طبق فرهنگی که در جامعه ما مرسوم است معمولا خانوادهها و همچنین سیستم آموزشی کشور فرد را در یک راه خطکشی شده و محدود مجبور میکند تا مقاطع بعد از دیپلم را نیز مانند مدرسه بگذراند. حالا فرد دیگر یک نوجوان نیست و حداقل چهار سال از عمر خود را برای گرفتن مدرک تحصیلی و فارغالتحصیل شدن از دانشگاه با مدرک کارشناسی صرف کرده است.
حالا یک کارشناس در رشته خودش است و احتمالا بدون شغل یا درآمدی جایگاه اجتماعی خود را بسیار بالاتر میبیند. زیرا لیسانس یا فوق لیسانس داشتن در جامعه ما یک مزیت محسوب میشود و صرفا مورد خطاب قرار دادن فرد با القاب دکتر یا مهندس توقعات شغلی فارغالتحصیل را بالا میبرد.
بهترین راهکار حل این مشکل و جلوگیری از بیکاری این قشر، برقراری ارتباط پویا بین دانشگاه و بازار کار است. یعنی دانشگاهها مقدار پذیرش خود را در رشتههای مختلف مبتنی بر نیاز بازار کار در آن رشته در نظر بگیرند. به این صورت اختلاف موجود بین تعداد فارغالتحصیلان یک رشته با نیاز بازار کار در جامعه به پایینترین حد ممکن خواهد رسید.
مطابق آخرین آمار ارائه شده از سوی مرکز آمار برای سال ۱۴۰۱، بررسی نرخ بیکاری افراد ۱۵ ساله و بیشتر نشان میدهد که ۹ درصد از جمعیت فعال (شاغل و بیکار)، بیکار بودهاند. بررسی روند تغییرات نرخ بیکاری حاکی از آن است که این شاخص، نسبت به سال قبل (۱۴۰۰)، ۰.۲ واحد درصد کاهش یافته است.
بررسی نرخ بیکاری جمعیت ۱۵ ساله و بیشتر فارغ التحصیل آموزش عالی نشان میدهد ۱۲.۹ درصد از جمعیت فعال فارغ التحصیل آموزش عالی بیکار بوده اند. این نرخ در بین زنان نسبت به مردان و در نقاط روستایی نسبت به نقاط شهری بیشتر بوده است. بررسی روند تغییرات این نرخ حاکی از کاهش ۰.۷ درصدی در سال ۱۴۰۱ نسبت به سال قبل است.
درسال ۱۴۰۱ سهم جمعیت بیکار فارغ التحصیل آموزش عالی از کل بیکاران ۴۰ درصد بوده است. این سهم در بین زنان نسبت به مردان و در نقاط شهری به نقاط روستایی بالاتر است. بررسی تغییرات این شاخص نشان میددهد که نسبت به سال قبل ۰.۳ درصد کاهش داشته است.
در سال ۱۴۰۱ سهم جمعیت شاغل فارغ التحصیلان آموزش عالی از کل شاغلان ۲۶.۷ درصد بوده است. این سهم در بین زنان نسبت به مردان و در نقاط شهری نسبت به نقاط روستایی بالاتر است. بررسی تغییرات این شاخص نشان میدهد که نسبت به سال قبل ۰.۹ درصد افزایش داشته است.
- 16
- 1