جمعه ۱۵ تیر ۱۴۰۳
۰۸:۴۸ - ۳۱ تير ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۴۰۷۷۳۹
رفاه و آسیب های اجتماعی

بیمار مبتلا به اختلال هویت جنسی از رنج هایش می گوید

اخبار اجتماعی,خبرهای اجتماعی,آسیب های اجتماعی,اختلال هویت جنسی
«از کدام بگویم؟ از کودکی از دست رفته‌ام؟ از نوجوانی تباه شده‌ام؟ از جوانی‌ بدون جوانی‌ام کودکی‌ام در حسرت گذشت، حسرت‌های کودکانه، حسرت بازی در حلقه دخترکان خردسال در کوچه‌های محله. حسرت مقنعه و کفش‌های پر زرق‌وبرق دخترانه، حسرت گوشواره و گردنبند دختر همسایه، حسرت زیستن و نفس کشیدن در کنار کسانی که می‌دانی از آنها هستی، اما آنها تو را از خود نمی‌دانند.

به گزارش جام جم آنلاین، اما انگار فقط حسرت نبود. کودکی‌ام در نفرت هم گذشت. نفرت از زنگ تفریح و شروع شیطنت‌ها و هیاهوهای پسرانه، نفرت از کنج حیاط نشستن و تماشا کردن، نفرت از احساس تنهایی در میان انبوهی از شور و شوق کودکانه، نفرت از مسخره شدن توسط همسالانت، نفرت از متفاوت بودن، از تنبیه‌ها و سرزنش ها، از عتاب‌های تند پدر و مادر، خواهر و برادر و تکرار این سوال که چرا تو فرق داری؟ چراهایی بدون پاسخ، چراهایی که حامل شرمند، اما پاسخی برایشان نیست. در توانم نیست، آیا می‌فهمند؟»

حسرت، نفرت، تنهایی، اضطراب، پیکار با خانواده و جامعه، فرار، اعتیاد و در نهایت سرازیری، تک‌تک این واژه‌ها می‌تواند یک سناریو باشد برای زندگی‌شان، یک زندگی که با متفاوت بودن شروع می‌شود و معلوم نیست به کجا ختم شود؛ یک سرنوشت نامعلوم برای «ترنس‌ها».

فرقی نمی‌کند دختر یا پسر، انگار همه آنها در مظان اتهامند و زندگی‌شان پر است از سرزنش‌های بیهوده. در بهترین حالت پدر و مادرشان آنها را از خانه بیرون نمی‌کنند!

من مرد نیستم!

نگار، یکی از آنهاست. او سال‌هاست که در ترس و اضطراب زندگی کرده است. قبلا در تنهایی، اضطراب و ترس از پسرهایی که مجبور بود با آنها در یک جا باشد، به این دلیل که ظاهرش مردانه بود؛ اما خودش نه.

حالا هم در اضطراب این‌که کسی متوجه ترنس بودنش نشود؛ در ۳۰ سالگی هم آرامش ندارد. آن‌قدر از تباه شدن زندگی‌اش می‌ترسد که حتی اجازه ضبط صدایش را هم نمی‌دهد، اما برایم از روزگاری می‌گوید که غمش هنوز هم در چشمان دخترانه‌اش هویداست: از بچگی همبازی پسر نداشتم و اصلا نمی‌توانستم در جمع‌های پسرانه طاقت بیاورم.

همیشه با دخترها بازی می‌کردم و یواشکی لباس دخترانه می‌پوشیدم. در مدرسه گوشه‌گیر و خجالتی بودم. از همان کودکی فهمیدم که من پسر نیستم؛ هرچند که همه می‌خواستند باشم!

نوجوانی‌ام همراه با ترس بود؛ ترس از همسن و سال‌های تازه به بلوغ رسیده، ترس از تماس‌هاس بدنی با پسرها و خجالت از آنچه که بودم. نمی‌دانستم چرا، اما این‌گونه بودم. خجالتی که تمسخرها، نیشخندها و تحقیرها در وجودم ایجاد می‌کرد.

در همان دوران بود که جنگیدن را شروع کردم. از تغییراتم نفرت داشتم، دنیا روی سرم خراب می‌شد وقتی که می‌دیدم مویی روی صورتم ضخیم‌تر شده. طعم لذت از رشد و بلوغ را نچشیدم، اما ای‌کاش تجربه می‌کردم، ای‌کاش بار دیگر به دنیا می‌آمدم، ای کاش... .

روحی که مرده بود

او از دوران پر التهاب جوانی‌اش می‌گوید، دورانی که باید در اوج شور و اشتیاق می‌گذشت: «از زندگی خسته بودم، احساس می‌کردم که در اوج جوانی پیر شده‌ام. شوق دختران همسنم را می‌دیدم، اما من چه؟ غمگین، تنها، سرکوب شده، یک مرده! آری، درونم مرده بود. از جنگ و دعوای خانه و آزارهای همکلاسی‌هایم خسته بودم. مدرسه برایم مثل جنگلی بود که بی‌پناه در آن رها شده بودم. وقتی هم که درمانده از مدرسه به خانه می‌آمدم، جنگ دیگری ادامه داشت.

در اتاقم و کنار سجاده اشک می‌ریختم و می‌گفتم خدایا تو کمکم کن! تو مرا آفریدی، پس نجاتم بده!»

۱۶ سالگی نگار همراه می‌شود با آشنایی با «عمل تغییر جنسیت». او می‌گوید: آن زمان نمی‌دانستم ترنس‌سکشوال چیست و همیشه دعا می‌کردم دوجنسیتی باشم و روزی برسد که جراحی کنم. اما کم‌کم فهمیدم که ترنس هستم. آرام آرام و با کمک مشاور مساله را به خانواده‌ام گفتم. برخوردشان خیلی شوک آور بود و اصلا نمی‌پذیرفتند. برایشان قابل قبول نبود که پسرشان بخواهد دختر شود.

یک خودافشایی ترسناک

او بارها در طول مصاحبه تأکید می‌کند که زندگی ایده‌آل یک ترنس این است که مانند یک فرد عادی زندگی کند. ما نمی‌خواهیم که همیشه به عنوان یک ترنس شناخته شویم. ما فقط می‌خواهیم زندگی کنیم.

به نظر من موفقیت در زندگی رها شدن از این مشکلات است. چون این موضوع مانند برچسبی است که به آدم می‌چسبد. مثلا در خانواده من هنوز هم بین من و خواهرم تفاوت قائل می‌شوند و انگار که مرا به رسمیت نمی‌شناسند. همه ما یک فوبیا داریم که نکند دیگران موضوع را بفهمند. صحبت کردن درباره این موضوع یک خودافشایی ترسناک است. چون این مساله چیزی است که باید با فرهنگسازی درست شود .

پدر و مادری که «باید» پناه باشند

نگار ابتدا به خانواده‌اش می‌گوید که قصد عمل ندارد، اما... «نمی‌توانستم با هویتم کنار بیایم. چهار سال طول کشید تا توانستم خانواده‌ام را به عمل کردن راضی کنم، آنها در این حد رضایت دادند که بعد از عمل از خانه بیرونم نکنند! با کمک بهزیستی جراحی کردم، اما بعد از آن تا چند سال از نظر عاطفی بایکوت بودم. خانواده‌ام اصلا اجازه نمی‌دادند که در مهمانی‌ها یا جلوی اقوام بیرون بیایم.

مثلا وقتی مهمان داشتیم مادرم پنجره اتاق را با روزنامه می‌پوشاند تا مشخص نباشد که چراغی روشن و کسی در اتاق است. به همه می‌گفتند که او خانه نیست. به من هم می‌گفتند از اتاقت بیرون نیا. واقعا سخت است پدر و مادری که باید پناهت باشند، در مقابلت قرار بگیرند. واقعا از پدر و مادرم انتظار نداشتم. پدر و مادری که باید تکیه‌گاهم باشند، مرا شکستند.»

از شرایط این روزهای زندگی و رابطه‌اش با خواهر و برادرش می‌پرسم، می‌گوید: بعد از عمل پدربزرگ و مادربزرگم طوری با من برخورد کردند که خواهر لیسانسه‌ام نکرد. آنها مرا پذیرفتند، اما خواهرم هنوز هم.... البته برادرم که اوایل مقابلم بود، الان حمایتم می‌کند و همیشه می‌گوید که ما اشتباه کردیم و باید با تو بهتر برخورد می‌کردیم.

یک سناریوی استثنایی یا واقعیتی که نمی‌بینیم؟

او محکم حرف می‌زند، انگار سختی ایام از او زنی قدرتمند ساخته و برخلاف سناریوهای تکراری که در ذهنمان می‌آید، او موفق است. یک دختر موفق که بعد از تغییر جنسیتش درس خواندن را ادامه داد و الان هم در مقطع کارشناسی ارشد روان‌شناسی موقعیت خوبی دارد. هرچند که زندگی‌اش با دنیایی از حسرت‌های همیشگی عجین شده است.

کاش فکر کنیم همه ترنس‌هایی که از حمایت خانواده و دوستانشان محروم شدند، می‌توانند موفق باشند، اگر ما تنهایشان نگذاریم.

نگار برایم می‌گوید: بزرگ‌ترین مشکل ترنس‌ها این است که خانواده با عمل تغییر جنسیت موافقت نمی‌کند. بیشترین آسیب هم از طرف خانواده‌هاست، نه از طرف جامعه و دولت؛ چرا که گاهی بچه‌ها را از خانه بیرون می‌کنند و آنها را با هزاران تهدید تنها می‌گذارند. در این راه کسانی موفق می‌شوند که خانواده در کنارشان باشد.

می‌خواهند پنهان بمانند

به او می‌گویم شاید اگر خودتان را معرفی کنید، جامعه نسبت به این موضوع آگاه شود و این گارد سفت و سخت مقابلتان نباشد، اما پاسخ می‌دهد: نه، در افراد ترنس مسائلی وجود دارد که کسی جز خود فرد آنها را درک نمی‌کند. شاید مردم این مساله را بپذیرند، اما همیشه تفکراتی هست که هر کار ما را به ترنس بودنمان نسبت می‌دهد و این موضوع واقعا آدم را اذیت می‌کند.

به خاطر همین هیچ‌وقت دوست ندارم که دیگران متوجه مشکلمان بشوند؛ چون زندگی‌مان خراب می‌شود. من الان به دانشگاه رفتم و تحصیل کردم و هیچ‌کس متوجه ترنس بودنم نشده و هیچ مشکلی هم نداشتم. اما به محض این‌که متوجه شوند هر رفتارم را به ترنس بودنم نسبت می‌دهند و این برایم غیرقابل تحمل است.

راستش مردم این موضوع را به‌عنوان یک نقص توی سر آدم می‌زنند و این واقعا درد دارد. حتی افراد فرهیخته جامعه هم ممکن است این موضوع را قبول کنند، اما رفتارهای ریزی از آنها سر می‌زند که آزاردهنده است. البته همیشه هم مشکل از آنها نیست، بلکه درک چنین موضوعی سخت و پیچیده است.

ترنس بودن جرم نیست!

انگار هنوز خیلی‌ها نمی‌دانند که«ترنس» بودن انحراف نیست، اختلالی است که با جراحی درمان می‌شود. نباید ترنس‌ها را با چوب بی‌اخلاقی یا انحراف جنسی آزار داد. انگار این روزها باید فریاد زد که ترنس بودن جرم نیست. نگار هم در این باره می‌گوید: ترنس‌ها این‌ طور نیستند که به همه گرایش جنسی داشته باشند. اگر برخی از ترنس‌ها دچار مشکلات اخلاقی می‌شوند، درست نیست که این مشکلات را به همه ترنس‌ها نسبت دهیم. ما هم مانند آدم‌های عادی هستیم که ممکن است اشتباه کنیم. نباید ترنس‌ها را قضاوت کنیم.

  • 12
  • 1
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

یاشار سلطانیبیوگرافی یاشار سلطانی

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

زندگینامه امامزاده صالح

باورها و اعتقادات مذهبی، نقشی پررنگ در شکل گیری فرهنگ و هویت ایرانیان داشته است. احترام به سادات و نوادگان پیامبر اکرم (ص) از جمله این باورهاست. از این رو، در طول تاریخ ایران، امامزادگان همواره به عنوان واسطه های فیض الهی و امامان معصوم (ع) مورد توجه مردم قرار داشته اند. آرامگاه این بزرگواران، به اماکن زیارتی تبدیل شده و مردم برای طلب حاجت، شفا و دفع بلا به آنها توسل می جویند.

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
آپولو سایوز ماموریت آپولو سایوز؛ دست دادن در فضا

ایده همکاری فضایی میان آمریکا و شوروی، در بحبوحه رقابت های فضایی دهه ۱۹۶۰ مطرح شد. در آن دوران، هر دو ابرقدرت در تلاش بودند تا به دستاوردهای فضایی بیشتری دست یابند. آمریکا با برنامه فضایی آپولو، به دنبال فرود انسان بر کره ماه بود و شوروی نیز برنامه فضایی سایوز را برای ارسال فضانورد به مدار زمین دنبال می کرد. با وجود رقابت های موجود، هر دو کشور به این نتیجه رسیدند که برقراری همکاری در برخی از زمینه های فضایی می تواند برایشان مفید باشد. ایمنی فضانوردان، یکی از دغدغه های اصلی به شمار می رفت. در صورت بروز مشکل برای فضاپیمای یکی از کشورها در فضا، امکان نجات فضانوردان توسط کشور دیگر وجود نداشت.

مذاکرات برای انجام ماموریت مشترک آپولو سایوز، از سال ۱۹۷۰ آغاز شد. این مذاکرات با پیچیدگی های سیاسی و فنی همراه بود. مهندسان هر دو کشور می بایست بر روی سیستم های اتصال فضاپیماها و فرآیندهای اضطراری به توافق می رسیدند. موفقیت ماموریت آپولو سایوز، نیازمند هماهنگی و همکاری نزدیک میان تیم های مهندسی و فضانوردان آمریکا و شوروی بود. فضانوردان هر دو کشور می بایست زبان یکدیگر را فرا می گرفتند و با سیستم های فضاپیمای طرف مقابل آشنا می شدند.

فضاپیماهای آپولو و سایوز

ماموریت آپولو سایوز، از دو فضاپیمای کاملا متفاوت تشکیل شده بود:

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

چکیده بیوگرافی نیلوفر اردلان

نام کامل: نیلوفر اردلان

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ

نام کامل: حمیدرضا آذرنگ

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
ویژه سرپوش