مارکسیسم
عقیده و باور مارکسیست ها اینست که مردم به دو صورت استثمارگر یا استثمار شده هستند و بین این دو صرفا مبارزه طبقاتی اتفاق افتاده است، به گونه ای که گروهی از انها حاکمان استثمارگر و گروهی دیگر، انسان های استثمار شده هستند.
یکی از مکاتب و جنبش های اندیشه ای قرون نوزدهم و بیستم میلادی به نام مارکسیسم توانست بر اندیشه غرب در طول مدت یک قرن، اثرات زیادی بر جای بگذارد. کارل مارکس که یک اقتصاددان، فیلسوف و جامعه شناس آلمانی بود به عنوان بنیانگذار این مکتب شناخته میشد و همفکر اصلی اش انگلس، کمک بسیاری به او در زمینه ایجاد مکتب مارکسیسم کرد.
در بین جنبش های کارگری و سوسیالیستی، مکتب مارکسیسم بوجود آمد و این مکتب دربرابر مکتب لیبرالیسم اقتصادی و سرمایه داری سربرافراشت اما امروزه تا حدودی شکست خورده است و مورد بحث در برخی از جنبه های نظری قرار گرفت.
از پیش بینی های مارکسیسم در دوران پیشرفتش می توان به شکست سرمایه داری و نبرد سرمایه داری و پرولتاریا( نیروی کارگر) اشاره کرد و از نظر چنین مکتبی طبقه کارگر، پیروز بود. این نظام برطبق گفته ی مارکسیسم به کمونیسم یا جامعه اشتراکی می انجامید ولی با این وجود، نظریات مارکسیسم به نظام سرمایه داری، خدمت بزرگی کرد و اقدام به رفع نواقص و نارسایی های آن کرد تا این که نظام سرمایه داری همچنان پابرجاست.
خلاصه ای از زندگی کارل مارکس
در سال ۱۸۱۸ کارل مارکس در آلمان دیده به جهان گشود. پدر و مادر او یهودی بودند. پدرش به عنوان وکیل دادگستری فعالیت میکرد و در زمان تولد مارکس، مسیحی شد. وقتی که مارکس، هجده ساله شد؛ پدرش او را در دانشکده حقوق ثبت نام کرد ولی او به این دانشکده نرفت. مارکس، هیچ دینی را قبول نداشت و به دنیا اندیشه ای ماتریالیستی داشت.
مارکس در طبقه مرفه جامعه زندگی میکرد. او علاقه وافری به موسیقی، شعر و ادبیات داشت و با دختری به نام ژنی در سن بیست و پنج سالگی بطور مخفیانه ازدواج کرد و به پاریس سفر کرد و با فرزند یک تاجر آلمانی به نام انگلس، در پاریس آشنا شد.
مارکس درباره کارگران و سرمایه داران در بین سال های ۱۸۵۰ تا ۱۸۶۰ مطالعات و تحقیقات زیادی انجام داد تا جاییکه دچار فقر شدید شد. او قادر به انجام کارهای پاره وقت و تمام وقت نبود و حتی چند فرزندش هم به دلیل بیماری مردند و مارکس نیز به دلیل سرطان در سال ۱۸۸۳ فوت کرد. افرادی ازجمله هگل، فوئر باخ، کانت و انگلس از مهمترین کسانی بودند که اثراتی بر تفکر او گذاشتند.
عدم همسانی مارکسیسم با مارکس
با اینکه مارکسیسم با اندیشه ی مارکس پیوند دارد ولی با آن به دلایل زیر، یکسان نیست:
>> فکر و اندیشه ی مارکس، شکل نامنظمی دارد؛ به این دلیل که او درصورت رو به رو شدن با واقعیت می بیند که مطلب بیان کرده اش مشکل دارد و یک سری تغيير جهت هایی در راستای حل آن در اندیشه هایش روی می دهد.
>> خصوصیت افکار و نوشته های مارکس، ناقص است یعنی در زمان حیاتش به نوشتن نظامند افکار و اندیشه هایش نپرداخته است مثلا انگلس از روی یادداشت های او جلد اول ودوم کاپیتال( سرمایه) را جمع آوری و منتشر کرده است.
>> مارکسیسم به دلایل عدم نابودی سرمایه داری و عدم شکل گیری اجتماع و نظام سوسیالیستی و کمونیستی منطبق بر روال قابل پیش بینی اش با مارکس همسانی نداشت.
>> از دیگر دلایلی که موجب عدم همسانی مارکسیسم با اندیشه ی مارکس شد؛ این بود که طبقه ی کارگر با طبقه ی سرمایه دار کنار آمد و در سطح اروپا، انقلاب کارگری اتفاق نیوفتاد.
شاخه های مارکسیسم
در اثر پیامد عدم تحقق پیش بینی های مارکس، در مورد اندیشه مارکس در طول زمان دیدگاه های مختلفی مطرح شد و مارکسیسم متشکل از سه شاخه ی اصلی میباشد که هر کدام از آن ها به شاخه های گوناگونی تقسیم می شوند :
- مارکسیسم اومانیسم( عقل گرا) متشکل از دو شاخه ی مارکسیسم فلسفی و مکتب فرانکفورت می باشد.
- مارکسیسم کلاسیک( ارتدکس) را دو شاخه ی مارکسیسم سوسیال دموکرات و مارکسیسم لنینیسم بوجود آورده است.
- امروزه مراکزی تحت عنوان مراکز مارکس شناسی در دنیا وجود دارد که به آن مارکسیسم ساختارگرا می گویند.{ یعنی نه مرکز مارکس شناسی درانگلستان- هشت مرکز مارکس شناسی درآمریکا– شانزده مرکز مارکس شناسی در فرانسه- هفت مرکز مارکس شناسی در ایتالیا و چهار مرکز مارکس شناسی در ژاپن وجود دارد ) همچنین جالب است بدانید که چنین مراکزی در روسیه و کشورهای وابسته به شوروی وجود ندارد.
نظریه اقتصادی مارکس
نظریه مارکس، متکی بر چند مفهوم، نظیر نظریه ارزش کار، نظریه ارزش اضافی و تمرکز سرمایه و ظهور سوسیالیسم بعنوان نتیجه آن تمرکز می باشد.
> نظریه ارزش کار:
به نظریه ارزش اقتصادی هترودوکس، نظریه ارزش کار میگویند که براساس این نظریه، ارزش اقتصادی یک کالا یا خدمت را میزان کل کار لازم برای تولید آن تعيين می کند. چنین مفهومی با اقتصاد مارکسی، پیوند دارد؛ با اینکه از آن در نظریه های اقتصاد کلاسیک قدیمی تری ازجمله آدام اسمیت و دیوید ریکاردو و همچنین در اقتصاد آنارشیستی استفاده شده است.
> نظریه ارزش اضافی:
ارزش اضافه در اقتصاد مارکسی، به تفاوت میان مبلغی گفته می شود که با فروش یک محصول به دست آمده و همچنین مبلغی که بابت همان محصول توسط سازنده پرداخت شده است یا به قیمت نهایی منهای هزینه مواد اولیه و نیروی کار اطلاق میشود. مهم ترین دستاورد مارکس برای پیشرفت تحلیل اقتصادی، نظریه ی ارزش اضافی میباشد ( مارکس، نامه به انگلس، ۲۴ اوت ۱۸۶۷). دامنه ی گسترده ی تفکرات جامعه شناسی و تاریخی مارکس در اثر این نظریه باعث شد تا او در بستر تاریخی خود، مناسبات تولید سرمایه داری را قرار دهد و هم زمان در روابط خاص تولیدی، ریشه ی تناقض های اقتصادی درونی و قوانین حرکت تولید سرمایه داری را دریابد.
> تمرکز سرمایه و ظهور سوسیالیسم:
کارفرمایان با یکدیگر در رقابتند تا بیشترین فروش را برای کسب بالاترین سود داشته باشند. در چنین رقابتی سعی می کنند که کالا را ارزانتر از رقیبشان بفروشند. پس کمترین دستمزد را با نهایت تلاش خود به کارگران می پردازند و انتظارشان اینست که تولید اضافی و سودآوری بیشتری داشته باشند. کارگر برطبق گفته ی مارکس در این رویه، در هرروز فقیرتر میشود درحالیکه سرمایهدار، در هر لحظه غنیتر میشود.
درصورتی که کارگر از مسأله ی تحت استثمار قرار گرفتن دیگران باخبر شود؛ میان او و سرمایهدار، درگیری گستردهتری اتفاق می افتد. کارگر در اثر این درگیری، وسایل تولید را بدست میآورد و به یک وضعیت جدید میرسد.
اساس نظریه مارکسیسم
مهم ترین ویژگی زندگی انسان های کمونیسم در یک جامعهٔ طبقاتی برطبق نظرات مارکسیست ها، از خود بیگانگی است و کمونیسم به دلیل به رسمیت شناختن آزادی کامل انسانها ، به عنوان یک مکتب مطلوب محسوب میشود. مارکس، آزادی را از نظر هگل، فراتر از حذف محدودیت ها و عملی با محتوای اخلاقی می داند. عقیده ی آن ها اینست که مردم با کمونیسم، قادر به انجام هر کار مورد علاقه خود هستند؛ اما مردم را در عین حال در شرایطی قرار میدهند که حس نمیکنند که باید همنوعشان را به خدمت بگیرند. در حالیکه باور هگل این بود که برای رسیدن به حیطهٔ افکار انسانها باید از این نوع زندگی اخلاقی پرده برداشت. منشأ کمونیسم از نظر مارکس، برگرفته از مادیات و رشد ابزارهای تولید بود.
تضاد طبقاتی و جنگ جویی انقلابی برطبق اعلام مارکسیسم به پیروزی پرولتاریا و تشکیل جامعه ای می انجامد که مالکیت خصوصی در آن برچیده شده و ابزارهای تولید و اموال، متعلق به جامعه است. مارکس، سخن زیادی درخصوص زندگی در جامعهٔ کمونیستی نمی گوید و صرفا شمای کلی جامعه کمونیسم را می دهد. واضح است که بشر برای پروژه های قابل اجرا در چنین جامعه ای، محدودیت کمی دارد. شعار اصلی جنبش کمونیسم اینست که مکتبش را به عنوان جهانی می شناسد که فرد در آن براساس توانایی هایش تولید می کند و نیز مطابق نیازهایش دریافت می کند.
نقطه قوت و تأثیر مثبت اندیشهٔ مارکس
از تأثیرگذارترین اندیشه های سیاسی می توان به اندیشه مارکس اشاره کرد؛ بدین دلیل که مارکس به حقوق کارگران و استثماری اعتراض کرد که بر آن ها از سوی طبقهٔ کارفرما صورت می پذیرفت.
اندیشه های مارکس باعث بهبود وضعیت کارگرانی شد که در روز، بیش از ۱۲ ساعت و بعضاً ۱۶ ساعت، مشغول به فعالیت بودند و حقوقشان خیلی کم بود؛ درواقع این اندیشه باعث شد تا کارفرمایان، حقوق کارگران مانند سقف کاری ۸ ساعت در روز، بیمه و… را بیشتر رعایت کنند. به همین دلیل کارگران، عمدهٔ طرفداران اندیشهٔ مارکسیسم محسوب می شوند ولی صرفا دفاع از حقوق کارگران، محدود به قالب مارکسیسم نیست و میتوان از حقوق کارگران، بدون تمسک به آموزه های مارکسیستی دفاع کرد.
گردآوری: بخش سیاست سرپوش
- 11
- 1