شنبه ۰۳ شهریور ۱۴۰۳
۱۷:۰۶ - ۰۵ بهمن ۱۳۹۵ کد خبر: ۹۵۱۱۰۰۴۰۴
چهره ها در سینما و تلویزیون

 سحر زکریا و طعم خوش نوچوفسکو!

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,سحر زکریا
با سریال «پاورچین» اولین تجربه طنزش را پشت سر گذاشت؛ سریالی به کارگردانی مهران مدیری که در زمان خودش خیلی محبوب شود و در همان تجربه به عنوان بازیگر نقش مقابل مدیری جلوی دوربین رفت.

هفته نامه همشهری، با سریال «پاورچین» اولین تجربه طنزش را پشت سر گذاشت؛ سریالی به کارگردانی مهران مدیری که در زمان خودش خیلی محبوب شود و در همان تجربه به عنوان بازیگر نقش مقابل مدیری جلوی دوربین رفت.

 

سحر زکریا بارها در مصاحبه هایش گفته علاقه ای به کار طنز نداشته اما «قسمت» پایش را به حضور در چنین کارهایی و البته همکاری با مدیری باز کرده. زکریا در سریال پاورچین در نقش مهتاب همسر مدیری که شاعر بود بازی کرد، البته که خیلی ها او را با نام یاسمنگولا (شخصیت خیالی شعرهای او) به خاطرمی آورند.

 

او پس از پاورچین هم تجربه همکاری های دیگری با مدیری داشت که «در حاشیه» آخرین آن ها بود. به بهانه پخش دوباره سریال پاورچین با سحر زکریا که در خیلی از کارها مهران مدیری به عنوان بازیگر نقش مقابل این کارگردان حضور داشته، درباره تجربه همکاری با این کارگردان گپ زدیم.

  

پاورچین الان چند هفته ای است که از شبکه پنج در حال پخش است، اگر اشتباه نکنم، اولین کار کمدی ات بود؟ 

یادم می آید پاورچین یکی از کارهایی بود که ساعت پخش اش خیابان ها کمترین ترافیک ممکن را داشت و همه از این کار به عنوان یک سریال خیابان خلوت کن نام می بردند. پاورچین آن موقع خیلی گرفته بود و حتی الان هم که برای چندمین بار پخش می شود، مخاطب دارد، همین الان هم که مردم من را در خیابان می بینند، می گویند ما پاورچین را نگاه می کنیم. این اتفاق در حالی می افتد که اگر اشتباه نکنم، پیش از این هم سریال از شبکه آی فیلم و شبکه نسیم نیز پخش شده بود.

 

جالب است عده ای به من می گویند ما سی دی های سریال را داریم و آن را نگاه می کنیم. به نظرم سال هاست سریال هایی از این دست دیگر در تلویزیون ساخته نمی شوند و جای خالی شان واقعا احساس می شود، البته من قبل از این که در این سریال بازی کنم، دوست نداشتم وارد کار کمدی شوم اما خوشحالم که این تجربه برایم بسیار خاطره انگیز باشد.

 

چرا دوست نداشتی کمدی کارکنی؟ 

دلیل زیاد داشت اما مهم ترینش این بود که در بیشتر کارهای کمدی خانم ها در حاشیه قرار دارند و دستشان برای کار کردن باز نیست، البته بعد از پاورچین و بیشتر در شبکه نمایش خانگی این محدودیت ها کمی کم رنگ تر شد اما آفت جدید این بود که همه می خواستند از فرمول های جواب پس داده استفاده کنند و همین بازیگرها و موضوعات را به سمت کلیشه شدن و تکرار برد. به هر حال تکرار یک چیز تا دو سه بار قشنگ است و بعد از آن دیگر خسته کننده می شود. خودم اگر قرار باشد حضورم در کار کمدی تداوم داشته باشد، باید راهکاری پیدا کنم که جذابیت کار حفظ شود تا بازی ام برای مردم تازگی و قشنگی داشته باشد.

 

تو در بیشتر کارهای مهران مدیری حضور داشتی و در خیلی از آن ها به عنوان پارتنر او در کنارش بازی می کردی. جدا از کارگردانی ویژگی او به عنوان بازیگر نقش مقابل چیست؟ 

پاورچین اولین کا رکمدی ام بود، البته قبل از آن «قطار ابدی» را هم کار کرده بودم اما آن سریال به دلیل اپیزودیک بودن و فضای فانتزی اش ویژگی های متفاوتی نسبت به پاورچین داشت. بارها گفتم که من خیلی اتفاقی وارد کار طنز شدم و هیچ وقت فکرنمی کردم بخواهم وارد این ژانر شوم، چون نه کار طنز را دوست داشتم و نه با روحیه ام سازگار بود.

 

اوایل هم خیلی می ترسیدم، چون بچه هایی که در این سریال ها حضور داشتند، هر کدام چندین سال در این حوزه کار کرده بودند و بداهه را می شناختند و ویژگی های این سبک کارها برایشان ملموس تر بود اما من از فضای کارهای جدی که متن آماده داشتیم، به دنیای کمدی آمده بودم و خیلی چیزها برایم تازگی داشت. اما تنها کسی که هم به عنوان کارگردان و هم بازیگر نقش مقابل به من کمک زیادی کرد، خود آقای مدیری بود.

 

یادم می آید همان موقع سر پاورچین چند بار به ایشان گفتم من فکر می کنم از عهده این کار بر نمی آیم و از آن جا که ایشان خودشان در این کار استاد هستند، همیشه به من دلگرمی می دادند و مصر بودند که می توانی و کار خوبی می شود، البته من نمی دانم تا چه اندازه موفق بودم اما اگر هم اتفاق خوبی افتاده، به خاطر اعتماد به نفس و دلگرمی هایی بود که خود آقای مدیری سر صحنه به من می دادند. آقای مدیری از آن دسته کارگردان هایی است که سر کار اجازه می دهد بازیگرانش نظرات و ایده هایشان را مطرح کنند.

 

اتفاقا فکر می کنم تصور عموم و کسانی که از بیرون کار را می بینید این است که مدیری کارگردان خودرایی است... 

نه، واقعا این طور نیست. در پاورچین ایشان وقتی به عنوان بازیگر نقش مقابل در کنار من قرار می گرفتند، خیلی راهنمایی ام می کردند. من چیزی از کمدی نمی دانستم ولی ایشان خیلی کمک کردند و وقتی در کارهای  بعدی مثل «قهوه تلخ» دوباره به من پیشنهاد بازی دادند با خیال راحت تر کار را قبول کردم.

 

یادم می آید سر قهوه تلخ سر نقش من و جزییاتش با هم تبادل نظر می کردیم و ایشان خیلی از پیشنهادهایم را می پذیرفتند. من در کارهای زیادی با مهران مدیری همکاری کردم و از طرف دیگر تجربه همکاری با کارگردان های دیگر، چه در سینما و چه در تلویزیون را هم داشتم اما واقعا راحتی و آرامشی که در کار با مهران مدیری وجود دارد در هیچ کدام از کارهای دیگر به آن اندازه ندیدم و به نظرم این هم یکی دیگر از ویژگی های خوب کارهای مدیری است.

 

برای بازیگران سریال های مهران مدیری، مخصوصا بازیگران نقش مقابل او در زمان پخش سریال اتفاق خوبی می افتد و آن ها تا مرز ستاره شدن در آن کار پیش می روند اما این اتفاق ادامه دار نیست و بعد از اتمام آن کار بازیگرها دیگر آن طور که باید مثل قبل دیده نمی شوند، به نظرتان دلیل این اتفاق چیست؟ 

دیگران نمی دانم اما تجربه خود من این است که چون ما در سینما و تلویزیونمان بعضا استانداردهای غلطی داریم که در هیچ جای دنیا هم پذیرفته شده نیست، این افتاق می افتد. شما بازیگرهای هالیوودی را می بینید که هم کار طنز و کمدی می کنند و هم جدی اما اتفاقی که در مملکت ما می افتد به این شکل نیست، البته در سال های اخیر چند بازیگر مرد توانستند هم در عرصه طنز کار کنند و هم جدی اما واقعا تاپیش از این شرایط این گونه نبود و بازیگرها به ژانری خاص محدود می شدند؛ یعنی بچه هایی که کار کمدی می کردند، مجبور بودند فقط در همین ژانر ادامه دهند اما سوال این جاست که مگر در طول سال چند کار کمدی خوب ساخته می شود که آن بازیگر بخواهد در آن بازی کند و اساسا چرا باید این گونه باشد؛ مثلا من خودم همیشه دوست داشتم اگر قرار است در کار طنز بازی کنم با مهران مدیری باشد و آبرویم نرود.

 

به همین خاطر خیلی از کارهایی را که بعد از پاورچین به من پیشنهاد شد و اغلب هم طنز بودند، دوست نداشتم بپذیرم. به همین خاطر چند سال کار نکردم. من حتی به این خاطر که فقط محدود به این ژانر نشوم، چند تا از کارهای آقای مدیری را که ایشان لطف کردند و به من پیشنهاد دادند رد کردم، چون می خواستم از فضای طنز بیرون بیایم.

 

راستی یاسمنگولا از کجا آمد و کلا برای کدامیک از نویسنده ها بود؟ 

این شخصیت از ابتدادر فیلمنامه وجود نداشت، چون اساس در این سبک کارها فیلمنامه ای از قبل نوشته شده و متن همان موقع به دست بازیگران یم رسد. این شخصیت خیالی هم از ابتدا و جود نداشت و در طول کار کم کم به این نتیجه رسیدند که مهتاب به شعر علاقه مند باشد و شعرهایش هم شعرهایی پیش پا افتاده است. شخصیت خیالی ای که مهتاب برایش شعر می گوید هم اسمش شد یاسمنگولا و این قضیه دیگر به موضوعی ثابت در فیلمنامه و قصه تبدیل شد.

  

چطور به اسمش رسیدید؟ 

سریال پاورچین برای ۱۲- ۱۰ سال پیش است و همه چیز آن قدر پررنگ در ذهنم نمانده. فقط یادم می آید یاسمنگولا را خیلی جدی می گرفتیم و همین جدی بودنش بود که طنزش می کرد. درواقع شعرهایی به این هجوی و بیخودی به خاطر جدی بودن یاسمنگولا موقعیت کمدی ایجاد می کرد.

 

همین جدی گرفتن هم باعث شده بود که موقعیت ها کمدی از کار دربیاید. 

بله دقیقا، روزهای اول خیلی خنده دار بود و هر شعری هم سروده می شد، برایمان جالب بود اما باز م همه طنز بودن آن به خاطر جدی بودن مهتاب بود و این که این قدر یاسمنگولا برایش واقعی و مهم بود. بعضی وقت ها بچه ها می گفتند شعرهای یاسمنگولا را آنقدر جدی می خوانی که انگار اشعار حافظ است. این شخصیت و شاعر بودن مهتاب آن قدر برایش جدی بود که هیچ کس حق نداشت درباره اش حرف بزند و همین بار کمدی این شخصیت را به دوش می کشید. خیلی اوقات هم اتفاق هایی می افتاد که بچه ها واقعا نمی توانستند جلوی خنده شان را بگیرند.

 

اسم یاسمنگولا برای خود پیمان قاسم خانی نبود؟ 

راستش هیچ فکری از قبل پشت این اسم و شخصیت خیالی نبود. فکر کنم یک دفعه به ذهن بچه ها رسید و بعد هم ادامه اش دادند. گاهی اوقات بچه های نویسنده می گفتند سحر خودت یک شعر برای یاسمنگولا آماده کن و بگو و من خودم متنی را جور می کردم و تبدیل به شعر می شد ولی این که اسمش از کجا آمد، واقعا یادم نیست، چون همان طور که گفتم؛ چند سال از سریال گذشته.

 

دلت برای یاسمنگولا تنگ نمی شود؟ 

این سریال اولین کار جدی من در فضای طنز بود و همه چیزی برایم تازگی داشت. چندماه درگیر بازی در این سریال بودم و شاید به یاسمنگولا هم عادت کرده بودم. از طرف دیگر، فضای کار آن قدر برایم دوست داشتنی و شیرین بود که تا چندوقت خاطرات این سریال و حتی سامنگولا در ذهنم مانده بود. خیلی از مخاطبان هنوز هم بعداز چند سال شخصیت مهتاب را با یاسمنگولا به خاطر می آورند و این برایم جالب است.

 

بعد از چند قسمت چندین شخصیت جدید هم با پاورچین اضافه شدند که دوتایشان خانم بودند. اضافه شدن این شخصیت ها باعث شد شما در حاشیه قرار بگیرید یا حضورتان مثل قبل پررنگ بود؟ 

بله، چند کاراکتر به کار اضافه شد، من و آقای مدیری و محمدرضا هدایتی از ابتدا شخصیت های ثابت سریال بودیم اما به این نتیجه رسیدیم داستان آن طور که باید و شاید نمی چرخد و به همین خاطر تصمیم بر این شد که بازیگرهای جدید به کار اضافه شوند.

 

از آن جا به بعد سیامک انصاری، جواد رضویان، شقایق دهقان و سحر ولدبیگی هم به کار پیوستند اما از آن جا که من پارتنر آقای مدیری بودم و از طرف دیگر، چون از ابتدای سریال هم حضور داشتم، باعث شد جایگاهم را همچنان پیش مخاطبان داشته باشم. ضمن این که مدل شخصیت پردازی مهتاب و تیپی که من برای او گرفته بودم با دو شخصیت دیگر خانم سریال فرق می کرد و شاید همین قضیه باعث شده بود او همچنان پیش مخاطب محبوب بماند.

 

 

  • 11
  • 4
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

چکیده بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید

نام کامل: هیثم بن طارق آل سعید

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

یاشار سلطانیبیوگرافی یاشار سلطانی

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

زندگینامه امامزاده صالح

باورها و اعتقادات مذهبی، نقشی پررنگ در شکل گیری فرهنگ و هویت ایرانیان داشته است. احترام به سادات و نوادگان پیامبر اکرم (ص) از جمله این باورهاست. از این رو، در طول تاریخ ایران، امامزادگان همواره به عنوان واسطه های فیض الهی و امامان معصوم (ع) مورد توجه مردم قرار داشته اند. آرامگاه این بزرگواران، به اماکن زیارتی تبدیل شده و مردم برای طلب حاجت، شفا و دفع بلا به آنها توسل می جویند.

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

چکیده بیوگرافی نیلوفر اردلان

نام کامل: نیلوفر اردلان

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ

نام کامل: حمیدرضا آذرنگ

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش