تینا آخوندتبار دیگر نیازی به معرفی ندارد؛چهره سینمایی ایران و البته این روزها چهره ای بیشتر ورزشی. او عاشق بوکس است و این رشته است که حالش را خوب می کند. آخوندتبار گفت و گوهای زیادی را در طول همه این سال ها انجام داده است اما همه تلاش ما این بوده تا این بار یک گفت و گوی متفاوت رقم بخورد:
حال خوش ورزش را سینما به من نداده است
خب این برای خیلی ها سوال است که من ورزشکار هستم یا بازیگر،باید بگویم هر جفتش.بازیگری که شغل من است اما ورزش حالم را خوب می کند.ورزش می کنم تا با اعتماد به نفس بیشتری جلوی دوربین بروم.تا شخصیت یک قهرمان در فیلم را به خوبی بازی کنم.من تمام تلاشم این است؛استفاده از ورزش برای اینکه در سینما حرفی برای گفتن داشته باشم.
قید سینما را نزده ام
من هنوز هم در سینما هستم و فعالیت می کنم.از نظر من سینما یک رسانه است.رسانه ای که می شود در آن استعداد، حرف، شخصیت و چیزی که در زندگی شخصی یاد گرفتی را به خیلیها یاد بدهی.تجربه شخصی میتواند یک تلنگر مهم باشد که چیزی را به دیگری یاد بدهد.
چرا بوکس؟ عاشقش هستم
بوکس آرامم می کند.عاشقش هستم در این ورزش خودم را تخلیه می کنم.نمی دانم چرا اینجا همه فکر می کنند که بوکس یک ورزش مردانه است اما من بوکس را دوست داریم.بیایید دیگر این ورزش را جنسیتی نکنیم.من اینجا هستم و شاید به خاطر من یک دختر نوجوان به بوکس بیاید،رشد کند و در سال های بعد برای ایران افتخار بیاورد.
صورت و قیافه ام سرمایه من بود اما ...
خب صورتم سرمایه من بود و بدون تعارف خیلی راحت از آن پول درمی آوردم اما حالا می بینم که من فقط این صورت نیستم.با بوکس چیزهای بهتری در خودم پیدا کردم که قطعا اگر به آنها برسم خوشگل تر هم می شوم.دست من در بوکس شکسته و آسیبدیدگیهای زیادی داشتم. اما بوکس من را با چیزهای تازهای در زندگی آشنا کرد.
مگر سینما فقط آدم خوشگل می خواهد؟
می پرسید که اگر اتفاقی برایم در بوکس بیفتد باید قید سینما را بزنم؟نه!چرا این حرف ها را می زنید؟مگر سینما فقط آدمهای خوشگل با چهره زیبا نیاز دارد؟سینمای ما الان به یک آدم قوی نیاز دارد تا یک بازیگر خوش چهره. چهره در سینما لازم است ولی کافی نیست. برای بازیگری، من چهره داشتم ولی اگر این به تنهایی کافی بود، به همان کفایت میکردم. قیافه برای من کافی نبود.
دانشگاه رفتم چون خانواده ام دوست داشتند دانشجو شوم!
حسابداری خوانده ام.رفتم دانشگاه چون خانواده ام دوست داشتند به دانشگاه بروم.رفتم حسابداری اما چیزی به دست نیاوردم.یعنی این کار را انجام دادم اما از آن لذتی نبردم.
بچه پولدار نیستم.خانواده من هنوز هم در اسلامشهر زندگی می کنند.خودم هم خوانده ام که این چیزها را نوشته اند.پدرم در اسلامشهر فرش فروشی داشت و همان جا هم مانده است اما این را هم بگویم که از لحاظ اقتصادی در وضعیت بدی قرار نداریم.بچه پولدار نیستم اما همیشه زندگی خوبی داشته ایم.
هر چه در سینما پول در آوردم خرج شد!
من پول ۱۰ سال کار در سینما را خرج کردم و تمام شد. برایم مهم نیست که چه پول زیادی از دست دادم. من با شروع بوکس، هیچ امکاناتی نداشتم. با استاد اولم، در پارک تمرین میکردم اما مجبور شدم باشگاهی برای تمرین مهیا کنم که هزینه داشت.در بوکس اصلاً لابی نداشتم، خانه و ماشینم را فروختم و رفتم یک کشور دیگر تمرین کردم و با چیزی که خودم داشتم دنبال هدفم رفتم. از آدمهای ارتباطدار و لابی هم هیچگاه استفاده نکردم. در سینما هم همینطور.
پیشنهاد بی شرمانه همه جا هست!
لابی هم در بوکس هست هم در سینما.مگر میشود نباشد؟ مافیا از قدرتش استفاده میکند اما من تا حالا با این افراد کار نکردم که پایم را روی کسی بگذارم و بالا بروم. هرچه دارم را خودم ساختم.میگویند در حوزه سینما، پیشنهاد بیشرمانه و... مرسوم است.من می خواهم بگویم همه جا هست. مثلاً در حوزه هواپیمایی نیست؟ همه میگویند میهماندارها این کار و آن کار را میکنند. پرستارها را میگویند با دکترها رابطه دارند. بستگی به خودت دارد که بخواهی چه آدمی را زندگی کنی. آدمی که حاضر است برای رسیدن به هدف هر کاری کند، سرانجام به هدفش نمیرسد. وقتی یاد بگیری در وجودت چیز دیگری هم هست که بیشتر از جسمت ارزش دارد، تن به هر کاری نمیدهی. مگر اینکه خودت دوست داشته باشی.
کمربند جهانی را می خواهم
هدف من رسیدن به کمربند جهانی در بوکس است البته به شرطی که همینطور که الان انگیزه دارم، کارم را ادامه بدهم. من خودم را ۳۴ ساله نمیبینم. برخلاف نظر خیلیها، بوکس اصلاً ورزش بدنی نیست. بیش از ۵۰ درصدش ذهنی است و شاید ۴۰ درصد آن به بدن و استقامت ربط دارد. در واقع یک جورهایی مثل شطرنج است. به همین دلیل از بوکس خوشم آمده که به من قدرت استراتژی میدهد.
دوست دارم بوکس زنان را راه اندازی کنم
من دوست دارم بوکس زنان را راهاندازی کنم. یعنی تا الان کسی جلویم را نگرفته.برای من کمربند قهرمانی که برایش تمرین میکنم، از طلای المپیک ارزشمندتر است. اما المپیک هم برایم ارزش دارد، شاید اگر تجربه رقابت در المپیک را داشتم، تجربهام مثل حریف قبلیام بیشتر بود. اما اینکه بگویم ایکاش به المپیک میرفتم را هرگز نگفتم. اولین مسابقهای که دادم، مسابقات بوکس حرفهای بود. لذت را آنجا تجربه کردم. برای همین کمربند برایم با ارزشتر است اما اگر مبارزه در المپیک هم بشود که چه بهتر.
MMA را دوست ندارم؛ دعوای خیابانی است
من MMA را دوست ندارم، چون سلاح بیشتری داری و این مسابقات شبیه دعوای خیابانی است. اما بوکس یک مسابقه است و فایت نیست. یک بازی است. من از این بازی فکری خوشم آمده و از لحاظ بدنی، خودم را به سطح تاپ دنیا میرسانم. اما این مسابقهای که بین دو آدم در دو جهان مختلف که هر کسی از خودش یک قهرمان ساخته را دوست دارم تا دعوا کردن.
مبارزهای که در ترکیه لغو شد
مبارزه ام را کنسل کردم. در واقع از نظر مالی به توافق نرسیدیم با سازمان برگزار کننده. زمانی هست که سازمان بزرگی پیشنهاد مبارزه با بوکسور بزرگی را می دهد و آنجا می توانی قید قرارداد مالی را بزنی، اما وقتی تو ریتینگ خودت را داری، پس می توانی از نظر مالی هم چانه بزنی. من هم بابت مبارزه ام پول خواستم که آن سازمان گفت، اسپانسرش سرمایه زیادی ندارد و نمی تواند پولی بدهد، من هم قبول نکردم بروم. هرچند یکسری از بوکسورها و حتی مربی خودم، بدون پول مبارزه می کنند. اما من که تا حالا صبر کرده ام و امیدوارم خدا در بزرگتری را به رویم باز کند. من فعلا مثل شیر بیشه زار در لحظه مکث شکار خوب هستم تا یک پله بالاتر بروم.
دندهام در تمرین شکست!
واقعیت این است که دنده ام در تمرین شکسته است. وقتی بوکس کار می کنی آسیب می بینی. نمی شود دوچرخه سوار باشی و نیفتی. عکس از دنده ام انداختم، دکتر گفت ضربه خورده و فعلا باید یکی، دو هفته ای استراحت کنی، اما من هوگوی تکواندو می بندم تا شدت ضربه را بگیرد و تمرین مبارزه سبک انجام می دهم . البته حالا بهتر است و تا سه، ۴ روز دیگر بدون هوگو می توانم مثل قبل تمرین کنم. من فعلا تا جایی که قدرت دارم، ادامه می دهم. همه تلاشم این است تا به خواسته ام برسم .البته نرسم هم ایراد ندارد، چون این مدت من درسهای بزرگی گرفته ام که برای ادامه زندگی برایم پیش زمینه قوی باشد، حالا می دانم هرکاری بخواهم انجام می دهم. پاداش هم خیلی مهم نیست، درسها مهم است. قدرتی که در زندگی وهر سنی به کارت می آید.
- 11
- 1