این دو مرد پس از جدایی، تصمیم گرفتند که هر کدام با زنی ازدواج کنند.
عجیب ترین دادخواست طلاق در تاریخ محاكمات دادگاه خانواده ، در سال ۵۲ در محکمه حمایت خانواده تهران مطرح شد.
این دادخواست مربوط به دو مرد بود که برای طلاق از یکدیگر پیش قاضی آمده بودند.
این دو مرد زمانی با هم زن و شوهر بودند و حالا هردو باید با زن دیگری ازدواج و زندگی تازهای را آغاز کنند.
خبر نگار قضایی کیهان که در راهروي دادسرا از ماجرای طرح این شکایت مطلع شده است، بعد از تحقیق پیرامون چنین واقعه جالبی، اینگونه گزارش میدهد: چندی قبل مرد جوانی به دفتر دادگاههای خانواده رفته و بيان کرده بود که چون همسرش صاحب فرزند نمیشود، تقاضای جدایی از او را دارد .
پرونده این طلاق از دفتر دادگاهها به محكمه حمایت خانواده ارجاع شد تا قاضی دربارهاش تصمیم بگیرد.
پرونده این دادخواست در دادگاه خانواده مطرح شد و قاضي محكمه بعد از مطالعه پرونده، زن و شوهر را احضار کرد.
اما زمانی که قاضی منتظر آمدن یک خانم و آقا به دادگاه بود، با کمال تعجب مشاهده کرد که دو مرد جوان با کت و شلوار شیك و مرتب وارد دادگاه شدند و کنار هم ایستادند.
قاضی دادگاه که از ورود این دو آقا به عنوان زن وشوهر به دادگاه تعجب کرده بود، پرسید:
کدام يك از شما خانم و کدام یکی «آقا» هستند ؟
یکی از جوان ها که قد کوتاهتری داشت، جواب داد : من در گذشته زن این آقا بودم جناب قاضی!
ريیس دادگاه که قضیه هنوز برایش روشن نشده بود، از او خواست توضیح بیشتری بدهد و بعد پرسید: مگر اسمتان خانم فتانه نیست آقا؟
جوان کوتاه قد جواب داد :
هست قربان؛اجازه بدهید اصل قضیه را برایتان بگویم.
حقیقت ماجرا این است که من و شوهرم بهدنبال یک ماجرای عاشقانه با هم زن و شوهر شدیم. چند ماهی که از ازدواجمان گذشت، احساس کردم که نسبت به شوهرم در امر زناشويی تمایل چندانی ندارم و به علاوه بچهدار هم نمیشوم. برای درمان خود به چند پزشك متخصص امراض زنان مراجعه کردم و آنها نظر دادند که من هرگز بچهدار نخواهم شد. اما دلیل این مساله را نتوانستند توضیح بدهند.
از همین موقع سردی محسوسی در روابط من و شوهرم بهوجود آمد تا اینکه سرانجام من برای معالجه خود به یکی از کشورهای اروپايی سفر کردم. پزشکان بعد از معاینهام مشاهده کردند که وضع بدنی من به شكلي است که میتوانم با يك عمل جراحی مرد بشوم! ابتدا از شنیدن این خبر حیرت زده شدم و بعد با خوشحالی آمادگی خود را برای مرد شدن اعلام کردم. مرا در بیمارستان بستری کردند و بعد از چند عمل جراحی به جرگه مردها پیوستم. پس از چند روز از بیمارستان مرخصم کردند و من در این مورد چیزی برای همسرم ننوشتم تا اینکه در نامهای آمدن خود را به شوهرم اطلاع دادم.
با هواپیما راهی ایران شدم؛ در فرودگاه شوهرم را دیدم که دنبال من میگردد، بدون اینکه از حقیقت ماجرا مطلع باشد.
وقتی با لباس مردانه جلوي او ایستادم و سلام کردم، با نگاه تعجب آمیزی به من چشم انداخت و گفت :
تویی...؟
گفتم منم. اما دیگر خانم نیستم ومرد شده ام! در حالی که از تعجب زبانش به لکنت افتاده بود، پرسید:
چطور، آخر چطوری تو مرد شدی؟
گفتم برویم خانه تا جریان را برایت تعریف کنم. به خانه برگشتم و مثل يك دوست،جریان را برایش تعریف کردم.
شوهرم گفت:
پس در اینصورت باید به فکر زندگیات باشی و زن بگیری!
گفتم متاسفانه همینطور است.
به همین دليل باهم توافق کردیم که از هم جدا شویم و حالا پیش روی شما هستیم تا درباره ما تصمیم بگیرید.
رييس دادگاه که با مساله بی سابقه ای روبهرو شده بود، این بار به تحقیق از«شوهر» پرداخت و او نیز ضمن تايید اظهارات زنش که حالا مرد کاملی شده و اسمش را محسن گذاشته بود، گفت:
هرگز تصور نمیکردم علت بچه دار شدن و سردی زنم مربوط به تغییر جنسیت او باشد و حالا که متوجه این حقیقت شده ام، حاضرم او را طلاق بدهم .
من زنم را دوست داشتم و حالا هم که او مردشده است، بعداز جدایی می توانیم با هم دو دوست صمیمی باشیم.
ريیس دادگاه برای اطمینان بیشتر از پزشکان متخصص خواست که«فتانه سابق» را معاینه و نظر خود را به دادگاه اعلام کنند.
پزشکان متخصص بعد از معاینه نظر دادند که این زن، بهطور كامل مرد شده است.
بعد از آن دادگاه حکم به باطل شدند عقد نامه داد و به این ترتیب زن و شوهر سابق (مردهای فعلی) بدون مراجعه به محضر از هم جدا شدند .
بعد از صدور حکم دادگاه این دو مرد جوان مثل دو دوست صمیمی به اداره ثبت احوال رفتند تا در مورد عوض کردن اسم زن (مرد فعلی) اقدام کنند. هردو تصمیم به ازدواج گرفته اند و قرار است برای زندگی زناشويی خود زنی انتخاب کنند .
یک پیرمرد ۱۶۵ ساله ایرانی با دختر ۱۷ ساله ازدواج کرد
در میان مردم شهرستانها و عشایر و ایلات جنگجو و تندرست ایران، اغلب زنان و مردان کهنسالی پیدا میشوند که طرز حرکات و نیرومندی آنها در این سن، باعث تعجب و تحیر دیگران است.یکی از این پیرمردهای خارقالعاده سیدمحمدعلی بختیاری است و به قول خودش تاکنون ۱۸ زن گرفته و ۱۳ پسر و دو دختر او نیز فوت شده و با وجود این تاكنون دارای ۲۱ پسر و پنج دختر است.
وقتی که ا ز سن او پرسیده شد، با خونسردی خاصی جواب داد كه ۱۶۰ سال دارد و هنوز در این سن نیز آرزوها و رویاهای شیرینی در سر می پروراند. سید محمد علی در حالی که با چشمان پر فروغ و درخشانش (که حاکی از صحت و سلامتی او بود) به ما نگاه می کرد، گفت راز خوشبختی و تندرستی هر کس بسته به این است که از مشروبات الکلی و دخانیات دوری كند و من در مدت عمر خود حتی برای یک مرتبه نيز مشروب نخورده و دخانیات مصرف نکردهام.یکروز که سیدمحمدعلی در منزل فرج ا... خان، مالك قریه ميهمان بود، با کمال تعجب مشاهده شد که فرجا... خان ميخواست سینی بزرگی را که يك نفر دیگر آن راحمل میکرد و داخل آن گوسفند پخته به وزن ۱۲ کیلو به اضافه چهار کیلو نان بود، جلوی ميهمانش بگذارد؛ سید محمدعلی نیز تمام آنرا بهاضافه يك قدح بزرگ دوغ و ۱۰ ،۱۵ دسته پیاز با اشتهای زياد خورد و پس از آن سرش را با آسمان بلند کرد و گفت خدایا به آقا محمدعلي برکت بده.
از همه تعجب آورتر این است که این پیرمرد ۱۶۵ ساله در فن تیراندازی نیز بسیار ماهر و بی نظیر است و موقعیکه سرتیپ شاهنده در مناطق بختیاری مسابقه تیراندازی تشکیل داده بود،او نیز در این مسابقه شرکت کرد و در میان تعجب تمام حضار و سرتیپ شاهنده، در اولین دفعه تبر خودرا به هدف زد و جایزه را برد.
سید محمد علی در این اواخر با دختر ۱۷ سالهای بهنام بی بی حوا که از اهالی همان نقاط است، ازدواج کرده و مانند یک جوان ۳۰ساله طرح زندگی نوینی را آغاز کرده است؛ معلوم نیست دوباره هوس داماد شدن و عروسی جدیدی را در نظر دارد یا خیر.
- 9
- 6