چهارشنبه ۲۶ دی ۱۴۰۳
۱۳:۲۳ - ۰۸ مهر ۱۳۹۸ کد خبر: ۹۸۰۷۰۲۰۰۸
زنان، جوانان و خانواده

سرانجام عشق خیابانی برای یک دختر ۱۷ ساله!

عشق خیابانی دختر و پسر,اخبار اجتماعی,خبرهای اجتماعی,خانواده و جوانان

همه چیز از یک مسخره بازی خیابانی شروع شد چرا که همواره عشق ها و فریب های خیابانی را باور نداشتم و این موضوع را به شوخی می گرفتم حتی وقتی ماجراهای واقعی ستون در امتداد تاریکی روزنامه خراسان را می خواندم با خودم می گفتم دختران فریب خورده زرنگ نبودند و با ساده لوحی در دام شیاطین خیابانی افتاده اند اما روزی به حقیقت ماجرا پی بردم که ...

همه چیز از یک مسخره بازی خیابانی شروع شد چرا که همواره عشق ها و فریب های خیابانی را باور نداشتم و این موضوع را به شوخی می گرفتم حتی وقتی ماجراهای واقعی ستون در امتداد تاریکی روزنامه خراسان را می خواندم با خودم می گفتم دختران فریب خورده زرنگ نبودند و با ساده لوحی در دام شیاطین خیابانی افتاده اند اما روزی به حقیقت ماجرا پی بردم که ... این ها بخشی از اظهارات دختر ۱۷ ساله ای است که برای رهایی از آزار واذیت های دو جوان شیطان صفت و برای حفظ آبروی خانوادگی اش پلیس را پناهگاه خود یافته بود این دختر در حالی که بیان می کرد برای ترس از انتشار تصاویر خصوصی ام مجبورم به خواسته های شرم آور یک نوجوان ۱۶ ساله و صاحبکارش تن بدهم درباره این ماجرای تلخ به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری آبکوه مشهد گفت: دختری شوخ طبع بودم که همه چیز را به تمسخر می گرفتم به طوری که در مسیر مدرسه به شیطنت می پرداختم و با رفتارها و جملاتم دوستانم را به خنده وامی داشتم در واقع هیچ چیزی را جدی نمی گرفتم حتی ماجراهای واقعی حوادث روزنامه خراسان را با ریشخند و مسخره بازی برای دوستانم بازگو می کردم و به حماقت و ساده لوحی دختران فریب خورده می‌خندیدم تا این که چند ماه قبل همین رفتارهای تمسخرآمیز سرنوشتم را به گونه دیگری رقم زد.

آن روز برگه امتحانی ام را به دست معلمم دادم و به همراه دوستم که منتظرم بود به سوی منزل حرکت کردیم و با مسخره خواندن سوالات امتحانی در خیابان با صدای بلند می خندیدیم در همین هنگام نوجوانی قد کوتاه سر راه من و دوستم قرار گرفت. وقتی آن پسر نوجوان را «جغله» خطاب کردم خنده دوستانم فضا را پر کرد نزدیک تر که شدیم گفتم: سلام آقا! او هم پاسخ داد سلام خانمی!

 با این جملات متلک گویی و چرت و پرت گفتن بین ما شروع شد دوستم نیز فقط می خندید وقتی فهمیدم او یک سال از من کوچک تر است به دوستم گفتم سوژه خوبی برای سر کار گذاشتن است به همین دلیل شماره تلفن «شادمهر» را گرفتم و از عصر همان روز در فضای مجازی با او چت کردم.

«شادمهر» درباره خانواده و خودش مسائلی را مطرح کرد که دلم به حالش سوخت و از کرده خودم پشیمان شدم او گفت پدرش معتاد است و به جرم حمل مواد مخدر در زندان تحمل کیفر می کند و مادرش نیز به کارگری در خانه های مردم مشغول است.

شادمهر می گفت: درس و مدرسه را رها کرده تا با پادویی در یک فروشگاه مواد خوراکی کمک خرج مادرش باشد. خلاصه تماس های تلفنی و چت های فضای مجازی به ارتباط عاشقانه انجامید تا جایی که خیلی از تصاویر خصوصی ام را برایش ارسال می کردم و با او قرار ملاقات خیابانی می گذاشتم تا  این که روزی شادمهر مرا به یک پارتی مختلط دعوت کرد اما وقتی پاسخ منفی مرا شنید تهدیدم کرد که عکس هایم را منتشر می کند!

تازه فهمیدم که با یک عشق خیابانی در دام نوجوانی حیله گر افتاده ام از آن روز به بعد اگر به تلفن هایش پاسخ نمی دادم یا خواسته هایش را نمی پذیرفتم زندگی ام تباه بود خلاصه در میان این تهدیدها روزی شادمهر مرا به فروشگاه خودش دعوت کرد اما وقتی پا به درون فست فود فروشی گذاشتم ناگهان او کرکره مغازه را پایین کشید و به همراه صاحبکار جوانش مرا مورد آزار و اذیت قرار دادند نمی دانستم چگونه به منزل بازگردم از آبروریزی می ترسیدم و از این که پدر و مادرم متوجه ماجرا شوند وحشت داشتم بالاخره با هر ترفندی بود این حادثه تلخ را پنهان کردم ولی شادمهر و صاحبکارش دست بردار نبودند و مدام مرا مجبور به این گونه ملاقات‌ها می‌کردند من هم که از تهدیدات آن ها می ترسیدم به ناچار به خواسته های شومشان تن می دادم تا خانواده‌ام در جریان این رابطه خیابانی قرار نگیرند ولی اکنون مادرم به رفتارها و رفت وآمدهای من مشکوک شده است و مدام در این باره سوال می کند از سوی دیگر نیز زندگی و آینده ام در مسیر تباهی قرار گرفته است به همین خاطر به کلانتری آمده ام تا کمکم کنید.

شایان ذکر است به دستور سرگرد محمدی (رئیس کلانتری آبکوه) ماجرای این دختر نوجوان در دایره مددکاری اجتماعی مورد بررسی های کارشناسی و قضایی قرار گرفت.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی

  • 17
  • 5
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
ویژه سرپوش