تاریخچه میلیتاریسم
میلیتاریسم یا نظامی گری یک ایدئولوژی است که معتقد است توان ارتشی سرچشمه و منبع همه امنیت هاست. میلیتاریسم در آرام ترین شکل خود به این گزاره باور دارد که« آشتی از راه توان مندی نظامی» میسر می شود و امادگی نظامی بهترین یا تنها راه دستیابی به صلح است.
از لحاظ سابقه تاریخى میلیتاریسم به سنت ارتش پروس و گرایش نظامى دولت آلمان بازمیگردد. بیسمارک یکى از رهبران آلمان معتقد بود که تاریخ از طریق خون و شمشیر حرکت می کند. اندیشه بیسمارک تلفیقى بود از میلیتاریسم، ناسیونالیسم و محافظه کارى. شروع جنگهاى جهانى به وسیله آلمان، گرایش میلیتاریستى در این کشور را تحریک نمود.
در دوران ناپلئون بناپارت در فرانسه ” تین بناپارتیسم” که مظهرى از میلیتاریسم بود شکل گرفت و در زمان او ارتش نقش بسیار زیادى در تحولات سیاسى – اجتماعى پیدا کرد.
توسعه و گسترش میلیتاریسم در اروپا یکى از زمینه هاى بروز فاشیست بود که جنبشهاى فاشیستى از رسوم نظامى اقتباس کردند و سنتهاى نظامى را مورد ستایش قرار دادند. میلیتاریسم به عنوان یک مفهوم و شعار در مشاجرات حزبى و سیاسى کاربرد بسیار زیادى دارد.
میلیتاریسم چیست؟
میلیتاریسم به معنای ارتش سالاری می باشد. به چهار حالت در سازمان ارتش مثل جنگ جویی، سروری ارتش بر دستگاه دولت، بزرگداشت سپاهگیری و بسیج كشور برای هدف های نظامی را ارتش سالاری گویند. هنگامی که این چهار حالت كاملاً فراهم شد ارتش سالاری كامل گویند. و میلیتاریسم زمینه را برای دژسالاری، نازیسم، فاشیسم و فالانژیسم فراهم می كند.
میلیتاریسم در عمل منجر به استقرار سیطره ارتجاعی ترین و متجاوزترین عناصر سرمایه انحصاری بر حیات اجتماعی و سیاسی کشور می شود.
میلیتاریسم اصطلاحی است که باتوجه به بار مفهومی و مصداق خاص خود، از ادبیات سیاسی- نظامی قابل حذف نمی باشد، گر چه تغییر شرایط میتواند مفهوم و مصداق آنرا متحول سازد.
به طور كلی با مرور موارد تاریخی پدیده هایی كه به عنوان گرایشات میلیتاریستی شناخته شده اند، میتوان گفت ویژگی های آنها از یك مورد به مورد دیگر متفاوت است و شاید نتوان واژه میلیتاریسم یا نظامی گری را به یك پدیده خاص تقلیل داد بلكه بیشتر باید میلیتاریسم را بعنوان یك عنوان كلی و برچسب برای یكسری پدیده های مرتبط به هم در سیاست خارجی به كار برد. پدیده های مثل رقابت در خرید تسلیحات و رشد مجموعه های صنعتی- نظامی بیش از رشد اقتصاد ملی، افزایش شمار نظامیان و هزینه های نظامی، تقدم همكاری های نظامی امنیتی بر همكاری اقتصادی، ورود به ائتلاف های نظامی منطقه ای و بین المللی، گرایش به حل و فصل نظامی اختلافات تا حل مسالمت آمیز آن ها و در آخر تبلیغ ایدئولوژیك اختلافات و ضرورت مقابله با آن بعنوان یك تهدید بین افكار عمومی و نهادینه كردن فرهنگ هابزی در محیط اجتماعی یك منطقه از شاخص های گرایشات میلیتاریستی در سیاست خارجی هستند.
کاربردهای میلیتاریسم
نفوذ فرهنگ ارتشى در جامعه:
منظور از میلیتاریسم در این جا نفوذ ارتش یا شیوه زندگى و فرهنگ ارتشى در زندگى سیاسى و اجتماعى است. به طور معمول در شیوه زندگى و فرهنگ ارتشى نظم و سلسله مراتب و رابطه سلطه و اطاعت و نگرشهاى جنگ طلبانه مورد تمجید قرار میگیرد. از اینرو میلیتاریسم اغلب به معنى عارضه و بیمارى سیاسى – اجتماعى به کار برده میشود و منظور آن است که ارتش از حدود وظایف مشروع خود فراتر رفته است.
دلایل این امر عبارت اند از:
۱ – نوسازى ارتش، ۲ – رقابتهاى تسلیحاتى، ۳ – افزایش شمار نظامیان، ۴ – افزایش هزینه هاى تسلیحاتى
دخالت ارتش در سیاست:
کاربرد فزاینده تکنولوژى در زمینه تسلیحات باعث تشکیل ارتشهاى مدرن و منظمى شده است ؛ که موجب دخالتهاى غیر مستقیم ارتش در سیاست میگردد بطوریکه توسعه و گسترش تکنولوژى مدرن، به وجود آمدن مجتمعهاى نظامى و فرهنگ تسلیحاتى، موجب گسترش میلیتاریسم نوین گشته است.
بررسی ابعاد میلیتاریسم
واژه میلیتاریسم بطور گسترده ای هم برای اهداف تحلیلی و هم مقاصد عملگرایانه در پدیده های مختلفی مورد استفاده قرار میگیرد. در سنت لیبرال غربی بیشتر محققان بر ویژگی زیاده روی تأکید می کنند در حالیکه در جریان مارکسیسم، میلیتاریسم مرتبط با امپریالیسم و سرمایه داری انحصاری دیده میشود. با وام گیری از هر دو سنت میتوان بحث میلیتاریسم را در سه بعدی سازمان داد:
۱- بعد رفتاری میلیتاریسم
۲- نگرشی یا ایدئولوژیکی میلیتاریسم
۳- ساختاری میلیتاریسم
گردآوری: بخش سیاست سرپوش
- 11
- 5