سه شنبه ۰۴ دی ۱۴۰۳
۱۰:۰۸ - ۲۸ فروردین ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۱۰۴۵۱۹
چهره ها در سینما و تلویزیون

پژمان جمشیدی، بازیگر سریال «دیوار به دیوار» گفت:

سختی بازی در نقش‌های کمدی

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,پژمان جمشیدی
هر چه بیشتر می‌گذرد این شوخی جذابیت بیشتری پیدا می‌کند که پژمان جمشیدی از همان اول نباید فوتبالیست می‌شد و بهتر بود به دنیای بازیگری می‌آمد.

جمشیدی با نقش خودش در سریال «پژمان» وارد دنیای بازیگری شد و حالا که تقریبا چهار سال از پخش این سریال می‌گذرد او نقش‌های متعددی هم در تئاتر، هم سینما و هم تلویزیون بازی کرده است. همین حالا سریال «دیوار به دیوار» به کارگردانی سامان مقدم با بازی او از شبکه سه پخش می‌شود؛ نمایش «پپرونی برای دیکتاتور» به کارگردانی خسرو احمدی را روی صحنه دارد و فیلم سینمایی «خوب، بد، جلف» از او در حال اکران است. همین بهانه‌ها کافی است تا با این بازیگر نوشکفته گفت‌وگویی داشته باشیم، چه برسد به این‌که در کارش هم موفق بوده و چه بخواهیم و چه نخواهیم طرفداران خودش را دارد.

 

چطور با نقش ارتباط برقرار می‌کنید که بازی شما گرم، روان و صمیمی از کار در می‌آید؟

معمولا می‌گردم و مابه‌ازای نقش را دور و برم پیدا می‌کنم. کمی هم راجع به آن فکر می‌کنم؛ این‌که اگر وجود خارجی داشت، چطور فکر می‌کرد؟ چه شکلی حرف می‌زد؟ غذا ‌خوردنش چگونه بود؟ دغدغه‌اش چه بود؟ چقدر می‌توانست ساده‌لوح باشد یا مثلا باهوش، به چه چیزهایی توجه می‌کرد و درباره چه چیزهایی بی‌توجه بود و چه مواردی برایش جذابیت داشت و سوالاتی از این دست. سعی می‌کنم جواب این سوالات را پیدا کنم و بقیه کار هم بر می‌گردد به رنگ‌آمیزی کارگردان و هم‌بازی‌ها و کسانی که در کنارم حضور دارند.

 

برخی بازیگران آرشیو ذهنی دارند. وقتی به یک آدم جذاب برخورد می‌کنند رفتار و برخوردش را به خاطر می‌سپارند و بعد به‌موقع از آن بهره می‌گیرند. شما چطور؟

من که از قبل، قصد بازیگر شدن نداشتم، بنابراین این طوری به آدم‌های اطرافم نگاه نمی‌کردم. شاید این دو سال اخیر که تصمیم گرفته‌ام در دنیای بازیگری بمانم، این کار را بکنم ولی به طور معمول بعد از این‌که نقش به من پیشنهاد می‌شود، سعی می‌کنم مابه‌ازای آن را در جامعه پیدا کنم.

 

ما به ازای بهرام را کجا پیدا کردید؟

سال گذشته در نمایشی به کارگردانی ژاله صامتی بازی کردم با نام «یادم تو را فراموش» و نقش پسری به نام عطا را به‌عهده داشتم که به نظرم خیلی شبیه بهرام است؛ هر دو از یک طبقه اجتماعی هستند، فرهنگ و ادبیاتشان به هم نزدیک است و به هم شباهت دارند. بنابراین آنها را تقریبا مثل هم بازی کردم.

 

چرا تقریبا؟

عطا مجرد بود، اما بهرام ازدواج کرده و همسرش پا به ماه است؛ شاید به همین دلیل کمی مسئولیت‌پذیرتر باشد، اما هر دو لوطی و با مرام هستند و به زندگی شاد نگاه می‌کنند. مثلا بهرام الکی خوش است، قلب پاکی دارد و به همین دلیل در آن واحد شادی‌اش به غم و غمش به شادی یا عصبانیتش به خوشی بدل می‌شود.

 

مابه ازای اعطا را کجا پیدا کرده بودید؟

نمونه آدم‌هایی مثل عطا را زیاد دیده‌ام. به هر حال من از کره مریخ که نیامده‌ام؛ همین‌جا بین همین مردم و در همین شهر بزرگ شده‌ام و زندگی کرده‌ام. اصالتم تهرانی است و در جنوب شهر زندگی کرده‌ام و آدم‌های این منطقه شهر را می‌شناسم. بیشتر آنها تهرانی‌های قدیم و اصیل هستند و بسیار خالص و درست. برای من پیدا کردن مابه‌ازای این نقش کار سختی نبود،گرچه شخص خاصی را هم در نظر نداشتم. من این طبقه را می‌شناسم و با ویژگی‌های اخلاقی و شخصیتی آنها آشنا هستم؛ معمولا آدم‌های زحمت‌کش، نان حلال‌خور، ساده و دوست‌داشتنی هستند.

 

فیلم‌نامه سریال دیوار به دیوار همزمان با تولید نوشته می‌شود، مواردی بوده که احساس کنید موقعیت‌ها یا واکنش‌های بهرام با درک و دریافت شما از شخصیت او همخو‌انی ندارد؟

طبیعی است که در چنین موردی به یک نتیجه مشترک و مورد قبول می‌رسیم و تغییراتی ایجاد می‌شود. مثلا اگر فعلی در متن نوشته شده باشد و با شخصیت بهرام متناسب نباشد، تغییراتی ایجاد می‌کنم البته در حدی که به متن لطمه نخورد. خوشبختانه تا امروز با نویسندگانی همکاری داشتم که کارشان را بلدند و نیازی به تغییرات گسترده نبوده است.

 

بعد از سریال «پژمان» و ورود به دنیای بازیگری، هم در سینما و تلویزیون بازی داشتید و هم بازی روی صحنه تئاتر را تجربه کردید، کدام را بیشتر دوست دارید یا به بقیه ترجیح می‌دهید؟

نمی‌دانم از خوش اقبالی بوده یا چیز دیگری که من در هر سه حوزه برایم شرایط خیلی خوبی فراهم شد و مردم آن‌قدر استقبال کردند که در هر سه زمینه، لطف ارتباط با مخاطب را تجربه کردم. بنابراین هر سه را دوست دارم اما تئاتر را ترجیح می‌دهم، چون چیزهای بیشتری یاد‌ می‌گیرم. تئاتر جدی‌تر، واقعی‌تر و زنده است و قدرت‌نمایی و زورآزمایی بیشتری نیاز دارد.

 

البته برخلاف چیزی که اشاره کردید، بازی شما در تئاتر واکنش‌های زیادی در پی داشت و برخی از اهالی تئاتر حسابی در این باره موضع گرفتند!

منظورم استقبال مردم بود. من صرفا درباره مردم حرف می‌زنم، وگرنه بخشی از موضع‌گیری‌ها هنوز هم وجود دارد، اما مهم نیست و کار خودم را می‌کنم.

 

بعد از پخش سریال پژمان، بازیگری برایتان جدی شد یا از همان زمانی که بازی در این سریال را شروع کردید؟

وقتی پخش شد، استقبال مردم را دیدم و پیشنهادهایی که در این باره دریافت کردم، باعث شد فکر کنم که می‌توانم بازیگر بشوم اما به خودم گفتم حالا که قرار است در بازیگری بمانم، بهتر است خیلی جدی به آن فکر کنم و کارم را درست انجام بدهم.

 

در سریال «سال‌های ابری» یک نقش جدی را تجربه کردید. بین نقش‌های طنز و جدی کدام‌یک را بیشتر می‌پسندید؟

کمدی برای من جذاب‌تر است، البته نه لزوما یک متن کمدی. همین که نقش کمدی یا دوست‌داشتنی و بانمک باشد، برای من کافی است و مهم نیست خود اثر کمدی و جذاب باشد.

 

خودتان آدم شوخ و طنازی هستید؟

به طور طبیعی نه! در جمع تعدادی از دوستان خیلی نزدیک که خیلی بیشتر با هم بوده‌ایم و همدیگر را بهتر و بیشتر می‌شناسیم، تقریبا بگو بخند می‌کنیم.

 

به نظر می‌رسد این شوخ‌طبعی می‌تواند در بازیگری طنز هم به شما کمک کند!

شاید همین طور باشد، اما کمدی مرز بسیار باریکی دارد و اگر از این مرز عبور کنید، ممکن است نتیجه بازی لوس بشود و به ذوق تماشاچی بخورد یا بی‌نمک از آب دربیاید. بنابراین باید خیلی مراقب بود. بازی کردن نقش کمدی خیلی سخت است؛ آن هم در جامعه ایران که خیلی بسیار منتقد، باهوش و دقیق است و مردمش به‌سادگی و به هر چیزی نمی‌خندند.

 

به نظر می‌رسد بهرام این قابلیت را داشت که برایش تکیه‌کلام طراحی کنید! چرا این کار را نکردید؟

بله. به این موضوع فکر کردم و به این نتیجه رسیدم بهتر است بهرام لحن خاصی داشته باشد و گاهی از آن استفاده کند؛ بنابراین از لحن نوید محمدزاده در فیلم «ابد و یک روز» الهام گرفتم و با آن ریتمی که می‌گوید: سمیه نرو، تو بری اینا به مامان غذا نمیدن... در نقش بهرام مثلا می‌گویم: زنم به من ویار دارد.. البته به نظرم متن‌های پیمان قاسم‌خانی در همکاری با مهران مدیری آخر تکیه‌کلام بود و بزرگانی مثل مهران مدیری و سیامک انصاری استفاده از تکیه‌کلام را به نهایت رساندند.

 

دیگر دوره‌اش تمام شده مگر این‌که یک تکیه‌کلام به قدری روی نقش بنشیند که نتوان از آن صرف‌نظر کرد؛ مثل «همه می‌دونن» و «خفه شو» در فیلم «خوب، بد، جلف» که کافی بود من یا سام درخشانی فقط یک بار بیشتر می‌گفتیم تا توی ذوق مخاطب بخورد.اندازه تکیه‌کلام خیلی مهم است، خیلی از بازیگر انرژی می‌گیرد و نیاز به تمرکز بالایی دارد، چون باید دقت کنم تا ببینم چند بار از تکیه‌کلام استفاده کرده‌ام، کم گفتم، زیاد گفتم، به موقع بود یا نه...

 

آذر مهاجر

 

 

jamejamonline.ir
  • 19
  • 5
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش