به گزارش تماشاگران امروز جشنواره فیلم فجر، پر بود از دعوا و هیاهو. بهروز افخمی با برنامه «هفت» و فریدون جیرانی، علی معلم و گروهی دیگر از چهرههای سرشناس سینمایی با انتقادهایشان از توزیع جوایز، انتقادهایی ساختاری به این جشن وارد کردند.
در پایان این جشن سینمایی كه البته نقاط منفیاش خیلی به چشم میآمد، به سراغ یكی از ستارههای سینمای ایران رفتیم كه تقریباً همه فیلمها را از برج میلاد به تماشا نشسته است. سعید راد كه هم (بعد از انقلاب) تندیس بهترین هنرپیشه فیلم فجر را دارد و هم در جشنواره سپاس (قبل از انقلاب) بهترین هنرپیشه نقش اول مرد شده است، این رخداد خبرساز سینمایی را برایمان تحلیل كرده است.
شما در خیلی از ادوار جشنوارهها فیلم داشتهاید. از جشنواره سپاس تا جشنواره فجر جایزه بردهاید. در این جشنواره هم تقریباً تمام فیلمها را از كاخ جشنواره دیدهاید، میخواستیم نظرتان را درباره هیاهو و حاشیههای این چندروزه بپرسیم.
ببینید همیشه نگاه من به جشنواره فجر كه خودم هم از آن سیمرغ بردهام، این بوده كه نمیشود همه را راضی كند و به همه جایزه بدهد. حتی در اسكار هم همیشه انتخابهای هیأتهای داوران حرف و حدیث داشته، شدید هم داشته. در برلین و كن یا ونیز هم این بحثها هست. با حجم فیلمهایی كه امسال بود، واقعاً انتخاب و داوری سخت میشد. فستیوال از زمان آغاز تا پایانش، شوری ایجاد كرد و این خیلی خوب است.
صنعت سینمای ملی ایران نیاز به این جشنواره دارد. هجوم این كارگردانان فیلماولی مراسم را گرم كرده بود. من فكر میكنم هیأت داوران خیلی معتبری برای جشنواره امسال داشتیم. اینها از بزرگان سینما هستند. خیلی وجاهت دارند. ولی خاصیت جشنواره این است كه همیشه گروهی معترض میشوند. خود من هم به ۲۰ درصد این جوایز معترضام. معترض كه نه، ولی تعدادی از افرادی كه انتخاب نشدند یا جایزه نبردند، مثلاً برایم شاید...
شوكهكننده بود؟
نه بابا، اتفاقاً من با این كلمه شوكهكننده مشكل دارم! شوكه شدم یعنی چی؟ امسال یكی نگرفته، یكی دیگر از همكارانش گرفته است. شوكه شدن ندارد كه. الان بازیگران و كارگردانان خیلی خوبی داریم. شاید سال قبل من نظرم درباره جوایز چیز دیگری بود، اما امسال باید بپذیریم كه خیلی چیزها و سلیقهها سریع دارد عوض میشود. این جشنواره، خیلی خوب برگزار شد. من میگویم اگر نگاه نقادانه بكنیم، نباید یك طرفه ببینیم. به نظرم آنهایی كه سیمرغ بردند و نگرفتن جایزهشان جنجال شده، خیلی فرق زیادی با اینهایی كه سیمرغ بردند نداشتند.
اینهایی كه جایزه بردند هم بیشترشان مستحق این جوایز و تشویق بودند. من به دوستانم كه از جشنوارههای خارجی درجه دوم جایزه میبرند، به شوخی میگویم، چند تایی جایزه هم دم در گذاشتند، میگویند ببرید، زیاد آمده است! ولی واقعاً جشنواره فیلم فجر ما وجاهت دارد و همیشه خوب بوده و ارزش داشته، دلیلی ندارد خودمان شأن آن را پایین بیاوریم. حالا امسال كمی نقدهایش بیشتر بوده است. ولی نباید این شیرینیاش را خراب كنیم.
بخشی از این نقدها شاید حاصل توصیفی بود كه آقای افخمی درباره هیأت داوران و زندگی آنها خارج از ایران داشتند. نظرتان در این مورد چیست؟
والله من نمیخواهم وارد این بحث شوم، چون فكر میكنم ما در بدنه سینمای ایران، نباید سیاست را وارد تحلیلهای سینماییمان كنیم.
ولی این گفته آقای افخمی خیلی خبرساز شد؛ تقریباً تمام انتخابها را تحتالشعاع قرار داد.
ببین، اول من هم باید مثل آقای سیروس الوند از بهروز افخمی عزیز تشكر كنم كه واقعاً با برنامه هفت توانست سینما را به خانههای مردم ببرد. بسیاری از این بازتابها نشان میدهد كه این برنامه دوباره مخاطب گرفته است و اثرگذار شده. من همیشه به آقای افخمی گفتم، او یك فیلمساز عالی است. شوكران، سن پطرزبورگ و بقیه را دیدهام، میگویم جای ایشان در فستیوال فجر خالی است. متأسفانه ایشان خودشان را وارد وادیای كرده كه از تخصص فیلمسازی دورشان كرده است. من باید برای بهروز افخمی در حالیكه میرود بالای سن، سیمرغ ببرد، كف بزنم، وگرنه این كارهای نقد و برنامهسازی و این چیزها مسائل حاشیهای در تواناییهای حرفهای اوست. راستش از نظر من اجرای هفت برای ایشان كوچك است.
خیلیها میگویند هیأت داوران در تقسیم جوایز خواسته همه را راضی نگه دارد.
مثلا؟
مثلاً دو سیمرغ برای نقش اول زن یا سیمرغ من در آوردی برای استعداد درخشان كه به خانم قیدی، كارگردان ویلاییها دادند!
ببینید من یكی از طرفداران ویلاییها هستم. از این سینماهای بیگ پروداكشن خیلی لذت میبرم. از این فیلمهایی كه آپارتمانی نیستند. به نظرم این خانم فیلم خوبی ساخته و شایسته تقدیر بود. مثلاً خود من غیر از بازی خوب علی مصفا و مینا ساداتی در نقش همسرش، اصلاً از فیلم تابستان داغ خوشم نیامد. راستش نمیخواهم از واژه تلخ استفاده كنم، اما این فیلمهای غموارانه كه هیچ تراژدی و سینمایی در داستانش ندارد و آخرش دو نفر دستشان را میگیرند و میروند دنبال زندگیشان، درام قصهای ایجاد نمیكند كه! پس سینما چه میشود؟ قصه كجا میرود؟
یكی از انتقادها به جشنواره امسال همین تلخ بودن فیلمهاست.
من نمیخواهم بگویم تلخ، ولی ۳۰ یا ۴۰ درصد از فیلمها نوعی غمبارگی در تمشان داشتند، درحالی كه مردم ایران نیاز به شادی دارند. خیلی ظرفیتهای خوبی برای ساخت فیلمهای شاد داریم.
من در بعضی موارد با نظر هیأت انتخاب موافق نبودم، مثلاً جای مسعود كیمیایی و فیلمش را در این اهدای جوایز خالی دیدم. من قاتل اهلی را یك فیلم حرفهای دیدم. خیلی از بازیهای این فیلم میتوانست برنده جایزه باشد. مثلاً بازی آقای پرستویی، امیر جدیدی و حتی پولاد و پگاه آهنگرانی میتوانست لایق بردن جایزه باشد، چون این بچهها استاد بالای سرشان بوده. ولی در بسیاری موارد دیگر، با نظر هیأت انتخاب موافق بودم؛ مثلاً در مورد جایزه یك بازیگر فوقالعاده حرفهای مثل لیلا حاتمی با آن چهره خاصشان در رگ خواب آقای نعمتالله، چون ایشان برخلاف میمیكاش توانست رلش را عالی بازی كند.
چند تا سیمرغ هم بود كه نرسیدنشان به بعضی بازیگران، سر و صدا كرد...
ببینید من یك بازی از یك آقای جوانی دیدم در فیلم انزوا. فوقالعاده بود. ولی اصلاً كاندیدا نشد اگر اشتباه نكنم. خب این دیگر نظر داوران است و با ما كه بیرون هستیم، تفاوت دارد.
هادی حجازیفر چطور؟ برای بازی در نقش مكمل در ماجرای نیمروز؟
ایشان بازیگر خوبی هستند كه زبان بدنشان عالی است. ولی من در همان فیلم، بازی احمد مهرانفر را بیشتر پسندیدم. او خیلی تكنیكال بازی كرد.
پس معتقدید كه جایزه سیمرغ نوید محمدزاده، حقاش بوده است.
من بازی نوید را خیلی پسندیدم ولی بازیهای خوب دیگری هم بود.
خیلیها هم گفتند فقط همان بازی رودرروی آذرنگ و جدیدی در قاتل اهلی آنقدر خوب بود كه میتوانستند سیمرغ را ببرند.
من كه در هیأت داوران نیستم، ولی اگر بودم، احتمالاً این دو نفر كاندیدا میشدند، اما نگاه این هیأت داوران این دوره مهم است. تمام زیبایی جشنوارهها به همین تفاوت نگاهها در هیأتهای مختلف داوران است. مثلاً من بازی محسن تنابنده را در فراری خیلی دوست داشتم یا امیر آقایی در بدون تاریخ، بدون امضا خیلی حرفهای بازی كرده بود. هر دو حرفهای بازی كردند، اما اگر من قرار بود جایزه بدهم، برایم بازیهای فیلم قاتل اهلی در اولویت قرار میگرفت. راستش آقایان در این دوره جشنواره بازیهای خوبی داشتند.
درباره سیمرغهای نقش اول زن چطور؟
راستش من این كار را نپسندیدم. جایزه فقط برای یك نفر است! من میگویم یا باید خانم زارعی میبرد یا خانم حاتمی، ولی این دیگر نظر هیأت داوران بوده است.
اما آنها الان زیر فشارند برای انتخابهایشان.
من مطمئنم بهروزخان افخمی با تمام توان، همیشه دلسوخته سینما بوده و هست. من وقتی شوكرانش را دیدم، خودم كه از این واژه «شوكه شدن» گریزانم، واقعاً با دیدن چنین فیلمی در سینمای ایران شوكه شدم. من همیشه بازیگرم، تا ابد هم بازیگرم. من هم شاید نقد داشته باشم به این تعداد زیاد بازیگر در سینمای ایران كه خیلی هم بازیگر نیستند، اما وقتی بچههایی كه در این جمع خودشان را ثابت كردند مثل آقایی، تنابنده یا بچههای دیگر را میبینی، نمیتوانی توانایی هنریشان را نادیده بگیری. بهروز افخمی قطعاً به حق، نقد میكند ولی نمیتوان این بچهها را هم نادیده گرفت. نقد باید باشد، تأیید و تشویق هم باید باشد.
در جشنواره ۳۵ از دو پیشكسوت هم تجلیل شد. یكی ثریا قاسمی برای فیلم ویلاییها...
به هر حال خانم قاسمی حرفهای این كار است. دیگر بهتر از او برای این رلها نداریم. وقتی او باشد، دیگر دومی نداریم برای این نقشها. او در ویلاییها بینظیر بود و دستنیافتنی...
و علیرضا داودنژاد...
قدمت فیلمسازی داودنژاد به عمر بازیگری من است. من وقتی برای آقای نادری جلوی دوربین رفتم، ایشان داشت اولین فیلمش را میساخت. خب او تجربه یك عمر را نشان داد.
ممكن است كارش یك ضعفهایی هم داشته باشد، اما پختگی در فیلمش را میشد دید. او یك تحلیل اجتماعی در فیلمش داشت كه غمباره هم نشده بود. من همیشه اعتراض به این كلاسهای عشق بازیگری داشتم. به جوانهایی كه پول میدهند برای رؤیای معروف شدن و حسابی هم ضربه میخورند. راستش اینقدر گفتم كه دیگر گریپاژ كردم. داودنژاد یكی از این جوانهای عشق پولدار شدن و رسیدن به شهرت را خیلی خوب به تصویر كشیده بود. از این آدمها زیاد دور تا دورمان است. حالا به فیلم ورود نكنیم، بحثمان درباره كلیت جشنواره بود.
من واقعاً دوست دارم سال بعد افخمی فیلم بسازد یا در هیأت داوران باشد. من میگویم بیاییم جشنوارهمان را در حد بضاعت خودمان ببینیم. نخواهیم كارگردانهایمان فورد یا هیچكاك باشند. بگذارید بهقدر توان خودمان باشند. اینطوری نگاه كنیم میبینیم چه شاگردان خوبی برای استادهایشان هستند. جای بزرگانی مثل مهرجویی، تقوایی، حاتمیكیا یا درویش در جشنواره امسال خالی بود. اینها فیلمسازهای حرفهای بدنهاند كه خیلی دوستشان دارم.
من با فیلم اولیها خیلی كار كردم و حتی با یكی از این فیلم اولیها سیمرغ بردم. ولی باید سینمایی داشته باشیم كه برای همه اینها یعنی جدید و قدیمی حرمت قائل باشد. به داوریها احترام بگذاریم، سلایق را بپذیریم. بالاخره این حرفها كه مثلاً شوكه شدم یا فلان چیز را نفهمیدم و این دست حرفها را خیلی نباید مطرح كنیم. یك آدم حرفهای كه نباید شوكه شود، باید به هیأت داوران احترام بگذارد. اینكه هرچی ساختیم جایزه ببرد و اگر نبرد شوكه شویم كه كار درستی نیست. من برای همه برندگان جوایز دست زدم.
واقعاً كل حاضرین در سالن برای این برندهها حسابی كف زدند و این یعنی تأیید. نمیگویم آنهایی كه جایزه نبردند، حق نقد ندارند. چرا دارند، اما لطفاً شوكه نشوند. چون نباید زیباییهای سینما و فستیوالمان را نادیده بگیریم. سینمای ما دعوا زیاد كرده. یادتان كه نرفته سینما تماشاگرش را از دست داده بود و به تازگی دوباره به دست آورده، چرا باید دوباره خرابش كنیم؟ انتقاد به هیأت داوران همیشه بوده. ولی قرار نیست همه راضی باشند. نباید سینما را سیاسی كرد. همینی كه داریم میبینیم خوب است، لطفاً سیاسیاش نكنیم تا ضربه نخورد.
ولی این نقدها همیشه بوده، مثلاً خود شما هم سال قبل به جوایز جشنواره، نقدهایی داشتید.
بله، من هم به آقای نوید محمدزاده نقدی داشتم، اما امسال كه بازیهایش را دیدم و حرفهایش در لحظهای كه سیمرغاش را گرفت، شنیدم، به این نتیجه رسیدم كه باید این جوانها را باور كرد. او چقدر خوب بود. چقدر درست رفتار كرد، چقدر آرتیست بود. خیلی كامل و آرتیست بود. اینها آمدند، اصلاً شوخی نكنیم. او این بار جایزه مكمل گرفت، اما همان هیجان رل اول را داشت.
این كارش دارد به ما درس میدهد. ما هم یاد گرفتیم. ما از همین هیأت داوران كلی یاد گرفتیم. از دادگو و بزرگان دیگر یاد گرفتیم و به امروز رسیدیم. باید به انتخابهایشان ارج بگذاریم. راستش در این جشنواره دیدیم چهرههایی از آرای هیأت داوران شوكه شدند كه نباید شوكه بشوند. آقای رامبد جوان یك حرفهای است كه فیلم ستایش شده ورود آقایان ممنوع را ساخته. او كه نباید شوكه شود. یا مثلاً آقای جیرانی كه حالا خودش تاریخ سینمای ایران است و كارگردانی خوب.
البته من هم خفگی را خیلی نپسندیدم، چون فیلمهای سبك ایرانی را بیشتر دوست دارم، اما بالاخره این حرفهایها باید بیشتر سعه صدر داشته باشند. ببینید مثلاً آقای كیمیایی فیلمش نادیده گرفته شده، اما شوكه نشد و كوچكترین انتقادی نكرد. او میداند امسال سلیقهها این بوده. من وقتی فیلم كیمیایی را دیدم، در ذهنم چهار سیمرغ برایش كنار گذاشتم، اما نگاه داوران این بود و باید پذیرفت دیگر. باید ایستاد و برای برندهها كف زد. سال بعد هم خیلیهای دیگر جایزه میگیرند و اینهایی كه امسال جایزه گرفتهاند باید بایستند و برای برندگان جدید كف بزنند. بونوئل، كارگردان شهیر سینمای جهان، در دفتر كارش تابلویی دارد كه رویش نوشته: «هیچ چیزی كامل نیست.» این چیزی است كه باید همه به آن باور داشته باشیم.
- 16
- 5