سالهاست کودکی خود را با فال و دستمال و اسپند، پشت چراغ قرمز چهارراهها دود کردهاند. کودکان كار چارهای ندارند جز آنکه، خرج اعتیاد پدر عصبانی خود را بدهند و زندگی مادر مریض و معتاد خود را تأمین کنند، مادری که معلوم نیست آنها را به دنیا آورده یا به قیمتی ناچیز خریده است كه براساس ماده ٣٢ پیمان جهانی حقوق کودک، آنان باید در برابر هر کاری که رشد و سلامت آنها را تهدید میکند، حمایت شوند و دولتها باید سن کار و شرایط کار کودکان را مشخص کنند.سرانجام
طرح ساماندهی کودکان کار چیست؟
حالا چند روزی است طرح جمعآوری کودکان کار در تهران اجرا شده است و کودکان را به اردوگاهی در ورامین میبرند. اردوگاهی که به اردوگاه مهاجران معروف است و شرایط بسیار نامناسبی دارد. کودکان را بردهاند داخل اردوگاه و به خانوادهها اجازه نمیدادند تا آنها را ببینند. البته که در روزهای گذشته خبرهای غیرموثقی درباره رهاکردن کودکان ایرانی به گوش رسیده است، اما در اینجا مسأله کودکان مطرح است و مسأله حفظ شأن و احترام به کودکان. کودکانی که جز کار چیز دیگری در زندگیشان ندیدهاند، نه مهری، نه محبتی و نه تفریح و هیجانی. حتی اگر این کودکان مهاجر هم باشند و از کشورهایی نظیر افغانستان بیمجوز وارد کشور شده باشند، این حقشان نیست. همانطور که مردم و مسئولان دلشان به حال آوارگان و مهاجران در کشورهای دیگر میسوزد، شاید بد نباشد کمی از دلسوزیشان را هم برای همین کودکان مهاجر حاضر در کشور خودمان خرج کنند.
طبق قانون مهاجران غیرقانونی را باید به اداره مهاجرت بفرستند تا تکلیفشان مشخص شود و کودکان ایرانی هم اگر سرپرست نداشته باشند، جایشان در بهزیستی است، اما اینکه این کودکان را به این صورت بدون هیچ جرمی دستگیر شدهاند، به اردوگاهی با شرایط اسفناک برده شدهاند، از هیچ قانونی پیروی نمیکند. حالا شبکه یاری کودکان در نامهای به وزیر کار، تعاون و رفاه اجتماعی درباره فرآیند اجرایی طرح ساماندهی کودکان کار در سطح خیابان اعتراض کرده است، اما مشخص نیست این اعتراضها به کجا میرسد و درنهایت این کودکان بیپناه چه سرانجامی دارند. در این چند روز جلسات مختلفی برای ساماندادن به این شرایط میان مسئولان ذیربط برگزار شده که هنوز هم نتیجه اصلی این جلسات مشخص نشده است، اما همچنان صدای خانوادههایی شنیده میشود که برای دیدن فرزندانشان لحظهشماری میکنند. هر چند که این خانوادهها از کودکانشان سوءاستفاده میکردند و آنها را به کار اجباری واداشتهاند، اما این هم حقشان نیست که دیگران با آنها بدرفتاری کنند.
چندی پیش وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی گفته بود: قرار شده کودکان کار صاحب تعاونی شوند و کارشان بهعنوان «مشاغل خدماتی» تعریف شود. طرحی که عدهای میگویند با اجرای آن فقط این بحران اجتماعی عمیقتر میشود، اما عدهای دیگر عقیده دارند با اجرای این طرح، میتوان حداقل کمی از دغدغههای کودکان کار و خیابان را کم کرد.
در برخی محلههای تهران بزرگ، همچون دروازه غار، کودکانی هستند که دستهای کوچکشان، پینهبسته است، زیبایی صورتهایشان زیر لایههای چرک و سیاهی پنهان شده و پاهای خسته آنان به کفشهای پاره و نامناسب عادت کرده است، اینها کودکان کار هستند. کودکانی که وظیفه دارند بخشی از زندگی پرمصیبت خانواده را بچرخانند، کودکانی که شناسنامه ندارند، گاهی اوقات در ازای مقداری پول معامله میشوند و دیگر مهم نیست، زیردست سرپرستان سنگدل و خشن، بر سر جسم و روح این کارگران معصوم چه میآید.
براساس آمار سازمان جهانی کار، سالانه ۲۵۰میلیون کودک ۵ تا ۱۴ساله در جهان از کودکی محروم میشوند، طبق این آمار ۱۲۰میلیون نفر از آنها وارد بازار کار شده و مشغول به کار تماموقت هستند، ۶۱درصد این کودکان در آسیا، ۳۲درصد در آفریقا و ۷درصد در آمریکای لاتین زندگی میکنند.
پیماننامه حقوق کودک چیست؟
پیماننامه حقوق کودک یک کنوانسیون بینالمللی است که حقوق مدنی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کودکان را بیان میکند. دولتهایی که این معاهد را امضا کردهاند، موظف به اجرای آن هستند و شکایتهای راجع به آن به کمیته حقوق کودک ملل متحد تسلیم میشود.
کمیته حقوق کودک ملل متحد نهادی برای بررسی پیشرفت کشورهای عضو در دستیابی به تحقق تعهدات ناشی از پیمان است که به موجب ماده ۴۳ کنوانسیون تأسیس شده و از ١٠ کارشناس تشکیل میشود که از اتباع کشورهای عضو با توجه به پراکندگی جغرافیایی و نظامهای حقوقی اصلی انتخاب میشوند. وظیفه اصلی این کمیته بررسی گزارشهای رسیده از کشورهای عضو کنوانسیون، ارایه پیشنهادها یا توصیههای کلی براساس بررسی گزارشها درخواست مشاوره و مساعدت فنی از صندوق کودکان ملل متحد، سازمانهای تخصصی ملل متحد و دیگر نهادهای دارای صلاحیت است.
ماده ٣٢ پیمان جهانی حقوق کودک میگوید: کودک باید در برابر هر کاری که رشد و سلامت او را تهدید میکند، حمایت شود و دولتها باید حداقل سن کار و شرایط کار کودکان را مشخص کنند.
در ماده ٢٦ این پیمان نیز آمده است که هر کودکی حق دارد از تأمین اجتماعی ازجمله بیمه اجتماعی برخوردار شود و ماده ٢٧ آن تأکید میکند که کودکان باید از سطح زندگی که تامینکننده رشد جسمی، ذهنی و اجتماعی آنهاست، برخوردار شوند.
این کنوانسیون در ۲۰ نوامبر ۱۹۸۹ مورد پذیرش مجمع عمومی سازمان ملل متحد قرار گرفت. تاکنون ۱۹۳ کشور (تمام اعضای ملل متحد به جز ایالات متحده آمریکا و سومالی) این سند را امضا کردهاند و در ۱۴۰ کشور اجرا میشود و به این ترتیب مقبولترین سند حقوق بشردر تاریخ است.
در راستای طرح جمعآوری کودکان کار و فرستادن آنها به اردوگاه با سیامک پاکباز، حقوقدان، وکیلپایه یک دادگستری و دبیر کمیسیون آموزشی کانون وکلا درباره چندوچون قانونی این اتفاق و قانون حمایت از کودکان به گفتوگو پرداختیم.
نخستین بحث این است که متولیان این امر با سازماندهی کودکان را در خیابان با ون جمع کردند؛ البته این جمعآوری بیشتر شبیه به دستگیری است تا جمعآوری. نکته دیگر این است که کودکان را به یک اردوگاه منتقل کردند و از خانوادههای آنها خواستند که برای تحویل کودکانشان با مدرکهای هویتی به این مکانها مراجعه کنند. در مورد نحوه جمعآوری کودکان باید گفت که این بچهها معتاد یا اراذل و اوباش نیستند که چنین طرحی برای جمعآوری آنها بگذارند. کودکان حق و حقوقی دارند که متاسفانه به دلیل اینکه توان دفاع از حقوقشان را ندارند، این حق و حقوق در بسیاری از مواقع نادیده گرفته میشود. آیا این نوع طرحها برای حلکردن معضل کودکان کار و خیابان قانونی است؟ و آیا میتواند موثر باشد؟
متاسفانه از اواسط شهریورماه امسال طرحی با عنوان طرح ضربتی جمعآوری کودکان کار در سطح شهر تهران عملیاتی و اجرایی شد که همان طور که شما گفتید، بیشتر شبیه به طرحهای جمعآوری معتادان و اراذل و اوباش است. در خصوص چنین طرحی که قطعا بدون مطالعه و بررسیهای کارشناسانه صورت گرفته است، ابهامات و سوالات زیادی مطرح هست. نخستین سوالی که به ذهن من میرسد این است که آیا طرحهای مشابه قبلی که درخصوص جمعآوری معتادان متجاهر و یا اراذل و اوباش خیابانی اجرا شد، نتیجهبخش و اثربخش بوده است؟ آیا ما الان در سطح شهر شاهد معتادان متجاهر نیستیم؟ البته که پاسخ روشن است. اما اینگونه طرحها مثل پاککردن صورتمسأله است. ما هیچگاه با اجرای این نوع طرحها، معضل معتادها، متکدیان، اراذل و حالا کودکان کار را نمیتوانیم ریشهای حل کنیم.
بدیهی است برای حل اینگونه معضلات اجتماعی باید بانک اطلاعاتی دقیق و درستی داشته باشیم. با انجام تحقیقات میدانی و جمعآوری آمار و اطلاعات دقیق مبتلایان به این معضلات و شناسایی آنها و سپس با استفاده از کارشناسان متخصص در هر حوزه میتوان به حل قطعی و ریشهکنشدن این معضلات امیدوار بود؛ اما در خصوص کودکان کار میتوان گفت اینها قربانی فقر اقتصادی و فرهنگی خانوادههایشان هستند. البته فقر فرهنگی و اقتصادی این خانوادهها نیز ناشی از عدم آموزش صحیح مردم توسط دولتمردان و حکمرانان جامعه است. بنابراین باید قبول کنیم چنین طرحهایی نهتنها معضل کودکان کار را حل نمیکند، بلکه کاملا برعکس، این کودکان معصوم و بینوا را با مخاطرات دیگری مواجه میسازد. به عنوان مثال بعد از اجرای چنین طرحی و سپس آزادکردن کودک و اخذ تعهد از خانوادهاش مبنی بر عدم کار کودک، خانواده به این فکر میافتد که از طرق دیگری از کودک خود کسب درآمد کند و اینجاست که فجایع بیشتری میتواند اتفاق بیفتد؛ از کار در کارگاههای زیرزمینی گرفته تا سوءاستفاده جنسی و غیره. متاسفانه در کشور ما با وجود نهادهای متعددی که خود را متولی فرهنگ کشور میدانند، همواره چنین طرحهایی بدون مطالعات جامعهشناختی و روانشناختی و بدون در نظر گرفتن ریشههای فرهنگی آن اجرا میشود.
در بین این بچهها کودکانی وجود دارند که مهاجر هستند و افغانستانی و خب اینها شاید برگه هویتی نداشته باشند؛ وقتی اعلام شده که خانوادهها با مدرک برای تحویل فرزندانشان مراجعه کنند. والدینی که برگه هویتی ندارند چه کاری میتوانند انجام دهند؟ اگر پدر و مادر نتوانند برگه هویتی ارایه بدهند، تکلیف کودک چه میشود؟
این هم یکی از معضلات اجرای چنین طرحهایی است. بعید میدانم پاسخ این سوال را خود تدوینکنندگان این طرح هم بدانند.
