پنجشنبه ۰۱ آذر ۱۴۰۳
۲۱:۴۱ - ۰۵ اسفند ۱۳۹۵ کد خبر: ۹۵۱۲۰۰۹۲۰
چهره ها در سینما و تلویزیون

گفت‌وگو با بازیگری که ۱۰۳ فیلم و سریال در کارنامه دارد

قیافه‌ام خطرناک است ولی دلم جور دیگری است!

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,نجات علیمرادی

نجات علیمرادی بازیگر می‌گوید رفتن در جلد یک آدم خطرناک، دزد یا قاتل که خیلی‌ها از آن می‌ترسند، کار ساد‌ه‌ای نیست.

 

در دهه ۶۰-۷۰ سینما وارد جریان تازه‌ای شد، اوج ساخت فیلم‌های دفاع مقدسی و همچنین فیلم‌هایی در ژانر اکشن در همین دهه‌ها شکل گرفت و بازیگران ورزیده و ورزشکاری که بیش از این که بخواهند بازیگر باشند، ورزشکار بودند در این دهه‌ها وارد سینما شدند. بازیگرانی که بیش از اینکه علم و هنر بازیگری را داشته باشند عاشق این حرفه بودند و با توجه به شرایط و فیزیک بدنی که داشتند عاشقانه سختی‌های سینما را به جان خریدند تا باشند.

 

از جمله این بازیگران نجات علیمرادی است که به گفته خودش تاکنون ۱۰۳ فیلم بازی کرده است. او معتقد است سینما یعنی عشق، باید عاشق سینما باشی تا بتوانی سختی‌های آن را تحمل کنی و در آن ماندگار شوی. با این بازیگر قدیمی به گفتگو نشستیم که ماحصل آن را در زیر می‌خوانید:

 

آقای علیمرادی  شما در عرصه ورزش فعال بودید چه اتفاقی افتاد که وارد عرصه سینما شدید؟

زمانی که دانش آموز بودم سینما را دوست داشتم. یادم می‌آید که بعد از مدرسه با دوستانم در پارک محله‌مان جمع می‌شدیم و فیلم‌ها را برای دوستانمان اجرا می‌کردیم. در واقع فیلم‌های قدیمی را نگاه می‌کردیم و برای خودمان کپی‌برداری می‌کردیم تا این‌که یکی از دوستانم برای انجام تست گریم قرار بود به پشت صحنه فیلم "پرواز از اردوگاه" با بازی آقای جمشید آریا برود. از آنجایی که می‌دانست من علاقه مند به سینما هستم از من خواست او را همراهی کنم. آن زمان ۱۴۵ کیلو وزن داشتم و اندامم ورزیده بود، چون به شکل حرفه‌ای  کشتی‌کج کار می‌کردم و از زمان قدیم با مرحوم پیروز در باشگاه پولاد کشتی می‌گرفتم. خلاصه من آن روز با دوستم برای تست گریم فیلم "پرواز در اردوگاه" همراه شدم، در آنجا آقای حسن کاربخش مرا دید و گفت که از ایشان هم تست بگیرید.

 

من هم خوشحال و هم متعجب بودم که بالأخره این اتفاق افتاد.  در نهایت هم برای نقش شکنجه‌گر عراقی آن فیلم انتخاب شدم. به خاطر دارم که سر حساس‌ترین سکانس فیلم "پرواز از اردوگاه" آقای هاشم‌پور را  سرو ته آویزان کرده بودند و قرار بود که من او را شکنجه کنم. آن روز آقای محمدرضا عالی‌پیام (نویسنده) آمده بود که فیلمبرداری را ببیند، وقتی دیالوگ‌ها را شنید، سریعاً گفت که این دیالوگ‌ها عوض شده و باید دیالوگ‌های جدیدی را بگویید. آقای عالی‌پیام این را که گفت همه از جمله آقای علی غفاری (دستیار کارگردان) نگران و ناراحت شدند. آقای غفاری گفت که پروژکتورها را خاموش کرده و آقای هاشم‌پور را پایین بیاورند، تا ما بتوانیم دیالوگ‌های جدید را بخوانیم و حفظ کنیم. من همان لحظه گفتم که دیالوگ‌های جدید را بدهید تا ببینم. دیالوگ‌ها را که دیدم، گفتم  این چیزی نیست و می‌توانم دیالوگ‌ها را همانجا حفظ کنم. سکانس سختی بود ولی خوشبختانه توانستیم با یک برداشت آن را به سرانجام برسانیم.

 

چند سال‌تان بود که وارد عرصه سینما شدید؟

۲۶ ،۲۷ سال است که در سینما فعالیت دارم. زمانی که وارد سینما شدم حدوداً ۴۰ سالم بود. دیر به این عرصه آمدم وگرنه در سینما یک کاره‌ای می‌شدم.

 

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,نجات علیمرادی

پس از "پرواز از اردوگاه" چه کردید؟

پس از آن فیلم، در فیلم‌هایی چون مروارید سیاه (حبیب‌الله بهمنی)، بالاتر از خطر (سعید عالم‌زاده)، قانون (فرامرز قریبیان)، نابخشوده (ایرج قادری) و... کار کنم. من در آن دوره با نرسی گرگیا خیلی دوست بودم. یک روز به نرسی گفتم که مرا برای بازی در فیلم "نابخشوده" آقای قادری خواسته‌اند که به جاده ساوه بروم. نرسی گفت باشد، برو تا ببینیم چه می‌شود. خلاصه من سر فیلمبرداری آن فیلم رفتم و قرار بود در یک سکانسی با آقای بهزاد جوان‌بخش زد و خورد داشته باشم. در آن‌جا یک پنجره بود که من می‌بایست از آن به بیرون می‌پردیم و فرار می‌کردم. به آقای قادری گفتم که می‌توانم پنجره را بشکنم؟

 

ایشان گفت هر کاری دلت می‌خواهد بکن. من با آقای جوان‌بخش زد و خورد کردم و پنجره را شکستم و به پایین پریدم. آقای قادری ‌گفت که تیرآهن‌هایی که در پایین پنجره بود بردارند ولی من گفتم اشکال ندارد، می‌پرم روی تیرآهن. من پریدم، قل خوردم و از جلوی دوربین رد شدم. همان لحظه آقای قادری گفت کارت خوب بود ۲ ،۳ دقیقه بعد آمد و گفت که می‌توانی همین کار را دوباره انجام دهی؟ من گفتم شما بگو ایراد کارم کجا بود، من آن را ده بار دیگر انجام می‌دهم. آقای قادری گفت کارت هیچ ایرادی نداشت ولی علیرضا زرین‌دست (فیلمبردار) نمی‌دانست که تو آنقدر تیز هستی و به سرعت از بغل دوربینش رد می‌شوی و آنچه را که باید نتوانست ثبت کند. خلاصه یک‌بار دیگر آن سکانس را گرفتیم و این‌بار دیگر درآمد. فردای آن روز که نرسی آمد پیش من، داستان را برایش تعریف کردم. نرسی گفت که پاشو برویم پیش آقای قادری، کارش دارم. به محل فیلمبرداری رفتیم و نرسی در آن‌جا به آقای قادری گفت که یادت می‌آید به دنبال نقش منفی بودی و من نجات علیمرادی را به تو پیشنهاد کردم و تو گفتی که آن قدیم‌ترها بود که چنین بازیگرانی وجود داشتند؟ حالا می‌بینی که نجات همانی است که می‌خواستی. بنابراین هنوز هم چنین بازیگرانی وجود دارند.

