سال ۱۴۴۳ ميلادي اولين سوز زمستاني، لبخند به لبهاي کشيشي جوان آورد. او عضوي از صومعه شينتو بود و در جوار درياچه سووا در ژاپن عبادت ميکرد. آنها معتقد بودند که سرما و يخبستن درياچه که راهرفتن با پاي برهنه روي درياچه را براي آنها ممکن ميکند در عبادتهايشان مانند رشته نوري است که آنها را با خداوند مرتبط ميکند. اينطور شد که آنها ثبت مشاهدات خود از روزهاي زمستاني و يخبستن درياچه را از آن سال آغاز کردند؛ مشاهداتي که تبديل به پرسابقهترين شواهد و مدارک از تغييرات آبوهوايي شده است.
در ۲۵۰ سال نخست ثبت مشاهدات کشيشها، تنها در سه سال هوا آنقدر سرد نشد که درياچه يخ بزند. بين سالهاي ۱۹۵۵ تا ۲۰۰۴، درياچه سووا ۱۲ بار يخ نبست. بين سالهاي ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۴، پنج بار يخبستن درياچه مشاهده نشد. از ۲۰۱۴ تا امروز اين درياچه ديگر يخ نبسته است. مشاهدات کشيشهاي صومعه شينتو از سالهاي ۱۹۷۰ مورد توجه قرار گرفته است.
دلايل مختلفي براي اين مسئله ذکر شده و شاخصهاي زيادي مورد مطالعه قرار گرفتند؛ شاخصهايي که در دهههاي اخير در کشور باثبات ژاپن، آنقدر تغيير نکردهاند که بتوانند چنين تفاوت عظيمي را رقم بزنند اما يک شاخص خيلي تغيير کرده است: نابرابري اقتصادي. نقش «ميزان نابرابري در جامعه» روي سلامت و شادماني سالهاست که ثابت شده اما آيا نابرابري در محيطزيست هم تأثيرگذار است؟ شواهد نشان ميدهد که جوامع نابرابر در مقايسه با جوامعي که برابري در آنها بيشتر است، با تغييرات آبوهوايي بيشتري روبهرو هستند؛ تغييراتي که بخش اعظم آنها ناشي از فعاليتهاي انساني است.
مؤسسه آکسفام در گزارش سال ۲۰۱۶ خود اشاره کرد که بيشترين توليد آلودگي در ايالاتمتحده به ۱۰درصد از خانوادههاي اين کشور بازميگردد که در رأس هرم درآمدي قرار دارند. هر يک از اين خانوادهها به ازاي هر نفر ۵۰ تن دياکسيدکربن در سال توليد ميکنند. ۱۰درصد از خانوادههاي ثروتمند کانادايي نيز کموبيش همين ميزان توليد آلودگي را دارند. اين اعداد در خانوادههاي نخبه انگليسي، روسي و آفريقاي جنوبي نيز صدق ميکند. پس چه چيز تفاوت در ميزان آلودگي در کشورهاي مختلف را تغيير ميدهد؟
در کشورهاي ثروتمند با ميزان نابرابري پايينتر از جمله کرهجنوبي، ژاپن، فرانسه، ايتاليا و آلمان، ثروتمندان آلودگي کمتري توليد نميکنند اما اين طبقه متوسط هستند که تفاوت را رقم ميزنند. نيمه پايين در اين کشورها کمتر از ايالاتمتحده، کانادا و انگليس در توليد دياکسيدکربن سهم دارند و دوستانهتر با محيطزيست رفتار ميکنند. بهطور خلاصه مردم در کشورهاي ثروتمند با شاخص برابري بهتر، زباله و دياکسيدکربن کمتري از ميانگين جهاني توليد ميکنند. درواقع هرچه برابري اقتصادي بيشتر باشد شاخصهاي زيستمحيطي هم بهتر است. اما چرا؟
مصرفگرايي و توليد زباله
براي فهميدن دليل اين سؤال بايد شاخصهاي زيستمحيطي را بررسي کرد که اولين آنها ميزان مصرف و توليد زباله است. وقتي چيزي را ميخريد به خرابشدن آن فکر نميکنيد اما تقريبا هر چيزي که خريدهايد يک روزي تبديل به زباله ميشود. نخريدن چيزهايي که لازم نداريد بهترين راه براي حفظ محيطزيست است اما در جهاني که کارکرد اصلي تبليغات متقاعدکردن شما به خريد چيزي است که احتياجي به آن نداريد، ترک اين عادت سخت به نظر ميرسد. در جوامع برابر، محصولات طوري ساخته نميشوند که تا ابد باقي بمانند اما طوري عرضه و مصرف ميشوند که بيشترين سود و منفعت ايجاد شود. اجناس باکيفيتتر، با قيمتهاي بهتر در کشورهايي وجود دارند که نابرابري اقتصادي پايينتري دارند.
خوردن گوشت
خوردن گوشت زياد براي سيارهاي که روي آن زندگي ميکنيم خوب نيست. مصرف گوشت بالاتر به ازاي هر نفر، رابطهاي مستقيم با توليد زباله و دياکسيدکربن بيشتر دارد. پروسه پرورش دام، توليد غذاي مورد نياز دام و رساندن اين گوشت به خانهها جزء آلودهکنندهترين فرايندهاي جهان است. رژيم غذايي مناسب و سبزتر در کشورهايي مشاهده ميشود که نابرابري اقتصادي در آنها وجود ندارد. به شکلي جالب، مردمي که اقتصاد بهتري دارند، رژيم غذايي بهتري هم دارند و از تناسب وزن بهتري هم برخوردارند.
آب
رابطه ميان مصرف آب و نابرابري اقتصادي از ديگر شاخصها روشنتر است. در کشورهايي که نابرابري واضحتر بوده مصرف آب براي مصارف شخصي و کشاورزي بالاتر از کشورهايي است که الگوي اقتصادي بهتري دارند. الگوي اقتصادي متناسبتر و برابرتر، توليد پايدارتر و بهينهتر و الگوي مصرف درست آب را بهوجود خواهد آورد. آدمهايي که بيشتر آب مصرف ميکنند لزوما تميزتر نيستند بلکه مسئله مصرف بهينه است. در کشورهايي با اقتصاد برابرتر، نگرانيهاي کمتري براي هدردادن آب وجود دارد. سيستمهاي لولهکشي و مصرف آب بهينهتر است. دغدغههاي اقتصادي کمتر است و مردم اين فرصت و حوصله را دارند تا اهميت بيشتري به منابع آب و انرژي دهند.
حملونقل
استفاده از خودروهاي شخصي در جوامع برابر نوعي کلاس و پرستيژ محسوب نميشود. خودروها و مدلهاي آن اغلب بين همه مردم يکي است و کسي نميتواند با خودروي خود کلاس اجتماعياش را به نمايش بگذارد. در مقابل در جوامع نابرابر خودروها پادشاه هستند و ابزار نمايش شخصي. استفاده از سيستم حملونقل عمومي مطلوب و کارآمد در کشورهايي که سيستم اقتصادي درستي دارند، حتي از استفاده از خودروهاي شخصي راحتتر بوده و دردسر کمتري دارد. ترافيک روان است و جادهها خلوتتر و سبزتر هستند. تحقيقات نشان ميدهد که استقبال از خودروهاي بهينهتر، سبزتر و برقي در جوامع با اقتصاد برابر بيشتر است. گويي جنون سرعت وجود ندارد و رسيدن سبزتر به مقصد مهمتر تلقي ميشود. پشت تمام اين شاخصها درواقع مردمي هستند که راحتتر و آسودهتر زندگي ميکنند، دغدغه کمتري دارند و به کيفيت زندگي بيشتر از کميت داشته و نداشتههايشان اهميت ميدهند.
- 10
- 3