برخی براین باورند که مسعود کیمیایی همچنان ذهنش در شرایط دهه های چهل و پنجاه سیر می کند و نتوانسته در دوران کنونی فیلم هایش را بر زمان منطبق کند. اما در حقیقت او همواره ثابت کرده است که منطبق بر شرایط روز جامعه خود فیلم می سازد و فیلمنوشت هایش از دل جامعه ولی با ادبیات خودش بیرون می آید.
اینکه فرم و ادبیات او مربوط به آن سال هاست شاید درست باشد چرا که خود او هم متعلق به همان دوران است و به دوران خودش کاملا وفادار… اما این بدان معنی نیست که فیلم هایش مربوط به مسایل روز نیست. با کمی دقت و توجه می توان فهمید که کیمیایی طرح فیلمنامه هایش را از دل جامعه بو می کشد و در حال ساخت بر سبک خودش منطبق می کند. گرچه یکی دو فیلم سال های اخیرش چنان به سلیقه دوستدارانش مثبت ارزیابی نشد اما در آخرین اثرش «قاتل اهلی» توانست باز هم ثابت کند که همان کیمیایی است.
داستان قاتل اهلی کاملا مربوط به شرایط کنونی است و شاید یکی از مهمترین دغدغه های عمومی را پشتیبانی می کند. فیلمی که در نمایش جشنواره ای خود نظرات مختلفی را درباره خود برانگیخت و باعث گفت و گوهای زیادی شد. اما حواشی پیش آمده پیرامون این فیلم هم این بار ازحد معمول خارج شده و جنجال های رسانه ای به پاکرده است. اختلاف نظری که میان کیمیایی و تهیه کننده فیلم قاتل اهلی به وجود آمده پیچیده تر از آن شد که بتوان با یکی دوجلسه و حتا پادرمیانی بزرگان و محافل صنفی و سینمایی آن را حل کرد. درباره دلیل بروز چنین اختلافی عقیده ها متفاوت است اما آنچه واضح است این است که حرمت چندین ساله مسعود کیمیایی در این بین محافظت نشد. شاید بخشی از این اتفاق را بتوان به انتخاب اشتباه خود او درمورد تهیه کننده فیلمش مربوط دانست اما باید توجه داشت که اهالی سینما درمورد چنین اختلافاتی نباید بی تفاوت باشند چرا که اگر خلیفه کشی باب شود دیگر نمی توان جلوی بروز آن را در آینده گرفت و ممکن است دامن گیر همه شود.
در این گفت و گو که در دفتر بانی فیلم و با حضور جواد طوسی منتقد شناخته شده سینما انجام شد کیمیایی از قصد خود برای کوتاه کردن حدود ده دقیقه ای «قاتل اهلی» گفت و اینکه با وجود این اختلافات چگونه باید از آن محافظت کرد تا فیلم در اکران عمومی ضربه نخورد.
|به عنوان مقدمه اگر بخواهیم یک تصویر معاصر از فیلمسازان هم نسل شما داشته باشیم،خودتان این وضعیت موجود حاکم بر نسلتان مانند تقوایی، مهرجویی، کیارستمی و… را چگونه ارزیابی می کنید؟
– سینمایی که امروزه به وسیله نسل تازه همینطور که من باهاش غریب هستم قطعا آن ها هم با این جور سینما آشنایی و میل زیاد ندارند. با بودن در سینما باید بتوانی خودت را جمع کنی و حساب و کتاب کنی تا تبدیل به فیلم شود. بخواهی در مصاحبه ات هم بگویی خیلی تاثیری ندارد و در خیلی از رسانه ها قابل چاپ نیست و مخدوش می شود.
من همیشه گفته ام که چرا این نسل میلی به دانستن مسائل اجتماعی ندارد.
|منظورتان نسل جدید است؟
– بله،وقتی به چرا می رسد عقاید در داخلش می آید ولی از این مسائلی که وجود دارد به طور قطع حضور دارد یعنی این تعهد باید وجود داشته باشد برای هنرمند که نگاه به جامعه اش کند و این اصلا دارد یک موجود دیر دنیا آمده ای می شود.
یک موجودی شده است که حتی اگر پزشکی هم راجع به دیر آمدنش سوال کند زایشی است که زخمش معلوم نیست. بازتر می کنم و این بازتر ها هم خیلی سخت است؛ برای اینکه تو خودت را در دایره ای می گذاری که اسمش سینماست! داستان انتخاب می کنی،اندازه اش می کنی هر چیزی را با خط قرمز ها و اندازه فیلمت می کنی،اما راجع به این، هنوز آنقدر بحث نشده. یعنی میلی به تعهد وجود ندارد که نگاه به مسائل اجتماعی کند.
|این حاصل چه موضوعی است آقای کیمیایی؟ متاثر از چه وضعیتی؟ اجتماع، سیاست…
– بستگی به خیلی چیزها دارد
من به شخص به نام خودم خیلی دیگر سختم است گزارش کار بدهم. چندین بار گزارش کار دادم و خب خیلی به نظرم مشکل می آید.
|گزارش کار در شرایط حساسی که برای شما مساله ایجاد شده و دردسر بوده؟
-بله ببینید، واردش بخواهیم شویم همین می شود. یعنی من تا آنجایی هستم و تبحر دارم که بتوانم حرف خودم را دست و پا شکسته درباره مسائل امروزم بگویم.سوال کنم حتی برای خیلی هایش هم جواب دارم. اگر یک تهیه کننده ای می آید با من کار می کند و این اتفاقات می افتد، هیچکس خبر ندارد نکند این تهیه کننده (منظورم آقای لشکری قوچانی نیست) نکند این تهیه کننده برداشت و نگاه دیگری اول داستان داشت و حالا که فیلم ساخته شده و افتاده رو دیوار یک نگاه دیگری دارد. پای این میاد یا نمیاد.خب چیکار می کند؟چاپخانه را بهم می ریزد جمله ها مخدوش می شوند و توی هم می روند. وقتی چاپخانه را بهم بریزد، مطلب مخدوش می شود.
یادم هست وقتی «گوزن ها» را در سال ۵۴ در فستیوال تهران نشان دادند،فردا شب اش روزنامه کیهان نوشت این فیلم ارزش نقد کردن و بحث کردن را ندارد.
اما همین فیلم سه ماه بعد که سردبیر آن صفحه عوض شد، بهترین فیلم سال و بهترین فیلم تاریخ سینمای ایران شد! ببینید من اگر باید اطمینان می کردم خب تمام جهان بینی ام بهم می ریخت خب باید اطمینان نکنم.
حالا این اطمینان نکردن با یک زور بیشتری همراه شده یعنی عام. من نگاه می کنم می بینم پول گرفته خودش می گوید که بیاید تو فیلم بخندد و بعد به تهیه کننده می گوید که چرا پول من را نمی دهی!
|خب برای چی این کار را می کند آقای کیمیایی؟ سرمایه اش را به خطر بندازد!
-یک چیز را فراموش نکنید به هیچ وجه به تن عقیده اجتماعی یک هنرمند زره پوشانده نشده. همین قدر حساس است که یک شاعر حساس.یک شاعری که راجع به ابر و باران حرف می زند حساس است.
چرا فکر می کنی که این زره تنش است و این فرزند یک آدم توی جنگه!
خب فکر کنید من باید برای فیلم بعدی ام آماده شان کنم من که نگاهم تغییر نمی کند من باز هم فیلم می سازم،مثل قبل نگاهم اجتماعی است.من نگران نانم،من نگران تفریح مردمم،من نگران بیکاری مردمم،من نگرانم…
|این همان مسوولیت پذیری هنرمند است؟
-من نگرانم،حالا این نگرانی جوابش چیست می شود با آن شوخی کرد.
یعنی می شود یک آواز قدیمی را خواند و همان نگرانم نگرانم یا اینکه فقط گوش به آن داد و فهمید که این هنرمند از چی نگران است.
یکی اش می شود آن فردی که در سالن سینما پول می گیرد و می خندد. بعد هم در مجازی می گوید. در اینجا شما نمیدانی از کجا مورد تیراندازی قرار گرفته ای.
حالا می شود قاتل اهلی! ما راجع به این می خواهیم صحبت کنیم دیگر…
|نه نمی خواهیم این فیلم را باز کنیم. بببنید ما گردش کار همین یکی دوماه اخیر را در نظر بگیریم. اجازه بدهید به لحاظ تعلق خاطری که به تفکر شما و اصلا به فردیت مسعود کیمیایی دارم این تفکر به طور مستمر از نوجوانی با من بوده و یک ارتباط مثلثی تا حالا ایجاد کرده و به یک تعصب منطقی فرهنگی، ملیتی، عقیدتی و اجتماعی تبدیل شده. الان این را فراتر از آن می بینم. وقتی که من نگاه منفعل مجموعه داوران سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر را نسبت به یک فیلم با تفکر جاری در فیلم «قاتل اهلی» را می بینم و یک مجله تخصصی سینمایی را می بینم که باز سکوت می کند. این اپیدمی شدن و فراگیر شدن و سکوت اختیار کردن و بی تفاوت بودن نسبت به فیلمی مثل «قاتل اهلی». برای من سوال برانگیز است دلیل آن چیست؟
-یعنی واقعا به زیبایی قسم اصلا من مسئله ام داوران نیستند. یکسری عقایدی هستند که می آیند راجع به فیلمی می گویند که خوب است یا بد یا به آن جایزه می دهند یا نمی دهند. سال هاست من تو این بازی هستم آن چیزی که مهم است این که آیا می دونید این فیلم راجع به چه چیزی دارد حرف می زند یا از اینکه چون نمی داند فیلم خسته اش می کند یا از اینکه نمی داند می گوید بد است.
من محترمانه تر می گویم اگر تو ندانی این جاده ای که داری می روی به کجا می رود و نشناسی اش خسته ات می کند، این به اصطلاح آن این فیلم انواع تفکر را می بیند چون نمی شناستش و نمی خواهد بشناستش خسته اش می کند
یعنی فکر می کند آمده یک چیزهای دیگری را ببیند که نمی بیند و به خودش می گوید انگار این سینما بغلی خیلی بهتر است.(همان فیلم چی چی جلف)
این انگار خیلی بهتر است برای آنکه می داند و می فهمد چی می گوید!
نه به سیاق آن آدمی که می گوید دیگر فیلم نساز بگذار ما با خاطرات فیلم های تو زندگی کنیم،نه!
آنجا جایی است که تو فکر می کنی زبان تو دیگر زبان این زمانه نیست. زبان فرسوده نیست.
|یعنی جامعه به یه شکل انفعالی رسیده است….
– برای همین اول بحث گفتم که وقتی تو اثر را می سازی چه سینما، موسیقی و… جمع می کنی جمع می کنی و به یه نقطه می رسانی که آن نقطه را می توانی هرسش کنی و بدهی به جامعه ولی وقتی می خواهی راجبش بحث کنی آنوقت باز می شود باز شدنش خیلی مسائل ایجاد می کند.
|الان مشکل همین است… من می خواهم بگویم که گسترش یک نگاه … و بی تفاوت نسبت به فیلمی مثل «قاتل اهلی»، پیشینه سازنده اش مسعود کیمیایی که دوره های مختلف براساس شاخک های تیزش «قیصر» ساخته، «گوزن ها» ساخته، «سفر سنگ» ساخته و…. این آدم که عوض نشده چون ریشه هاش وجود دارد در واقع اون جایگاه روشن فکرانه درست که موج مثبت می دهد برای فیلمی مثل «قاتل اهلی» نگاه تخصصی ها را می خواهم بدانم، در چنین وضعیتی هر چقدر کیمیایی انرژی داشته باشد، مسیر بعدی اش را چگونه می تواند پیش بینی و انتخاب کند…. این را خودتان می توانید یک پاسخ برایش بدهید؟
– پاسخش را همه می دانیم یعنی می گویم اگر قرار باشد که باز شود باید در جایی دیگر و به شکل دیگر باز شود ولی تو چطور ازیک تونل تاریکی حرف می زنی که اگرقرار باشه بازش بکنی آن را ابتدا باید روشنش بکنی تمام خصلت این تونل در تاریکی اش است.این تاریکی را وقتی به وجود می آوری تا به امروز به عنوان ایده و حالا روشن کردن این به عهده تماشاچی است که تماشاچی ما این توانایی را ندارد.
مسعود داودی: من فکر می کنم آقای کیمیایی بخش عمده نگاه فعلی تماشاگر را باید متاثر از دور شدن او از فضای خواندن،دیدن و تحلیل کردن دانست ما تقریبا از حدود ۲۰ سال پیش به شکلی شاهد سقوط مقوله ای به اسم کتاب هستیم که از وضعیت متعادلی در گذشته و حتی سودآور به یک وضعیت نیمه تعطیلی رسیده است…آن نگاه پرسشگر و با مطالعه امروزیه یک نگاه سبک سرانه رسیده که تحلیلی هم در آن وجود ندارد!
اجازه بدین یک مقدار رک صحبت کنیم… علاقه مندان صدیق و پایمرد مسعود کیمیایی در فضای مجازی به ایشان می گویند بگذارید برای اینکه ما خاطراتمان حفظ شود، شما اعلام بازنشستگی کنید! ولی جلوتر از ما، فکر می کنم خود خالق اثر بهتر می تواند آن جمع بندی را داشته باشد.
– ببینید این نگاه را دارم می گویم، من آن زمان را به خوبی خاطرم هست که حتی خنده تو سالن نبود…
فیلم «اعتراض» در تعداد زیادی از رشتهها کاندید شد، حالا درست است جایزه ندادند.
مسعود داودی: ببینید سینما یک مثلث است (فیلمساز، مخاطب و سالن سینما) این مثلث در هرجایی اش اگر نوسان داشته باشد؛این ارتباط سه گانه شکل که نمی گیرد هیچ جهت معکوس هم پیدا می کند.
نقدی که به آقای کیمیایی دارم شاید توی این ۱۰-۱۵ سال اخیر فیلم «قاتل اهلی» به طور اخص جزو معدود فیلم های شماست که به نظر من نگاهتان کنش مندتر و به جامعه اطرافتان بوده و صراحتی که شما در بسیاری از فیلم های قبلی تان داشتید در اینجا تکرار شده…
ولی چرا بازتابش متاثر از یک شرایط دیگر است… مطبوعات و رسانه ها و کوتوله هایی که ناخواسته وارد سینما شده اند و ناخواسته رفته اند بالا…
مسعود داوودی: می خواهم بگویم آقای کیمیایی به عنوان یک فیلمساز وظیفه اش نشان دادن راه برای مخاطب است یعنی چند قدم جلوتر را به مخاطب نشان می دهد قطعا مورد پذیرش قرار می گیرد یعنی الان خیلی از فیلم های لمپن که در سینماها نشان می دهند منطق شان براساس همین جوک های اس ام اسی است که شما شاید شش ماه پیش شنیدی در آن فیلم هست و این چیزی به شما اضافه نمی کند. این فیلم هایی که به شما چیزی اضافه می کند و نگاهت را بر می گرداند همانند (داستان دارو، قاچاق کالا، جنگ جناحی، پول های شسته و نشسته و…) این جزو داستان هایی است که مخاطب جدی سینما به دنبالش است و چنین مخاطب مثبتی داخل سالن دست نمی زند!
شما الان تجربه نمایش «قاتل اهلی» را در سینما ها ندارید.
|نمایش در جشنواره ملاک خوبی نیست می خواستم بپرسم که چرا این نگاه کنش مندانه را زودتر در فیلم هایتان محور قرار ندادید؟
جواد طوسی: در فیلم «قاتل اهلی» هم ما دو تفکر و دو طبقه را داریم. تفکر قدیمی اصولگرا که مبتنی بر یک واقع بینی جامعه را درست شناسایی می کند و تفکر جوان که ادبیات خودش را دارد. راه اصلی همچنان کنش مندانه، ولی تلخ تر از فیلم «اعتراض» هست.
– انتخاب این لنز ها برای دیدن یعنی وجدان. یعنی انتخاب کنی کدام سمت و کدام بازتاب. تو این ها را بخواهی انتخاب بکنی خیلی وجدانت زور داره برای اینکه داری یک قضاوت تاریخی می کنی.
یک تاریخ را داری نشان می دهی بدون آنکه سردرگمی داشته باشی. رسیدن به این نوع که می گویی نکته خیلی سختی است. قبل از انقلاب مستقیم نگاه می کردم و می دانستم چیست… ما فیلممان را می ساختیم و یک راست می رفتیم سر اصل مطلب.
این اصل مطلب الان خیلی گم و گور است.
قضیه سوزن و کاهه.پس نگاه می کنم به شعاع کمتر ولی قابل دیدتر. من این شخصیت سروش (حاجی) را توی فیلم خیلی دوست دارم. سروش از نظر من جای تاریکی نایستاده بلکه آدمیست انتخاب شده. من آن دوره را می شناسم، مذهبی هایی که پاک اند، بازارشان بازار، معامله شان معامله و اخلاقیاتشان سر جایش است.
چطور می شود که حاجی سروش بهم ریخته می شود؟ خب حالا باید بهم ریختگی را نشان بدهیم که این بهم ریختگی چیست و از اینجاست که سخت می شود.
شاید سختی اش به خاطر این است که ممکن است پیش داوری و قضاوت شدید؟
– خیلی سخت آن هم از هر جهت.
شاید تعدد مراسم تصمیم گیری برای اینکه یک فیلم را بسنجند و ارزیابی کنند و زیاد شدن این مراکز باعث شده شما یک مقدار دست به عصا شوید!
– ولی اینکه طرحش نکنم غیر ممکن است یعنی تا همین به اصطلاح نفس های آخر سینما طرحش می کنم.
جواد طوسی: این را به عنوان یک ضرورت و الزام و تعهد کماکان در خودتان احساس می کنید؟
– در طرح کردن بله هیچ مشکلی ندارم.
منتهی قضاوتش احتیاج به خیلی چیزها دارد.
خب آنجا که سانسور به شما اجازه می داد در «خاک» و «بلوچ» و «گوزن ها» قضاوت می کردید الان واهمه دارید از قضاوت؟!
– ببین تو یک زمانی که فقط تو هستی و موضوعت خب میدانی با این موضوع چکار کنی، ولی الان تو هستی با موضوعات!
اینجا خیلی وجدان مهم است و وجدان تازه نمی تواند حرف اصلی را بزند. وجدان هم مثل حقیقت اشتباه می کند مگر حقیقت اشتباه نمی کند!
حقیقت در۵۰ سال پیش یک چیزی بود الان چیز دیگریست.حقیقت هم تغییر می کند.
در هر جهت این نوع سازندگی خیلی تنهاست و خیلی مورد آزار قرار می گیرد. یعنی تو وقتی از سمت عام آزار می بینی، عامی که داری برای آن جوش میزنی ولی نیزه ای که از طرف او به تو پرتاب می شود دردش خیلی بدتر است.
از کنار تهیه فیلم و بازیگر باید مواظب باشی تا اون شب در سالن میلاد و این ماجرا خیلی درد انگیز است. یک زمانی بهروز وثوقی می گفت من از تو خیلی چیزها یاد می گیرم که تو زندگیم تاثیر دارد و به طور مثال از فیلم دزدبان رسید به بازیگری درخشان که الان در تاریخ سینمای ما هم هست. به دلیل همین نگاهش. الان شما باید مواظب همین نگاه باشی و این خیلی درد دارد.
من می خواهم یک آسیب شناسی امروزی داشته باشیم در یک مقایسه تاریخی. شما زمانی که از «قیصر» تا «گوزن ها» با یک مجموعه پرتفاهم و دل سپرده همراه بودید، بخشی از این ارتباط می شد خلاقیت. بخشی هم می شد یک نگاه به موقع اجتماعی اما در این دوران مجموعه آدم های شما پراکنده هستند بازیگر محوری شما به جای اینکه حضور مداوم داشته باشد از یک جایی به بعد کات می کند و شما دچار سردرگمی می شوید. این در مورد بقیه عوامل فیلمتان هم ممکن است موضوعیت داشته باشد.
مرز بین خودی،محرم، غیر خودی و … انگار دچار اغتشاش شده است.
– در زمان گذشته که فیلم می ساختم آهنگساز و موزیسین فیلم در طول ساخت فیلم با من بود. می آمد شرکت می کرد برخورد های عقیدتی داشتیم با هم. فیلمبردار فیلم «نعمت حقیقی» فقط این نبود که فیلم را بگیرد و برود سمت فیلم دیگر. فیلمبرداری که در این فیلم «قاتل اهلی» با من کار می کند و استعداد درخشانی هم دارد امروزه تمام دغدغه اش بر سر رفتن سر فیلمبرداری فیلمی دیگر است! یعنی ۵ روز بیکار نیست و این الان یک فضیلت شده است و در نتیجه پشت دوربین آن اتفاق نمی افتد و بازیگر من نمیاد با من بشیند که می خواهم چیکار کنم و داستان پروژه تو به چه معنا خواهد بود. الان خب این ها نیست.
من چند روز پیش با سعید راد صحبت می کردم که می گفت از کنار دست کیمیایی، امیر نادری و تقوایی چه کسانی بیرون آمدند و از کنار نسل های امروزی چه کسانی قرار است بیرون بیایند؟
داریوش مهرجویی، مسعود کیمیایی و… ما این تفکرها را می شناسیم، به این دلیل که بهترین فیلمسازهای این دوره دستیارهای ما بوده اند.
نعمت ا… سمت دیگر می آید و رضا درمیشیان هم از سمتی دیگر پس می آیند و کوله بار پر می شود و می روند.
اما بعدش تو فکر می کنی که آن مهری که باید وجود داشته باشد دیگر ندارد. تو همین قضایای اخیر یکی از آدمایی که با من نشستند تو سکوی سینما اما با من نیامدند و فقط سعید راد بود.
الان نگاه حرفه ای هم وجود ندارد. به طور مثال شخصیت محوری به جای این تعصب و نگاه حرفه ای، خودش عامل زیر آب زدن فیلم می شود!
مسعود داودی: تام هنکس بازیگر حرفه ای درفیلمی با کارگردانی ایستوود بازی کرد به اسم «سالی». همین بازیگر در مصاحبه ای گفته است که ایستوود روال کارش مناسب نیست و اخلاقیات حالیش نیست و با همه مثل اسب برخورد می کند! سینما این نیست سینما باید باهم رفاقت کنیم.
بحث درونی و معرفت داستان هست.
– انقدر هست که اگر بخواهم واردش شوم شما را هم غمگین می کند. بازیگری که می آید سر صحنه می گوید من دارم روز به روز از شما یاد می گیرم هرکاری هست با من بکن، هرچی می خواهی بگو، من انجام می دهم. حالا می فهمم بازیگرانی که تو فیلم شما چقدر خوب بازی می کردند از کجاست!
آنقدر همه چیز در تلاطم است که واقعا خنده داره.خب غمگین می شوی.
در همین فیلم چند نفر گارد داشتند گفتند که بازی آقای جدیدی بهترینش بوده تا حالا و اگر این راه را ادامه بدهد برایش خوب است. چقدر راجع به پور حسینی و پرستویی شنیدم. این ها همه در یک جایی می ایستد که نظر قطعی برایم ندارد و ثابت نمی ماند.
موسیقی عبدی در فیلم «قاتل اهلی» فوق العاده است.
– لازم است در اینجا در مورد فرهاد اصلانی هم بگویم. فرهاد اصلانی به نظر من در این مدت کوتاه که من دیدمش بسیار بسیار آدم متعهد و بازیگر پاکیزه و خوبی است. کارشان هم درخشان است یعنی در این زمینه ای که وجود دارد واقعا می درخشد. من واقعا در این مدت خیلی دوستش دارم. در مورد حمید رضا آذرنگ هم همین حرفا صدق می کند. در فیلم «قاتل اهلی» و در آن بخش آشپزخانه ایشان واقعا فوق العاده است و یک صحنه ای هم متاسفانه به خاطر برخی مسائل گرفته نشد.
الان نمی توانم از پولاد بگویم. یک بازیگری را می آورند و می گویند بازی کن اما نمی کند!همه دست اندرکاران سراغش می روند می گویند بازی کن در شخصیت یک خواننده آن نقشی که همیشه در فیلم های کیمیایی داشتی را الان امیر جدیدی بازی می کند. چقدر هم پولاد خوشحال بود. آمدند گفتند تو نقش خواننده را بازی کن. من هم گفتم خواننده ای را بیاورم که لب بزند یاد فیلم های قدیمی می افتد.
پولاد هم بعد از این قضیه تحقیق زیادی کرد که آیا می توانم بخونم یا نه!بنابر این رفت تمرین های زیادی کرد. تا رسید به این درجه. حالا هم داره بهمن را بازی می کند هم یک خواننده و هم اکت خوانندگی را. اصلا این ها نیست که می گویند این پسر کارگردان است و پدرش فقط خواسته نقشش را زیاد کند.
ای بابا پس هیچی.
خود آقای کیمیایی این را مطرح کرد، ببینید ایشان کارشان مشخص است، حتی وقتی پسرش پولاد کیمیایی را به عنوان یکی از بازیگران اصلی انتخاب می کند اینجا برای من این سوال پیش می آید که فیلمسازی با این سابقه طولانی وقتی که می داند تداوم تصنیف خوانی یک بازیگر ممکن است دافعه ایجاد کند، خب می تواند در زمانی کوتاه تر این موفقیت نمایشی را برگزار کند.
– مونتاژ این فیلم که آقای دهقان آن را مونتاژ کرده بود و به من نشان دادند ۱۲۰ دقیقه بود. من ۱۲۰ دقیقه فیلم نگاه کردم به عنوان مونتاژ که این ها تمام مونتاژ آقای دهقان بود و در بعضی جاها هم فوق العاده بود. من از آن فیلم چون دیگر وقت نداشتم ۹دقیقه اش را کم کردم شد ۱۰۹ اعلام کردم که باید ده دقیقه از آن هم در بیاد.
این هم که باید در بیاد از صحنه ها بود تا آخر فیلم مونتاژ درست است و از آخر فیلم به بعد مونتاژ می خواهد. تا ۱۰ دقیقه هم جا دارد که حذف شود و این مونتاز من نیست این در کم کردن ۹ دقیقه مونتاز من است. اصل مونتاژ برای من نیست.
یک مساله در رابطه با شرایط فعلی سینمای آقای کیمیایی میخواهم بگویم که جنس نگاه و سلیقه متکی به یک سینمای شخصیت و قهرمان پرداز است. با توجه به این شرایط حاکم و تحمیل شده به دنیا ی خودتان، امکان یا توانایی مطلوب در این زمینه دارین که آن قهرمان را بتوانید خیلی قرص و محکم ارائه بدهید؟کماکان مسعود کیمیایی می تواند قهرمان خودش را در این سیر تاریخی به نمایش بگذارد؟
– شما چه فکر می کنید؟!
من می گویم می توانید… شما خودتان این نقطه نظرها که می گویند دوران قهرمان به سر رسیده را قبول دارید؟
– یک لحظه در خیابان تصادفی می شود و راننده می خواهد فرار کند . یک نفر آن راننده را می گیرد از این که می خواهد تحویل دولتش دهد نمی نازد به این می نازد که تو چقدر آدم پستی هستی و میزنی در میری. این قهرمان آن روز کوچه و خیابان است.
قهرمان موضعش معین و مشخص توجامعه معین و مشخص. آن فردی که می گوید خوب است جامعت هم میگه خوب است.
اصلا هم نمی خواهد بابت آن حقوق بگیرد و بابت اینکه می گوید این خوبه نمیخواهد حقوق بگیرد، طلبکار نیست.
شما قهرمانت را باید دوست داشته باشی.
– الان شما وسط این هستی که به اصطلاح تماشاگر فیلم وقتی سروش اتومبیلش منفجر می شود عقب ساندویچش می گردد. این قهرمانش را بخواهد پیدا کند بخش مهمی از این انتخاب پودر می شود که کدام بازیگر باید باشد و چرا باید باشد.
اگر فرضا در سینما قبل تو نگاه بکنی می بینی که آقای هادی اسلامی به عنوان قهرمان تو سرب قبولش می کنند آن دوره تمام شده. یعنی الان آن را قبولش نمی کنند چون خوشگل نیست.
چطور می توانید در این زمانه پیچیده قهرمان خودت را دوست درست به نمایش بگذارید؟
– به طور مثال تو سوار یک اتوبوسی و میخواهی فیلمبرداری کنی، بستگی به این دارد که این جاده چقدر دست انداز دارد هر چقدر دست اندازش بیشتر باشد عکسی که تو میگیری قابل رویت نیست هی تکان میخورد. یعنی تکان های نگاه تو انقدر زیاده تو این جاده ای که پر از دست اندازه که فوکوس نمیشه.
در این شرایط موجود من بدون اینکه بخواهم برای شما نسخه بپیچم، آیا نمی شود انتخاب هایتان به گونه ای باشد که مبتنی بر یک قصه و روایت پررنگ و پرو پیمان باشد؟
– نه شما می گویی که دست اندازها را باید کم کرد. من دست اندازها را باید کم کنم یا مردم؟!
خب واکنش های مردم که در این زمانه سلبی و تخطئه آمیز؟!
دست اندازها را من باید کم کنم یا جاده ساز باید کم کند؟
– آنقدر دوست دارم این «تبعید سایه ها» را بسازم، هروقت هم رفتم آنجا گفتند تصویب شده اما بودجه اش آنقدر است.
من هم که نمی توانم هرروز بروم دنبال تصویب و راه اندازی اش. چند دفعه خودم و خانم پاکروان رفتیم اما نشد…
خیلی دلم می خواهد بسازم و امیدوارم که بشود.
ادامه مسیر فیلمسازی مسعودکیمیایی در چنین وضعیتی را فضیلتی نمی دانم به لحاظ این موج بی رحمانه که دارد انقدر به این فیلمساز منتقل می شود چقدر می تواند در برابر این موج و تهیه کننده هایی نامنعطف و خودزن از این دست مقاوم باشد و اصلا جمع بندی تحلیل در این شرایط موجود به چه صورت می تواند باشد؟
بعضی وقت ها بچه ها در فضای مجازی واکنش های مخاطبان را نشانم می دهند و احساس می کنم که تنها نیستنم. بچه های خیلی خوب وجود دارند که درک می کنند.
آنقدر این موج گرم است که من را آرام می کند.این نشان دهنده این است که آن مهر خیلی کم است.
| شما جدا از اختلافاتی که با تهیه کننده دارید…
– ۱۰ دقیقه از این فیلم باید کم شود.
برای پروزه بعدی ام هم من یک سناریو دارم که اسمش را گذاشتم «عدالت شوم» که دوست ندارم و قطعا عوض خواهم کرد و بعد از آنکه پولاد فیلمش را شروع کرد من فیلمم را شروع می کنم.
| شما با طیف های مختلف در مقام تهیه کننده کار کردید برای فیلم بعدی تان تهیه کننده و سرمایه گذار به چه صورت می باشد؟
– اگر علی عباسی این فیلم من را بسازد من ازش دستمزد نمی گیرم. از بقیه عوامل هم تخفیف فراوان می گیرم. ممکن است علی عباسی اصلا دلش نخواهد فیلم بسازد ولی من یادش افتادم.
آرمان ها به وجود می آیند و جامعه بی آرمان هم نداریم. من فکر نمی کنم آرمان با بخشی از بشریت بمیره.
آرمان از بین رفتنی نیست و آن بخش بزرگ تمایز انسان با انسان است.
- 17
- 3