 

قبل از آن‌که وارد حرفه سینما شوید چه‌کار می‌کردید؟

من از بچگی کشتی‌کج کار می‌کردم. در سال ۱۳۴۹ به استخدام پلیس راه ژاندارمری درآمدم و ۱۱ سال موتورسوار پلیس راه بودم. دو سال بعد از انقلاب بازخرید شدم و دیگر آن کار را ادامه ندادم. یک مدت گاراژداری کردم و تعمیرگاه داشتم. بعد از آن هم که وارد عرصه سینما شدم و در آن‌جا ماندگار شدم. الآن هم بازنشسته خانه سینما هستم.

 

ورزش را به صورت حرفه‌ای دنبال می‌کردید؟

خیر. من ورزش را برای سلامتی خودم کار می‌کنم و حرفه‌ای کار نکردم. الآن هم برای سلامتی خودم به باشگاه می‌روم.

 

بازی‌کردن در نقش‌های منفی انتخاب خودتان است؟

نقش منفی انتخاب خودم نبوده ولی من نقش‌های مثبت هم بازی کرده‌ام. من هم نقش منفی را دوست دارم و هم نقش مثبت. هر کدام که باشد بازی می‌کنم و مشکلی در این زمینه ندارم. سینما یعنی دیالوگ. شما بتوانی دیالوگ بگویی دیگر همه چیزش حل است. الآن خیلی‌ها ۴۰ سال است که در سینما حضور دارند و هنوز نمی‌توانند یک حرف را به راحتی جلوی دوربین بگویند ولی خوش‌بختانه من از بچگی حافظه  خوبی داشتم و با این موضوع مشکلی نداشتم.

 

آیا بازی در نقش منفی سخت‌تر از بازی نقش مثبت است؟

بله. رفتن در جلد یک آدم خطرناک، دزد یا قاتل که خیلی‌ها از آن می‌ترسند کار ساد‌ه‌ای نیست. شما باید میمیک صورت‌تان را عوض کنید و اصلاً مظلومیت نداشته باشید. باید جوری جدی شوید که مخاطب کاملاً درک کند که شما یک آدم خطرناک هستید. مردم همچنان مرا در کوچه و خیابان به اسم یک آدم بزن بهادر و یکه بزن سینما می‌شناسند. من قیافه‌ام همین جوری هم خطرناک است ولی دلم جور دیگری است (با خنده).

 

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,نجات علیمرادی

چه چیزی شما را در سینما ماندگار کرد و باعث شد که آن را ادامه دهید؟

شاید اولش دوست داشتم که معروف شوم ولی الآن عشق این کار را دارم و پول و شهرت آن برایم در اولویت نیست. ببینید شما وقتی در سینما بازی می‌کنید، برای خانواده، دوستان و مردم این کشور یک یادگاری از خودتان به جای می‌گذارید که به نظرم این یادگاری خیلی شیرین است.

 

الآن به آن‌چه از ابتدا از سینما می‌خواستید رسیده‌اید؟

خیر. متأسفانه آنی نشد که می‌خواستم بشود. سینما در دهه‌های ۶۰ و۷۰ فیلم‌های اکشن زیادی داشت و من در آن شرایط در حال رشد کردن بودم چون در هر فیلمی که زد و خورد داشت مرا دعوت می‌کردند ولی الآن فیلم‌ها همه رمانتیک شده‌اند و تم‌شان به کار ما نمی‌خورد.

 

بیشترین نقش‌هایی که اخیراً به‌ شما پیشنهاد می‌شود در چه حال و هوایی است؟

اخیراً در فیلم "هشتگ" نقش یک دبیر را بازی کردم. البته نقش دبیر خیلی به من نمی‌خورد ولی آقای بهبودی‌فر یک دبیر خیلی جدی و خطرناک را می‌خواست که دانش‌آموزان از او حساب ببرند و به همین خاطر درس‌شان را حفظ کنند. بنابراین برای همین از من برای بازی در آن نقش دعوت شد که البته گریمم را هم تا حدودی در آن تغییر داده‌ام.

 

در تمام این سال‌ها با کدام نقش‌تان بیشتر ارتباط گرفته‌اید؟

نقشم در فیلم‌های "قانون" (فرامرز قریبیان) و "طوفان شن" (جواد شمقدری) را خیلی دوست دارم. در "طوفان شن" نقش یک شوفر تریلی را بازی می‌کردم که در صحرای طبس از دست آمریکایی‌ها فرار می‌کرد. نقشی که در "قانون" داشتم نیز خیلی خوب بود که در آن مرحوم ایرج دوستدار به جای من حرف می‌زد. من در فیلم قانون یک ربع کامل زد و خورد داشتم. علاوه‌بر این دو، سریال "راهیان" را هم خیلی دوست داشتم.

 

زمانی که شما وارد حرفه سینما شدید، میان هم‌صنف‌های‌تان یک رقابت تنگاتنگی برای گرفتن نقش‌ها وجود داشت، این رقابت برای کارتان مفید بود یا مانع پیشرفت‌تان می‌شد؟

در نهایت این کارگردان‌ها بودند که انتخاب می‌کردند که به چه کسی نقش بدهند. ولی یادم می‌آید آن روزی که من به خانه سینما آمدم، یک سری از بچه‌های خانه سینما با من بد شدند چون هر کجا که می‌رفتیم، کارگردان‌ها مرا انتخاب می‌کردند. مثلاً من در اولین دیدار با مرحوم ایرج قادری دوست شدم و یک سری برنمی‌تابید که من خیلی زود با مرحوم قادری دوست شوم. یک سری رابطه‌شان با من خوب نبود، غافل از این‌که در سینما هیچوقت نقش کسی را به کس دیگری نمی‌دهند و هر کسی در قالب خودش بازی می‌کند. الآن هم که فیلم‌ها کمتر شده و اکثرشان هم اکشن نیست، رقابتی که می‌گویید تنگاتنگ‌تر شده است. در دهه ۷۰ من برای هر دوره از جشنواره فجر ۳ فیلم داشتم ولی الآن دو سال یک‌ بار این اتفاق می‌افتد. من در سریال‌های "شهرزاد" و "قهوه تلخ" بازی کردم که خیلی‌ها می‌گفتند چرا نجات علیمرادی بازی می‌کند و ما نه؟ در حالی که تیپ و نقش‌های بازیگران فرق دارد و در نهایت این کارگردان‌ها هستند که بسته به نیازشان انتخاب می‌کنند.

 

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,نجات علیمرادی

تا به حال سر فیلمبرداری، حادثه‌ای برای‌تان اتفاق افتاده است؟

الحمدلله با این‌که خیلی کارهای خطری انجام داده‌ام، حادثه خیلی جدی برایم رخ نداده، فقط یادم می‌آید سر سریال "راهیان" یک سگ دست مرا گاز گرفت. یک بار هم در یک سریالی که به همراه آقای نرسی بازی داشتم، قرار بود آقای رضا آشتیانی به عنوان پلیس با هلی‌کوپتر بیاید و در یک کشتی فرود کند. این اتفاق افتاد و در کشتی زد و خوردی بین ما صورت گرفت. قرار بود که من بعد از زد و خورد، پشتک وارو بزنم و بپرم توی آب. در آن لحظه یک سری عدم هماهنگی صورت گرفت و من بدون هماهنگی  داخل آب پریدم. کارگردان هم خوشش آمد و گفت که عالی است ولی اگر می‌شود یک بار دیگر آن را تکرار کن. نرسی که با تجربه‌تر از من  بود، به من گفت که این کار را انجام نده چون کار خطرناکی است و توی آب پر از کوسه است. من به کارگردان سریال گفتم که ایراد کار من چه بود؟ گفت کارت خوب بود ولی زمانی که تو داشتی این کار را انجام می‌دادی، فیلمبردار مشغول کاست عوض کردن بود و می‌خواست کاست نو بگذارد. من دیگر قبول نکردم که بپرم و دیگر سکانسی که قرار بود توی آب بپرم گرفته نشد.

 

در دهه ۶۰ و ۷۰ تمامی کارهای اکشن سینما را شما و افرادی نظیر آقایان کشکولی، علیزاده یا امجد انجام می‌دادید ولی الآن فضا تغییر کرده و برای کارهای اکشن از مربی‌ بدل‌کاری استفاده می‌شود. در مقایسه فضای آن دوره با الآن، کدام یک را بهتر و مناسب‌تر می‌بینید؟

آن زمان ما علاوه‌بر بازی، بدل خودمان را هم خودمان انجام می‌دادیم ولی الآن بازیگر می‌گوید که من از فلان جوی آب نمی‌توانم بپرم، بروید بدل‌کار بیاورید! من خودم هم عضو انجمن بدل‌کاران هستم و می‌دانم که اخیراً آقای فتحی در انجمن بدل‌کاران یک گروه تشکیل داده و می‌خواهد که در فیلم‌ها بدل‌کاری هم باشد. زمانی که ما خودمان بدل‌کاری خودمان را انجام می‌دادیم، تجهیزات آن‌چنانی نبود. الآن برای فرود بد‌ل‌کار تشک می‌آورند ولی آن زمان چند نفر یک تور را می‌گرفتند تا فلان بازیگر از بالا روی آن بپرد.

 

خطر تور بیشتر نبود؟

تشک هم خطر دارد چون امکان دارد بازیگر روی آن بیفتد و پرت شوی یک جای دیگر.

 

خود بازیگر چقدر باید روی محاسباتش دقیق باشد تا در پریدن مشکلی برایش پیش نیاید؟

این کار به تمرین نیاز دارد و کشتی‌کج خیلی به کار بازیگر اکشن کمک می‌کند. الآن به کشتی‌کج می‌گویند فنون‌های رزمی تا به آن ایرادی گرفته نشود. کسی که این ورزش را انجام دهد، پریدن برایش مثل آب خوردن است. این ورزش خیلی به کمک من آمد. اگر بدل‌کاران ورزش رزمی نکنند، نمی‌توانند از پس کارشان بربیایند. آدم عادی دل و جرأت این کار را ندارد.

 

آموخته‌های دوره‌ای که در نظام کار می‌کردید چقدر در سینما به کمک‌تان آمد؟

آدم‌ همیشه باید بدانند که یک نظامی، اداری یا یک سینماگر معمولاً یک قدم از یک آدم معمولی جلوتر است. من به عنوان یک نظامی وقتی وارد سینما می‌شوم، در کارم باهوشم چون حرفه‌ام کار پلیسی بوده است. بنابراین تجربه‌ای که در ژاندارمری داشتم خیلی به کارم در سینما کمک کرد.

 

فضای کار در سینما برای‌تان جذاب‌تر است یا تلویزیون؟

برای من سینما و تلویزیون فرقی نمی‌کند. بازیگری، بازیگری است. من کارم را جلوی دوربین انجام می‌دهم، حالا می‌خواهد در سینما پخش شود یا در تلویزیون. مهم این است که کارم را درست انجام دهم. البته من خودم سینما را بیشتر دوست دارم. کار در تلویزیون عین تبلیغات است، می‌آید و می‌رود ولی سینما ریشه دارد و ماندگار است. شما یک فیلم سینمایی را صد سال بعد هم بخواهید ببینید، می‌توانید آن را از آرشیو دربیاورید و تماشا کنید ولی سریال یک اتفاقی است که چند شب پشت هم می‌افتد و تمام می‌شود. فیلم سینمایی برای خودش جایگاه دارد. الآن برای من بازی کردن در سینما ارجحیت دارد و اگر  دو پیشنهاد همزمان از سینما و تلویزیون داشته باشم، ابتدا پیشنهاد سینما را می‌پذیرم و سپس به بازی در تلویزیون فکر می‌کنم.

 

با توجه به آن‌که خیلی از همکاران‌تان بیکار هستند، وضعیت پیشنهاد کاری شما چگونه است؟

الآن کلاً وضعیت مثل سابق نیست. چند کارگردانی که قرار بوده فیلم و سریال بسازند، یا تهیه‌کننده‌شان نتوانسته پول جور کند و یا تلویزیون به آن‌ها پول نداده است. به همین دلیل خیلی از تولیدات سینمایی و تلویزیونی خوابیده است.

 

الآن سریال یا فیلمی آماده پخش و اکران ندارید؟

امسال فقط فیلم "هشتگ" را کار کردم.

 

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,نجات علیمرادی

غیر از این فیلم پیشنهاد دیگری نداشته‌اید؟

برای فصل دوم سریال "شهرزاد" به من گفتند که آمادگی داشته باش چون امکان دارد تو را بخواهیم ولی فعلاً که خبری نشده است. فیلم و سریال‌هایی پیشنهاد شده و صحبت‌هایی نیز شده است، ولی هنوز فیلمبرداری آن‌ها شروع نشده است.

 

خانه سینما برای شما و همکاران‌تان چه  قدم خاصی برداشته است؟

از زمانی که آقای مجید علیزاده دوباره به انجمن بازیگران خانه سینما برگشتند، یک سری فعالیت‌هایی صورت گرفته که ان‌‌شاءالله بهتر هم می‌شود. قبل از آقای علیزاده، کارهای انجمن بازیگران به طور کلی تعطیل شده بود. دوره قبلی که او ریاست انجمن را برعهده داشت، شرایط خیلی خوب بود و بازیگران به فیلم‌های مختلفی معرفی می‌شدند ولی بعد از آن دیگر چنین اتفاقی رخ نداد. الآن سینما و تلویزیون به فامیل‌بازی تبدیل شده است. یک عده به جای آن‌که دستمزدی بگیرند، خودشان به عوامل فیلم و سریال پول می‌دهند و نقش دوم فیلم و سریال‌ها را می‌گیرند! الآن نقش‌فروشی در سینما رواج دارد. عده‌ای اصلاً معلوم نیست چه‌کاره‌اند، فقط می‌آیند پول می‌‌دهند و نقش‌ها را برمی‌‌دارند. پیش‌تر این‌گونه نبود و آدم‌های معتبر و مومن فیلم می‌ساختند. من با آقایان مسافرچی، میرعلایی، مهران مهام، ایرج محمدی و... همکاری کرده‌ام که تهیه‌کنندگان بسیار خوبی هستند ولی عده‌ای در این میان فعالیت می‌کنند که کارشان به بقیه هم ضربه می‌زند.

 

مواجهه‌تان با کارگردان‌های جوان چطور است؟

کارگردان‌های با تجربه و قدیمی بهتر از کارگردان‌های جوان هستند. بعضی از کارگردان‌های جوان که تجربه‌ای ندارند، پس از ساختن یکی- دو اثر کوتاه می‌‌آیند و یک فیلم یا سریال بلند می‌سازند. من که ۱۰۳ فیلم و سریال کار کرده‌ام، می‌دانم که فلان جای کار او ایراد دارد ولی نمی‌شود چیزی به آن کارگردان گفت. اگر چیزی هم بگویی می‌گوید که می‌دانم، در حالی که واقعاً نمی‌داند. بنابراین کارگردان‌های قدیمی بهتر از جوان‌ها هستند ولی به هر حال کارگردان‌های جوان هم باید تجربه کنند تا در آینده فعالیت بهتری داشته باشند.

 

و سخن آخر؟

حوزه سینما و تلویزیون متعلق به آدم‌هایی است که عشق این کار را دارند. هر کسی که عشق این کار را دارد و کم یا زیاد آن را تحمل می‌کند، بیاید و کار کند چون بالأخره این حوزه به جوان‌ها هم احتیاج دارد و باید نسل آینده شکل بگیرد، ولی امیدوارم هر کسی که به سراغ سینما می‌آید، عشق آن را داشته باشد چون در یک کلام، سینما یعنی عشق.

 

 

 

 

 

honaronline.ir
  • 19
  • 3
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش