به گزارش ایرنا،این روزها همه جا صحبت از مرگ نابغه جوان ریاضی است که در سن ۳۷ سالگی بزرگترین جایزه جهانی ریاضی را که معادل جایزه نوبل است، از آن خود ساخته است. اولین زن در تمام دنیا که توانسته است این جایزه را صاحب شود. مریم متولد ایران و فارغ التحصیل دانشگاه شریف است. او در زمان حضور در ایران دو طلای المپیاد جهانی ریاضی را از آن خود ساخته بود و نبوغ بی نظیر او بارها و بارها در مسابقات مختلف ریاضی به اثبات رسیده بود.
سادگی، تواضع و زندگی بی حاشیه مریم ویژگی دیگر این نخبه بود.
مریم سال ها بود که درگیر سرطان پستان شده بود. بعد از ازدواج در سال ۲۰۰۵ با همسر چک خود، مریم در سال ۲۰۱۱، دختر خود را به دنیا آورد و نام آناهیتا یا به معنای فرهنگ دهخدا، پاکی و بی آلایشی، را بر او گذاشت. مریم در زمان شیردهی متوجه سرطان پستان خود شد. اطلاعات در رابطه با بیماری مریم بسیار بسیار اندک است. او هیچ تمایلی نداشت تا در رابطه با بیماری خود صحبت کند. در حقیقت به جز اقوام بسیار بسیار نزدیک او، دیگران هیچ اطلاعی از ابتلای او به سرطان نداشتند کما اینکه تا روزهای آخر، کمتر کسی در جریان بیماری او بود. دورادور از دو سمت در جریان ابتلا به سرطان او بودم. تقاضا کردم تا با او مصاحبه ای داشته باشم. مریم تمایلی نداشت، اینجا بود که فهمیدم به خوبی می داند که بیماری اش بسیار پیشرفته است و مهلت زیادی ندارد. او ترجیح می داد اندک زمان باقی مانده را لحظه به لحظه در کنار عزیزانش و با حرفه اش، بی هیچ حاشیه ای در آرامش کامل سر کند.
آنچه که از اطلاعات پراکنده در دست داریم، به نظر می رسد که داستان همیشگی تکرار شده است. توده در خانم جوان آنهم در زمان حاملگی و شیر دهی که باعث تاخیر در تشخیص و درمان می شود. ظاهرا بیماری او از ابتدا پیشرفته بود.
سوگ مرگ این نابغه در اثر ابتلا به سرطان پستان، باعث شده است که تصور قدیمی در رابطه با این سرطان تقویت شود. این باور قدیمی و غلط مبنی بر این که سرطان پستان کشنده است و اقدام به هرگونه درمان بی فایده است. اما واقعیت چیز دیگری است. آمارهای جهانی نشان می دهند که سرطان پستان شایعترین سرطان زنان که یک چهارم موارد سرطان زنان را شامل می شود، در اکثر موارد قابل درمان کامل است. هر چه سرطان زودتر تشخیص داده شود، احتمال این درمان کامل این سرطان بیشتر است. حتی در مراحل پیشرفته با انتشار به دیگر قسمت های درمان می توان با درمان مناسب، کیفیت زندگی بیمار را بهبود بخشید. پروفسور میرزاخانی نمونه یک سرطان پیشرفته بود که توانست با درمان، زندگی عادی را ادامه دهد، جایزه جهانی ریاضی را ۳ سال بعد از ابتلا در سال ۲۰۱۴، از آن خود کند و بتواند حداقل ۶ سال لذت مادر بودن را تجربه کند و محبت بی انتهای خود را نثار دخترش آناهیتا، کند.
آمارهای بین المللی نشان می دهد که علیرغم شیوع بسیار بالای این سرطان و ابتلای بیش از یک میلیون مورد جدید در هر سال، تشخیص زود هنگام و درمان مناسب می تواند بر ماهیت کشنده این سرطان غلبه کند و عمر طولانی و در بسیاری از موارد بهبودی کامل را به بیمار هدیه دهد. بهبودیافتگان سرطان پستان بیشترین تعداد بیماران سرطانی در دنیا را تشکیل می دهند که سالم و عاری از بیماری به زندگی عادی خود ادامه می دهند. ایکاش مریم عزیز هم یکی از این هزاران بیماری بود که برای همیشه از دست این بیماری نجات پیدا می کنند.
ابتلای این نایغه ریاضی به سرطان پستان از حقیقت تلخ دیگری هم حکایت دارد. اگرچه سرطان پستان در کشورهای پیشرفته غربی در اکثر موارد (حدود ۷۷درصد موارد) زنان بالای ۵۰ سال را درگیر می کند، در کشور ما بیشتر زنان جوان را هدف گرفته است. علت اصلی تفاوت، ساختار جمعیتی کشور ماست. به عنوان یک اصل کلی مجموعه زاد و ولد بیشتر در کشورهای در حال رشد و طول عمر و امید به زندگی کمتر در آن ها به نسبت کشورهای پیشرفته باعث می شود تا به علت غلیه جمعیت جوان تر، نسبت بیماران زیر ۵۰ سال از موارد بالای ۵۰ سال بیشتر باشد. اما ساختار جمعیتی ایران تفاوت اساسی با دیگر کشورهای در حال رشد دارد. افزایش جمعیت ۲۰ میلیونی دهه شصت در زمان جنگ تحمیلی میان ایران و عراق، که از مجموع جمعیت متولدین دهه قبل و بعد خود، یعنی دهه ۵۰ و ۷۰ بیشتر است، عدم تعادلی را به ساختار جمعیتی ایران تحمیل کرده است. نیاز دوبرابر واکسیناسیون در بدو تولد تا ۶ سالگی، نیاز دو برابر مهد کودک، کودکستان، مدرسه ابتدایی و دبیرستان و دانشگاه و اینک اشتغال مسایل این متولدین از ابتدای تولد تا کنون بوده است.
میانه سنی در هر جمعیت، سنی است که تعداد نفرات جمعیت را به طور مساوی به دو گروه تقسیم می کند. امروزه این میانه از حداقل ۱۵.۷ سال در نیجریه در افریقا تا حداکثر ۵۲.۴ سال در موناکو و سپس ۴۶.۹ سال در ژاپن. در نوسان است. در بیشتر کشورهای پبشرفته این میانه بالای ۳۸ سال است.
میانه سنی جمعیت ایرانی در ابتدای انقلاب اسلامی ۲۱ سال بود. در اواسط دهه شصت این میانه به ۱۷ رسید و ایران به یکی از جوانترین جمعیت های دنیا تبدیل شد. با افزایش سن متولدین دهه شصت، این میانه در طی دو دهه قبلی به ۳۰ سال رسیده است. یعنی جمعیت ۲۰ میلیونی دهه شصت اکنون به تدریج وارد دهه چهارم زندگی خود شده اند و انتظار ما افزایش ناگهانی بیماری های میانسالی مانند دیابت و فشار خون و بد تر از همه سرطان هاست. با توجه به اینکه سرطان پستان، شایعترین سرطان زنان بوده و یک چهارم موارد سرطان زنان را شامل می شود، بدیهی است که این افزایش جمعیت بیشترین تاثیر خود را در موارد جدید سرطان پستان نشان می دهد. آنالیز جمعیتی مطالعات موسسه سرطان پستان تهران در بهار ۱۳۹۶ نشان می دهد که تا ۸ سال دیگر، جمعیت ایران با افزایش ۶.۵درصد، به حدود ۸۶ میلیون نفر می رسد. اما در همین فاصله، موارد جدید سرطان پستان با ۵۸ درصد افزایش به ۱۸ هزار مورد در سال خواهد رسید. این رشد غیر عادی که بسیار بیشتر از رشد ۱.۵ درصد در سال در کشورهای با حداکثر میزان شیوع است، تا چند دهه باقی خواهد ماند و متاسفانه حداقل تا بیش از دو دهه دیگر، حدود دو سوم آن زیر ۵۰ سال خواهند داشت.
ابتلای نابغه ریاضی و حسرت از دست دادن او و عدم امکان بهره مندی دخترش از گنجینه مهر و نبوغ او، بغض تمامی مبتلایان فعلی و آینده سرطان پستان در ایران را به صورت فریادی رسا به گوش همه می رساند. اگر چه نبوغ این بانوی فرهیخته استثنایی بود و تعداد افراد با چنین استعدادی در سطح ایران که هیچ، در سطح جهان، بسیار اندک است اما عشق و محبت بی دریغ، فصل مشترک مریم با تمام زنان ایرانی و زنان در کل جهان است. هر زن، متاهل یا مجرد، مادر یا غیر مادر، خورشیدی از عشق و محبت در خانواده است. بیماری این زن، نقص عضو ناشی از تخلیه پستان، ورم دست ناشی از تخلیه زیر بغل، ضعف و ناتوانی به دنبال هر جلسه شیمی درمانی و ریزش مو، ابرو و مژه، همه و همه نه تنها زن بیمار را می آزارد بلکه کل خانواده را به صورت منفی تحت تاثیر قرار می دهد.
تمامی زنان ایرانی فرهیختگانی با استقلال مالی نیستند که بتواند از پس هزینه های تشخیص و درمان خود برآیند. کم نیستند زنانی که علت تاخیر در تشخیص و درمان آنان، فقط مسایل مالی است.
عدم انتقال درست استانداردهای تشخیص و درمان سرطان پستان در سطح کشور، باعث شده است تا متاسفانه در بیشتر موارد، مبتلایان به روش قدیمی تشخیص داده شده و درمان شوند. شاید برای مردم عادی، این روش قدیمی قابل فهم نباشد و لذا ضروری می دانم تا موضوع را کمی توضیح دهم:
برای حدود یک قرن تشخیص ماهیت هر نوع ضایعه در پستان، با روش جراحی و در اتاق عمل بود. بنابر این تمامی توده ها مورد جراحی قرار می گرفتند و در صورت وجود سرطان، در یک مرحله بعد، تخلیه کامل پستان و زیر بغل انجام می گرفت.
اگرچه این روش در بسیاری از موارد جان بیمار را نجات می دهد، اما بیمار با عمری طولانی که مشخصه سرطان پستان است، سال های سال با افسردگی ناشی از قطع عضو و تغییر در تصویر خود از بدن و اختلال جدی در روابط صمیمانه زناشویی و یا مشکل جدی در یافت همسر روبرو خواهد بود. ورم دست ناشی از تخلیه زیر بغل، اختلال جدی در عملکرد بیمار ایجاد می کند. ورم دست، ساعد و بازو می تواند باعث از کار افتادگی کامل فرد شود به ویژه اگر دست مبتلا، دست غالب بیمار باشد. این اختلال عملکردی در حدی است که فرد از انجام ساده ترین کارهای منزل مانند آشپزی و نظافت هم عاجز خواهد بود و خطر عفونت اندام مبتلا را با کوچکترین خراش و صدمه دارد. لنف ادم یا ورم دست ناشی از اختلال در سیستم لنفاوی هیچ درمان قطعی ندارد و فیزیوتراپی، ماساژ و بانداژ دائمی می تواند آن را کنترل کند و مانع پیشرفت آن شود که خود به معنای صرف هزینه مادام العمر برای این مسئله است.
اگر بدانیم که بیش از ۳۰ سال است که جراحی حفظ پستان، جایگزین تخلیه پستان شده است تا افسردگی ناشی از تخلیه پستان را به حداقل برساند، ۱۷ سال است که نمونه برداری از غده سانتینل زیر بغل جایگزین تخلیه کامل زیر بغل شده است تا جلوی تخلیه بی مورد زیر بغل و ورم دست ناشی از آن گرفته شده و تخلیه زیر بغل محدود به موارد انتشار سرطان به زیر بغل باشد،بیش از ۴۰ سال است که بازسازی پستان و قرینه سازی پستان مقابل، جزیی از درمان سرطان پستان درآمده و قبل از هزاره سوم تحت پوشش کامل بیمه های پایه و خصوصی درآمده است.
سال هاست که کار تیمی چند تخصصی با کمک پرستار ویژه سرطان پستان، روانشناس سرطان پستان، روانپزشک سرطان پستان و سکسولوژیست و گروه های حمایتی، در کنار تیم اصلی تشخیص و درمان، استاندارد برخورد با بیمار سرطان پستان است تا بیمار و خانواده او را تا بازگشت به زندگی معمولی و حتی بعد از آن از هر جهت زیر چتر حمایتی کامل قرار دهند و مقایسه کنیم که حتی در تهران، بسیاری از مبتلایان بیهوده مورد تخلیه پستان و زیر بغل قرار می گیرند و افسردگی قطع عضو و ورم دست برای عمر باقیمانده بیهوده به آنان تحمیل می شود و اگر توان مالی بیمار کافی نباشد، امکان بهره مندی از نعمت بازسازی را نخواد داشت و در صورت توان مالی نیز، تعداد مراکز انجام بازسازی بسیار اندک بوده و محدود به تهران است، آنوقت متوجه خواهیم شد که کیفیت تشخیص و درمان در کشور ما، علیرغم سطح به نسبت خوب ارایه خدمات پزشکی در سایر زمینه ها، تا چه حد از استانداردهای بین المللی فاصله دارد.
ابتلای این زن فرهیخته، با هوش، باسواد و بدون داشتن هیچ سابقه خانوادگی و مرگ او نشان می دهد که تمامی زنان و در هر سنی، حتی در زمان حاملگی و شیردهی، در معرض ابتلا به این سرطان قرار دارند.، این خطری جدی است. هر روز ۳۰ زن ایرانی به سرطان پستان مبتلا می شوند که بیش از ۱۵ نفر آنان زیر ۵۰ سال و حدود ۷ نفر درست مشابه مریم، زیر ۴۰ سال دارند.
زن خانه دار شهری یا روستایی، زن کارگر، کارمند، دانشجو، پزشک، پرستار، ماما، وکیل، هنرمند، همه و همه در سنین مختلف از ۲۰ به بالا و در سطوح مختلف اجتماعی مبتلایان هر روزه در جمعیت ایرانی هستند.
آیا مریم جزو آن ۱۰-۵ درصد افرادی بود که مانند آنجلینا جولی ژن ابتلا به سرطان را دارند و ممکن است این ژن را به دختر نازنینش انتقال داده باشد؟
آیا خطر ابتلای دختر مریم، آناهیتا، به سرطان پستان و تخمدان بیش از سایر هم سن و سالان او در آینده خواهد بود؟
آیا آناهیتا، خواهر و مادر مریم نیاز به مراقبت ویژه ای متفاوت با سایر افراد به لحاظ تشخیص زود رس سرطان پستان دارند؟
این سوالات، سوال های متداولی است که بیش از یازده هزار مبتلای سرطان پستان در ایران با آن مواجه هستند و نیازمند حمایت همه جانبه اند.
درصد زیادی از خانوارهای ایرانی را خانوارهای با درآمد کارگری (درآمد ماهیانه زیر یک میلیون تومان) و کارمندی (درآمد ۳-۱ میلیون تومان) تشکیل می دهند که از پس بسیاری از هزینه های تشخیص و درمان سرطان پستان در سیستم خصوصی بر نمی آیند. فرانشیز داروهای شیمی درمانی و به ویژه هرسپتین و پرتو درمانی نیز هزینه سنگینی به نسبت درآمد متوسط در کشور ایران است. حال این نکته که هزینه های بازسازی و پروتز تحت پوشش هیچ بیمه ای نیست و همین مسئله باعث می شود تا بسیاری از بیماران برخاسته از این قشر از نعمت بازسازی و بازگشت به زندگی عادی محروم بمانند. خود حکایت دردناک دیگری است.
مرگ مریم نابغه نشان داد که زنان جوان، در زمان حاملگی و شیردهی هم امکان ابتلا به سرطان سرطان پستان را دارند. که سرطان پستان می تواند بهترین سال های شکوفایی یک زن را در خانواده و زندگی حرفه ای و اجتماعی خود از دست او برباید و تنها حسرتی را به جا بگذارد. و در عین حال نشان داد که حتی در مراحل پیشرفته، باز هم امکان دارد تا با درمان مناسب زندگی بیمار را با آرامش تداوم داد به گونه ای که تا آخرین لحظات بتواند وظایف شغلی و خانوادگی خویش را به طور مستقل پیش برد.
فقدان این ریاضیدان متواضع، حسرت و افسوسی بسیار بسیار عمیق است که هرگز، هرگز و هرگز جبران نخواهد شد. اما مطمئن هستم که عزت و اعتبار جهانی این عزیز با عث می شود تا مرگ او سرآغازی باشد بر ارتقای کیفیت تشخیص و درمان سرطان پستان برای زنان ایرانی که شاید تنها وجه شباهتشان با او تولد در کشور ایران و جنسیت زنانه است. با این همه، مریم با سخاوت تمام در داشته هایش و فروتنی که ویژگی خاص او بود، کوله باز انباشته از عزت و اعتبار وجودی اش در سطح جهان را چه در دوران نوجوانی و جوانی اش در ایران و چه بعد از آن، برای تمامی زنان در ایران و جهان به ارث گذاشت. اکنون نوبت ماست تا از این ارثیه چنین با ارزشی در راه درست استفاده کنیم و آه و افسوس مرگ مریم را به عزمی ملی در کنترل این سرطان در کشورمان تبدیل کنیم.
کمتر زن و کمتر انسانی است که نبوغ و استعداد مریم میرزاخانی را داشته باشد، با این حال تمامی زنان منشا عشق در خانواده هستند و بیماری و فقدان آنان تمام خانواده را تحت تاثیر قرار می دهد.
پروفسور جوان جهان ریاضی ستاره ای بود که بارها بر جام جهان درخشید و اگرچه از دسترس ما دور شد و به ابدیت پیوست اما تشعشع نورش بر آسمان زنان ایرانی برای همیشه باقی خواهد ماند و راهگشای تشخیص و درمان بیماران سرطان پستان ایران خواهد بود.
روح بزرگ این بانوی فرهیخته شاد باد.
- 11
- 6