به گزارش ایلنا، ۲۵ مهرماه؛ شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی تهران، متهمان یک باند قاچاق دختران را مجموعاً به تحملِ ۱۰۰ سال حبس محکوم کرد.
عوامل این باند پس از دو سال فعالیت پیاپی در ایران، دبی، مالزی و قاچاقِ بیش از ۸۰۰ دختر، توسط نیروهای اطلاعاتی و امنیتی، دستگیر و برای متهمان در دادسرای جرایم رایانهای پرونده قضایی تشکیل شد. قاضی صلواتی نیز پس از برگزاری جلسات محاکمه، هر کدام از متهمانِ پرونده را به تحمل ۱۰ سال حبس محکوم کرد گرچه این احکام با اعتراض متهمان به حکم صادره، به شعبه ۳۶ دادگاه تجدیدنظر استان تهران ارسال شده است.
مستندات پرونده "اسکورت سرویس به ریاست الکس و مادرش" دستمایهای شد برای ساخت یک مستند با عنوان "پول و پورن" توسط مرکز مستند سوره در حوزه هنری و یک مستندساز جوان (مهدی نقویان) به همراه برادرش (حسین نقویان) که یکی از مشاوران وی در جریان ساخت فیلم بوده است.
مستند "پول و پورن" نه عنوانِ عجیبی دارد و نه روایتی ناملموس و نادر در جامعه امروز را دستمایه قرار داده است. اهمیت این مستند از آن روست که به ماجرای یک پروندهی خاص که تنها در اختیار نیروهای امنیتی و اطلاعاتی است، پرداخته و در این مسیر طبیعتا کسی میتواند به ساختِ آن ورود کند که اعتمادِ کاملِ این مجموعه را فراهم کرده باشد. مهدی نقویان با ساخت چندین مستند سیاسی و اجتماعی پیش از این موفق شده بسترهای این اعتمادسازی را به عنوان یک مستندساز جوان فراهم کند.
"در برابر طوفان"، "رمز و راز ملکه"، "برادران"، "بازی"، "من تکنوکرات هستم"، "ساحره سوزان" و "پهلویها" و مستند تبلیغاتی حجتالاسلام رئیسی در جریان یازدهمین دورهی انتخاباتِ ریاستجمهوری، آثار قبلی این فیلمساز جوان هستند.
انتشار مستند "پول و پورن" بهانهای شد برای گفتگو با مهدی نقویان و برادرش که ما او را "کارشناس شماره یک" در طول مصاحبه خطاب میکردیم. درنهایت نیز ۱۳۷۶ کلمه از گفتگو بریده و برای مصاحبهکنندگان ارسال شد.
متنِ باقیماندهی مصاحبهی با این فیلمساز و برادر مشاورش را در زیر میخوانید.
در این فیلم جملهای وجود دارد به نقل از مادر الکس (سرباند اصلی قاچاق دختران یا همان اسکورت سرویس). او به پسرش میگوید: "ما باید از شیعه و دختران شیعه پول بسازیم". مادر الکس گرچه ساکن آمریکاست اما مسلمان و به احتمال زیاد شیعه است. وقتی ما از شیعه صحبت میکنیم منطقا آن را یا مقایل دیگر مذاهب یا فرقههای اسلامی مانند سنی قرار میدهیم. انتخاب این جمله با چه ضرورتی همراه بوده است؟
«اسکورت سرویس» همان فاحشهگری رسمی است. ممکن است این نام برای دولتها گران تمام شود که همین واژهی اسکورت سرویس آن را میپوشاند
مهدی نقویان: از آنجا که دنبال آن بودم تا انگیزههای افرادی که در این باند کار میکردند را افشا کنم از هر جملهای که آنها میگفتند، استفاده کردم. در یک دورهای همانطور که مثلاً در مستندی مانند «فقر و فحشا» دیدهایم، فقر اقتصادی علت گرایش به روسپیگری معرفی شده، اما امروز دیگر آن وضعیت وجود ندارد. یعنی مانند دههی ۷۰ فقر مطلق در کشور وجود ندارد.
هرچند شاید مردم از وضعیت اقتصادی خود گله داشته باشند، اما اینکه بگوییم کسی از فقر یا گرسنگی میمیرد، صحت ندارد. در طول سالها فاصلهی طبقاتی بین متوسط و پایینتر از آن بسیار کمتر شده و افراد زیر متوسط هم توانستهاند خود را به طبقهی متوسط بسیار نزدیک کنند، درعوض فاصلهی بین متوسط و مرفه افزایش یافته است. البته آنچه میگویم، برداشت خود من است و من هم یک جامعهشناس نیستم و فیلم من هم دربارهی جامعهشناسی نیست، بلکه پیرامون پروندهای است که خط قرمز شده و تبدیل به یک پروندهی امنیتی.
در جریان این پرونده متوجه شدم کسانی که در این پرونده قربانی شدهاند یا مدیریت آن را برعهده داشتند به دنبال یک زندگی بسیار مرفه یا لاکچری بودند. آنها همگی از یک زندگی متوسط برخوردار بودند و حتی شخصیت اجتماعی خوبی داشتند. مثلاً مانلی دانشجوی رشتهی هنر بود و شعر هم میگفت و درآمد خوبی داشت. به همین دلیل ما به دنبال انگیزهی این افراد بودیم و در این راستا هم جملهی مدّ نظر شما را در فیلم گذاشتم. یعنی اصلاً عمدی در بین نبود و اینکه پشت ماجرا چه مسألهی عجیب و غریبی است را خبر ندارم.
اما میدانم که امروز شیعیان دارای استراتژی مشخص هستند که برای تمدن غرب خطرناک است و آنها از هر راهی برای ضربهزدن به آن استفاده میکنند. در این میان آنها از راه قاچاق دختران به دبی تنها برای ضربهزدن به زنان شیعه استفاده نمیکنند، بلکه برای خود نیز درآمد کسب میکنند. زیرا سیستم «اسکورت سرویس»، دومین صنعتِ پولساز در دنیا بعد از قاچاق مواد مخدر است.
اگر برنامهای برای قاچاق گستردهی دختران طراحی شده باشد، اخبار آن به راحتی و به زودی در اختیار رسانهها قرار نمیگیرد، زیرا دارای ملاحظات و ابعاد امنیتی هست و ممکن است سالها طول بکشد تا علتشان معلوم شود
حسین نقویان: باید دانست کسی که وارد چنین کاری شده و این باند را راهاندازی کرده، ایرانی است و به همین دلیل برای وی دسترسی به دختران ایرانی راحتتر است. بعد از رونمایی از مستند، دکتر عباسی در سخنرانی خود مدعی شد مادر الکس از عوامل سرویسهای جاسوسی است. اما برای شخص من این نکته اهمیت دارد که به این مسأله به دید مفهومی نگاه کنم.
امروز شاهدیم شبکههای ماهوارهای مشخصی به زبان فارسی در حال پخش برنامه علیه کانون خانوادهی مسلمان ایرانی هستند که البته این موضوع خود به جهات مختلفی بهترین سند درخصوص تهدید نظام خانواده در کشور توسط دشمن ماست. لذا اینکه این مادر و پسر که مدیریت این باند قاچاق را برعهده داشتند، شیعه بودهاند، فقط ظاهر قضیه است. شیعه بودن به ایمان و عمل است.
به صورت کلی اگر طرح و برنامهای نیز از جاهای دیگر برای قاچاق گستردهی دختران طراحی شده باشد، حوزهای است که اخبار آن به راحتی و به زودی در اختیار رسانهها قرار نمیگیرد، زیرا دارای ملاحظات و ابعاد امنیتی هم هست و بسیاری از این مسائل ممکن است سالها طول بکشد تا علتشان معلوم شود. از نمونه مسائلی که توسط سرویسهای جاسوسی مدیریت میشود، حوزهی مسائل فرهنگی است. در سال ۱۳۸۲ کتابی با عنوان «جنگ سرد فرهنگی» توسط بنیاد غربشناسی ترجمه و منتشر شد.
این کتاب توسط فرانسیس ساندرز (تاریخدان انگلیسی) نوشته شده و تصویری از «کنگرهی آزادی فرهنگی» که توسط سازمان سیا ایجاد شده ارائه میکند. در واقع میتوان این کتاب را به نوعی گزارشگر ابعاد مداخلات سازمان سیا در علم، فرهنگ و هنر دانست. از طرفی میبینیم که «برتراند راسل»، فیلسوف انگلیسی وقتی در سال ۱۹۵۰ جایزهی نوبل ادبیات را گرفت، برای شش سال به ریاست افتخاری «کنگرهی آزادی فرهنگی» رسید. یعنی در عین حال که عموم مردم این مراکز را فرهنگی تلقی میکنند، امّا ماهیت واقعی آنها بعدها معلوم میشود. به همین دلیل معتقدم نباید بر سر این مستند به خاطر گفتن یک جمله متوقف شد.
در این فیلم و پرونده موردنظر نشان داده میشود که صاحب چند پمپ بنزین در شمال کشور یا یک مدیر میانی در دولت از چنان قدرتی برخوردارند که میتوانند کلید حل بسیاری از تخلفهای نه کوچک و پبشپا افتاده بلکه مُحَلِلِ تخلفات بسیار بزرگ باشند و پروندههای زیادی را مختومه کنند. تیم الکس به کمک همین تاجر و مدیر میانی بسیاری از خلافهای سنگین را در شمال و پایتخت ایران مرتکب میشوند بیآنکه ردپایی از خود بهجای بگذارند. این تصویر از بدنه دولت آیا حامل بار سیاسی نیست؟ در بهترین حالت باید فاتحه سیستمی که ایناندازه تضیف شده و سطح آن پایین آمده را باید خواند و از امروز و فردای خود ترسید...
مهدی نقویان: از این منظر متأسفانه ما دچار یک مشکل فرهنگی هستیم. یعنی مثلاً وقتی یک اختلاس بزرگ توسط دولت کشف میشود، مردم میگویند چه دزدیِ بزرگی رخ داده و باید فاتحهی سیستم را بخوانیم، درحالیکه باید به بزرگی و نظارت درست سیستمی که چنین مشکلی را در درون خود پیدا میکند، آفرین گفت. بالاتر از این موضوع وقتی است که مثلاً در سیستمی برادر معاون رئیسجمهور و یا برادر رئیسجمهور مورد اتهام قرار میگیرد، باید به این سیستم آفرین گفت که آن را نادیده نگرفته، نه آنکه به آن اتهام زد یا فاتحهی سیستم را خواند.
در پروندهی الکس و قاچاق دختران به دبی هم مسأله همین بود. این باند بعد از دو سال فعالیت بهطور کامل متلاشی شد درحالیکه در سایر نقاط دنیا چنین باندهایی که در زمینهی قاچاق دختران فعالیت میکنند، ممکن است بیش از ۱۰ سال فعال باشند و نهادهای دولتی نتوانند آنها را از بین ببرند. البته ما در این فیلم تلاش کردیم منصفانه نگاه کنیم و بگوییم اگر مثلاً در فلان دستگاه دولتی فلان فرد فاسد وجود نداشت، ممکن بود این باند بسیار زودتر و مثلاً در مدت شش ماه متلاشی شود.
من به عنوان یک فیلمساز وقتی به یک معضل اجتماعی میرسم، برایم دوگونه سؤال به وجود میآید. یک سؤال این است که میتوان به موضوعی مانند قاچاق دختران مانند یک فیلم اجتماعی نگاه کرد بدون آنکه به جوانب دیگر آن مخصوصاً جوانب امنیتی نگاه کرد؟ این نگاه مخاطب را دچار سرگردانی میکند و هیچ راهکاری ارائه نمیدهد.
این اتفاق امروز در سینمای ما رخ داده یعنی برخی فیلمها میخواهند به معضل فقر یا خیانت بپردازند، ولی کارهای آنها یا تبدیل به سیاهنمایی میشود یا تصویر عشقهای مثلثی و ترویج خیانت. یعنی هیچ راهکاری ارائه نمیکنند، به همین دلیل مخاطب بعد از دیدن فیلمهایی که مثلاً به خیانت میپردازد، علاقمند میشود که به سمت روابط نامشروع برود.
از طرفی به ما همیشه به عنوان فیلمساز حکومتی نگاه میشود که پروندههای ویژهای را در اختیار ما قرار میدهند، امّا هیچگاه از این منظر نگاه نمیکنند که ما در فیلم خود حداقل چند مقام حکومتی را مورد نقد قرار دادیم. به صورت کلی کشف هر عیب و نقصی در سیستم، امتیاز مثبتی برای سیستم است و باعث محکمتر شدن آن میشود درحالیکه در کشور ما برعکس است، یعنی اگر در دولتی چندین اختلاس کشف شود آن دولت محکوم به فساد میشود، امّا اگر در دورهای هیچ فساد و اختلاسی رو نشود، آن دولت به دولت پاکدست معروف میشود.
حسین نقویان: این فیلم دارای نقشهای از قبل نبود که مثلاً هدف سازندگانش این باشد که یک جریان خاص سیاسی را مورد نقد و بررسی قرار دهند، زیرا اگر نقصی در بخش نظارت وجود دارد، فقط یک قوه مقصر نیست، بلکه هر سه قوهی مقننه، مجریه و قضائیه در این مسأله نقش دارند. به همین دلیل اهمیتی ندارد که چه کسی با چه گرایش فکری و سیاسی به این مسأله نگاه میکند. حتی با وجود آنکه این مستند قبل از انتخابات ساخته شد، رونمایی آن بعد از برگزاری انتخابات و چند ماه بعد از اعلام نتایج انجام شد، درحالیکه اگر میخواست جهتگیری سیاسی داشته باشد، قبل از انتخابات میتوانست به نمایش دربیاید.
واقعیت این است که اگر ما نقد خودمان را به خودمان نگوییم، پس به چه کسی بگوییم؟ قصهی این فیلم برای خود فیلم است و اصلاً هیچ سوگیری ندارد و چیزی به فیلم سنجاق نشده است. ما هم تلاش داریم در انتهای فیلم و بعد از طریق رسانهها به خانوادهها هشدار بدهیم و در انتهای فیلم اصلاً مخاطب ما دستگاههای نظارتی نیستند، بلکه خانوادهها هستند. فیلم میگوید علیرغم همهی نظارتها بازهم خانوادهها خودشان باید مراقب باشند.
در جوامعی که این مسائل در آنها بسیار پررنگتر است، ما شاهدیم که دو مسألهی خشونت و فحشا (پورنگرایی) به شکلهای مختلف در صدر اخبار رسانهها قرار دارد. امروز همانطور که کارشناسان بیان کردهاند، ما با پدیدهی پرنوکراتی (حکومت پورن) در جهان روبرو هستیم، یعنی غریزه اصالت پیدا کرده و حتی پرستیده میشود و نتیجهی توجه اینگونه به غریزه هم، یا خشونت است و یا فحشا و یا هر دوی آنها باهم. و اگر با اخلاق، غریزه را کنترل نکنیم شاهد اتفاقات بدتری خواهیم بود. در چنین جامعهای وضعیت برای زنان بسیار خطرناکتر و نگرانکنندهتر است، زیرا وجود شریف زن، امکان مادر شدن دارد.
ما باید در موضوعاتی مانند آنچه در مستند «پول و پورن» مطرح شده، از حاشیه دوری کنیم، زیرا حرف فیلم این است که اگر زمانی فقر باعث فحشا میشد، دلیل نمیشود که فحشا فقط یک عامل داشته باشد و آن هم فقر مالی و معیشتی، بلکه امروز فقر و فحشا هر دو نتیجهی یک مسئله است و آن مسئله، «لیبرالیسم» است؛ یعنی جامعهی بدون اخلاق. نظام لیبرالی اخلاق را از بین میبرد و در چنین جامعهای افراد فقط به فکر منافع و التذاذ بیشتر به هر قیمتی هستند.
البته باید بگویم ما همیشه دچار معضل فساد بوده و هستیم و این فساد تا قیامِ قیامت نیز وجود خواهد داشت. در روایاتمان هم آمده که در زمان ظهورِ امام عصر (عج) نیز افراد منحرف وجود دارند و در نهایت، ایشان هم توسط همین افراد که مافیای قتل و ترور را میسازند به شهادت میرسند.
پس در عین حالی که فساد وجود دارد، مبارزه با فساد هم وجود دارد و این مهم است که ما اهالی رسانه با تلاش رسانهای خود به گونهای مبارزه با فساد را مطرح کنیم که القای ناامیدی نکند. برای بیان فساد موجود در مستند، مقدار زیادی بررسی شد و مصلحتسنجیهای بسیاری در نظر گرفته شد تا موضوع به شکلی بیان شود که تضعیف دستگاهها را شاهد نباشیم.
درست است که جامعه ما مدینه فاضله نیست و نمیتواند باشد اما با دیدن فیلم؛ اولین سوالی که در ذهن مطرح میشود؛ این است که نهادهای امنیتی و نظارتی کجا بودند؟ چطور زیر گوش آنها دو سال پیاپی یک باند مخوف با این گستره مشغول به کار بوده حال آنکه این باند ازسوی هیچ قدرت خارجی یا نیروی قدرتمند و قدری حمایت نمیشده است؟
حسین نقویان: این سؤال کاملاً درست است و باید هم بعد از دیدن مستند در ذهن مخاطب ایجاد شود، امّا میخواهم بگویم مسألهی مستند، این سؤال نیست. مگر ماجرای کهریزک یک فساد نبود؟ دربارهی ماجرای کهریزک و چند ماه پیش از رخ دادن آن اتفاق، گزارشهایی به رهبر انقلاب ارسال شده بود که مربوط به چند ماه پیش از وقوع آن حوادث بود. ایشان همان زمان دستور بررسی مسائل کهریزک را صادر و مسأله را پیگیری کردند.
این مثال را زدم تا بگویم فساد وجود دارد، امّا مبارزه با فساد نیز وجود دارد و علیرغم همهی نظارتها باز هم فساد وجود خواهد داشت. نظارت مردمی نیاز است، زیرا در واقع امنیت پایدار، امنیت مردمی است و از این منظر این مستند، یک مستند هشدار دهنده است اما ناامیدکننده نیست.
الکس به عنوان سرباند گروه قاچاق دختران یا همان اسکورت سرویس از آمریکا اخراج میشود و به دبی میرود. او پس از مدتی از دبی هم اخراج میشود سپس آزادانه به ایران میآید. هیچیک از دستگاههای نظارتی و امنیتی حواسشان به آدمی که از دو کشور اخراج شده نیست و هیچ نظارتی بر کارها و فعالیتهای او انجام نمیشود. او مدتها در ایران آزادانه کار میکند آنهم نه کار قانونی بلکه قاچاق دختران ایرانی و راهانداختن خانههای فساد؟
حسین نقویان: به نظرم این تصور که هر فردی وارد کشور میشود یا از کشور خارج میشود، دائم کنترل شده و یا مکالماتش شنود میشود، تصور غلطی است. طبق قانون اگر قرار باشد دربارهی افرادی شنود تلفنی انجام شود، حتماً باید دستور قضایی داشته باشد. شاید به لحاظ فنی بتوان این کار را انجام داد، امّا به لحاظ حقوقی اجازهی این کار منوط به مجوز قضایی است.
دربارهی الکس نیز باید بگویم، فردی در کشور دیگری جرمی انجام داده و مجازات آن را کشیده و به کشور آمده، چرا باید وی در درون کشور تحت نظر قرار بگیرد؟ زمانی برای کشور مسأله میشود که آن فرد فعالیتی ضد امنیت و ضد اخلاق در جامعه انجام دهد که موضوع دستگاههای نظارتی بشود.
درنهایت سیستم الکس براساس اطلاعات یک گروه نفوذی لو میرود. یعنی افرادی توسط دستگاههای نظارتی درون این سیستم نفوذ میکنند و باعتث متلاشی شدن آن میشوند. درباره این گروههای نفوذ و حدود و ثغور آن و اینکه آیا دامنهی این نفوذ به گروههای زنان روسپی در سطوح مختلف هم کشیده میشود؛ بگویید.
حسین نقویان: ظاهراً منظور شما سرویسهای جاسوسی جنسی است. در نظر داشته باشیم که کل حاکمیت ما دارای یک نگرش فقهی است و طبیعتاً دستگاههای اطلاعاتی ایران مانند سازمانهایی مثل سازمان سیا نیست که از هر شیوهی غلطی استفاده کند و قطعاً چنین مسائلی با اصل نظام ما در تعارض و کاملاً مطرود است. البته قابل پذیرش است که گاهی یک فرد عضو همان سیستم فاسد توسط نهادهای نظارتی شناسایی و از اطلاعات آن فرد استفاده شود.
مهدی نقویان: من مطمئن بودم که از طرف دستگاههای اطلاعاتی فردی به این سیستم وارد نشد، بلکه آنها از نزدیک فعالیتهای روزانهی الکس را رصد کردند و از طریق آدمهایی که در این سیستم وجود داشتند، اطلاعات کسب شد. البته به ما در این فیلم اجازهی بیشتری برای بازکردن این مسأله داده نشد.
مستند به سبک زندگی تاکید زیادی دارد اما بهنظر میرسد بار سبک زندگی و آسیبهای ناشی از انحراف در آن تنها بر دوش ماهواره و شبکههای اجتماعی اینترنتی گذاشته شده حال آنکه کافی است به شبکههای مختلف سیما نگاه کنید تا ترویج خشونت را در آنها به راحتی ببینید. شبکههای مختلف تلویزیون امروز در نبود فیلمهای آمریکایی ملودرام به دلیل قصه و صحنههای غیراخلاقیشان به فیلمهای آمریکایی پلیسی و حادثهای روی آوردهاند که ماحصلشان همین خشونت رایج در ایران است. تا آنجا که دوستی میگرفت آمار خشونت در ایران از عربستان و کشورهای شیخنشین همسایه بالاتر رفته است.
مهدی نقویان: اگر تلویزیون سبک زندگی ما را تغییر میدهد بیشتر به سمت خشونت است تا مسائل اخلاقی. در این بخش، تلویزیون بیشتر نقش مثبت داشته و آن سبک زندگی که ما در فیلم پول و پورن میبینیم، در تلویزیون تبلیغ نمیشود. البته درست است که تلویزیون ما جزو عفیفترین شبکههای تلویزیونی در دنیاست، ولی تا آن هدف نهایی و تبلیغ سبک زندگی اسلامی فاصلهی بسیاری دارد و دلیل آن هم این است که در طول سالهای گذشته تربیت نیروی انسانی رخ نداده و بیشتر کارکنان آن، کسانی هستند که قبل از انقلاب فعالیت میکردند و یا سالهای ابتدایی انقلاب وارد تلویزیون شدهاند. البته در یکی دو سال اخیر رویشهای خوبی رخ داده است.
من معتقدم فیلم از درون فیلمساز به بیرون نشر پیدا میکند و این تربیت نیروها در بخش مستند بیشتر خودش را نشان میدهد، زیرا سیستم مستند نیاز به بخش سختافزاری عجیب و غریب ندارد و امروز سینمای مستند ما با سینمای مستند دنیا برابری میکند و آثاری ساخته میشود که دغدغهی فیلمساز است.
مصاحبههایی که با مانلی و دختران و پسران دستگیر شده در فیلم انجام شده؛ گویا توسط نهادهای امنیتی یا بازجوها انجام شده حال آنکه اگر مستندساز خودش این مصاحبهها را انجام میداد احتمالا شاهد گفتگوی بهتر و زندهتر و جریان پویاتری از وقایع فیلم بودیم. آیا مصاحبهها در اختیار شما قرار گرفت و از شما خواسته شد از آنها استفاده کنید؟
مهدی نقویان: بله گفتگوها انجام شده بود و به صورت خام در اختیار ما قرار گرفت. از ابتدا سفارشدهندگان فیلم هدفِشان این نبود که فیلم برای مخاطبین عام ساخته شود، بلکه قرار بود یک پروندهی امنیتی تبدیل به یک فیلم شود و فقط برای مسئولان نمایش داده شود، امّا در ادامهی مسیر باتوجه به اینکه موضوع، مسألهای بود که باید خانوادهها در جریان آن قرار میگرفتند و نیز با اعتمادی که شکل گرفت، ریلگذاری به سمتی رفت که فیلم برای مخاطب عام هم قابل پخش باشد. البته در این راه محدودیتهای زیادی داشتیم و تصاویری هم موجود بود که غیرقابل پخش اعلام شد.
جایگاه شما به عنوان کارگردان در این فیلم چه بود؟ چون نریشنها و تصاویر و گفتگوها بیشتر به دادههای اطلاعاتی آماده شدهای میمانست که از شما خواسته شده بود آنها را سرهم کنید.
مهدی نقویان: ظرفیت پرونده و تصاویری که داشتیم، همانی بود که در فیلم نشان داده شد. این پرونده از سال ۹۲ در حال بررسی بود و ما زمانی به آن ورود کردیم که در سال ۹۴ کل پرونده بسته شده بود. البته باید بگویم این میزان همکاری نیز بسیار حرکت مثبتی است، زیرا بسیاری از نهادهای امنیتی همین همکاری را نیز با اهالی رسانه انجام نمیدهند. لذا شروع بسیار خوبی بود و قطعاً اگر پروندهی مشابه دیگری قرار باشد تبدیل به فیلم شود، از همان ابتدا گروههای فیلمساز وارد پروند میشوند، زیرا بازخورد ساخت فیلم دربارهی این پروندهها بسیار مثبت بوده است.
به یاد داشته باشید که در مسائل امنیتی اینکه چه چیزی در فیلم گفته شود و چه چیزی گفته نشود بسیار مشکل است. دربارهی این فیلم نیز که به مسائل جنسی میپرداخت، این سد و مشکل بیشتر بود، امّا اینکه دستگاههای امنیتی، انتظامی و دولتی موضوعات و پروژههای خود را به فیلمسازان بدهند نیز در دنیا امری طبیعی است. مثلاً ناسا پروژههای محرمانهی خود را به اسپیلبرگ میدهد.
حسین نقویان: اینگونه پروندهها دارای دو بخش است. دربارهی بخشی از آن میتوان صحبت کرد و دربارهی بخشی دیگر نمیشود و نیاز به یک تعامل طبیعی بین نهادهای اطلاعاتی و اهالی رسانه دارد تا هردو به یک درک مشترک برسند و مشخص شود که یک هدف را دنبال میکنند و هم اینکه فیلم برای مخاطب باورپذیر باشد.
این مستند از ابتدا با هدف اینکه تذکری به جامعه دهد ساخته نشد، بلکه قرار بود گزارشی از یک پروندهی سازمانی برای مسئولین نظام باشد، به همین دلیل است که مصاحبهها کاملاً یک شکل و مانند مصاحبههای امنیتی است، اما براساس گفتههای کارشناسان این کیس، فضایی هم ایجاد نشد تا متهمان جور دیگری حرف بزنند، بلکه تمام جملات و نکاتی که اشاره میکنند عیناً حرفهای خود متهمان و حالات واقعی خودشان است. واقعیت هم این است که این متهمان از سواد و دانش برخوردار بودند و حتی برخی از آنها مسلّط به زبان خارجی بودند.
محور فساد صورت گرفته در فیلم به شهرکهایی مانند خزرشهر محدود میماند حال آنکه تهران وضعیت به شدت خرابتری را تجربه میکند. چرا؟
خزرشهر سیستم مشخص و موقعیت حفاظت شدهای برای خودش دارد. هر فردی نمیتواند وارد آن شود. حتماً باید ساکن و عضو یا کارت مهمان داشته باشد. این نوع محدودهها خود را با هنجارهای جمهوری اسلامی هماهنگ نکردهاند
حسین نقویان: فقط به دلیل اینکه این قصه و ماجرای فیلم در خزرشهر رخ داد و ما داستانی برای مستند نساختیم.
برای ما هم مهم این است که این مناطق رصد شوند و دربارهی آنها کار تحقیقاتی و پژوهشی انجام شود. این شهر یک نمونه و یک هشدار است. مهم این است که باید قبل از آنکه حادثههای بزرگتری رخ بدهد خطر را اعلام کنیم.
فیلم گرچه گزارشی از یک پرونده است اما هرگز بستر پژوهشی درباره روسپیگری و علت و علل آن ندارد. یعنی مسله روسپیگری در ایران را اصلا باز نکرده است. چرا؟
حسین نقویان: اتفاقاً از این منظر، مستند علاوه بر روایت پرونده، نگاه پژوهشی نیز داشته است. در ابتدای مستند به نقل از مستند «فقر و فحشا» اشاره میشود که دورهای فحشا به خاطر فقر بود، اما در زمان حاضر به خاطر فقر نیست، بلکه تبدیل به یک شغل شده و با هدف ثروتاندوزی انجام میشود.
در واقع کسی که به خاطر فقر به سمت فحشا میرود به محض آنکه نیاز مالیاش برآورده میشود از آن کار خودداری میکند، اما کسی که با دید ثروتاندوزی به این سمت میرود، دست از این کار برنمیدارد، زیرا چنین عملی را اصلاً گناه نمیداند.
البته امکان داشت فیلم به سمتی حرکت کند که کارشناسان نیز به شکل موازی و همزمان با روایت پرونده در آن حضور داشته باشند، اما موضوع اوّل و هدف اوّل مستند روایت پرونده بود و فیلمساز، یک گزارش سازمانی را به اثری رسانهای برای عموم مخاطبین ارتقا داد تا خانوادهها نیز به این هشدار توجه کنند.
مهدی نقویان: از لحاظ دراماتیک درست نبود که ما در این فیلم به شکل پژوهشی به اثر نگاه کنیم و شخصیتهای جامعهشناس و رواشناس در فیلم حرف بزنند.
- 17
- 5