گفت و گو با سعید فائقی، بخصوص وقتی در رابطه با مدیریت کلان فوتبال و ورزش ایران باشد، قطعاً به نکتههای مهمی میرسد. جایی که معاون سابق سازمان تربیتبدنی به انتخابات فدراسیون فوتبال مثبت نگاه میکند و معتقد است مهندسی و برنامهریزی برای انتخاب یکی از گزینهها به هیچ وجه واقعیت ندارد. فائقی در این مصاحبه از قریب حمایت میکند و مدعی است کسی که بهترین کتاب را درباره اقتصاد چین نوشته، هم اقتصادی است و هم جهانی. به همین دلیل فائقی از گزینه وزارت حمایت میکند، هر چند خودش میگوید اساسنامه را طوری نوشتهاند که آرا توزیع شود.
انتخابات فدراسیون یکی از سوژههای اصلی این روزهای فوتبال ایران است. انتخاباتی که منتقدان بسیاری هم دارد و عدهای بر این عقیدهاند که بحث مهندسی جدی است و با رأیدهندهها تماس گرفتهاند تا به گزینه خاصی رأی بدهند. شما در این باره چیزی شنیدهاید؟
این شایعهها درباره کل انتخابات فدراسیونها وجود دارد. الان شما به من بگو که نامزدها چه کسانی هستند؟
قریب، حبیب کاشانی، بهاروند، ممبینی، نبی و... .
حالا با چه کسی تماس گرفتهاند تا رئیس شود؟
میگویند قریب که حمایت وزارت ورزش را پشت سر خود دارد.
ببینید واقعیت این است که اساسنامه فدراسیون فوتبال با بقیه فدراسیونها فرق دارد. مجمع فدراسیون فوتبال با حضور ۷۵ نفر برگزار میشود و باقی فدراسیونها ۴۳ نفر. برای انتخاب رئیس فدراسیون فوتبال، هیأتها ۳۰ رأی دارند و در باقی فدراسیونها نیز همینطور. اینکه بخواهند با ۳۰ نفر مدیریت کنند، هر کسی بیاید آبرویش میرود. در گذشته هم این بحث وجود داشته، بخصوص دو، سه دوره اخیر انتخابات فدراسیون فوتبال. اگر بخواهیم درصد بگیریم، ۳۰ از ۷۵ میشود حدود ۴۰ درصد آرا. بنابراین وزارش ورزش نمیتواند با ۳۰ رأی تأثیرگذار باشد.
یعنی نمیتوانند از طریق باشگاهها اقدام کنند و رأی آنها را بگیرند؟
نه، باشگاهها مستقل هستند. این را هم مطمئن هستم که اتحادیه باشگاهها خودش روی انتخابات نظر دارد و از گزینه خاصی حمایت میکند. آنها نظرشان را آنجا اعمال میکنند، ضمن اینکه مدیریت سابق و فعلی فدراسیون فوتبال هم چند رأی دارند. به همین دلیل معتقدم قدرت توزیع شده است. آن زمان که اساسنامه را نوشتند سعی کردند آرا را توزیع کنند تا مهندسی نشود. یادم میآید سازمان تربیتبدنی دخالت کرده بود و منعکس شد به AFC. الان اما یک فیلتر هم گذاشتهاند که هر گزینه را ۱۰ نفر باید تأیید کنند. معنیاش این است که باید بهترینها وارد شوند و تأییدیه هم بگیرند. ضمن اینکه احتمالش وجود دارد که به هر گزینه، افراد مشترکی تأییدیه بدهند.
مگر میشود یکی از اعضای مجمع به دو گزینه تأییدیه بدهد؟
بله، میشود. در اساسنامه هم نگفتهاند که نفرات سوا باشند. این هم خودش یک متر و معیار است که انتخابات به سوی مهندسی نرود. یعنی یک نفر کاندیدا شده که میتواند ۱۰ عضو را سمت خودش بکشاند. همین موضوع توزیع قدرت بهوجود میآورد.
اما قبول کنید حتی با این حرفها، شایعه مهندسی انتخابات هم بیراه نیست.
متأسفانه یک جوی در جامعه داریم که هر کسی را میخواهیم خراب کنیم، او را به مسئولان بالاتر وصل میکنیم. الان در انتخابات مجلس هم چنین بحثی را مشاهده میکنیم. در بحث فوتبال و یا ورزش، امیدوارم که همگی یک موضوع را رعایت کنیم. به یک مطلب اهمیت بدهیم و آنهم فیرپلی باشد. اگر بتوانیم فیرپلی را در جامعه و انتخابات رعایت کنیم، مطمئن باشید خیر بیشتری میبریم. اصل را بر این بگذاریم که در فوتبال، فیرپلی رعایت میشود. اینها که آمدهاند خوب بلدند فیرپلی را رعایت کنند. بنابراین نیمه خالی لیوان را نبینیم، به نیمه پر توجه کنیم.
بعید میدانیم که گزینههای انتخابات فدراسیون فوتبال این فیرپلی را رعایت کنند.
راهی جز این نداریم که اطمینان کنیم. همین الان در یک انتخابات بزرگتر همه باید پای صندوق رأی برویم. ما باید با قوانین مدنی، یک جامعه مدنی بسازیم. من معتقدم آدمهایی که وارد انتخابات فدراسیون فوتبال شدهاند، اعتبار دارند. آنهایی که رأی هم میدهند فیرپلی را رعایت خواهند کرد. آنها رأیشان را نمیفروشند و نفوذناپذیر هستند. الان در جامعه نفوذ رد و بدل میکنند اما ورزش و فوتبال باید جدا از این بحث باشد. راهش هم این است که بگوییم اعضای مجمع نفوذناپذیر هستند. مدام باید این جمله را تکرار کنیم تا شاید ذهنیتمان تغییر کند.
به نظر میرسد شما به رقابت جوانمردانه در انتخابات فدراسیون فوتبال خوشبین هستید؟
من خوشبین هستم. چرا؟ چون در جامعه بزرگتر هم نشان دادهایم هر وقت مثبت فکر کنیم میتوانیم اثرگذار باشیم. اگر غیر از این فکر کنیم، شکست میخوریم. الان اکثراً به اتفاقات فوتبال منفی نگاه میکنند که همین وضعیت را خراب میکند. نه تنها فوتبال بلکه جامعه باید مثبتاندیش باشد تا به سمت پیشرفت برود. در انتخابات مجلس میگوییم شورای نگهبان مهندسی میکند، در فوتبال میگوییم وزارت ورزش برنامه انتخاب رئیس را میریزد و در انتخابات شورای شهر هم پای مجلس را وسط میکشیم. با این حرفها جامعه ما متفرق میشود و تفرقه به وجود میآید. مخصوصاً در فوتبال، ما به یک وحدت نیاز داریم. تفرقه باعث شده به این روز بیفتیم اما اگر دست به دست هم بدهیم و بهترین گزینه را انتخاب کنیم، شاید بحران کنونی را با موفقیت پشت سر بگذاریم. میان گزینه افرادی هستند که میتوانند فوتبال ایران را از این نقطه به چند پله بالاتر برسانند.
به نظر شما کدام گزینه بهتر است؟
اجازه بدهید دخالت نکنم.
دخالت نیست. نظرتان را بگویید.
همان آقای عزیزی که میگویید وزارت ورزش میپسندد را من هم قبول دارم. قریب انسان با شعوری است و حضورش میتواند به فوتبال ما کمک کند. او درباره اقتصاد چین نظریهپردازی کرده که بینظیر هم هست. اگر آن تفکر را به فوتبال بیاورد، اتفاق خوبی رخ خوهد داد. ضمن اینکه او مدیر پاکدستی است و با حضورش پاکدستی در فوتبال رونق میگیرد. شما هرگز در بحثهایی که به باشگاه استقلال مربوط میشود، هرگز ندیدهاید که درباره قریب حرف منفی بزنند. خوشبختانه او اقتصاد بلد است، تئوریسین است و من معتقدم با حضور او میتوانیم به پیشرفت فوتبال ایران امیدوار باشیم. در عین حال معنی حرفهای من این نیست که به گزینههای دیگر بیاحترامی شود.
اما قریب یک دوره کوتاه در فوتبال بوده و البته دوران موفقی را سپری کرده. موافقان قریب حمایت او از امیر قلعهنویی- سرمربی وقت استقلال – را به رخ میکشند و در کارنامه او مینویسند اما منتقدان میگویند مگر حمایت از سرمربی را هم باید در رزومه یک مدیر نوشت.
عیب ندارد. من نمیگویم منتقد حرف نزند. اتفاقاً انتقاد خوب هم هست و شاید باعث شود یک مدیر، یک بازیکن یا یک مربی ضعفهایش را هم بشناسد. بهتر است من از زاویه دیگر هم به شما بگویم. اگر کسی استاد دانشگاه است و توانسته یک کلاس را با نظرات مختلف دانشجویان اداره کند، یعنی تجربه مدیریت دارد. در فوتبال هم باشگاهها نظرات مختلف دارند، درست مانند همان دانشجویان. پس آن استاد دانشگاه اینجا را هم میتواند مدیریت کند.
قرار نیست هر استادی که در دانشگاه تدریس میکند، بتواند فوتبال را هم مدیریت کند. اگر اینطور است که همه اساتید دانشگاه بیایند و در انتخابات شرکت کنند.
حرف من کلی بود و درباره مدیریت. الان چیزی که فوتبال ما نیاز دارد، دو بحث است. یکی شناخت اقتصادی و داشتن برنامه که ایشان در این بخش یکی از بهترینهاست. قریب بهترین کتاب را درباره اقتصاد چین نوشته و سالهاست که در دانشگاه تدریس میکند. دوم اینکه مدیر بعدی فدراسیون فوتبال باید جهان را بشناسد و رابطه برقرار کند. یکی از ایرادهای فوتبال ما این است که برخی مدیران جهانی نیستند، اقتصاد نمیدانند و بنگاهداری را بلد نیستند. قریب اما در این رابطه مؤلف است، کتاب نوشته. حضور چنین گزینهای میتواند فوتبال ایران را به سمت علمی شدن پیش ببرد.
شما در این مصاحبه یک جمله را بیشتر از بقیه تکرار کنید. اینکه مثبتاندیش باشیم و به هیچ چیزی منفی نگاه نکنیم. در روزهای اخیر اما بحثی بهوجود آمده و اگر آن را مثل یک پازل کنار هم بچینیم، مانند یک سند واقعی است. اینکه هدایت ممبینی به عنوان رئیس کمیته داوران، ۱۰ امضای خود را از باشگاهها گرفته. آیا نمیتوان به این مسأله بدبین بود که شاید او هوای آن باشگاهها را در بخش داوری داشته باشد؟
متأسفانه در جامعه ما شایعهها زیاد شده و حاشیه بر متن غلبه کرده. اصل بر برائت است، مگر اینکه خلافش ثابت شود. آیا این موضوعی که شما از آن حرف میزنید در دادگاهی ثابت شده؟ ببینید برای مجلس جدید، صلاحیت یک سوم از کاندیداها را شورای نگهبان رد کرد. درباره آنها گفتند مشکل اقتصادی دارند. در فوتبال هم اینطور نیست که هر عزیزی بیاید و کاندیدا شود. از مراجع مختلف استعلام میگیرند و اگر کسی پرونده داشته باشد صلاحیتش را تأیید نمیکنند. مطمئن باشید هر کسی که آمده دربارهاش از مراجع مختلف استعلام گرفته و همه رأی مثبت به او دادهاند.
بحث فوتبال و کمیته داوران با مشکل اقتصادی فرق دارد. منظور ما هم مشکل اقتصادی نبود. حالا یک سؤال دیگر. چرا علی دایی را رد صلاحیت کردند؟ آیا او هم مشکل اقتصادی داشت؟
مورد آقای علی دایی فرق میکند. من درباره مشکل اقتصادی صحبت کردم، بحث سیاسیاش را که نگفتم. دایی را به دلیل اینکه در رابطه با مسائلی حرف زده، شاید رد صلاحیت کرده باشند. شما میدانید، من هم میدانم و همه هم میدانند. برای مثال آقای صفایی فراهانی که بهترین عملکرد را در سالهای اخیر داشته، نمیتواند کاندیدای ریاست فدراسیون فوتبال شود. صلاحیت او تأیید نمیشود، آن هم به دلیل تفکری که دارد. شاید هم یکی از علتهایی که فوتبال و ورزش ما افت کرده همین مسائل است. منهای مسائل سیاسی، کسانی که برای انتخابات تأییدیه میگیرند یعنی از لحاظ اخلاقی و اقتصادی مشکلی ندارند. این موضوع را از مسائل سیاسی جدا کنید.
چرا خود شما سالهاست دور از ورزش هستید و وارد نمیشوید؟
دلیلش این است که این عزیزان ما را قبول ندارند.
کدام عزیزان؟
خودشان میدانند. وقتی قبولمان ندارند برای چه وسط بیاییم؟
به هر حال وظیفه شما و امثال شما این است که برای خروج ورزش و در ابعادی کوچکتر فوتبال از بحران وارد کارزار شوید.
حرفی که شما میزنید درست است اما وقتی یک آدم را نخواهند نمیتواند به زور خودش را بازی بدهد. وقتی با آقای هاشمیطبا، بزرگ ما آنگونه برخورد کردند، دیگر ما که جای خود داریم. البته ما گروه خودمان را داریم، یک تیم هستیم و اگر نوبتمان برسد شاید دوباره برگردیم.
- 16
- 6