سه شنبه ۰۴ دی ۱۴۰۳
۱۵:۰۳ - ۰۷ اردیبهشت ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۲۰۱۵۵۰
چهره ها در سینما و تلویزیون

گفت‌وگو با ایرج راد در سالروز تولد ۷۲سالگی‌اش

نقش عزت‌الله انتظامی را بازی می‌کنم

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,ایرج راد
ایرج راد، نامی است که تئاتر ایران همواره از همراهی با او، شأنیت یافته و به اعتبار خود افزوده است؛ حضور او در هنر نمایش، به شصت‌سالگی نزدیک می‌شود و این در حالی است که استاد، امروز، هفتم اردیبهشت‌ماه ۱۳۹۶، شمع هفتادودوسالگی را فوت می‌کند.

گفتن از کارنامه هنری او و ردیف‌کردن نام چند فیلم سینمایی، نمایش و مجموعه تلویزیونی که در آنها نقش‌آفرینی کرده، تلاش عبثی است در معرفی این نام بلند. ایرج راد نیازی به معرفی ندارد.

 

امیدوارم سال‌های سال زنده باشید و سایه‌تان بر سر تئاتر ما باشد. سال گذشته در روز تولدتان به جام‌جم گفتید،‌ از مدیریت خانه تئاتر کنار می‌روید تا بیشتر به کارهای خودتان برسید. در این مدت در دو نمایش بازی کردید و نمایش در گوش سالمم زمزمه کن هم به خاطر درگذشت جعفر والی به اجرا نرسید. قصد ندارید این نمایش را روی صحنه ببرید؟

من همه سعی‌ام را به کار بستم با همان گروه کار را ادامه بدهیم که بنابه دلایلی نشد و به تعویق افتاد، اما همیشه به عنوان دین به اجرای این نمایش نگاه می‌کنم. این کار را با فراهم‌شدن شرایط انجام خواهم داد بزودی.

 

جز این چه؟ این روزها چه می‌کنید؟

در نمایشی به کارگردانی هادی مرزبان حضور خواهم داشت و این روزها در تمرین این نمایش به سر می‌بریم.

 

چه نمایشی؟ باز هم با متنی از زنده‌یاد اکبر رادی؟

[می‌خندد] نه اتفاقاً، متن نوشته آقای نصیریان است به نام بنگاه تئاترال.

 

پس به ۵۰ سال پیش برویم و به نمایش آی با کلاه، آی بی‌کلاه، نوشته غلامحسین ساعدی برسیم که با کارگردانی علی نصیریان و بازی شما اجرا شد. حالا پس از نیم قرن، این همکاری همچنان ادامه دارد. از آن اجرا چه به یاد دارید؟ ظاهرا در بسیاری از شهرهای شمال کشور آن را اجرا کردید؟

این نمایش ابتدا در تهران روی صحنه رفت. وقتی قرار شد گروه برای اجرا به شهرستان‌ها برود، شادروان محمدعلی جعفری نیامد. دلیلش را یادم نیست؛ این‌که بر سر کاری بود یا چه. آقای نصیریان نقش او را به من داد و رفتیم و نمایش را در شهرهای مختلف مازندران اجرا کردیم و البته برای آخرین اجرا به مشهد رفتیم.

 

غلامحسین ساعدی در تمریناتتان حاضر بود؟

ویژگی او این بود که اگر کارگردان‌ها می‌خواستند در تمرینات حضور پیدا می‌کرد، برای این‌که شیوه اجرای متن را ببیند و اگر لازم باشد تغییراتی در متن بدهد. برای او نمایشنامه پس از نوشتن تمام نمی‌شد و همیشه در تمرین‌ها ادامه می‌یافت. البته وقتی در شهرستان‌ها اجرا کردیم، چون از قبل ساختارش مشخص بود و تناسب اجرا و متن از قبل به ایده‌آل خود نزدیک شده بود، ساعدی در تمرینات شهرستان‌ها نبود.

 

حالا بنگاه تئاترال را پس از چهاردهه و این‌بار با هادی مرزبان روی صحنه خواهیم دید. از اجرای آن سال و نقش خودتان بگویید.

بله، بنگاه تئاترال را که الان با آقای مرزبان و نوشته آقای نصیریان کار می‌کنیم، سال ۵۳ یا ۵۴ خود آقای نصیریان کارگردانی کرد. نقشی را که الان در این نمایش بازی می‌کنم، در آن اجرا بازی نمی‌کردم؛ در آن اجرا نقش پهلوان جوانی را بازی می‌کردم و الان شرایط سنی‌ام به آن نقش نمی‌خورد. الان نقش پهلوان کچل را بازی می‌کنم.

 

بزنیم به تخته شما همچنان جوان هستید؛ نقش کنونی شما در بنگاه تئاترال را در اجرای چهار دهه پیش چه کسی به‌عهده داشت؟

استاد بزرگوار و عزیز، عزت‌الله انتظامی این نقش را بازی کرد.

 

و نقش آن سال شما را چه کسی قرار است بازی کند؟

قرار است، امین زندگانی این نقش را بازی کند.

 

در کارنامه سینمایی شما یک همکاری با بهمن فرسی در سال ۱۳۵۷ دیده می‌شود؛ دایره مینا به کارگردانی داریوش مهرجویی. هم شما و هم بهمن فرسی، عمری را در تئاتر گذرانده‌اید، اما تنها همکاری‌تان در سینما اتفاق افتاده که در نوع خود جالب توجه است. پس از آن با فرسی در ارتباط بوده‌اید؟

او قبل از انقلاب از ایران رفت و پس از آن ارتباطی نداشته‌ایم. البته همیشه با نمایشنامه‌ها و دیگر آثار ایشان آشنایی داشته‌ام، اما متاسفانه هیچ‌گاه در کارهای صحنه‌ای همکاری با ایشان نداشتم. تنها همکاری‌مان در همان دایره مینا بود که ابتدا اصل خون یا چنین چیزی نام داشت.

 

نقشی که من در این فیلم داشتم، اساسی بود اما بسیار کوتاه شد. دکتری بودم که با قضایایی که در فیلم می‌بینیم مبارزه می‌کردم و معترض بودم. پس از این‌که کار تمام شد، مهرجویی به من گفت، تقریبا همه نقش تو را از فیلم درآورده‌اند و فقط یک سکانس باقی مانده و من متاسف هستم. من خواهش کردم، همین یک سکانس را هم حذف کنید، اما ایشان می‌گفت شدنی نیست. حالا در آن سال ۱۳۵۳، به چه دلایل سیاسی و اجتماعی سکانس‌های حضور من حذف شد، نمی‌دانم. حتی نگاتیوها را هم معدوم کرده بودند.

 

حالا که سرتان خلوت‌تر است، به حضور دوباره در سینما فکر می‌کنید؟

در سال‌هایی که در خانه تئاتر سرم شلوغ‌تر بود، تقریبا نمی‌توانستم با پروژه‌های سینمایی همکاری کنم، بخصوص اگر لوکیشن‌ها در شهرستان‌ها بود که با کارم مداخله داشت. الان اگر اثر خوبی پیشنهاد شود، چرا که نه. چند اثری بوده که مناسب ندیدمشان. باید در نقشی که پیشنهاد می‌شود، امکان این را ببینم که بشود به ابعاد مختلفش پرداخت.

 

اقدامات شما در هفده‌هجده سالی که به عنوان مدیر عامل در خانه تئاتر حضور داشتید، بر کسی پوشیده نیست. آیا موردی به جا مانده که از آن به عنوان حسرت یاد کنید؟

تا جایی که از ما برمی‌آمد تلاش‌ کردیم. حالا که به گذشته نگاه می‌کنم، به بیش‌تر چیزهایی که می‌خواستیم رسیدیم. اما نتیجه‌ای که در برخی پیگیری‌ها گرفتیم، تناسب واقعی با میزان تلاش فراوانی که داشتیم، نداشت. البته بسیاری از کارها هم از چشم‌ها پوشیده است چون نمی‌خواستیم همه را اطلاع‌رسانی کنیم تا شکل تبلیغاتی به خود بگیرد. از سال گذشته هم که از مدیر عاملی فاصله گرفته‌ام، همچنان در خانه تئاتر به عنوان مدیر مسئول و هم به عنوان نایب‌رئیس هیأت مدیره مشغولم و استراحت چندانی نداشتم.

 

در این مدت یکساله کار احداث ساختمان خانه تئاتر در خیابان سمیه به کجا انجامیده است؟

خوشحالم که این خبر را به شما می‌دهم. فاصله چندانی با بهره‌برداری از این مرکز نداریم؛ معماری، نازک‌کاری و... تا یک‌سال پیش به انجام رسیده و از یک‌سال پیش به تکمیل تجهیزات پرداخته‌ایم،‌ جز سالن بلک‌باکس که به خاطر کمبود بودجه به انجام نرسید. تجهیز نور و صدا در آخرین مرحله است. بخشی از وسایلی که از ایتالیا قرار بود به ما برسد،‌ الان در گمرک است و اول هفته بعد ترخیص می‌شود. تنها وسیله‌ای که باقی مانده، صندلی‌هاست که آن هم بزودی نصب می‌شود.

 

چرا هیچ‌وقت دست به قلم نشدید برای نوشتن نمایشنامه؟

در این زمینه تخصصی ندارم. به همین دلیل به کار اصلی خودم بسنده کردم.

 

در جشن تولدتان دوست دارید کدام‌یک از دوستانتان حاضر باشند؟ از بین درگذشته‌ها دلتان برای چه کسی بیشتر تنگ شده است؟

همه‌شان [می‌خندند]. دوست دارم همه‌شان بیایند. یاد درگذشتگان همیشه گرامی است؛ آنها که در شرایط سخت و مشکل، آثار ارزنده‌ای از خود به جا‌گذاشتند. دلم برای همه‌شان تنگ است، بخصوص کسانی که همکاری داشتیم. آن صمیمیت‌ها برایم فراموش‌شدنی نیست.

 

صابر محمدی

 

 

jamejamonline.ir
  • 18
  • 2
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش