقم زد. تاچر پس از سه دوره شکست در انتخابات سراسری پارلمان، در سال ۱۹۵۹ به عنوان نماینده «فین چلی» به عضویت مجلس عوام درآمد و سپس در دولتهای «هارولد مک میلان» و «آلک داگلاس هیوم» به عنوان منشی پارلمانی وزیر امور بازنشستگی خدمت کرد و در دولت «تد هیث» سمت وزارت آموزش و پرورش را عهدهدار شد.
او که به شدت منتقد سیاستهای «هیث» بود، پس از شکست حزب محافظه کار در مقابل حزب کارگر در سال ۱۹۷۴، در انتخابات سال ۱۹۷۵ نامزدی خود را برای تعیین رهبر جدید حزب در مقابل رئیس سابق خود اعلام کرد و به رهبری حزب محافظه کار انتخاب شد. برگزیده شدن یک زن برای رهبری یک حزب سیاسی عمده، اتفاقی بود که برای نخستینبار در تاریخ انگلستان روی داده بود. این «نخستینبار»، اما به همینجا ختم نشد چرا که مارگارت تاچر توانست با شعار «کوچک کردن دولت و خصوصی سازی»، در ۳ میسال ۱۹۷۹ عنوان اولین نخست وزیر زن در تاریخ انگلستان را از آن خود کند. تاچر در ۹ ژوئن ۱۹۸۳ برای دومینبار و در ۱۱ ژوئن ۱۹۸۷ برای سومینبار در این سمت باقی ماند.
معبری به شوروی
تاچر پیش از نخست وزیری به مناسبتهای مختلف چندین سفر سیاسی به کشورهای خارجی را تجربه کرده بود، کشورهایی نظیر اتحاد جماهیر شوروی، ایالات متحده آمریکا، آلمان، اسرائیل و استرالیا.
به باور تاچر همواره شناخت دشمن اهمیت داشت چنانکه «در آینده ممکن است فرصتی پیش آید که آن را به یک دوست تبدیل سازیم». در این راستا با توجه به نامساعد بودن روابط غرب و شوروی، مجارستان در سال ۱۹۸۴ نخستین انتخاب برای نخستین دیدار از یک کشور عضو پیمان ورشو بود. یکی از دلایل برجسته این انتخاب، سیاستهای اقتصادی این کشور در دوران زمامداری «نوس کادار» بود که بیش از دیگر اعضای پیمان ورشو تغییراتی را در پیش گرفته بود. هدف از این دیدار انتقال پیام غرب و آمریکا به بلوک شرق در جهت خلع سلاح بویژه تسلیحات هستهای بود.
مارگارت تاچر پس از شرکت در مراسم تشییع جنازه «آندروپوف» رهبر اتحاد جماهیر شوروی، در گام بعدی برای نزدیکتر شدن به اتحاد جماهیر شوروی، دعوت نامههایی به مقامات ارشد این کشور ارسال کرد. گورباچف به عنوان یکی از شخصیتهای برجسته شوروی به این دعوت پاسخ مثبت داد. سفر گورباچف به انگلستان نخستین دیدار او از یک کشور سرمایه داری اروپایی بود. در این سفر هر دو این شخصیتها بر مسئله خلع سلاح تأکید کردند و انعطاف نسبی نگاه آنان تا جایی بود که تاچر پس از این ملاقات به روزنامهنگاران درباره گورباچف چنین گفت: «این مردی است که من میتوانم با او کنار آیم».
مسئله زن بودن
همگام با به قدرت رسیدن تاچر، رسانهها از او و ملکه الیزابت با عنوان «دو زن قدرتمند» نام میبردند. هنگامی که از او سوال میشد «نخست وزیر زن بودن چه احساسی دارد؟» او در پاسخ میگفت: «نمی دانم. من شق دیگر را امتحان نکرده ام». تاچر به واسطه زن بودن خود هیچ گاه گامی در راستای مطالبات جنبش فمینیستی برنداشت. تاچر عمدتا خود را در محدوده جناح محافظه کار بهطور عام تعریف میکرد و از زاویه جنسیت خود با هدف تغییر در موقعیت زنان دست به تصمیم گیری نمیزد. تاچر میگوید: «زنانی مثل من به موفقیت شغلی شان و به حقوق خود بدون جنبش زنان دست یافتند، قبل از آنکه اصلا جنبش زنانی وجود داشته باشد». از این رو تاچر به رغم برخورداری از مقام سیاسی برجسته به عنوان یک زن که دارای حوزه نفوذ و عمل وسیعی بود، محبوبیت و مطلوبیتی در میان فمینیستها نداشت و آنان دل در گرو تغییر از سوی نخستین نخست وزیر زن انگلیس، نبستند.
خانه شماره ۱۰ داونینگ استریت
تاچر با این دعا از فرنسیس اسیسی در مقابل خبرنگاران و مردم نخستین روز نخست وزیری خود را آغاز کرد: «در جایی که نفاق است، شاید هماهنگی را بیاوریم». او به هنگام ورود به خانه نخست وزیری یک نقاشی بزرگ از چرچیل را از اتاقش در مجلس عوام به آنجا منتقل کرد تا دوران اقتدار انگلیس در زمان چرچیل را به مهمانان خانه شماره ۱۰ یادآور شود. مارگارت تاچر به همراه همسرش دنیس تاچر از مدیران ثروتمند صنایع نفت انگلیس و دو فرزندشان و همچنین ۸۰ کارمند پارهوقت و تماموقت، به مدت ۱۱ سال در این خانه توامان به کار و زندگی پرداخت.
هر چند در دوره نخست وزیری تاچر، بابی ساندز از اعضای سازمان نظامی ارتش آزادیخواه ایرلند به جرم حمل سلاح و عضویت در این سازمان، پس از ۶۶ روز اعتصاب غذا در ماه می ۱۹۸۱ در زندان بلفاست درگذشت و هر چند که تاچر با تروریست خواندن نلسون ماندلا از مخالفان تحریم علیه دولت آپارتاید در آفریقای جنوبی بود، اما توانست با پیروزی در جنگ فالکلند در مقابل نظامیان آرژانتین محبوبیت داخلی خود را برای ابقا در نخست وزیری در سال ۱۹۸۳ بهبود بخشد.
تاچر به دلیل بروز اختلافات با نمایندگان درون حزبی به ویژه نمایندگان جوانتر حزب بر سر مواضعی همچون موضع انگلیس در مقابل اتحادیه اروپا، در سال ۱۹۹۰ از نخست وزیری و در سال ۱۹۹۲ از نمایندگی در مجلس عوام استعفا داد. مارگارت تاچر سرانجام ۸ آوریل ۲۰۱۳ در سن ۸۷ سالگی بر اثر سکته مغزی در لندن درگذشت.
نفی راه بردگی
تاچر ابتدا به ساکن خود را متأثر از نگاه مقتصدانه پدر در مغازه خواربارفروشی اش میدید و در این باره میگوید: «من تقریبا همه چیز را مدیون پدرم هستم. آنچه که من به آن اعتقاد دارم تماما اصولی است که وی در دوران پرورش به من آموخته بود». او بر این باور بود که بهطور ذاتی یک محافظه کار است، لذا خود را تماما همسو با سیاستهای جناح محافظه کار میدانست. او همچنین در کتاب خاطراتش از تأثیر کتاب «راه بردگی» نوشته فردریش فون هایک اقتصاددان مکتب اتریش، بر عقایدش میگوید. هایک در این کتاب هرگونه مداخله در بازار را توسط دولت و نهادهای مردمی نفی می کند و نتیجه انواع سوسیالیسم را «راهی به سوی بردگی» میداند.
تاچریسم
از نخستین اقدامات جنجال برانگیز تاچر در مقام وزیر آموزش و پرورش، جلوگیری از توزیع رایگان شیر در مدارس برای دانش آموزان بین سنین ۷ تا ۱۱ سال بود. این اقدام که گرایشهای نئولیبرالی تاچر را آشکار میکرد، واکنشهای بسیاری در رسانهها به همراه داشت تا آنجا که جناح مخالف لقب «مارگارت تاچر، دزد شیر کودکان» را به او داد.
تاچر سیاستهای دولت رفاهی و اصول اقتصاد کینزی را تضعیفکننده جایگاه انگلیس در عرصه داخلی و بین المللی قلمداد میکرد. ناهمسویی با مدیریت دیوان سالارانه و مداخله گرانه دولتی و بالاخص نظارت وسیع دولت بر اقتصاد، از جمله عواملی بودند که بخش اعظمی از محافظه کاران را با هم متحد ساخت. خصوصی سازی شرکتهای دولتی و خدمات عمومی، کاهش بودجه سلامت، کاهش نفوذ اتحادیههای کارگری، کاهش دستمزد کارگران و تغییر قوانین کار به سود صاحبان سرمایه، کاهش نرخ مالیات ثروتمندان از ۸۳ درصد به ۴۰ درصد و افزایش مالیات بر ارزش افزوده مصرفکنندگان از ۸ درصد به ۱۵ درصد که طبقات پایین جامعه را هم در برمی گرفت.
کاهش رشد اقتصادی از ۱۴/۳ در دهه ۶۰ میلادی به ۴۹/۲ در دهه ۸۰ میلادی بهرغم کشف و استخراج نفت از دریای شمال انگلیس، بیکاری بیش از ۳ میلیون نفر در سال ۱۹۸۶ و سرانجام اختلاف طبقاتی شدید و تقسیم شهرها به دو بخش فقیرنشین و ثروتمندنشین که خود افزایش جرم و جنایات را در آن دوره دامن زد.
تاچر به گفته خودش سعی داشت مالیاتها را کاهش دهد تا انگیزهها را افزایش دهد و انگلیس بتواند در بازارهای جهانی در حال رقابت سرمایه ایجاد کند. این چرخش در اقتصاد هرچند بازارهای مالی و تجاری انگلیس را در سطح بین المللی فعال کرد، اما در حوزه داخلی منجر به رکود اقتصادی کم سابقهای شد. تاچر به زعم خود مایل نبود از قدرتی برخوردار باشد که به مردم بگوید کجا باید کار کنند و در مقابل چه باید دریافت کنند. از این رو میدانست که سختترین مبارزه را در زمینه سیاست اقتصادی خواهد داشت.
دیوید هاروی در کتاب تاریخ مختصر نولیبرالیسم وضعیت حاکم بر انگلیس در دوران تاچر را اینگونه توصیف میکند: «سیاستهای تاچر مستلزم برخورد با اتحادیههای کارگری، حمله به همهی انواع همبستگی اجتماعی، برچیدن تعهدات رفاهی دولت، خصوصی سازی موسسات دولتی، کاهش مالیات طبقات بالا بود... او با اقدامی مشابه تحریک اتحادیه کارکنان کنترل هوایی توسط ریگان، با اعلام موجی از اخراج کارگران مازاد و تعطیل کردن معدن ذغال سنگ (زغال وارداتی ارزانتر است) معدنچیان را، در ۱۹۸۴، تحریک به اعتصاب کرد. این اعتصاب یک سال ادامه داشت و به رغم حمایت و همدردی بسیار مردم، معدنچیان باختند و بدینسان کمر یکی از عناصر محوری جنبش کارگری بریتانیا شکست».
تاچر در تهران
مارگارت تاچر در ۱۹۷۸ تقریباً یک سال پیش از نخست وزیری اش و به عنوان رئیس حزب محافظه کار انگلیس به چند کشور آسیایی از جمله ایران سفر کرد. در این سفر محمدرضا پهلوی در کاخ نیاوران او را مورد استقبال قرار داد. این دیدار که در اردیبهشت ۱۳۵۷ رخ داد، آخرین دیدار یک مقام بلندپایه انگلیسی از ایران پیش از انقلاب بود. همراهان تاچر در این دیدار دو نفر از نمایندگان مجلس عوام و آنتونی پارسونز آخرین سفیر انگلیس در ایران بودند.
پارسونز در دوره نخست وزیری تاچر مشاور او در امور خارجی و نماینده انگلیس در سازمان ملل شد. طی این دیدار، گفتگوهایی حول مسئله فروش تسلیحات نظامی، تاسیس صنایع نظامی در نزدیکی اصفهان و استقرار تأسیسات بندری در بندر عباس صورت گرفت. پارسونز در کتاب خاطرات دو سفیر مینویسد که تاچر در ارتباط با این موضوع به شاه چنین گفت: «خریدهای نظامی ایران باعث به وجود آمدن هزاران شغل در صنایع بریتانیا شده و به مبارزه با بیکاری در این کشور کمک شایانی کرده است».
قباد فخیمی از مدیران شرکت نفت ایران در کتاب «سی سال نفت ایران» حضور تاچر در تهران و گفت وگوی او با هوشنگ انصاری، وزیر اقتصاد، در اداره مرکزی شرکت ملی نفت را این چنین روایت میکند: «با وجود اینکه در جلسات ملاقاتهای تشریفاتی از این قبیل مطالب کلی مورد مذاکره قرار میگیرد... از همان ابتدای جلسه، انصاری تمام هوش و ذکاوت خود را به کار گرفت و نهایت سعی را به عمل آورد تا از دهان مارگارت تاچر حداقل برای یکی از مواردی که شرح میدهد پاسخی مثبت و آفرینی بشنود؛ ولی توفیق یارش نشد. تاچر صریح گفت: شما کشوری نه کشاورزی و نه صنعتی هستید.
از یک طرف از شرکتهای خارجی برای سرمایه گذاری در ایران و انتقال تکنولوژی دعوت میکنید و از طرف دیگر با قانون واگذاری ۴۹ درصد سهام کارخانجات به کارگران همه آنها را فراری میدهید. شما نه کاپیتالیست هستید و نه سوسیالیست، شما در حقیقت نمیدانید چه میخواهید. تاچر این حرفها را با لبخند میگفت که کدورتی از خود به جای نگذارد».
پس از انقلاب ۱۳۵۷، به دنبال بحران اشغال سفارت آمریکا در تهران و گروگانگیری دیپلماتهای آمریکایی جیمی کارتر رئیس جمهور وقت آمریکا در ۱۴ نوامبر ۱۹۷۹ برابر با ۲۳ آبان ۱۳۵۸ با تصریح این پیشنهاد که انگلیس تعداد دیپلماتهای خود را در تهران کاهش دهد، خواستار همراهی بیشتر و واکنش شدیدتر دولت تاچر به این بحران شد. دولت تاچر ضمن عملیاتی کردن این پیشنهاد آمریکا، در پاسخی به کاخ سفید تصریح کرد که به دلیل بی اطلاعی از میزان تأثیر این اقدام بر ایرانیها و همچنین خطر انتقامجویی از کارکنان خود در ایران، حاضر به همراهی بیشتر با آمریکا نیست.
از این پس روابط دیپلماتیک ایران و انگلیس تا پایان جنگ ایران و عراق در سال ۱۳۶۷، در پایینترین سطح باقی ماند، اما به دنبال انتشار رمان «آیات شیطانی» نوشته سلمان رشدی، نویسنده هندیتبار اهل بریتانیا و صدور فتوای قتل او توسط امام خمینی، مجلس ایران رأی به قطع روابط دو کشور داد. روابط دیپلماتیک این دو کشور تا دوره ریاستجمهوری سیدمحمد خاتمی به شدت تیره ماند.
- 19
- 3