پنجشنبه ۰۱ آذر ۱۴۰۳
۲۳:۱۸ - ۲۵ اسفند ۱۳۹۵ کد خبر: ۹۵۱۲۰۴۵۵۵
چهره ها در سینما و تلویزیون

 علي اكبر ثقفي:

ما شیشه ایم، ما را بشکنند تیزتر می شویم!

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,علی اکبر ثقفی
علی اکبر ثقفی فارغ التحصیل رشته ادبیات است، او فعالیت سینمایی خود را از سال ۵۹ با کارگردانی فیلم های مستند تلویزیونی آغاز کرد.

به گزارش بانی فیلم،علی اکبر ثقفی سال ۶۷ دفتر سینمایی آبگون فیلم را تأسیس کرد. او فیلم های «جان سخت» و «فوتبالیست ها» را در کارنامه دارد. اخیراً فیلم «هلن» از ثقفی بر پرده سینما اکران شده است.

 

«هلن» قصه دختری را روایت می کند که رویای سفر به خارج از کشور و مهاجرت را در سر می پروراند، اما در این مسیر با مشکلاتی مواجه می شود. ثقفی انگیزه اش از ساخت این فیلم را توجه به نهاد خانواده و موضوع مهاجرت می داند. او معتقد است در سخت ترین و بحرانی ترین شرایط خانواده به کمک جوانان می آید و چاره ساز مشکلات آنها می شود.

 

| چطور شد تصمیم گرفتید موضوع مهاجرت را به عنوان تم اصلی فیلمتان انتخاب کنید؟

ـ وقتی پسرم امیر ثقفی طرح و ایده فیلمنامه «هلن» را به من داد، موضوع مهاجرت و عنصر خانواده در آن وجود داشت؛ چون فکر می کنم جوانان امروز در تصورشان بهشت و آمالی دارند که فکر می کنند با مهاجرت می توانند به آرزوهایشان جامه عمل بپوشاند. در صورتی که بخش بزرگی از این مسأله واهی است. بزرگی می گفت هر گیاهی در خاک خودش رشد می کند؛ ما فکر می کنیم به چیزهایی که نمی توانیم در وطن خودمان به دست بیاوریم، در جای دیگر به دست می آوریم. در صورتی که بسیاری از مهاجران غیرقانونی داخل کمپ ها هستند و ۵ سال درگیرند و با انواع مشکلات رو به رو هستند و به همین دلیل احساس کردم موضوع خوبی است و جوانان را ترغیب کنم که نروند.

 

| با دغدغه نسل جوان در فیلمتان رو به رو هستیم و چقدر نسبت به این نسل شناخت دارید؟

ـ جوانان مسائل و مشکلات بسیاری دارند و ما سعی کردیم در یک زمان محدود به بخشی از آن ها یعنی مهاجرت و خانواده اشاره کنیم. تفاوت ما ایرانیان در این است که در سخت ترین شرایط باز هم این خانواده ها هستند که به داد هم می رسند. در سکانس پایانی می بینیم مادر باز هم به دختر پناه می آورد و این برایم اهمیت داشت. سعی کردم اخلاق در کارهایم حاکم باشد و به خانواده خیلی پایبندم و اگر خانواده ای منسجم باشد، جامعه هم منسجم می شود. خانواده جامعه کوچکی است که احترام به آن از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است.

 

| چطور به این گروه بازیگران از جمله رویا نونهالی، پژمان بازغی و روشنک گرامی رسیدید؟

ـ این تا حدودی بستگی به شخصیت ها دارد و فکر می کنم بهترین نقشی است که رویا نونهالی بازی کرده؛ یعنی نقش یک مادر سایکو با شخصیت دوگانه را دارد و زمانی که کاری انجام می دهد، شما نمی دانید، چه می کند و هر لحظه امکان دارد رفتار غیر عادی از او سر بزند. در فیلم هم می بینیم که این مادر در جایی با دخترش و در جایی دیگر با بابی درگیر می شود و فکر می کنم آناتومی صورتش به گونه ای است که می توانست از عهده این نقش بر بیاید. برای نقش هلن ما گزینه های دیگری هم داشتیم و حتی با یک بازیگر قرارداد بستیم و تست گریم و لباس شد، اما اتفاقی برای مادرش افتاد که نتوانست ادامه دهد. من هم از این اتفاق متأثر شدم اما فکر می کنم روشنک گرامی به این نقش نزدیکتر بود، چون سن بازیگر قبلی به یک دختر نوجوان نمی خورد.

 

| به نظر می رسد خوی و خصلت هلن در فیلم بیشتر به پسران نزدیک است. این تصور درستی است؟

– نه، هر انسانی برای خود در جامعه نوعی مکانیزم دفاعی دارد. بعضی افراد قدرت طلب و بعضی دیگر مهرطلب هستند. شخصیت هلن برای اینکه بتواند در جامعه نوعی حریم امنیتی برای خودش ایجاد کند، شبیه پسرها لباس می پوشد؛ در صورتی که بسیار لطیف است و در خانه معصومیت خاصی دارد. تمام صحنه هایی که با نگین و ستاره برخورد دارد، همیشه مثل یک دختربچه مظلوم و معصوم است. وقتی هلن بیرون می رود، احساس می کنید شبیه پسران است که به نوعی پوشش و استتار است. در مدرسه هم وقتی دختری ورزشکار باشد، کمتر مورد تعدی قرار می گیرد تا دیگر دختران. نسل امروز ما پویا هستند و دوست داشتم آن ها را بشاش نشان دهم؛ یعنی این آدم ها به رغم مشکلات شادی هم دارند.

 

| در «هلن» اشاره خوبی به تفریح نسل جوان امروز داشتید.

– شادی نوعی مسکن است که نسل جوان به آن نیاز دارد و قطعا نمی توانستم در تمام فیلمم این صحنه ها را بگذارم. ما در زندگی روزمره خود هر روز تولد نداریم، اما برای تولد برنامه ریزی داریم. فیلمنامه را امیر ثقفی و خانم سروش نوشتند و این افراد جزو نسل جوانند و با دغدغه های این نسل هم آشنا هستند، اما من نیز با این مسائل بیگانه نیستم. در حال حاضر دنیای مجازی و اطلاعاتی که از جوانان می گیریم، به قدری زیاد است که اگر از این طرف خیابان به آن طرف برویم، تا زانو در سو‍‍‍ژه های مختلف غوطه ور می شویم. کسانی مثل ما و پدر و مادرها باید حکم باغبان را داشته باشند، اما وای به حال هنرمندانی که از این مسائل فارغ شوند و نتوانند خوراک فرهنگی برای روح جوانان فراهم کنند.

 

| برای نشان دادن این شادی ها با مشکل ممیزی خاصی رو به رو نبودید؟

– نه، اتفاقا یکی از مسئولان ارشاد وقتی فیلمم را دید، گفت چرا رقص و شادی آن را بیشتر نکردید و با مشکل خاصی رو به رو نبودیم. فیلم «هلن» می خواست بگوید که در بدترین شرایط باز هم نقطه امید وجود دارد و نوعی از فیلم است که تماشاگر با دیدن پایان آن مغبون یا غمگین نمی شود. متأسفانه بعضی از فیلم هایی که طی این سال ها دیدیم، هیچی نیستند و مثل قطار شهربازی هستند؛ یعنی مبدأ دارند اما مقصد مشخصی ندارند.

| به ارتباط و روش اشتباه زندگی والدین هم اشاره خوبی داشتید.

 

– بله، خواستم بگویم زندگی هلن معلول علت های گذشته است که بخشی از آن مربوط به پدرش و بخشی از آن مربوط به مادرش می شود. هلن پدرش را می شناسد، اما پدر دخترش را نمی شناسد. شاید با دیدن این فیلم بعضی ها از خانواده پاسداری کنند تا متلاشی نشود. به هر حال خواستم نوعی انسجام در ضمیر و ناخودآگاه فیلم باشد. مادر هم با اینکه فرد سایکو و عصبی است، جایی باعث خیر می شود؛ چون از رفتن هلن به خارج ممانعت می کند. تماشاگر هم در پایان خوشحال می شود که این اتفاق نمی افتد. این جزو لایه های زیرین فیلمنامه است و سعی کردم فیلمی بسازم که در خور نسل امروز و سینمای روز ما باشد.

 

| دلیل گرم بودن رنگ ها در فیلم به رغم قصه تلخ، چه بود؟

ـ خواستم بگویم در بدترین شرایط هم انسان ها می توانند حال خوب داشته باشند. این دختر و مادر حتی وقتی غذا هم می خورند، مادر ترانه ای زمزمه می کند و موزیکی می گذارند و نشان می دهد با حداقل هم می توانیم شاد باشیم. این افراد آدم هایی هستند که می توانند از لحظه حال استفاده خوبی کنند و این جزو نکاتی است که آن را دوست دارم و در فیلم فضای بومی و زندگی ایرانی نشان داده شده است. سکانس پایانی را هم خیلی دوست دارم، چون مادر  و دختر دوباره به هم می رسند و در دین هم توصیه شده است که اگر اشتباه کردید، توبه کنید و مادر دوباره به اشتباه خود اعتراف می کند.

 

| تنوع لوکیشن در فیلم شما دیده می شود. نکته ای که باعث فاصله گرفتن از فضای آپارتمانی می شود. این برای شما سخت نبود؟

– چرا، سخت بود. می خواستم تنوع بصری فیلم زیاد و در حرکت باشد. دوربین ما اصلا روی سه پایه نبود و سعی کردم دوربینم به صورت نبضی باشد که هرجا بازیگر می رود، با آن همراه باشد.

 

| شما برای فیلمتان طراحی استوری برد داشتید و کمتر پیش می آید که کارگردانی این طور کار کند.

– ما از اولین فیلم های امیر ثقفی طراحی استوری برد داشتیم. همیشه نوعی مهندسی لوکیشن برای فیلم های خود داریم و کارگردان نوعی دکوپاژ ارائه می دهد و این دکوپاژ را به طراحمان بر اساس آنچه از پیش طراحی شده، می دهیم، پیش می رویم و پلان مصور می کشیم و این خیلی کار ما را جلو می برد. سال ها پیش آکیرا کوروساوا برای کارهایش طراحی استوری برد داشت و چرا کاری که می دانیم مفید است را نباید انجام دهیم؟… به دلیل نداشتن طراحی های لازم است که گاهی زمان فیلمبرداری یک فیلم، تا هفت ماه طول می کشد.

 

| چطور به این چهره پردازی در خصوص پژمان بازغی و هوتن شکیبا رسیدید؟

– تصمیم داشتم برای شخصیت هایم فاصله گذاری داشته باشم و شاید این جدی ترین بحثی است که در خصوص هلن به آن اشاره می کنم. برای متمایز شدن شخصیت ها، جدا از شخصیت درونی، نشانه ای برای شان در نظر گرفتم. فکر می کردم موهای هوتن شکیبا باید به گونه ای باشد که میان هزاران نفر تشخیص دهیم اشکان چه کسی است. همچنین برای پژمان بازغی گریم و تیپ خاصی را در نظر داشتم که به نظر با تجربه بیاید. برای تیپ سازی هلن هم مدیون طراح صحنه و لباس و هم گریم هستیم.

 

| از چه نشانه هایی در سینمای جهان برای ساخت فیلم هایتان وام می گیرید؟

– علاقه مند به سینمای بومی خودمان هستم و به اندازه ای که قائم به فیلمنامه و موضوعم، وابسته به فرم نیستم. شاید بعد از ۱۵ سال فیلمسازی بتوانم بگویم هلن جدی ترین فیلمم است. به هر حال فیلم دیدن و مطالعه در ضمیر ناخودآگاه آدم تأثیر می گذارد.

 

| با توجه به اینکه اکران فیلم در زمانی است که بعضی فکر می کنند، مناسب و برخی دیگر تصور می کنند، نامناسب است، از اکران آن راضی هستید؟

– من آدم ریسک پذیری هستم. ما شیشه ایم، ما را بشکنند تیزتر می شویم. این وضعیت شبیه جنگجویی است که اگر اسیر شود، مقاومتش لذتبخش است. من چاره ای نداشتم، چون اکران به تأخیر می افتاد. همین الان که فیلم را اکران کردم، ۵۷ فیلم پشت اکران مانده اند. البته بی عدالتی و نا برابری هم وجود دارد و فیلم من در تهران ۱۶ سالن و یک فیلم دیگر ۱۷۰ سالن دارد. گاهی ماهانه من ۱۰۰ سانس دارم، اما آن فیلم ۱۰۰۰ سانس دارد. در یک مورد به سینمایی رفتم و سانس ۸ شب من را به فیلم دیگری داده بودند و زمانی که اعتراض کردم، مسئول آن سینما می گفت جبران می کنم. در حال حاضر سینمای ما متکی بر فضا و صندلی هاست و به خوب و بد بودن فیلم ها کاری ندارند.

 

 

 

 

 

  • 11
  • 1
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش