موج سوم انقلاب فناوریک آثار خود را بر فضای اجتماعی کشورهای مختلف بهجا گذاشته است. بخش قابل توجهی از بحرانهای اجتماعی قرن ۲۱ رابطه مستقیمی با نقش شبکههای اجتماعی و فضای مجازی پیدا کرده است. اگر در دهه ۱۹۶۰ این انگاره از سوی دانیل بل مطرح شد که زمینههای اجتماعی عصر پایان ایدئولوژی فرارسیده، اما هانتینگتون در سالهای پایانی دهه ۱۹۹۰ واقعیت دیگری را با عنوان موج سوم دموکراسی تبیین کرد. ویژگی اصلی موج سوم دموکراسی را باید در افزایش انتظارات گروههای اجتماعی برای تغییرات سیاسی دانست.
ویژگی اصلی موج سوم دموکراسی را باید در شکلگیری نیروهای اجتماعی و گروههایی دانست که از شکلبندیهای ساختاری گذشته خود عبور کرده و تلاش دارند آزادی خود را از طریق شبکههای مجازی درهمتنیدهشده بازتولید کنند. تغییر جهان در جامعه شبکهای را میتوان بهعنوان بخشی از واقعیتی دانست که بازیگران مؤثر نظام جهانی تلاش دارند زمینههای لازم برای تغییری مسالمتآمیز را بهوجود آورند. مفاهیمی همانند «جوامع انتقالی»، «دموکراسی» و «فناوری» را باید در زمره عواملی دانست که در شکلگیری موج سوم انقلاب فناوری تأثیرگذار بوده و از قابلیت لازم برای اثربخشی در محیط اجتماعی برخوردارند.
تحولات فناوری و سازوکارهای جهش دموکراتیک
کشورهای جهان غرب همواره تلاش داشتهاند زمینههای لازم برای اثربخشی بر محیط پیرامونی را براساس انگارههای ایدئولوژیک، هویتی و ساختاری جهان غرب بهوجود آورند. موج اول دگرگونیهای نرمافزاری برای کشورهای پیرامونی را میتوان در ظهور اندیشه نوسازی بررسی کرد. نوسازی در دهه ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ میتوانست زمینههای لازم برای رشد اقتصادی، مشارکت سیاسی و عقلانیسازی فرایندهای بوروکراتیک را بهوجود آورند.
چنین فرایندی با رهیافتهای رقیب همانند وابستگی، نظام جهانی و حتی نوسازی جدید روبهرو شد که زیرساختهای تئوری عبور مسالمتآمیز و ظهور فرایندهای دموکراتیک در کشورهای پیرامونی را با چالش روبهرو میکرد.
تحولات فناوری مربوط به موج سوم انقلاب صنعتی از این جهت اهمیت دارد که محور اصلی تولید اطلاعات، اقتصاد اطلاعاتی و سازوکارهایی است که کنترل نرمافزاری در محیط پیرامونی را بهوجود میآورد. در چنین فرایندی زمینه برای شناخت زیرساختهای اجتماعی و خردهفرهنگهای پراکنده کشورهای در حال توسعه را امکانپذیر میکند.
موجهای جدید فناوری، آثار خود را در محیط اجتماعی و مطالبات نیروهایی بهجا گذاشته که از قابلیت و اثربخشی لازم برای پیگیری سازوکارهای دموکراتیک برخوردارند. به همین دلیل است که نظریهپردازانی همانند فوکویاما تلاش دارند نگرش خوشبینانه به فناوری را براساس پیامدهای اجتماعی و سیاسی آن پیگیری و تبیین کنند. هانتینگتون و فوکویاما هر یک براساس قالبهای تحلیلی و ادراکی خود تلاش کردند زمینه لازم برای تبیین موجهای جدید دموکراتیک در کشورهای پیرامونی را فراهم کنند.
در این ارتباط میتوان به یافتههای دقیق امانوئل کاستلز اشاره داشت. کاستلز به این موضوع اشاره دارد که موج اجتماعی و تحولات فناوری جدید از قابلیت لازم برای پایان دادن به ترس و نگرانی در نسل جدید برخوردار است. چنین نشانههایی را میتوان در جامعه ایرانی نیز مشاهده کرد. تغییرات نسلی ایران بیانگر این واقعیت است که متولدان دهه ۱۳۷۰ بهبعد تمایل کمتری به پذیرش هنجارهای اجتماعی و سنتهای پیشین نشان میدهند. به همین دلیل است که ذهنیت و مطالبات بخشی از آنان برای نسلهای پیشین قابل درک نیست. آثار نقشیابی نسل جدید را میتوان در فضای انتخابات ۱۳۹۴ و ۱۳۹۶ در ایران مشاهده و تحلیل کرد. چنین موجی در سالهای آینده آثار خود را در فرایند رقابتهای انتخاباتی بهجا میگذارد.
به این ترتیب، فناوری جدید زمینه شکلگیری ۶ هیجان اصلی را در گروههای اجتماعی بهویژه نوجوانان بهوجود آورده که زیرساختهایگذار فرهنگی و اجتماعی را منعکس میکند. نشانههایی از «ترس، نفرت، ابهام، اندوه، شادی و عصبانیت» در الگوی رفتاری جوانان و نوجوانان ایرانی بهگونهای درهمتنیده و ظهور یافته که آثار خود را در حوزه کنش سیاسی بهجا میگذارد.
در چنین فرایندی، هرگونه کنش ناعادلانه منجر به واکنش تند از سوی گروههای اجتماعی میشود. علت آن را باید ناشی از ترس و اضطرابی دانست که در این گروه از شهروندان نسل جدید ظهور یافته، شهروندانی که اشتیاق خود به بسیج اجتماعی هدفمند را متناسب با اهداف سیاسی و ایدئولوژیک خود منعکس میکنند. شبکههای اجتماعی جدید از قابلیتی برخوردار است که زمینههای لازم برای گسترش موجهای مشارکتگرا را فراهم میکند؛ البته موجهای مشارکت دارای الگوهای تدریجی و مرحلهای هستند. این گونه موجها میتواند زمینه الهامبخشی سیاسی در قالب کنش شبکهای را بهوجود آورند. علت اصلی چنین فرایندی را میتوان در ظهور شبکههای اجتماعی آنلاین، آفلاین و نیز شبکههای اجتماعی جدیدی دانست که در دوران ظهور جنبشها از اثربخشی برخوردار خواهند بود.
انقلاب فناوری و رژیمهای دموکراتیک جدید
شبکههای اجتماعی شکل جدیدی از کنش سیاسی شهروندانی را بهوجود آورده است که دارای ظاهر دموکراتیک هستند. علت آن را باید در کنش هیجانی دانست.
کنش هیجانی با ادبیات دموکراتیک هیچگاه نمیتواند زیرساختهای نهادی لازم برای دموکراسی پایدار را بهوجود آورد. گرچه چنین رویکردی در اندیشه نظریهپردازانی همانند فوکویاما مورد تردید قرار میگیرد. فوکویاما و لوئیس مامفورد به این موضوع اشاره دارند که موجهای جدید اجتماعی و فناوری، دگرگونیهای سیاسی و دموکراتیک را اجتنابناپذیر میکند.
فوکویاما دارای نگرشی خوشبینانه و تکنوفیلیایی به فناوری است. به اعتقاد او فناوری موتور اصلی تغییرات و پشتیبان اساسی این احتجاج اوست که گویا ما به «پایان تاریخ» رسیدهایم. فناوری باعث خواهد شد «دموکراسی لیبرال» و «لیبرالیسم اقتصادی» سرتاسر جهان را دربربگیرند و با ترکیب با یکدیگر، سرنوشتساز شوند، سرنوشتی که بهزعم فوکویاما تمام بشریت به طرز اجتنابناپذیری به سوی آن حرکت خواهد کرد. فوکویاما باور دارد فناوری نیرویی فراملیتی است که فرهنگهای ملی، منطقهای و حوزهای، یا دربست آن را میپذیرند و پرورشش میدهند یا به دلایل گوناگون و به درجات مختلف در برابر آن مقاومت میکنند.
علم و فناوری از دیدگاه فوکویاما نیروهایی «برگشتناپذیرند»؛ بنابراین پیوندهایی اساسی بین گذشته، حال و آینده محسوب میشوند. از چشمانداز او علم و فناوری نماینده پیوستار تعیینکنندهای در تاریخ بشریت هستند که نیروی محرک توسعههای اجتماعی و اقتصادی همراه با روندهای صنعتی و «پساصنعتی» را تشکیل میدهند. فرصتهای اقتصادی و درک سیاسی ناشی از ترکیب اقتصاد لیبرال و اصول سیاسی آزادمنشانه، به اعتقاد فوکویاما، مستحکمترین قرارگاههای اجتماعی چنین توسعههایی محسوب میشود. این دنیای اقتصادی پرتحرک قادر است جامعههای گوناگون گوشه و کنار جهان را از طریق ایجاد بازارهای جهانی و همچنین از طریق ایجاد گرایشها و واکنشهای اقتصادی موازی، در بسیاری از جوامع کنونی به یکدیگر پیوند دهد.
در نگرش فوکویاما، نیروی جاذبه این دنیا ایجادکننده پیشآمادگی بسیار مستحکمی برای تمام جامعههای انسانی خواهد بود تا بتوانند در آن مشارکت جویند و شرط توفیق در این مشارکت نیز چیزی نخواهد بود جز پذیرش محصول لیبرالیسم اقتصادی. از سوی دیگر فوکویاما به وضوح فناوری را مستقیما در ایجاد شکل تازهای از «فرهنگ جهانی» شریک میکند: این، نه نشانه دور بودن از فرهنگ، بلکه نشانه جهاننگری است که بپذیریم در چند قرن گذشته چیزی شبیه به نوعی فرهنگ حقیقی جهانی بر محور رشد اقتصادی متمرکز بر فناوری و روابط اجتماعی لازم برای ایجاد و تداوم آن، پدید آمده است.
گرچه فناوری مدرن اساسا نمونه اصلی مونوتکنیک مورد نظر لوئیس مامفورد است، اما خاستگاه این شکل اقتدارگرای فناوری، انقلاب صنعتی نیست. خاستگاه این فناوری به پنج هزار سال پیش و کشف آنچه مامفورد «مگاماشین» مینامد، باز میگردد. مگاماشین به عقیده مامفورد، در واقع تشکیلات سلسلهمراتبی اجتماعی است. ارتشهای عظیم یا گروههای کاری سازمانیافته همانند آنها که اهرام مصر و دیوار بزرگ چین را بنا نهادند، از نمونههای استاندارد مگاماشین هستند.
نتیجه
ویژگی عصر مدرن و مدرنیته بدون کارکرد فناوری معنایی ندارد. در فلسفه فناوری دو رویکرد خوشبینانه و بدبینانه ارائه شده است. رویکرد خوشبینانه توسط فرانسیس فوکویاما مورد توجه قرار گرفته که فناوری را زیربنای جامعه آزاد، لیبرالیسم و پایان تاریخ میداند. نگرش فوکویاما مبتنیبر این واقعیت است که فناوری پیوند همهجانبهای با دموکراسی لیبرال با لیبرالیسم اقتصادی و اجتماعی پیدا کرده است. نگرش خوشبینانه فوکویاما را باید در پیوند فناوری لیبرالیسم و آزادی دانست. در نهایت میتوان به این موضوع اشاره کرد که فوکویاما به وضوح فناوری را عامل ایجاد شکل تازهای از فرهنگ جهانی میداند که در قالب لیبرالیسم و پایان تاریخ ارائه شده است.
نگرش جامعهشناسان نسبت به فناوری براساس چگونگی ارتباط دولت، جامعه، طبقات اجتماعی حاصل میشود. نگرش هابرماس نیز مبتنیبر عقلانیت ارتباطی بوده که براساس چنین نگرشی، فناوری عامل کنترل حوزههای نهفته جوامع بشری توسط اقتصاد سرمایهداری و طبقه حاکم در نظام جهانی محسوب میشود. عقلانیت ارتباطی میتواند زمینههای لازم برای کنش دموکراتیک را بهوجود آورد. درحالیکه نشانههای مربوط به شبکههای اجتماعی درهمتنیده و فضای مجازی کیهانی و بیانتها نهتنها ارمغانی بهنام دموکراسی و آزادی را برای شهروندان کشورهای جهان سوم ایجاد نمیکند، بلکه آنان را با نشانههای جدیدی از کنش هیجانی همراه میسازد.
نشانههایی از خشم، ترس، نفرت، شاهدی و عشق در حالگذار را باید ارمغان فرایندی دانست که موج سوم انقلاب فناوریک برای کشورهای پیرامونی ایجاد کرده است. طبیعی است که چنین فرایندی در فضای عقلانیت اقتصادی و مدرن جهان غرب آثار و پیامدهایی با سود و ثبات بیشتری را ایجاد خواهد کرد. موجهای کنش دموکراتیک در فضای جامعه شبکهای بیش از آنکه بتواند ساختاری باثبات را ایجاد کند، زمینه لازم برای ظهور تضادهای نهفته اجتماعی، سیاسی و فرهنگی را بازتولید میکند. در چنین شرایطی موجهای دموکراتیک روندهای برگشتپذیر خود را در فضای سرگردانی نسلهای جدید تجربه میکند.
ابراهیم متقی
- 15
- 6