پنجشنبه ۰۱ آذر ۱۴۰۳
۱۶:۵۵ - ۱۴ فروردین ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۱۰۱۴۸۵
چهره ها در سینما و تلویزیون

مژگان ربانی؛

زیر ذره بین مخاطب

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,مژگان ربانی

مژگان ربانی ۱۶ سال پیش با فیلم زیر پوست شهر به کارگردانی رخشان بنی‌اعتماد جلوی دوربین سینما رفت. پس از آن چند کار تئاتر انجام داد تا این که توسط محمدرضا ورزی برای نقش اشرف پهلوی در سریال معمای شاه انتخاب شد.

 

 فارغ‌التحصیل رشته مترجمی زبان فرانسه است و سال ۱۳۷۵ در مدرسه عالی حوزه هنری، با گذراندن کلاس‌های تئاتر و بازیگری به دنیای هنر راه یافت. اولین تجربه‌های تئاتری اش در همکاری با کارگردانانی چون میکائیل شهرستانی و آزیتا حاجیان شکل گرفت. شکلات، تب، ستاره، عاشق، کلاه پهلوی و... از جمله فعالیت‌های سینمایی و تلویزیونی این بازیگرند. مژگان ربانی ۱۶ سال پیش با فیلم زیر پوست شهر به کارگردانی رخشان بنی‌اعتماد جلوی دوربین سینما رفت.

 

پس از آن چند کار تئاتر انجام داد تا این که توسط محمدرضا ورزی برای نقش اشرف پهلوی در سریال معمای شاه انتخاب شد. این بازیگر با این که گریم سنگینی ندارد، اما یکی از شبیه‌ترین افراد به اشرف بوده و لحن صدایش به او نزدیک است. ربانی توانست با تحقیق و مطالعه و دیدن فیلم‌های مستندی از اشرف، لحن و کلامش را به خوبی تقلید کند و به واقعیت نزدیک شود. مدتی است سریال معمای شاه  با تدوین جدید به صورت سریال شبانه از شبکه یک پخش می‌شود. با این که هنوز تولید این سریال ادامه دارد، اما احتمالاپخش آن  تا بهمن ادامه خواهد داشت. گفت‌و‌گوی زیر درباره سختی‌ها و قلق‌های بازیگری در سریال‌های تاریخ معاصر است.

 

قبل از بازی در سریال معمای شاه‌، تجربه بازی در دو سریال تاریخ معاصر را داشتید‌. بازی در این قبیل سریال‌ها چطور است؟

بازی در کارهای تاریخ معاصر برای من بسیار جذاب بود به خاطر این که تمام وقایع این نقش در دوره‌ای نه چندان دور اتفاق افتاده بود. البته در دو کار قبلی یعنی کارهای آقای دری تاریخ به شکل داستان گونه روایت می‌شد و وقایع خیلی مستند و مطابق با واقعیت نبودند. به همین خاطر فشار زیادی روی دوشم نبود، اما در کار آقای ورزی تاریخ مستند بود و مطابق واقعیت مو به مو روایت می‌شد و این کار من را سخت‌تر می‌کرد.در سریال کیف انگلیسی نقش محبوبه را بازی کردم که زن روستایی بود که با خان ازدواج می‌کرد.

 

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,مژگان ربانی

در سریال کلاه پهلوی نقش توران دختر ترشیده ای را داشتم که وقایع کشف حجاب برایش جالب بود. فضای دو کار قبلی با معمای شاه به لحاظ مستند بودن بسیار متفاوت بود؛ چون هنوز خیلی‌ها هستند که در دوره پهلوی زندگی کرده‌اند و وقایع آن زمان خوب یادشان هست و ممکن است از هر منظری ایرادی به روایت داستان و مستنداتش وارد کنند. مخصوصا نقش شخصیتی را که بازی می‌کردم خیلی‌ها خوب یادشان است؛ چون یکی از دو  چهره برتر پهلوی دوم است. به همین خاطر خیلی‌ها او را زیر ذره بین می‌گذاشتند و بررسی می‌کردند. همه اینها کار من را دشوار می‌کرد.

 

 چقدر سعی کردید به فضا و لحن اشرف پهلوی نزدیک شوید؟ از چه طریقی تقلید را شروع کردید؟

سعی کردم بسیار نزدیک به اشرف پهلوی حرف بزنم. اکثر فیلم‌های مستند مربوط به اشرف را دیده بودم و سعی کردم لحنم را از روی صدایش تقلید کنم. خوشبختانه جنس صدایم دور از جنس صدای اشرف نبود. در ابتدای کار برای نقش یکی از زنان درباری به آقای ورزی معرفی شدم. وقتی ایشان من را دیدند گفتند چقدر تو به اشرف شبیه هستی! این شد که یک تست گریم برایم گذاشتند و بعد از گریم تایید کردند که نقش اشرف را بازی کنم. فکر می‌کنم علت انتخابم بیشتر به خاطر فیزیک چشم‌ها و فرم صورتم بود.

 

 بازیگری را از کجا شروع کردید و چه دوره‌هایی را گذراندید؟

سال ۷۱ بود که در کانون تئاتر بانوان محراب دوره‌های بازیگری را گذراندم و بعدها در سال ۷۵ کنکور دادم و در مدرسه عالی بازیگری حوزه هنری پذیرفته شدم و آنجا تحصیل کردم. در سه تئاتر بازی کردم تا این که توسط آقای دری برای سریال کیف انگلیسی انتخاب شدم.

 

 واکنش خانواده، مردم و مخاطبان نسبت به نقشی که بازی کردید چه بود؟ آیا تابه حال با واکنش منفی هم روبه‌رو شده‌اید؟

خانواده واکنش خاصی نسبت به این موضوع نداشتند، علتش هم این است که کار مرا پذیرفته‌اند و می‌دانند کاری را که می‌کنم دوست دارم، اما در بین دوستانم بودند کسانی که با من شوخی می‌کردند و سربه سرم می‌گذاشتند و درباره فساد اخلاقی نقشی که بازی می‌کردم نکاتی را به من گوشزد می‌کردند. گذشته از همه اینها بازی کردن این نقش برایم بسیار جذاب بود. شاید علت این که خیلی از بازیگر‌ها دوست دارند در عمرشان یک نقش منفی داشته باشند این است که نقش منفی پیچیدگی‌های خاص خودش را دارد. نقش  منفی بالا و پایین زیادی دارد. مردم نسبت به نقش منفی توجه بیشتری نشان می‌دهند تا نقشی که خوب و مثبت و یکدست است و هیچ گونه حیله‌گری و خشونت در رفتارش ندارد. ببینید! کوچک‌ترین حرکتی ولو حرکت چشم در بازی کردن نقش منفی به چشم می‌آید و اهمیت دارد.

  

بازیگرها قبل از هر بازی تمرین بیانی و بدنی خاصی دارند، گاهی نرمش می‌کنند. شما برای بازی کردن نقش منفی اشرف پهلوی چه تمریناتی داشتید؟

به مرور زمان یاد گرفتم روی میمیک صورتم تسلط داشته باشم. به خاطر پذیرش بهتر نقش‌ها یک دوره‌ کلاس‌های روانشناسی گذراندم. مثل خیلی از بازیگرها تمرین آینه با خودم داشتم و مدت‌ها جلوی آینه به تمرین پرداختم. به تدریج توانستم زبان بدنم را به کار گیرم و در خدمت بازیگری درآورم. اگر دقت کرده باشید اشرف ژست رضاخان را خیلی تقلید می‌کند. مثلا دست به کمرش می‌زند و حرف می‌زند یا این که دو انگشتش را کنار صورتش می‌گیرد. گویا با این حرکات احساس قدرت بیشتری می‌کرد. همین مساله تقلید از پدر نکته جالبی بود که کمکم کرد و بازی را برای من جذاب کرد.

 

واکنش مردم نسبت به بازی شما چه بود؟

خوشبختانه مردم این نقش را دوست داشتند. برخی از افراد سن بالای فامیل که در دوره پیش از انقلاب زندگی کرده اند، معتقد بودند که انتخاب درستی برای این نقش بودم. با این که برای این کار گریم داشتم، اما هرجا که می‌رفتم، مردم سریع من را می‌شناختند. تصور نمی‌کردم که بدون لباس‌های خاص و گریم این سریال کسی من را بشناسد. بگذارید یک خاطره از همین چند روز اخیر برای‌تان تعریف کنم. چندباری که برای خرید شیرینی به قنادی محل رفتم رفتار همه کارکنان قنادی را خیلی مودبانه و احترام آمیز و خوش برخورد دیدم. با خودم همیشه فکر می‌کردم که چه قنادی خوبی‌است و لابد رمز موفقیتش هم مدیون اخلاق خوب پرسنل‌ آن است.

  

تصورم این بود که همیشه و با همه همین‌طورند. چند روز پیش که برای خرید به قنادی رفته بودم وقتی هزینه را سوال کردم با عدد ۶۳۰ مواجه شدم. مانده بودم که این چه رقمی است! هرچه پیش خودم ریال و تومن کردم متوجه نشدم. دست آخر یک اسکناس ۵۰۰۰ تومانی را روی پیشخوان صندوقدار گذاشتم که یکهو صدای صندوقدار بلند شد که: خانم اشرف را ببین فکر می‌کند هنوز در آن زمان زندگی می‌کند، خانم با ۵۰۰۰ تومان چه چیزی می‌دهند؟! تازه متوجه شدم كه ۶۳۰  مقدار شیرینی به گرم بوده و رقم قابل پرداخت بیش از این حرف هاست. همان جا کلی خندیدم. اصلا تصور نمی‌کردم کسی من را بشناسد، تازه متوجه آن همه لبخند و احترام شده بودم.

 

 بعد از بازی در نقش اشرف پهلوی، باز هم بازی در کارهای تاریخ معاصر به شما پیشنهاد شد؟ دوست دارید در چه نقش‌هایی بازی کنید؟

نه! تا امروز کار تاریخی خاصی به من پیشنهاد نشده‌است، اما تعدادی کار رئال پیشنهاد شده که محتوای کار را دوست نداشتم. به شخصه دوست دارم در کارهای فانتزی و سوررئال بازی کنم. چند وقت پیش در یک تله فیلم سینمایی به نام شاهدونه و شبح سیاه بازی کردم که هنوز پخش نشده. در آن فیلم نقش یک ملکه منفی را بازی کردم. کارهای غیر واقعی را بیشتر دوست دارم. شاید فیزیک صورتم است که این ماجرا را تشدید می‌کند. در حال حاضر هم در حال تمرین دو تئاتر برای اجرا هستم. در تئاتر «شایعات» کار آقای عبدلی که یک کار فانتزی و کمدی موقعیت است مقابل آقای حسین رفیعی بازی می‌کنم.

 

باورتان نمی‌شود که چقدر بقیه دوستان سر تمرین می‌خندند و معتقدند در این نقش خوب هستم. کار بعدی با نام«همه دزد‌ها که دزد نیستند» کاری است از آقای جواد حبیبی‌. در این تئاتر یك دسته از آدم‌ها در موقعیت خنده دار قرار می‌گیرند. این کار هم از آثار داریو فو است و به نظرم کار خوبی خواهد شد. سعی خودم این است که تا مدتی فاصله ام را از نقش حفظ کنم و ترجیح می‌دهم در کار رئال فعلا بازی نکنم.

 

 تاریخ معاصر به علت داشتن منابع زیاد و روایت‌های مختلف بحث‌های زیادی دارد و مساله حساسی است. با این مساله چطور کنار آمدید؟

زمانی به گروه پیوستم و وارد کار شدم که فیلمنامه کامل شده بود. طبعا نظر شخصی من در کار دخیل نبود، اما درباره تاریخ خصوصا فیلمسازها ، هرکس روایت مخصوص به خودش را دارد. صرف نظر از این که تاریخ ثبت شده است، هرکس به شیوه‌‌ای آن را تعریف می‌کند. فیلمساز هم بسته به ژانر کارش دیدگاه و روایت مخصوص به خودش را دارد، مثلا همزمان با پخش معمای شاه، سریال شهرزاد هم پخش می‌شد. در واقع، یک رخداد مشترک مربوط به سال ۳۲ را هردو روایت کردند، منتها با دیدگاه‌های متفاوت. شهرزاد چون در ژانر عاشقانه ساخته شده بود خیلی استناد به واقعیت در آن مهم نبود و حتی می‌توانست با اشاره‌ای كلی سر و ته قضیه را هم بیاورد.

 

در صورتی که معمای شاه چون کار تاریخی بود روایت خودش را داشت. این پرداخت هاست که كار را متفاوت می‌كند. این تفاوت را در روایت‌های مختلفی از ۸ سال جنگ  و دفاع مقدس در آثار فیلمسازان مختلف می‌بینیم.

 

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,مژگان ربانی

 در حین کار با مساله‌ای مواجه شدید که تناقضی با اصل تاریخ داشته باشد و یا به قول معروف گاف سریال باشد؟

با موردی مواجه نشدم. ببینید! این هم شامل آن دسته از موضوعاتی است که هرکس دیدگاه و برداشت خودش را دارد. مثلا در دوره رضاشاه قحطی نان شده بود. گفته‌اند رضاشاه نانوای متخلف را به تنور انداخته و زنده زنده سوزانده است تا از آن به بعد کسی تخلف نکند. عده‌ای این عمل را ناشی از اقتدار رضاشاه می‌دانند و عده‌ای معتقدند ظلم از این بیشتر نمی‌شود و این از خشونت و خباثت رضاشاه بوده. ببینید که هرکسی یک تعبیری دارد و خیلی به نظر مردم نمی‌شود اعتماد کرد.

 

 چقدر درباره خاندان پهلوی مطالعه داشتید و این کار چقدر به شما کمک کرد؟

من حدود سه سال مطالعه کردم و تا جایی که می‌شد کتاب‌ها را از طرق مختلف تهیه کردم و دقیق رفتار این خانواده را مطالعه کردم. مطالعه خیلی به من کمک کرد. کتاب‌هایی را خواندم مثل: چهره‌هایی در یک آینه خاطرات اشرف پهلوی، خاطرات تاج‌الملوک، خاطرات فرح دیبا به اسم کهن دیارا، پاسخ به تاریخ به قلم محمدرضا پهلوی و... وقتی کتاب خاطرات خود اشرف پهلوی را خواندم تازه متوجه شدم چقدر چیزهایی که درباره‌اش نوشته اند، درست است. فهمیدم قدرت چقدر وحشتناک است. شاید اشرف پر قدرت‌ترین زن تاریخ معاصر ایران بوده و واضح است که با این همه قدرت سیاسی شخصیت آدم منفی می‌شود!

 

در هنگام بازی گاهی عواطفم شدیدا درگیر می‌شد، برای نمونه در جایی از داستان اشرف یک زندانی سیاسی را زنده زنده در حیاط زندان آتش می‌زند و از بابت این کار از خوشحالی قهقهه می‌زند و می‌خندد. بازی کردن این صحنه برای من خیلی دشوار بود.

 

 از معدود بازیگران سریال هستید که زیر گریم سنگین نرفتید. آیا گریم خاص در وضعیت بازیگر موثر است؟

ببینید! حتی اگر گریم خودم را دوست نداشته باشم نمی‌گویم آن را دوست ندارم. به هر حال، گریم این کارم را خیلی دوست داشتم. اولین باری که گریم شدم و زیر دست خلج نشستم عکسی از اشرف جلویم قرار داشت ؛ دقیقه به دقیقه به عکس شبیه‌تر می‌شدم و همین باعث می‌شد به نقش نزدیک شوم. گریم خیلی به من کمک می‌کرد. همین طور لباس. طراح لباس خانم جیرانی بود و لباس‌ها را ایشان تن ما می‌کرد. بعضی لباس‌ها ژیپون داشت و من مجبور بودم آن‌ها را تحمل کنم. در زمستان هم پوشش خاصی داشتیم؛ از زیر لباسی از جنس نانو می‌پوشیدیم تا سردمان نشود.

 

بعد روی آن گن می‌پوشیدیم و روی آن هم لباس مخصوص. مجبور بودیم با این لباس مدت‌ها سرپا بایستیم؛ چون حق نشستن روی صندلی‌های کاخ را نداشتیم. گاهی مجبور بودم ساعت‌ها با کفش‌های پاشنه بلند یک‌جا بایستم.در کمپی كه داخل محوطه سعد آباد داشتیم گریم می‌شدیم و بعد به داخل کاخ می‌رفتیم. گاهی می‌شد صبح داخل کاخ می‌شدیم و شب برمی‌گشتیم! باید هر بار لباس‌های ما وارسی می‌شدند و کفپوش‌های مخصوص می‌پوشیدیم. سختی کار اینجا بود که با تمام این مراقبت‌ها باید جلوی دوربین تظاهر می‌کردیم که  خانه خودمان است و در آن راحت هستیم!

 

الان که سریال  و نتیجه زحمات تان را می‌بینید چه احساسی دارید؟

سریال را كه می‌بینم بیشتر متوجه اشکالات خودم می‌شوم و با خودم می‌گویم کاش فلان جا فلان کار را می‌کردم. بیشتر به ضعف هایم پی می‌برم، اما در کل از شخصیت درآمده اشرف راضی هستم. تمام تلاشم را کردم، اما می‌توانست بهتر از این هم باشد. از آقای ورزی که به من اعتماد کردند و نقش نسبتا سنگینی را به من سپردند، ممنون هستم. در واقع؛ سه مقطع از زندگی اشرف را از نوجوانی تا انقلاب ۵۷ که اشرف در اوان ۶۰ سالگی بود بازی کردم با سه گریم و بازی متفاوت.

 

 بازی شما چقدرطول کشید؟ 

سریال از اواخر ۹۱ کلید خورد و هنوز هم بخش‌هایی از آن در حال فیلمبرداری و تولید است. تقریبا ۳ سال بازی من طول کشید که یک سال و نیم از آن را جلوی دوربین بودم. فاز اول سریال در دربار انجام شد و تمام صحنه‌های آن گرفته شد، فاز دوم در شهرک سینمایی غزالی و فاز سوم هنوز در دست تولید است و کار ادامه دارد.

 

نگاهی به زندگی خواهر دوقلوی پهلوی دوم

 

ظهور و سقوط پلنگ سیاه

اشرف پهلوی كه همزاد محمدرضا‌شاه بود تنها ۵ ساعت بعد از او متولد شد. شاید این دو قلوهای پهلوی تنها دو قلوهای تاریخ پادشاهی ایران باشند که دوشادوش هم در عالم سیاست قدرت نمایی کردند. اشرف پهلوی زندگی عجیب و پیچیده‌ای داشت. با این که از کودکی فرزند محبوب پدر و مادرش نبود و همیشه در سایه تنهایی قرار داشت، اما به شدت از پدرش تقلید می‌کرد. جالب این که به برادرش هم بسیار علاقه‌مند بود و سعی می‌کرد خودش را به او نزدیک کند. به طوری که زمانی که محمدرضا برای تحصیل به سوئیس فرستاده شد بدترین دوران زندگی اشرف محسوب می‌شد.

 

اشرف از کودکی به سیاست علاقه‌مند بود و کتاب‌های سیاسی را به زبان فرانسه مطالعه می‌کرد و سعی داشت جا پای پدرش بگذارد. در تصمیم گیری‌های سیاسی این قدر از خودش قابلیت نشان داد که رضاخان گفت اگر سنت(پادشاهی) اجازه می‌داد اشرف را به جانشینی خودم منصوب می‌كردم.

 

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,مژگان ربانی

به همین خاطر بعد از تبعید رضاخان به جزیره موریس اشرف تنها کسی بود که بنا به توصیه پدر محمدرضا را ترک نکرد تا پشتیبان او باشد. اشرف در دهه ۲۰ قدرت سیاسی فراوانی در کنار برادرش پیدا کرد و سال‌های ۳۰ بعد از ماجرای مصدق و کودتای ۲۸ مرداد در اوج اقتدار بود. اشرف که سعی داشت به شخص اول مملکت تبدیل شود و در چشم مردم به عنوان زنی خیر دیده شود، دست به تاسیس سازمان خدمات اجتماعی شاهنشاهی زد و فروش بلیت‌های بخت آزمایی را به راه انداخت و از این طریق درآمد هنگفتی کسب کرد. راه‌اندازی سازمان زنان یکی دیگر از فعالیت‌های او بود که در آن سعی داشت سبک و سیاق زندگی غربی را به زنان آموزش دهد.

 

در سال‌های دهه ۴۰ با دوستان و افرادی که دور خودش جمع کرده بود به مقاطعه کاری و کارهای اقتصادی پرداخت. در کنار ساخت و ساز شهرک‌ها  و ساختمان‌های معروف، از عزل و نصب‌های سیاسی هم غافل نبود، اما قدرت طلبی او به همین جا ختم نشد و از محمدرضا درخواست کرد تا در خارج از مرزها هم سمت جهانی داشته باشد. به همین خاطر به عنوان نماینده ایران در سازمان ملل انتخاب شد و سخنرانی‌های فراوانی در آنجا داشت.

 

حتی آرزوی رسیدن به ریاست سازمان ملل را داشت که امکانش فراهم نشد. متاسفانه قدرت بیش از حد و زیاده خواهی‌های مالی و مقامی از او زن خشن و بی رحمی‌ساخت که توانایی انجام هر کار شقاوت‌آمیزی را به او می‌داد. تا جایی که رسانه‌های خارجی به او لقب پلنگ سیاه را داده بودند. به همین خاطر اشرف تا مدت‌ها با رسانه‌های فرانسوی مصاحبه نمی‌کرد!  اشرف در بحبوحه انقلاب اسلامی خیلی زود شستش خبردار شد و زودتر از موعد تمام اموالش را از ایران خارج کرد و آنها را در پاریس و نیویورک مستقر كرد. بعد از انقلاب هم در یکی از گران‌ترین خانه‌های نیویورک زندگی می‌کرد. در تمام این سال‌ها هیچ وقت دست از فعالیت‌های اقتصادی و دشمنی با جمهوری اسلامی برنداشت. چهار سال آخر عمرش را در آلزایمر به سر برد تا این که سال گذشته در هفدهم دی‌ماه درگذشت. کتاب‌های زیادی درباره این شخصیت نوشته شده که علاقه‌مندان می‌توانند آنها را مطالعه کنند.

 

 

 

 

۶o7.hamshahrilinks.org
  • 12
  • 4
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش