پنجشنبه ۰۱ آذر ۱۴۰۳
۲۲:۲۸ - ۲۴ بهمن ۱۳۹۵ کد خبر: ۹۵۱۱۰۲۶۰۲
چهره ها در سینما و تلویزیون

نیکی کریمی:

یاد گرفتم دل نبندم

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,نیکی کریمی

نیکی کریمی در مقام بازیگر، فیلمساز و تهیه کننده همچنان راوی داستان های زنان این سرزمین است. نیکی کریمی برای سینمای ایران، هنوز ستاره ای بی جایگزین است که فرصت تجربه کردن را هرگز از دست نمی دهد.باران که بارید و خیابان های تهران در شامگاه یک روز سرد زمستانی اوایل بهمن قفل شد، قرارمان یک ساعت عقب افتاد. همین ۶۰ دقیقه باعث شد قرعه گفت و گو با ستاره سه دهه اخیر سینمای ایران به نام من بخورد. شنیده بودم خیلی حساس است و جایی خوانده بودم اگر بخت یارم نباشد، شاید حتی پروژه به سرانجام نرسد. وقتی به طبقه ۱۱ برجی در شمال غربی پایتخت رسیدم، با دقت و وسواس تمام پشت میز تدوین صدا کنار پرویز آبنار مشغول نظارت بر صداگذاری فیلم تازه اش بود.

 

بازیگر و تهیه کننده «آذر» با اینکه همچنان شمایل ستاره بودن خود را در تمام این سال ها حفظ کرده اما مثل همان سال های اول مشتاقانه نما به نمای فیلم را می بیند تا نخستین تجربه کارگردانی یک جوان تازه کار با بهترین کیفیت به جشنواره برسد. فرصت ۳۰ دقیقه ای ما کمی تمدید شد و همین ۴۰ دقیقه کافی بود تا تمام پیش فرض های من از برخوردهای احتمالی او دگرگون شود. با اینکه همان ابتدا گفت ممکن است به برخی پرسش ها پاسخ ندهد، این اتفاق فقط یک بار افتاد که آن هم برای هر دو طرف قابل پیش بینی بود. نیکی کریمی برای سینمای ایران، هنوز ستاره ای بی جایگزین است که فرصت تجربه کردن را هرگز از دست نمی دهد.

 

شما از نخستین ستاره های بازیگری سینمای ایران هستید که برای داوری به جشنواره های خارجی رفتید. هنوز هم با سینمای جهان ارتباط دارید؟

بله. درواقع می توانم بگویم سینمای جهان مثل همین جا یک خانواده است. تقریبا روسای خیلی از جشنواره های مختلف را می شناسم. برنامه ریزها را می شناسم. سال پیش غیر از جشنواره هایی که با «شیفت شب» رفتیم، دو سه تا داوری بین المللی هم داشتم که الان دقیقا یادم نمی آید کجا ولی رفته بودم.

 

در این رفت و آمدها، هرگز به شما پیشنهاد بازیگری یا فیلم ساختن خارج از ایران شده است؟

بله. فیلم «سارا» که برای اولین بار رفته بود، من پیشنهاد بازی داشتم تا همین الان؛ هم از فیلمسازان مهم، هم فیلمسازانی که در جنشواره ها دیدم کار اول و دوم شان بود. همین سال پیش هم که لس آنجلس بودم، باز پیشنهاد کار داشتم در یکی از سریال های خیلی معروف که در حال حاضر همه دارند می بینند. به این علت قبول نکردم که به هر حال شاید با آن قوانین ما جور در نمی آید و من هم نمی خواهم به گونه ای بشود که نتوانم به ایران برگردم. انجام دادن این کار برای من نمی ارزد.

 

وسوسه نشدید فیلم هم بسازید؟

البته وسوسه ای نیست. واقعا دلم می خواهد فیلم بسازم. اتفاقا یک فیلمنامه با کامبوزیا پرتوی نوشتیم درباره یک خانواده مهاجر در لندن که یک بخشی از سرمایه اش را هم جور کردیم ولی بعد دیدیم سرمایه زیاد نیاز دارد.

 

این اواخر بود؟

نه. پنج شش سال پیش بود. من جشنواره برلین که داور بودم، آنجا یکی از داورها تهیه کننده بود و او به من پیشنهاد داد. خودش هم رفت دنبالش و یک بخشی از سرمایه را توانست جور کند. سرمایه خیلی مهم است؛ مهم ترین اصل است برای ساختن فیلم به ویژه خارج از ایران.

 

چند سال است از حوزه بازیگری و کارگردانی وارد حوزه تهیه کنندگی هم شده اید. با فیلم خودتان شروع کردید و امسال «آذر» را در جشنواره دارید. دوست دارم بدانم وقتی فیلمنامه را می خوانید، این خانم کریمی بازیگر است که متن را می خواند، کارگردان یا تهیه کننده؟

(می خندد) هر سه.

 

 

واقعا کدام برایتان در اولویت است؟

هر سه. همه کارهایی که انجام می دهم. من ترجمه می کنم. می نویسم. عکاسم و همه این کارها را در کنار هم انجام می دهم.

 

و بعد به همه آنها هم می رسید؟

بله. به خاطر اینکه اینها همه به هم مرتبط است. اینها یکسری شاخه های هنری است و همه شان هم زیرمجموعه سینماست و به هم ارتباط دارد. چند وقت پیش درباره یکی از آدم های معروف سینما می خواندم که گفته بود من مددکار اجتماعی هستم که کار سینما هم می کنم. این جمله به نظرم خیلی جالب آمد. سال پیش بعد از جشنواره فجر که سال جدید سینمایی شروع می شود، به این فکر می کردم که یک فیلم تاثیرگذار کار کنم با یک کارگردان فیلم اول. 

 

پس با تصمیم و ایده قبلی سراغ پروژه تازه رفتید؟

بله. تصمیم رگفتم. من از مدت ها پیش پیشنهادهای بازیگری را رد کردم تا وقت و توانم را بگذارم برای این فیلم. چون برای من تهیه کنندگی صرفا سرمایه گذاری و این جور چیزها نیست. برای من چیزی است فراتر از آنها و می خواستم فیلم واقعا ماندگار بشود. پس از تمام این وجوهی که شما گفتید، به قضیه نگاه کردم. 

 

و «آذر» آن ویژگی هایی را که شما گفتید، دارد؟

نهایت سعی مان را کردیم که این اتفاق بیفتد.

 

می خواهید درباره مضمون فیلم هم به مخاطبان ما بگویید.

«آذر» فیلمی است درباره حقوق زنان و اینکه در جامعه ای که اگر پیش بیاید همه تلاش می کنند حق زنان پایمال شود و چاره ای دیگر وجود ندارد، یک زن مقابل این قضیه می ایستد. فیلم در حقیقت درباره ارزش های اخلاقی است؛ درباره عزت نفس یک زن. این ته مایه فیلم است که من خیلی دوست دارم.

 

در راستای دغدغه هایی که شما در فیلم های خودتان دنبال کرده اید.

بله.

 

می دانم کتاب باز هستید و در صفحه اینستاگرام تان گاهی کتاب معرفی می کنید حتی شده با گذاشتن عکس جلد. فیلم باز هم هستید؟

خیلی

 

پس چرا در اینستاگرام فیلم معرفی نمی کنید؟

(می خندد) راست می گویید... حرف خیلی خوبی بود. از این به بعد توجه می کنم! نمی دانم... کتاب یک اتفاق کامل تر به نظر می آید انگار. اصلا ادبیات. آدم می تواند انفرادی با آن برخورد کند. یعنی شما یک کتاب را می خوانید و می پسندید ولی فیلم ممکن است از یک بازی خوشتان نیاید یا از فیلمبرداری. عوامل زیادی هست که یک فیلم را کامل می کند. بعد هم اینکه فیلم هایی که در ایران می آید، آدم نمی داند شاید نتواند مثل یک کتاب با آن برخورد کند.

 

سریال های روز جهان را پیگیری می کنید؟

بعضی ها را بله. گیم آف ترونز (بازی تاج و تخت) آن چیزی که درباره وایت هاوس بود... هاوس آف کاردز (خانه پوشالی) البته این طور نیست که تمام وقت خودم را صرف دیدن سریال ها بکنم. سریال هایی که دوست داشته باشم.

 

سری هم بزنیم به فضای مجازی. بیش از دو میلیون نفر دنبال کننده در صفحه اینستاگران دارید. حضور در فضای مجازی خیلی وقت تان را می گیرد؟ خیلی وقت می گذارید برای این کار؟

نه. کلا سعی می کنم در زندگی به این صورت باشد که معتاد به چیزی نشوم. این وابستگی را بدم می آید و اینکه خودم را برای یکسری مسائل دیسیپلین می کنم. مثل همین اینترنت. سعی می کنم حتی سر صحنه هم یک زمان مشخص برایش بگذارم. حالا می تواند یک بار بعد از گریم باشد، یک بار وقت ناهار باشد و این طور. زمانی هم که خانه هستم، سعی می کنم حواسم باشد به کتاب و چیزهای دیگر و گاهی هم به اینترنت سری بزنم.

 

به مخاطبان و هواداران خودتان چطور؟ به آنها هم توجه می کنید؟ بالاخره برای شما هزاران پیام ممکن است در طول روز بیاید. شده سر بزنید به این پیام ها، یکی دو تا را بخوانید یا حتی پاسخ بدهید؟

بله، شده. یک دلیل که دائم این کار را نمی کنم این است که متاسفانه ما هنوز فرهنگ دنیای مجازی و این جور چیزها را نداریم. همان طور که خیلی از بچه های بازیگر ودرعرصه های دیگر هم نوشتند و خیلی ها صفحه هایشان را بستند، متاسفانه این فرهنگ اصلا وجود ندارد.

 

مردم این صفحه ها را فضایی می بینند برای عنوان کردن مشکلات، تبلیغات و حتی جایی که بخواهند عقده هایشان را خالی کنند. خیلی آدم متاسف می شود. حالا من می بینیم عده ای هم چیزهای خوب می نویسند و پیام های خوب می گذارند ولی در مجموع اینکه بخواهم وقت بگذارم برای این کار، جالب نمی دانم. بنابراین ممکن است ماهی یک بار بروم نگاه کنم ببینم پیام ها چیست اما چون می دانم پیام های خاصی نیست یا حرفی خاص برای زدن وجود ندارد، دلیلی نمی بینم که زیاد وقت بگذارم.

 

یک مدت سراغ فوتبال رفتید. می توانم بپرسم چرا؟

من آن موقع فیلم «سوت پایان» را کار کردم و فیلم که تمام شد، با دوستانم فکر می کردیم پروژه بعدی مان چه باشد. بعد به این فکر افتادیم مستندی بسازیم درباره فوتبال که به آن علاقه داریم.

 

خودتان به فوتبال علاقه دارید؟

خیلی

 

بازی ها را دنبال می کنید؟

الان زیاد وقت نمی کنم و بیشتر سعی می کنم مثلا جام اروپا رسید به مراحل حساس، نگاه کنم. یا رئال و منچستر یونایتد را که دوست دارم، می بینم. چلسی و آرسنال را هم اگر من بیکار باشم و بازی باشد، حتما نگاه می کنم. 

 

نتایج را چطور؟ دنبال می کنید؟

نه. می شنوم که مثلا الان پرسپولیس دارد خراب می کند و استقلال خوب است یا برعکس! اینطوری در جریان قرار می گیرم.

 

با فوتبالیست ها خارج از فضای ساختن فیمل فوتبالی هم ارتباط دارید؟

اصلا.

 

مثلا با علی دایی؟

اتفاقا اصلا. ایشان را فکر می کنم یک بار رفتیم سر تمرین راه آهن و آنجا دیدم. برای تولید مستند «روزی روزگاری فوتبال» رفته بودیم. خارج از آن، نه!

 

با هیچ کدام از اهالی فوتبال؟

وقتی ما اولین مستند را درباره تمرین های تیم فوتبال سپاهان ساختیم، با محرم نویدکیا به خاطر اینکه خیلی کتابخوان بود آشنا شدم و با او مصاحبه گرفتیم. برایم خیلی جالب بود و خوشم آمد که یک آدم فوتبالی، اهل کتاب و ادبیات هم هست. 

 

غیر از فوتبال به چه ورزشی علاقه دارید؟

تنیس. وقت کنم بازی می کنم.

 

خبرهایش را هم پیگیری می کنید؟ می بینید؟

بازی ها را دنبال می کنم. مثلا می دانم الان در چه تورنمنتی مثلا تنیسور مورد علاقه ام راجر فدرر باخته یا نباخته یا الان در چه مرحله ای است.

 

واقعیت این است که فدرر تنیسور محبوب من هم هست. من در نوجوانی طرفدار پیت سمپراس بودم...

 

چه جالب! من هم همین طور!

 

در این تیم هایی که بازیگران سینما و تلویزیون تشکیل می دهند، هیچ وقت عضو نشدید؟

نه. فعلا نه. اگر بخواهم کار خیر هم بکنم، خودم می کنم. دنبال اینکه در یک تیم باشم و اینها، نه، نیستم.

 

گفتید که ادبیات را قوی تر و کامل تر از سینما و تئاتر و اینها می دانید. اولویت اول تان ادبیات است؟

من الان زندگی ام آمیخته است با سینما اما ادبیات چیزی است که هیچ روزی فراموش نمی شود. امکان ندارد روزی را بدون کتاب خواندن بگذرانم...

 

ولی ممکن است فیلم نبینید؟

ممکن است مثلا یک فیلم کامل نبینم در یک روز ولی کتاب را حتما می خوانم.

 

علاقه به ترجمه هم از همین دوست داشتن ادبیات آمد؟

بله.

 

از دوره کودکی و نوجوانی وجود داشت یا ناگهان احساس کردید دوست دارید چیزهایی را که می خوانید و می پسندید با دیگران به اشتراک بگذارید؟

دقیقا. حتما می دانید که از کودکی ترجمه می کردم و علاقه داشتم. بعد زندگینامه مارلون براندو را برای مجله «فیلم» ترجمه کردم و بعد هم کتاب «نزدیکی» پیش آمد و...

 

این کتاب ها چطور به دست شما می رسد؟ کسی معرفی می کند یا...؟

کتاب «نزدیکی» یا Intimacy حنیف قریشی را عباس کیارستمی برای من از لندن آورد و وقتی خواندم با خودم گفتم چطور کسی در ایران این نویسنده را هنوز نمی شناسد. یادم هست آقای کیارستمی هم به من گفت: «خیلی خوب است. مارلون براندو را که ترجمه کردی، این را هم ترجمه کن.» این شد که کار را شروع کردم و...

 

در سفرهای خارجی به کتابفروشی ها سر می زنید؟

حتما سر می زنم. اصلا یکی از علایق من است و حتما کتاب می خرم و همیشه با خودم می آورم. هم از نویسنده های مورد علاقه خودم هم نگاه می کنم ببینم فهرست کتاب های پرفروش در آن کتابفروشی هایی که من دوست دارم، مثلا فویلز (Foyles از بزرگ ترین کتابفروشی زنجیره ای بریتانیا) یا واترستن (Waterstones با ۲۷۵ شعبه در اروپا) چیست. کلا هم از آن کتابفروشی ها نیوزلتر (خبرنامه) می گیرم و می دانم چه کتاب هایی الان دارد نوشته می شود و آنهایی را که بخواهم با خودم می خرم و می آورم. یکی از علاقه هایم هم کتاب های روانشناسی است که خیلی می خوانم...

 

خودتان که سراغ این کتاب ها نرفته اید؟

برای ترجمه؟ نه. خیلی قطور است و سنگین (می خندد) ما هم که وقت نداریم. بیشتر تمرکز روی حنیف قریشی بود که بتوانم ادامه بدهم ترجمه کتاب هایش را و خواننده های ایرانی بیشتر او را بشناسند.

 

یک نکته را صادقانه اینجا اعتراف می کنم. وقتی قرار شد با شما گفت و گو کنیم، دوستان هشدار دادند که خانم نیکی کریمی بسیار حساس است و باید حتی روی انتخاب واژه ها دقت کنم. فکر می کنید چرا چنین جوی وجود دارد؟

 

من که بدم نمی آید! من اولا دوست خبرنگار و روزنمامه نگار خیلی زیاد دارم و اگر هم چنین جوی باشد، بدم نمی آید. شاید از این می آید که من حدود سه دهه است در این حرفه حضور دارم و یک عده می گویند آدمی است که خیلی سخت می گیرد. من از این حرف ها بدم نمی آید. مگر آدم باید راحت بگیرد؟ بله، حساس هستم و همیشه آن دیسیپلین را رعایت می کنم.

 

مدتی در کار عکاسی بودید و در یک دوره حضورتان بسیار هم پررنگ بود. چرا ناگهان متوقف شد؟

متوقف نشد. من اردیبهشت سال آینده نمایشگاه عکس دارم. ماجرا این است که باید محصولی وجود داشته باشد تا به نمایش درآید. چیزهایی مثل نقاشی و عکاسی که سالانه نیست. می دانید چه می گویم؟ بنابراین می بایست در کنار کارهای دیگرم، وقتی برای عکاسی کردن می داشتم.

 

مگر نقاشی هم می کنید؟

نه. منظورم این است هر کاری که نمایشگاه می خواهد، باید برآیند یکی دو سال کار باشد.

 

«آذر» که در جشنواره به نمایش درآمد. پروژه بعدی تان چیست؟

استراحت. پروژه من استراحت است! یک سال است هر روز درگیرم. تهیه کننده باشی، بازی هم بکنی و روی همه امور نظارت داشته باشی...

 

البته شما خودتان خواستید این همه مسئولیت بپذیرید!

 

منظورم این است که بعد از یک پروژه سنگین، آدم باید ببیند کار بعدی چه می خواهد باشد. من که خودم زمان های بین کارهایم بسیار کوتاه است. چون بلافاصله به نتیجه می رسم باید کاری انجام بدهم. الان واقعا می خواهم استراحت کنم.

 

البته ممکن است در همان روزهای اول استراحت چیزی ته ذهن تان را قلقلک بدهد و...

 

هیچ بعید نیست. یک فیلمنامه هست که با علی اصغری از سال پیش داریم روی آن کار می کنیم برای خودم ولی اینکه سال آینده بخواهم بسازم، هنوز واقعا نمی دانم. باید خستگی ام در برود و احساس کنم فیلمنامه به جای خوبی رسیده است.

 

اصرار دارید همیشه فیلمنامه های خودتان را بسازید؟

اتفاقا این را اصغری دارد براساس یکی از شاهکارهای ادبیات ایران می نویسد. هنوز به جایی که دقیقا بگوییم خوب است، نرسیده است.

 

در کتاب هایی که زیاد هم می خوانید، گزینه ای هست که احساس کنید باید بیاید روی پرده تا حق مطلب ادا شود؟

خیلی.

 

به عنوان یک سینماگر کتاب باز، فکر می کنید چرا اقتباس ادبی در سینمای ما جایگاه ندارد؟

این یکی از مصائب ماست. این همه ما تاریخچه زیبا داریم از اساطیر و افسانه ها، زندگی آرش کمانگیر، بابک خرمدین، خیلی ها هستند که ما می توانیم فیلمش را بسازیم. نه آنها را می سازیم، نه ادبیات معاصر خودمان. گاهی اواقت خارج که می روم، تلویزیون می بینم دائم از شکسپیر می گوید، از این شخصیت و آن شخصیت. اصلا یک بودجه گذاشته اند برای این کارها ولی ما این کار را نمی کنیم. من خیلی دلم می خواهد درباره ادبیات خودمان اصلا یک بودجه بگذارند و بگویند فیلمسازهایی که کارشان را بلدند، درباره اینها فیلم بسازند.

 

پروژه ای بوده که به هر دلیل نتوانسته باشید در آن کار کنید و بعد افسوس بخورید؟

خیلی بوده. من همیشه فکر می کنم این جور چیزها قسمت آن کسی بود که رفته کار کرده و من دیده ام مثلا بعد از آن فیلم موفق هم شده است.

 

با اینکه خیلی مایل به حضور در تلویزیون نبودید، در سال های اخیر در دو پروژه با جواد افشار و کمال تبریزی همکاری کردید. هرچند درباره «کیمیا» چندان اظهارنظر نکردید.

 

آخر یک نقش خیلی کوچک بود. من چه باید بگویم؟ نقشی نبود که خیلی فراز و نشیب داشته باشد. من این را همه جا گفته ام که من و حامد بهداد و رضا کیانیان تصمیم گرفتیم. یعنی این کار، نقش های کوچک به ما پیشنهادشد، بعد سه نفری تصمیم گرفتیم با هم برویم و کار کنیم.

 

«سرزمین کهن» چطور؟

من در ارمنستان داشتم در فیلم «خیابان های آرام» آقای تبریزی کار می کردم و همان جا ایشان به من گفت نقش اصلی سریال است با هم صحبت کردیم و و وقتی برگشتیم تهران، سر کار رفتم. همین چند روز پیش هم بازی من در «سرزمین کهن» تمام شد.

 

و راضی بودید؟

بله. خدا را شکر. خیلی خوب بود. کار با آقای تبریزی همیشه لذتبخش است.

 

از سرنوشت «خیابان های آرام» خبر دارید؟

فیلم که خیلی خوب است و خیلی متاسفام که این اتفاق برایش افتاد. سرنوشت آن را باید از تهیه کننده بپرسید.

 

 

 

 

bartarinha.ir
  • 16
  • 2
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش