بدون تردید دسترسی به رسانههای آزاد و شبکههای مجازی و اجتماعی از بسیاری جهات برای جامعه ایران مثبت بوده است؛ حتی جهات منفی آن نیز میتواند دستمایهای برای اصلاح باشد. بهویژه اینکه جهات منفی لزوما ناشی از وجود این شبکهها نیست، بلکه حضور در این فضا و شبکهها موجب شده که این جهات منفی امکان بروز پیدا کنند و دیده شوند؛ به عبارت دیگر این ویژگیهای منفی پیش از حضور در شبکههای مجازی بودهاند، ولی دیده نمیشدند مثل آزمایشگاه است که نشان میدهد فلان فاکتور خون مثلا قند خون بیش از اندازه طبیعی است.
آزمایشگاه قند را بالا نبرده، بلکه فقط آن را اندازه گرفته و نشان داده است؛ چیزی که پیش از آزمایش مشهود نبود.اگر آزمایش نشود، قند خون آنقدر بالا میرود که فرد را دچار بیماریهای غیر قابل درمان میکند. این نکته گفته شد تا گمان نشود مشکلی که گفته خواهد شد به علت وجود شبکه مجازی ایجاد شده است؛ این مشکل ریشهای است و این شبکهها فقط توانستهاند آن را نمایش دهند. این تذکر مهم است، چون این روزها برخی از مخالفان فضای مجازی هر اتفاقی یا جرمی رخ میدهد، میخواهند آن را به این فضا ربط دهند!
در فضای مجازی و حتی گروههایی که افراد تحصیلکرده و بادانش هم عضو آن هستند، مطالبی را میبینیم که مصداق خودآزاری تحلیلی و اطلاعاتی است. هر خبری که درباره ایران سیاهتر باشد، بدون چون و چرا و ذرهای تأمل پذیرفته میشود و با یک آه و حسرت از اینکه چرا چنین وضعی داریم آن خبر را بدرقه میکنند. حتی در مواردی هم که کمابیش معلوم است که خبر مزبور درست نیست و با اغراق زیاد همراه است، باز هم کسی متذکر این مسأله نمیشود. گویی که قصد نوعی انتقامگیری از خود و جامعه را دارند.
دقیقا مثل شایعاتی که علیه برخی سیاسیون منتشر میشود و بسیاری افراد میدانند که شایعه است ولی کسی انگیزهای پیدا نمیکند که نظرش را درباره رد و تردید نسبت به آن شایعه ابراز دارد. اگر این رفتار را درباره شایعه علیه افراد بتوان درک کرد، ولی اقدام علیه کلیت جامعه را چگونه باید توضیح داد؟ جالب اینکه اگر بخواهی نسبت به درستی و صحت این اخبار و شایعات تردید کنی، ممکن است متهم هم بشوی.
وضع فضای عمومی جامعه به گونهای است که باید همه آنها را دربست بپذیری و چیزی هم بر شایعه یا سیاهی وضع موجود اضافه کنی تا مقبول واقع شوی!
چندی پیش خبری منتشر شد که فرار مغزها در چند سال اخیر ۳۰۰ برابر جنگ ایران و عراق به اقتصاد ایران صدمه زده است یا ایران در رأس کشورهایی است که شاخص فرار مغزها در آن بالاترین است. خب هنگامی که تصوری از خسارت جنگ نداشته باشیم و برداشت درستی نیز از ضریب ۳۰۰ به دست نیاوریم، باید هم همین مطالب را در شبکههای مجازی به اشتراک بگذاریم.
اخیرا نیز خبر دیگری با سرعت بالا در فضای مجازی پخش شد و عدهای حتی برای آن نمودار رسم کردند و یک دایره بزرگ که داخل آن یک دستبند است و چندین کلاه فارغالتحصیلی را با یکدیگر مقایسه کردند و نوشتند که «دولت سالانه ۵۴میلیون تومان برای یک زندانی و ۲میلیون و ۷۰۰هزار تومان برای یک دانشآموز هزینه میکند» و جالب اینکه نسبت هزینه مذکور دقیقا ۲۰ برابر بود و ۲۰ کلاه فارغالتحصیلی را معادل یک دستبند زندان ترسیم کرده بودند.
طبیعی است که با دیدن این خبر تعجب کنیم که اگر بخش کوچکی از این هزینه صرف زندانیان پیش از آمدن آنان به زندان شود، آنان هیچگاه مرتکب جرم نخواهند شد. به علاوه این چه جامعهای است که چنین رقم بالایی را صرف زندانی میکند که ۲۰ برابر هزینه سرانه یک دانشآموز است؟
اگر یک زحمت کوچک به خود بدهیم و بودجه سازمان زندانها و تعداد زندانیان را در اینترنت جستوجو کنیم، قضیه روشن خواهد شد. بودجه سازمان زندانها اعم از جاری و عمرانی سالانه حدود ۶۲۰میلیارد تومان است. تعداد زندانیان کشور که وارد و خارج میشوند سالانه حدود ۸۰۰هزار نفر است که به صورت میانگین در هر روز حدود ۲۰۰ تا ۲۵۰هزار نفر در زندان هستند.
البته دستگاه قضائی مدتهاست که محدودیتهايی را در دسترسی به آمار زندانیان و جزییات آنها ایجاد کرده است ولی این رقمی است که از گذشته وجود داشته و بعید است کمتر شده باشد. با این حساب متوسط هزینه سالانه برای هر زندانی حدود ۵/۲میلیون تومان میشود که ۲۲ برابر کمتر از رقمی است که در آن متن آمده است.
شاید منظور گوینده بودجه دستگاه قضائی بود که قطعا چنین منظوری نمیتواند درست باشد؛ حتی با این فرض هم چند برابر خطا وجود دارد. مسأله اصلی این است که پذیرش و انتشار این اخبار نادرست چه تبعاتی دارد؟ مهمترین نتیجه آن دورشدن ذهن خواننده از واقعیت اجتماعی است.
به میزانی که از واقعیت دور شویم، اثرگذاری خود را از دست میدهیم و به وادی ناامیدی سوق داده میشویم؛ خطر ناامیدی بسیار بیشتر از فرار مغزها یا افزایش هزینه و تعداد زندانی است. فرض کنیم که این خبر درست باشد، چه جای امیدی برای اصلاح و بهبود جامعه باقی میماند؟ این نوع رفتار ما با خبرهای مربوط به جامعه خودمان را چیزی جز خودآزاری و مازوخیسم از طریق تلگرام نمیتوان نامید.
- 13
- 6