به گزارش خبرآنلاین، ۲۵ مهر سال گذشته فریبرز عربنیا در گفتوگویی با دنیا خمامی که در خبرگزاری خبرآنلاین منتشر شد به صراحت اعلام کرد که با سیاستهای فعلی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دیگر در سینمای ایران کار نخواهد کرد.
این گفته عربنیا که از همان زمان به آمریکا مهاجرت کرده بود حداقل در میان اهالی سینما و پیگیران اخبار این حوزه سر و صدای زیادی به پا کرد.
بازیگر نقش مصطفی چمران در فیلم سینمایی «چ» در پاسخ به اولین سوال که این روزها مشغول چه کاری است گفته بود: «در حال حاضر مشغول پرداختن به امور زندگی هستم. بیشتر وقتم صرف آشپزی و خانهداری میشود و سامان دادن به کارهای جانیار (پسرش) و کمک به او در کارهایش اولویت زندگیام است. اوقات فراغتم را نیز به ورزش و مطالعه میپردازم.»
یکی از دلایل عمده ناراحتی فریبرز عرب نیا این بود که به گفته خودش برای گرفتن دستمزدش از فیلم های «گاهی» و «آخرین بار کی سحر را دیدی؟» با وجود دوندگی بسیار به جایی نرسیده است. این جاست که از او پرسیده می شود
«پروسه قانونی که داشتید برای بازپسگیری حق و حقوقتان از فیلمهای «آخرین بار کی سحر را دیدی؟» و «گاهی» طی میکردید به کجا رسید؟
بعد از یک سال و چندین ماه دوندگی در ایران و خارج از ایران نهایتا کار به جایی رسید که خانه سینما و شورای حل اختلاف، حق را به بنده دادند. طرفین دعوا را که آقای امیر پورکیان (فیلم «گاهی») و آقایان فرزاد موتمن و سعید عصمتی (فیلم «آخرین بار کی سحر را دیدی؟») بودند ملزم به پرداخت دینشان به اینجانب کردند. در نهایت وقتی کار به ارشاد رسید این وزارتخانه کم کاری کرد و من به حقم نرسیدم.
در همین راستا آخرین بار با آقای فرجی صحبت کردم که قولهایی شنیدم مبنی بر اینکه جلوی اکران این فیلمها گرفته میشود تا حسابشان را تسویه کنند، اما این اتفاق هم نیفتاد.
هردو فیلم «گاهی» و «آخرین بار کی سحر را دیدی؟» اکران شد و میشود و متاسفانه به نظر میرسد ما همچنان باید از حقوق خودمان بگذریم اگرچه حق با ماست. دلیل آقایان درباره فیلم «گاهی» این بود که با حکم قوه قضاییه، حکم خانه سینما بلااثر میشود و نکته جالب و تاسفبرانگیز ماجرا هم این است که آن حکمی که امیر پورکیان به ارشاد ارائه داده، یک فتوکپی بدون امضا است! دوستان در ارشاد حتی به خودشان زحمت ندادند که از او بخواهند حکم اصلی را ارائه بدهد و فقط منتظر هستند تا با کمترین نشانهای مسئولیت را از دوش خودشان بردارند.
به گفته حقوقدانهایی که با آنها مشورت کردم، آن حکم مشکوک و ایرادات جدی قضایی دارد. یکی از ایرادات این است که من را مجهول الامکان اعلام کردند درحالی که از بنده سه نشانی در پرونده موجود است؛ از جمله نشانی که خانه سینما هم حکم را به آن ارسال کرده است. معلوم است که آقای پورکیان و دوستان از غیبت من استفاده کردند و ادعایی مخدوش را به قاضی رساندند که این قاضی به نظر نه از سینما خبری داشته و نه از حضور من در خارج از ایران و آدرسهایم در کشورم.
یکی دیگر از ایرادات این است که نوشتهاند متن به امضای فرد رسیده نه هیئت مدیره درحالی که یک هیئت، شورای حل اختلاف بوده است و... همه اینها را کنار بگذاریم ارشاد بیتوجهی غیرمسئولانه کرده است که حتی اگر حکم درست باشد هم زمانی برای اعاده دادرسی و تجدید نظرخواهی در حکم وجود دارد و حکم هنوز قطعی نیست که آنها نسبت به این بند بیتوجه بودند.
نمیدانم چطور به آموزههای دینیمان نگاهی ندارند که حتی یک کشور هم با کفر ممکن است حیات داشته باشد، اما با ظلم نه و این یک ظلم مشهود است و در این موضوع حق مسلم من خورده شد. مسئولان، فیلم در چرخه اکران کم دارند و برای همین حاضر هستند هر فیلمی را اکران کنند و در این راستا با سادهانگاری حقوق کسانی مثل من را زیر پا میگذارند. در کل باید بگویم تنها بزنگاه برای رسیدن من به حقم ارشاد بود که آن هم به لطف بعضی از مدیرانش از دست رفت، این میزان از تعهد و وظیفهشناسی را به آنها تبریک میگویم و برای خود و همکارانم متاسفم.
گفته میشد در پروژه جدید داود میرباقری به نام «ماه تی تی» حضور خواهید داشت اما این همکاری به نظر منتفی شد، چرا؟
من با تهیهکننده قرارداد منعقد کرده بودم و آماده شده بودیم که برای اقامت پسرم و تحصیلش راهحلهایی پیدا شود تا من بتوانم هفت ماه با این پروژه همراه باشم اما متاسفانه به نظرم رسید که این پروژه توان انجام تعهدات را ندارد. در نهایت با تایید حدس بنده از طرف تهیهکننده متوجه شدیم نه تنها نسبت به قولهایی که به بنده داده شده که حتی بر امضاهایی که در قرارداد وجود داشت هم جای شک و شبهه بود. برای همین من ترجیح دادم دوستیها حفظ شود و مشکل دیگری برایم پیش نیاید. خیلی بیپرده باید بگویم برای سه فیلم آخری که کار کردم بلااستثناء دستمزدم را کامل دریافت نکردم و این انگار یک رویه عادی در سینما و تلویزیون شده است. من ترجیح دادم دوباره دچار این معضل نشوم به خاطر اینکه شکل زندگیام و اقامت پسرم و تحصیلش در خارج از کشور اجازه درگیر شدن با چنین مسائلی را به من نمیدهد، برای همین از پروژه «ماهتیتی» جدا شدم.»
در جای دیگری از فریبرز عربنیا این سئوال پرسیده می شود: «نمیخواهید دوباره طبع کارگردانیتان را امتحان کنید؟ پروژه «آمبولانس» که چندسال پیش خبری شده بود عملیاتی نمیشود؟»
عربنیا پاسخ میدهد: «با صراحت اعلام میکنم که تا وقتی مسئولین فعلی ارشاد از وزیر تا مدیران میانی بر سرکار هستند، من دیگر در سینمای ایران کاری نخواهم کرد. از همه بیشتر هم خودم متاسف هستم اما این تنها راهی هست که برای مقابله با این اتفاقات دارم. دوستی میگفت در دوره قبل هربار به ارشاد میرفتی با جواب «نه» برمیگشتی اما در این دولت پاسخ «آره» میگیری اما کارت انجام نمیشود. این تلخکامیاش بیشتر است. آنچه که برمن میرود نماد و سمبلی است از آن چیزی که بر همه ما سینماگران میرود. به این جهت من صرفا به خاطر نشان دادن اعتراضم در مورد بیتوجهی مسئولین ارشاد به حقوق هنرمندان و آیندهشان و مصائبی که درگیرش هستند دیگر با این مدیریت کار نخواهم کرد. حتی اگر با رای دادن دوباره من به آقای روحانی دوباره همین سیاستها در ارشاد باشد، باز هم پایم را به سینما نمیگذارم و کار نخواهم کرد. برای همه همکارانم از همین جا آرزوی موفقیت میکنم. امیدوارم بتوانم برای کشورم و مردم و فرهنگ ایران عزیز فردی مفید باشم.»
سوالی که این جا برای من پیش میآید این است که یعنی اگر نقشی بسیار خوب و وسوسهکننده به شما پیشنهاد شود حاضرید پاسخ منفی بدهید و کار نکنید؟ یعنی اگر به طور مثال اصغر فرهادی هم به شما یک نقش خوب در فیلمش پیشنهاد بدهد شما حاضر هستید آن پیشنهاد را رد کنید؟
عربنیا در جواب میگوید: «ببینید من باز تاکید میکنم که با این سیاستهای ارشاد دیگر در سینمای ایران کار نخواهم کرد؛ یعنی تولیدی که در داخل ایران باشد و براساس قواعد وزارت ارشاد و چرخه اکران و مسائل حقوقی مرتبط با آن (از جمله شکایات) صورت بگیرد. وقتی رویه این باشد بله دیگر کار نخواهم کرد؛ البته شاید بتوان این را هم گفت که درحال حاضر دیگر کارگردانی که بخواهد اینقدر من را وسوسه کند که در فیلمش نقشی بازی کنم وجود ندارد و تولیدات اینقدر ترغیبکننده نیستند. فقط میماند همان آقای فرهادی که آن هم قطعا اگر در یک پروسه تولید جهانی باشد صد در صد بدون فکر پاسخ مثبت خواهم گفت. اما اگر آن پروژه داخل ایران باشد و براساس فیلمنامه مصوبی ارشاد و درگیر چرخه و شورای اکران و با این مدیران باشد، بله، قطعا خواهم گفت: نه!»
این که چرا باید با بازیگر فیلمهایی مثل «ضیافت» و «سلطانِ» مسعود کیمیایی یا «شوکرانِ» بهروز افخمی و «مختارنامه» داود میرباقری کاری کنیم که بگوید دیگر در کاری که براساس قواعد وزارت ارشاد، چرخه اکران و مسائل حقوقی مرتبط با آن (از جمله شکایات) تولید شود بازی نخواهد کرد، پرسشی است که هنوز پاسخی نیافته.
- 16
- 1