بسیاری از این بچهها کودکان بدسرپرست هستند. مجلس لایحه حمایت از حقوق کودکان را چندین سال است که نگه داشته است. آیا در این لایحه توجهی به کودکان بدسرپرست و یا کودکان کار و خیابان شده است؟
بررسی لایحه مذکور وارد سال هشتم خود شده است که به نظر میرسد زمان زیادی برای بررسی تصویب یک لایحه است؛ اما در این لایحه در خصوص کودکان بدسرپرست هم حمایتهای خوبی پیشبینی شده است. در لایحه حمایت از کودکان و نوجوانان، حمایت از این کودکان و رهاسازی آنها از دست والدین بدسرپرست قانونی میشود. مواردی که طبق آن عدم صلاحیت والدین یا کودکآزاری از سوی والدین مشاهده شود یا گزارشی در این خصوص از سوی سازمان بهزیستی یا «انجياو»ها به دستگاه قضائی برسد، سرپرستی این فرزندان از والدین سلب و به سازمان بهزیستی یا «انجياو»های مورد اطمینان سپرده میشود.
ما کشوری هستیم که کنوانسیون حقوق کودک را قبول کردهایم و در کشور هم قوانینی مربوط به حقوق کودکان داریم اما متاسفانه خودمان در اجرای این قوانین آنقدر کمکاری کردهایم و آن را نادیده گرفتیم که تقریبا هیچ حق و حقوقی برای کودکان خودمان قایل نمیشویم؛ چه برسد به کودکان کار. نادیدهگرفتن حق و حقوق کودکان تقریبا به یک امر عادی برای ما تبدیل شده است. به نظر شما آیا قوانین موجود آنقدر سفت و سخت نبودهاند و یا اینکه مشکل از قوانین نیست و ریشه از جای دیگری دارد؟
بله؛ متاسفانه ما در این زمینه به خوبی آموزش ندیدهایم. با توجه به اینکه به کنوانسیون حقوق کودک ملحق شدیم و قوانین متعددی هم در این زمینه به تصویب مجلس شورای اسلامی رسیده است، به نظر من اگر همین مقدار قانونی را هم که داریم به خوبی اجرا کنیم، وضعمان از وضع کنونی بسیار بهتر خواهد شد. البته قطعا نواقص و خلأهایی در این خصوص وجود دارد؛ به عنوان مثال در مورد کودکان بدسرپرست حمایتهای قانونی کافی نیستند و قانون در این زمینه اولویت را جهت نگهداری از این کودکان به خانواده و اقوام و اقربای آنان داده است. خوشبختانه در لایحه حمایت از کودکان و نوجوانان، این موضوع دیده و به آن پرداخته شده است. طبق ماده ١٤ این قانون هر کس با کودک و نوجوان مرتکب عمل منافی عفت شود، در صورتی که مشمول مجازات حد نباشد به یک تا سه سال حبس محکوم میشود. هر گاه رفتار مرتکب منتهی به صدمه جسمی یا روانی به کودک و نوجوان شود، علاوه بر پرداخت دیه به دو تا پنج سال حبس محکوم میشود. همچنین طبق ماده ٢٧ این لایحه در صورت ارتکاب جرم توسط اشخاصی که سمت ولایت، وصایت، قیومت یا سرپرستی که به هر نحو مراقبت و نگهداری از کودک و نوجوان را دارند، به حداکثر مجازات مقرر قانونی محکوم خواهد شد.
در آخر اینکه از نظر شما بهترین راهحل برای حلکردن معضل بچههای کار و خیابان چه چیزی میتواند باشد؟
برابر آمارها، در ایران ٣٠٨هزار کودک١٠ تا ١٤ساله کار و٣٧٠هزار کودک کار فصلی وجود دارد و درمجموع ٧٠٠هزار کودک زیر ١٥سال در کشور فعالیت میکنند. باید بدانیم که مشکل کار کودک، خود کودک نیست و راهحلش هم جمعآوری کودک نیست. همانطور که پیشتر نیز بیان کردم، قبل از هر چیز باید آمار دقیقی ارایه شود و کودکان کار و خانوادههایشان شناسایی شوند. فقر بلای جامعه است. فقر دشمن نظم و قانون است. قبل از آنکه برای کودکان خیابانی کاری انجام دهیم، باید از ایــن معضل اجتماعی پیشگیری کنیم؛ یعنی خانوادههای بیبضاعت و کمدرآمد را که زیر خط فقر و در وضعیتی بسیار سخت در چنگال فقر گرفتار هستند، شناسایی کنیم و آنها را برای دریافت کمک مالی به نهادها و سازمانهای مربوط معرفی كنيم. همچنین ضروری است برای خانوادههایی که معضلات اجتماعی ازجمله اعتیاد و طلاق باعث جدایی کودکان از آغوش گرم آنها میشود، اقدامات اساسی انجام دهیم. به این منظور، ابتدا این خانوادهها باید تحت آموزش قرار گرفته شوند و سپس برای والدین معتاد زمینه ترک اعتیاد فراهم شود و برای اشتغال آنها نیز چارهای اندیشیده شود. باید پـذیـرفـت کـه در جـامـعـه مـا مـعـضــل کــودکــان کـار و خیابانی به مرحله حاد خود رسیده است و باید نسبت به این مـعضل اجتماعی از خود واکنش نشان داد. باید توجه داشت که حمایت و حفاظت از کودکان خیابانی و ایجاد شرایط و امکانات زندگی برای آنها وظیفه کل جامعه است.
باید مشکلات والدین کودکان کار را بشناسیم
هادی شریعتی- نایبرئیس انجمن حمایت از حقوق کودکان| موضوع کودکان کار سالهاست که در «انجیاو»ها و در سطح جامعه مطرح میشود و یک دغدغه همگانی است اما اینکه آیا این موضوع دغدغه دولت است، جای تردید دارد؛ به نظر میرسد برای نهادهای دولتی پاککردن صورتمسأله گزینه بهتری است. طرح اخیر بهزیستی در دستگیری کودکان معمولا در طول سال رخ میدهد اما اوایل مهر این هجوم برای دستگیری و انتقال آنها به مراکز بهزیستی شدیدتر میشود؛ طرحی که به هیچ عنوان کارشناسیشده نیست و هیچ پایه و اساس علمی و اجتماعی ندارد و بیشتر از هر چیز زیباسازی چهره شهر در آن پررنگ است و نه حل یک آسیب اجتماعی !
اجرا و اصرار بر اجرای این طرح با وجود مخالفت سازمانهای فعال حقوق کودک نشان میدهد كه سازمانهای دولتی نمیخواهند آسیب حل شود. وقتی میبینیم بچههای کار به این شکل غیرانسانی تحقیر دستگیر میشوند و آنها را وارد ماشینهای بهزیستی و شهرداری میکنند و نیروی انتظامی به عنوان یک نیروی کمکی به این سازمانها اضافه میشود و طرح یک جنبه پلیسی به خود میگیرد، متوجه میشویم با یک پدیده عجیب در حل آسیبهای اجتماعی مواجه شدهایم؛ حل امنیتی و پلیسی مسأله کار کودک! چرا باید معضل کار کودک تبدیل به یک مسأله امنیتی شود؟ صرفا در جواب این سوال به ما گفته میشود ما از شورای تامین استان دستور گرفتهایم. حتی مسئولان اجرای این طرح هم دید روشنی ندارند و پاسخ شفافی نمیتوانند بدهند. مسئولان متولی این طرح نگاه ریشهای به موضوع ندارند.
همه مشکلات کودکان کار در قانون نباید خلاصه شود؛ قبل از تغییر قانون و در وهله نخست این نگاهها به کار کودک و کودکان کار است که باید تغییر کند. قطعا اگر نگاهها تغییر کند قانون و شیوه رفتار با کودکان کار هم اصلاح میشود. نگاه بخشی از مردم و حتی دولت به کودکان کار نگاه به یک مزاحم است. نگاه به یک عضو باند تکدیگری است؛ پس سیستم حذفی آغاز میشود؛ سیستم سرکوب!
بخشی از تغییر این نگاه خطا با رسانهها است. در این موضوع رسالت رسانهها شفافسازی است؛ باید ریشههای کار کودک را واضح بیان کنند و صدای این کودکان و خانوادههای گرفتار آنها را به عموم جامعه برسانند. از فقر گسترده خانوادههای کودکان گزارش تهیه کنند و آن را انعکاس دهند. مشکلات مهاجران و وضعیت فاجعهبار زندگی کودکان کار مهاجر را تشریح کنند. متاسفانه صدا و سیما که رسانهای فراگیر است نه تنها هیچ تلاشی جهت شناخت زیست واقعی کودکان کارگر نداشته، بلکه با ساخت برنامههای مناسبتی و سریالها به شکلگیری باورهای غلط در مورد این کودکان دامن زده است این یعنی تلاش برای جلوگیری از آگاهی و شناخت واقعیت.
حساسیت در ارتباط با کارگران کودک از هر جنس کار باید در تمام روزها و ساعتهايی که بچهها در خیابان هستند، باشد و نباید فقط در یک مقطع زمانی به خاطر اجراییشدن یک طرح نابسامان این موج به وجود بیاید. بحث کار کودک تا هر زمان که کودکی از سر فقر و اضطرار مجبور به کارکردن باشد، وجود خواهد داشت. کار کودک مسأله عمیق و دردناک است و متاسفانه سیاستی برای دیدهنشدن این عمق وجود دارد.
لایحه حمایت از کودکان و نوجوانان میتواند بسیاری از مسائل و مشکلات پیچیده قانونی کودکان را حل کند اما من شخصا فکر نمیکنم اگر این لایحه تصویب شود، مسأله کودکان کار حل شود.
آزار و تحقیر روزانه کودکان کار جلوی چشم عابران نشانگر بیتفاوتی اجتماعی است. خود این بیتفاوتی اجتماعی از بیانگیزهبودن سرچشمه میگیرد.
اگر همبستگی و مطالبهگری عمومی در تمام جامعه رواج داشته باشد، این بیتفاوتی نسبت به بیعدالتی هم از میان خواهد رفت. اگر ما بتوانیم این مطالبهگری سازمانهای مدنی را در تک تک جامعه به وجود آوریم، طوری که هر عابری که کودک کاری در خیابان میبیند، از خود سوال کند چرا این بچه به جای اینکه در این ساعت در مدرسه و مشغول آموزش باشد، در خیابان کار می کند؟ و سوالهای دیگری مثل اینکه خیابان چه خطراتی برای او به همراه دارد؟ همین سوالها آغاز مطالبهگری جمعی است. شاید یکی از فلسفههای طرح ضربتی همین است که کودکان کار در سطح شهر دیده نشوند تا این سوالها در ذهن مردم شکل نگیرد!
همه مشکلات از عدم شناخت است. عدم شناخت، آسیب و معضل برخورد نامناسب را به وجود میآورد و اینگونه به مشکلات کودکان کار و خانوادههای آنها اضافه خواهد شد.
حل مسأله کار کودک نیازمند گامهای جدی است. نیازمند نگاه انسانی و اجتماعی به موضوع است. توانمندسازی خانواده و اجرای سیستم رفاه اجتماعی و بیمه برای همگان و روشهای مددکاری نوین میتواند جایگزین این شیوههای برخورد غیر اصولی شود. ما گزارشهای تأسفآوری از شیوه دستگیری کودکان و نگهداری آنها در مراکز بهزیستی داریم. حداقل دو کودک طی هفتههای اخیر به دلیل شرایط بد و تنبیهها و توهینها از مراکز نگهداری فرار کرده و پارکخواب شدهاند. همچنین خانوادههای این کودکان به ما گفتهاند که بهزیستی اجازه دیدار با فرزندانشان را نمیدهد. بعضی از کودکان دستگیرشده در هفتههای اخیر بسیار کم سن بودهاند. طرح سرکوب و انتقال کودکان کار به مراکزی شبیه زندان مورد تایید ما نیست، همه تلاشمان را خواهیم کرد تا این طرح ادامه پیدا نکند و تا زمان توقف کامل آن سکوت نخواهیم کرد.
سالهاست کودکی خود را با فال و دستمال و اسپند، پشت چراغ قرمز چهارراهها دود کردهاند. کودکان كار چارهای ندارند جز آنکه، خرج اعتیاد پدر عصبانی خود را بدهند و زندگی مادر مریض و معتاد خود را تأمین کنند، مادری که معلوم نیست آنها را به دنیا آورده یا به قیمتی ناچیز خریده است كه براساس ماده ٣٢ پیمان جهانی حقوق کودک، آنان باید در برابر هر کاری که رشد و سلامت آنها را تهدید میکند، حمایت شوند و دولتها باید سن کار و شرایط کار کودکان را مشخص کنند.سرانجام
طرح ساماندهی کودکان کار چیست؟
حالا چند روزی است طرح جمعآوری کودکان کار در تهران اجرا شده است و کودکان را به اردوگاهی در ورامین میبرند. اردوگاهی که به اردوگاه مهاجران معروف است و شرایط بسیار نامناسبی دارد. کودکان را بردهاند داخل اردوگاه و به خانوادهها اجازه نمیدادند تا آنها را ببینند. البته که در روزهای گذشته خبرهای غیرموثقی درباره رهاکردن کودکان ایرانی به گوش رسیده است، اما در اینجا مسأله کودکان مطرح است و مسأله حفظ شأن و احترام به کودکان. کودکانی که جز کار چیز دیگری در زندگیشان ندیدهاند، نه مهری، نه محبتی و نه تفریح و هیجانی. حتی اگر این کودکان مهاجر هم باشند و از کشورهایی نظیر افغانستان بیمجوز وارد کشور شده باشند، این حقشان نیست. همانطور که مردم و مسئولان دلشان به حال آوارگان و مهاجران در کشورهای دیگر میسوزد، شاید بد نباشد کمی از دلسوزیشان را هم برای همین کودکان مهاجر حاضر در کشور خودمان خرج کنند.
طبق قانون مهاجران غیرقانونی را باید به اداره مهاجرت بفرستند تا تکلیفشان مشخص شود و کودکان ایرانی هم اگر سرپرست نداشته باشند، جایشان در بهزیستی است، اما اینکه این کودکان را به این صورت بدون هیچ جرمی دستگیر شدهاند، به اردوگاهی با شرایط اسفناک برده شدهاند، از هیچ قانونی پیروی نمیکند. حالا شبکه یاری کودکان در نامهای به وزیر کار، تعاون و رفاه اجتماعی درباره فرآیند اجرایی طرح ساماندهی کودکان کار در سطح خیابان اعتراض کرده است، اما مشخص نیست این اعتراضها به کجا میرسد و درنهایت این کودکان بیپناه چه سرانجامی دارند. در این چند روز جلسات مختلفی برای ساماندادن به این شرایط میان مسئولان ذیربط برگزار شده که هنوز هم نتیجه اصلی این جلسات مشخص نشده است، اما همچنان صدای خانوادههایی شنیده میشود که برای دیدن فرزندانشان لحظهشماری میکنند. هر چند که این خانوادهها از کودکانشان سوءاستفاده میکردند و آنها را به کار اجباری واداشتهاند، اما این هم حقشان نیست که دیگران با آنها بدرفتاری کنند.
چندی پیش وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی گفته بود: قرار شده کودکان کار صاحب تعاونی شوند و کارشان بهعنوان «مشاغل خدماتی» تعریف شود. طرحی که عدهای میگویند با اجرای آن فقط این بحران اجتماعی عمیقتر میشود، اما عدهای دیگر عقیده دارند با اجرای این طرح، میتوان حداقل کمی از دغدغههای کودکان کار و خیابان را کم کرد.
در برخی محلههای تهران بزرگ، همچون دروازه غار، کودکانی هستند که دستهای کوچکشان، پینهبسته است، زیبایی صورتهایشان زیر لایههای چرک و سیاهی پنهان شده و پاهای خسته آنان به کفشهای پاره و نامناسب عادت کرده است، اینها کودکان کار هستند. کودکانی که وظیفه دارند بخشی از زندگی پرمصیبت خانواده را بچرخانند، کودکانی که شناسنامه ندارند، گاهی اوقات در ازای مقداری پول معامله میشوند و دیگر مهم نیست، زیردست سرپرستان سنگدل و خشن، بر سر جسم و روح این کارگران معصوم چه میآید.
براساس آمار سازمان جهانی کار، سالانه ۲۵۰میلیون کودک ۵ تا ۱۴ساله در جهان از کودکی محروم میشوند، طبق این آمار ۱۲۰میلیون نفر از آنها وارد بازار کار شده و مشغول به کار تماموقت هستند، ۶۱درصد این کودکان در آسیا، ۳۲درصد در آفریقا و ۷درصد در آمریکای لاتین زندگی میکنند.
پیماننامه حقوق کودک چیست؟
پیماننامه حقوق کودک یک کنوانسیون بینالمللی است که حقوق مدنی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کودکان را بیان میکند. دولتهایی که این معاهد را امضا کردهاند، موظف به اجرای آن هستند و شکایتهای راجع به آن به کمیته حقوق کودک ملل متحد تسلیم میشود.
کمیته حقوق کودک ملل متحد نهادی برای بررسی پیشرفت کشورهای عضو در دستیابی به تحقق تعهدات ناشی از پیمان است که به موجب ماده ۴۳ کنوانسیون تأسیس شده و از ١٠ کارشناس تشکیل میشود که از اتباع کشورهای عضو با توجه به پراکندگی جغرافیایی و نظامهای حقوقی اصلی انتخاب میشوند. وظیفه اصلی این کمیته بررسی گزارشهای رسیده از کشورهای عضو کنوانسیون، ارایه پیشنهادها یا توصیههای کلی براساس بررسی گزارشها درخواست مشاوره و مساعدت فنی از صندوق کودکان ملل متحد، سازمانهای تخصصی ملل متحد و دیگر نهادهای دارای صلاحیت است.
ماده ٣٢ پیمان جهانی حقوق کودک میگوید: کودک باید در برابر هر کاری که رشد و سلامت او را تهدید میکند، حمایت شود و دولتها باید حداقل سن کار و شرایط کار کودکان را مشخص کنند.
در ماده ٢٦ این پیمان نیز آمده است که هر کودکی حق دارد از تأمین اجتماعی ازجمله بیمه اجتماعی برخوردار شود و ماده ٢٧ آن تأکید میکند که کودکان باید از سطح زندگی که تامینکننده رشد جسمی، ذهنی و اجتماعی آنهاست، برخوردار شوند.
این کنوانسیون در ۲۰ نوامبر ۱۹۸۹ مورد پذیرش مجمع عمومی سازمان ملل متحد قرار گرفت. تاکنون ۱۹۳ کشور (تمام اعضای ملل متحد به جز ایالات متحده آمریکا و سومالی) این سند را امضا کردهاند و در ۱۴۰ کشور اجرا میشود و به این ترتیب مقبولترین سند حقوق بشردر تاریخ است.
در راستای طرح جمعآوری کودکان کار و فرستادن آنها به اردوگاه با سیامک پاکباز، حقوقدان، وکیلپایه یک دادگستری و دبیر کمیسیون آموزشی کانون وکلا درباره چندوچون قانونی این اتفاق و قانون حمایت از کودکان به گفتوگو پرداختیم.
نخستین بحث این است که متولیان این امر با سازماندهی کودکان را در خیابان با ون جمع کردند؛ البته این جمعآوری بیشتر شبیه به دستگیری است تا جمعآوری. نکته دیگر این است که کودکان را به یک اردوگاه منتقل کردند و از خانوادههای آنها خواستند که برای تحویل کودکانشان با مدرکهای هویتی به این مکانها مراجعه کنند. در مورد نحوه جمعآوری کودکان باید گفت که این بچهها معتاد یا اراذل و اوباش نیستند که چنین طرحی برای جمعآوری آنها بگذارند. کودکان حق و حقوقی دارند که متاسفانه به دلیل اینکه توان دفاع از حقوقشان را ندارند، این حق و حقوق در بسیاری از مواقع نادیده گرفته میشود. آیا این نوع طرحها برای حلکردن معضل کودکان کار و خیابان قانونی است؟ و آیا میتواند موثر باشد؟
متاسفانه از اواسط شهریورماه امسال طرحی با عنوان طرح ضربتی جمعآوری کودکان کار در سطح شهر تهران عملیاتی و اجرایی شد که همان طور که شما گفتید، بیشتر شبیه به طرحهای جمعآوری معتادان و اراذل و اوباش است. در خصوص چنین طرحی که قطعا بدون مطالعه و بررسیهای کارشناسانه صورت گرفته است، ابهامات و سوالات زیادی مطرح هست. نخستین سوالی که به ذهن من میرسد این است که آیا طرحهای مشابه قبلی که درخصوص جمعآوری معتادان متجاهر و یا اراذل و اوباش خیابانی اجرا شد، نتیجهبخش و اثربخش بوده است؟ آیا ما الان در سطح شهر شاهد معتادان متجاهر نیستیم؟ البته که پاسخ روشن است. اما اینگونه طرحها مثل پاککردن صورتمسأله است. ما هیچگاه با اجرای این نوع طرحها، معضل معتادها، متکدیان، اراذل و حالا کودکان کار را نمیتوانیم ریشهای حل کنیم.
بدیهی است برای حل اینگونه معضلات اجتماعی باید بانک اطلاعاتی دقیق و درستی داشته باشیم. با انجام تحقیقات میدانی و جمعآوری آمار و اطلاعات دقیق مبتلایان به این معضلات و شناسایی آنها و سپس با استفاده از کارشناسان متخصص در هر حوزه میتوان به حل قطعی و ریشهکنشدن این معضلات امیدوار بود؛ اما در خصوص کودکان کار میتوان گفت اینها قربانی فقر اقتصادی و فرهنگی خانوادههایشان هستند. البته فقر فرهنگی و اقتصادی این خانوادهها نیز ناشی از عدم آموزش صحیح مردم توسط دولتمردان و حکمرانان جامعه است. بنابراین باید قبول کنیم چنین طرحهایی نهتنها معضل کودکان کار را حل نمیکند، بلکه کاملا برعکس، این کودکان معصوم و بینوا را با مخاطرات دیگری مواجه میسازد. به عنوان مثال بعد از اجرای چنین طرحی و سپس آزادکردن کودک و اخذ تعهد از خانوادهاش مبنی بر عدم کار کودک، خانواده به این فکر میافتد که از طرق دیگری از کودک خود کسب درآمد کند و اینجاست که فجایع بیشتری میتواند اتفاق بیفتد؛ از کار در کارگاههای زیرزمینی گرفته تا سوءاستفاده جنسی و غیره. متاسفانه در کشور ما با وجود نهادهای متعددی که خود را متولی فرهنگ کشور میدانند، همواره چنین طرحهایی بدون مطالعات جامعهشناختی و روانشناختی و بدون در نظر گرفتن ریشههای فرهنگی آن اجرا میشود.
در بین این بچهها کودکانی وجود دارند که مهاجر هستند و افغانستانی و خب اینها شاید برگه هویتی نداشته باشند؛ وقتی اعلام شده که خانوادهها با مدرک برای تحویل فرزندانشان مراجعه کنند. والدینی که برگه هویتی ندارند چه کاری میتوانند انجام دهند؟ اگر پدر و مادر نتوانند برگه هویتی ارایه بدهند، تکلیف کودک چه میشود؟
این هم یکی از معضلات اجرای چنین طرحهایی است. بعید میدانم پاسخ این سوال را خود تدوینکنندگان این طرح هم بدانند.
بسیاری از این بچهها کودکان بدسرپرست هستند. مجلس لایحه حمایت از حقوق کودکان را چندین سال است که نگه داشته است. آیا در این لایحه توجهی به کودکان بدسرپرست و یا کودکان کار و خیابان شده است؟
بررسی لایحه مذکور وارد سال هشتم خود شده است که به نظر میرسد زمان زیادی برای بررسی تصویب یک لایحه است؛ اما در این لایحه در خصوص کودکان بدسرپرست هم حمایتهای خوبی پیشبینی شده است. در لایحه حمایت از کودکان و نوجوانان، حمایت از این کودکان و رهاسازی آنها از دست والدین بدسرپرست قانونی میشود. مواردی که طبق آن عدم صلاحیت والدین یا کودکآزاری از سوی والدین مشاهده شود یا گزارشی در این خصوص از سوی سازمان بهزیستی یا «انجياو»ها به دستگاه قضائی برسد، سرپرستی این فرزندان از والدین سلب و به سازمان بهزیستی یا «انجياو»های مورد اطمینان سپرده میشود.
ما کشوری هستیم که کنوانسیون حقوق کودک را قبول کردهایم و در کشور هم قوانینی مربوط به حقوق کودکان داریم اما متاسفانه خودمان در اجرای این قوانین آنقدر کمکاری کردهایم و آن را نادیده گرفتیم که تقریبا هیچ حق و حقوقی برای کودکان خودمان قایل نمیشویم؛ چه برسد به کودکان کار. نادیدهگرفتن حق و حقوق کودکان تقریبا به یک امر عادی برای ما تبدیل شده است. به نظر شما آیا قوانین موجود آنقدر سفت و سخت نبودهاند و یا اینکه مشکل از قوانین نیست و ریشه از جای دیگری دارد؟
بله؛ متاسفانه ما در این زمینه به خوبی آموزش ندیدهایم. با توجه به اینکه به کنوانسیون حقوق کودک ملحق شدیم و قوانین متعددی هم در این زمینه به تصویب مجلس شورای اسلامی رسیده است، به نظر من اگر همین مقدار قانونی را هم که داریم به خوبی اجرا کنیم، وضعمان از وضع کنونی بسیار بهتر خواهد شد. البته قطعا نواقص و خلأهایی در این خصوص وجود دارد؛ به عنوان مثال در مورد کودکان بدسرپرست حمایتهای قانونی کافی نیستند و قانون در این زمینه اولویت را جهت نگهداری از این کودکان به خانواده و اقوام و اقربای آنان داده است. خوشبختانه در لایحه حمایت از کودکان و نوجوانان، این موضوع دیده و به آن پرداخته شده است. طبق ماده ١٤ این قانون هر کس با کودک و نوجوان مرتکب عمل منافی عفت شود، در صورتی که مشمول مجازات حد نباشد به یک تا سه سال حبس محکوم میشود. هر گاه رفتار مرتکب منتهی به صدمه جسمی یا روانی به کودک و نوجوان شود، علاوه بر پرداخت دیه به دو تا پنج سال حبس محکوم میشود. همچنین طبق ماده ٢٧ این لایحه در صورت ارتکاب جرم توسط اشخاصی که سمت ولایت، وصایت، قیومت یا سرپرستی که به هر نحو مراقبت و نگهداری از کودک و نوجوان را دارند، به حداکثر مجازات مقرر قانونی محکوم خواهد شد.
در آخر اینکه از نظر شما بهترین راهحل برای حلکردن معضل بچههای کار و خیابان چه چیزی میتواند باشد؟
برابر آمارها، در ایران ٣٠٨هزار کودک١٠ تا ١٤ساله کار و٣٧٠هزار کودک کار فصلی وجود دارد و درمجموع ٧٠٠هزار کودک زیر ١٥سال در کشور فعالیت میکنند. باید بدانیم که مشکل کار کودک، خود کودک نیست و راهحلش هم جمعآوری کودک نیست. همانطور که پیشتر نیز بیان کردم، قبل از هر چیز باید آمار دقیقی ارایه شود و کودکان کار و خانوادههایشان شناسایی شوند. فقر بلای جامعه است. فقر دشمن نظم و قانون است. قبل از آنکه برای کودکان خیابانی کاری انجام دهیم، باید از ایــن معضل اجتماعی پیشگیری کنیم؛ یعنی خانوادههای بیبضاعت و کمدرآمد را که زیر خط فقر و در وضعیتی بسیار سخت در چنگال فقر گرفتار هستند، شناسایی کنیم و آنها را برای دریافت کمک مالی به نهادها و سازمانهای مربوط معرفی كنيم. همچنین ضروری است برای خانوادههایی که معضلات اجتماعی ازجمله اعتیاد و طلاق باعث جدایی کودکان از آغوش گرم آنها میشود، اقدامات اساسی انجام دهیم. به این منظور، ابتدا این خانوادهها باید تحت آموزش قرار گرفته شوند و سپس برای والدین معتاد زمینه ترک اعتیاد فراهم شود و برای اشتغال آنها نیز چارهای اندیشیده شود. باید پـذیـرفـت کـه در جـامـعـه مـا مـعـضــل کــودکــان کـار و خیابانی به مرحله حاد خود رسیده است و باید نسبت به این مـعضل اجتماعی از خود واکنش نشان داد. باید توجه داشت که حمایت و حفاظت از کودکان خیابانی و ایجاد شرایط و امکانات زندگی برای آنها وظیفه کل جامعه است.
باید مشکلات والدین کودکان کار را بشناسیم
هادی شریعتی- نایبرئیس انجمن حمایت از حقوق کودکان| موضوع کودکان کار سالهاست که در «انجیاو»ها و در سطح جامعه مطرح میشود و یک دغدغه همگانی است اما اینکه آیا این موضوع دغدغه دولت است، جای تردید دارد؛ به نظر میرسد برای نهادهای دولتی پاککردن صورتمسأله گزینه بهتری است. طرح اخیر بهزیستی در دستگیری کودکان معمولا در طول سال رخ میدهد اما اوایل مهر این هجوم برای دستگیری و انتقال آنها به مراکز بهزیستی شدیدتر میشود؛ طرحی که به هیچ عنوان کارشناسیشده نیست و هیچ پایه و اساس علمی و اجتماعی ندارد و بیشتر از هر چیز زیباسازی چهره شهر در آن پررنگ است و نه حل یک آسیب اجتماعی !
اجرا و اصرار بر اجرای این طرح با وجود مخالفت سازمانهای فعال حقوق کودک نشان میدهد كه سازمانهای دولتی نمیخواهند آسیب حل شود. وقتی میبینیم بچههای کار به این شکل غیرانسانی تحقیر دستگیر میشوند و آنها را وارد ماشینهای بهزیستی و شهرداری میکنند و نیروی انتظامی به عنوان یک نیروی کمکی به این سازمانها اضافه میشود و طرح یک جنبه پلیسی به خود میگیرد، متوجه میشویم با یک پدیده عجیب در حل آسیبهای اجتماعی مواجه شدهایم؛ حل امنیتی و پلیسی مسأله کار کودک! چرا باید معضل کار کودک تبدیل به یک مسأله امنیتی شود؟ صرفا در جواب این سوال به ما گفته میشود ما از شورای تامین استان دستور گرفتهایم. حتی مسئولان اجرای این طرح هم دید روشنی ندارند و پاسخ شفافی نمیتوانند بدهند. مسئولان متولی این طرح نگاه ریشهای به موضوع ندارند.
همه مشکلات کودکان کار در قانون نباید خلاصه شود؛ قبل از تغییر قانون و در وهله نخست این نگاهها به کار کودک و کودکان کار است که باید تغییر کند. قطعا اگر نگاهها تغییر کند قانون و شیوه رفتار با کودکان کار هم اصلاح میشود. نگاه بخشی از مردم و حتی دولت به کودکان کار نگاه به یک مزاحم است. نگاه به یک عضو باند تکدیگری است؛ پس سیستم حذفی آغاز میشود؛ سیستم سرکوب!
بخشی از تغییر این نگاه خطا با رسانهها است. در این موضوع رسالت رسانهها شفافسازی است؛ باید ریشههای کار کودک را واضح بیان کنند و صدای این کودکان و خانوادههای گرفتار آنها را به عموم جامعه برسانند. از فقر گسترده خانوادههای کودکان گزارش تهیه کنند و آن را انعکاس دهند. مشکلات مهاجران و وضعیت فاجعهبار زندگی کودکان کار مهاجر را تشریح کنند. متاسفانه صدا و سیما که رسانهای فراگیر است نه تنها هیچ تلاشی جهت شناخت زیست واقعی کودکان کارگر نداشته، بلکه با ساخت برنامههای مناسبتی و سریالها به شکلگیری باورهای غلط در مورد این کودکان دامن زده است این یعنی تلاش برای جلوگیری از آگاهی و شناخت واقعیت.
حساسیت در ارتباط با کارگران کودک از هر جنس کار باید در تمام روزها و ساعتهايی که بچهها در خیابان هستند، باشد و نباید فقط در یک مقطع زمانی به خاطر اجراییشدن یک طرح نابسامان این موج به وجود بیاید. بحث کار کودک تا هر زمان که کودکی از سر فقر و اضطرار مجبور به کارکردن باشد، وجود خواهد داشت. کار کودک مسأله عمیق و دردناک است و متاسفانه سیاستی برای دیدهنشدن این عمق وجود دارد.
لایحه حمایت از کودکان و نوجوانان میتواند بسیاری از مسائل و مشکلات پیچیده قانونی کودکان را حل کند اما من شخصا فکر نمیکنم اگر این لایحه تصویب شود، مسأله کودکان کار حل شود.
آزار و تحقیر روزانه کودکان کار جلوی چشم عابران نشانگر بیتفاوتی اجتماعی است. خود این بیتفاوتی اجتماعی از بیانگیزهبودن سرچشمه میگیرد.
اگر همبستگی و مطالبهگری عمومی در تمام جامعه رواج داشته باشد، این بیتفاوتی نسبت به بیعدالتی هم از میان خواهد رفت. اگر ما بتوانیم این مطالبهگری سازمانهای مدنی را در تک تک جامعه به وجود آوریم، طوری که هر عابری که کودک کاری در خیابان میبیند، از خود سوال کند چرا این بچه به جای اینکه در این ساعت در مدرسه و مشغول آموزش باشد، در خیابان کار می کند؟ و سوالهای دیگری مثل اینکه خیابان چه خطراتی برای او به همراه دارد؟ همین سوالها آغاز مطالبهگری جمعی است. شاید یکی از فلسفههای طرح ضربتی همین است که کودکان کار در سطح شهر دیده نشوند تا این سوالها در ذهن مردم شکل نگیرد!
همه مشکلات از عدم شناخت است. عدم شناخت، آسیب و معضل برخورد نامناسب را به وجود میآورد و اینگونه به مشکلات کودکان کار و خانوادههای آنها اضافه خواهد شد.
حل مسأله کار کودک نیازمند گامهای جدی است. نیازمند نگاه انسانی و اجتماعی به موضوع است. توانمندسازی خانواده و اجرای سیستم رفاه اجتماعی و بیمه برای همگان و روشهای مددکاری نوین میتواند جایگزین این شیوههای برخورد غیر اصولی شود. ما گزارشهای تأسفآوری از شیوه دستگیری کودکان و نگهداری آنها در مراکز بهزیستی داریم. حداقل دو کودک طی هفتههای اخیر به دلیل شرایط بد و تنبیهها و توهینها از مراکز نگهداری فرار کرده و پارکخواب شدهاند. همچنین خانوادههای این کودکان به ما گفتهاند که بهزیستی اجازه دیدار با فرزندانشان را نمیدهد. بعضی از کودکان دستگیرشده در هفتههای اخیر بسیار کم سن بودهاند. طرح سرکوب و انتقال کودکان کار به مراکزی شبیه زندان مورد تایید ما نیست، همه تلاشمان را خواهیم کرد تا این طرح ادامه پیدا نکند و تا زمان توقف کامل آن سکوت نخواهیم کرد.
- 18
- 1