چهارشنبه ۲۶ دی ۱۴۰۳
۱۰:۱۵ - ۰۶ آذر ۱۳۹۸ کد خبر: ۹۸۰۹۰۰۶۹۱
زنان، جوانان و خانواده

ماجرای پسر عصیانگر!

دانش آموزان,اخبار اجتماعی,خبرهای اجتماعی,خانواده و جوانان
دیگر نمی توانم رفتارهای زشت و پرخاشگرانه پسرم را تحمل کنم. او به نوجوان شروری تبدیل شده است که هیچ چیز جلودارش نیست.

هر روز باید به مدرسه بروم و درباره آزار و اذیت دیگر دانش آموزان به مدیران مدرسه توضیح بدهم! پسرم نه تنها در مدرسه همکلاسی‌هایش را کتک می زند و دهانش را به ناسزا می گشاید بلکه در منزل نیز به روی من چاقو می‌کشد و مرا تهدید به مرگ می کند.

حرکات و رفتارهای عصیانگرانه او به جایی رسیده است که دیگر بی پروا سیگار می کشد و گاهی شب ها نیز به منزل نمی آید. با آن که او تنها فرزند و دارایی ام در زندگی است اما دیگر از دست او عاصی شده ام و می خواهم او را به بهزیستی تحویل بدهید تا ...

این ها بخشی از اظهارات مرد ۴۰ ساله ای است که پسر نوجوانش را به کلانتری آورده بود تا به حکم قانون از رفتارهای خشن و تهدیدهای مرگبار او رهایی یابد.

پسر ۱۵ ساله نیز که تا آن لحظه در اتاق مددکاری اجتماعی آرام روی صندلی نشسته بود و به حرف‌های پدرش گوش می داد با نگاه پرسشگرانه سرگرد زواری (مشاور و کارشناس اجتماعی کلانتری شفای مشهد) لب به سخن گشود و درباره رفتارهای نامتعارف خود گفت: حرف های پدرم را قبول دارم اما این رفتارها نتیجه عقده های کودکانه ای است که از سال ها قبل در ذهنم باقی مانده بود و دوست داشتم روزی بزرگ شوم تا در برابر کتک کاری های پدرم بتوانم از مادرم محافظت کنم.

وقتی به گذشته می اندیشم با خودم می گویم چقدر انسان بدشانسی بودم که در این خانواده به دنیا آمدم.

پدرم هیچ وقت با مهربانی با من رفتار نکرد به طوری که آن قدر برای هر کار اشتباه کودکانه‌ای کتکم می زد که دیگر حتی از نگاه هایش وحشت داشتم.

 او اعتیاد داشت و به خاطر هر موضوع پیش پا افتاده ای به شدت خشمگین می شد و من و مادرم را کتک می زد، همواره ترس های درون خانواده را در مدرسه جبران می کردم برای آن که از دیگر همکلاسی هایم زهر چشم بگیرم. عقده های کودکانه ام را با کتک زدن آن ها خالی می کردم تا اثبات کنم که من ترسو نیستم.

 از سوی دیگر از زمانی که به خاطر دارم پدر و مادرم همیشه با یکدیگر اختلاف داشتند به طوری که منزل ما روی آرامش به خود نمی دید. پدرم با رفتارهای خشن مادرم را زیر مشت و لگد می گرفت و جملات رکیکی را بر زبان می راند. من هم که مادرم را خیلی دوست داشتم و به او وابسته بودم با دیدن این صحنه‌ها، گریه کنان به طرف آشپزخانه می دویدم و با برداشتن چاقوی میوه خوری مقابل پدرم می ایستادم ابروهایم را در هم می کشیدم و تهدیدش می‌کردم که دست از کتک زدن مادرم بردارد.  اما او سیلی محکمی به صورتم می نواخت و چاقو را از دستم می گرفت. در این شرایط مادرم خودش را روی من می انداخت تا از کتک های پدرم در امان باشم و مشت و لگدهای پدرم را تحمل می کرد با وجود این پدرم مرا رها نمی کرد و داخل اتاقی زندانی می شدم حتی اجازه نمی داد مادرم برایم شام بیاورد تا به قول خودش مرا آدم کند.

آن روزها در گوشه اتاق آن قدر گریه می کردم تا خوابم می برد ولی باز هم این رفتارهای پدرم روز بعد تکرار می شد.

مادرم به دلیل اعتیاد پدرم سر ناسازگاری گذاشته بود و من هم که کودکی بیش نبودم نمی توانستم از مادرم محافظت کنم. به همین دلیل عقده های فرو خورده ام را روز بعد در مدرسه بروز می دادم.

وقتی کلاس اول ابتدایی بودم با یک بهانه واهی یکی از همکلاسی هایم را زخمی کردم اما روز بعد پدر همکلاسی ام شکایت کرد و مدیر مدرسه ماجرا را برای پدرم توضیح داد. آن روز وقتی به خانه بازگشتم آن قدر کتک خوردم که سروصورتم کبود شد.

دیگر علاقه ای به درس و مدرسه نداشتم. می‌خواستم کارهایی انجام بدهم که مرا از مدرسه اخراج کنند ولی این اتفاق نمی افتاد گاهی زیر چشمی به چهره پدرم نگاه می کردم و آرزو داشتم روزی مرا در آغوش بگیرد و دست نوازش بر سرم بکشد ولی این فقط یک آرزو بود و آتش خشم هر روز در وجودم شعله ورتر می‌شد تا روزی بزرگ شوم و در برابر رفتارهای پدرم بایستم. حالا فکر می کنم بزرگ شده ام اما پدرم را دوست دارم و ...

مرد ۴۰ ساله که تاکنون حرف های پسرش را نشنیده بود با چشمانی اشکبار او را به آغوش کشید و از کلانتری خارج شد تا ...

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی

khorasannews.com
  • 19
  • 3
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
ویژه سرپوش