شنبه ۰۳ شهریور ۱۴۰۳
۰۹:۵۱ - ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۲۰۴۲۶۹
چهره ها در سینما و تلویزیون

سیف‌الله صمدیان:

کسانی که به کیارستمی اتهام غربی بودن و وطن‌فروشی می‌زدند، حلالیت طلبیدند

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,کیارستمی
صمدیان می‌گوید: کیارستمی آنقدر پرانرژی بود که حتی در بدترین شرایطِ جسمیِ روی تخت بیمارستان به دنبال عشق و خلاقیت در زندگی می‌گشت. چنین انسان بزرگی احتیاجی به بزرگداشت ندارد؛ این ما هستیم که باید از نتیجه‌ی عمر پرثمرش استفاده کنیم.

به گزارش ایلنا، جشنواره‌ جهانی فیلم فجر به پایان رسید. جشنواره‌ای که برای نخستین سال از عدم وجود عباس کیارستمی رنج می‌برد. با وجود اینکه کیارستمی در این جشنواره حضور نداشت، اما حضورش حتی بیش از گذشته در جای جای آن حس می‌شد؛ تعدادی از فیلم هایش به نمایش درآمد و نهایتاً بزرگداشتی بین‌المللی هم برایش برگزار شد. مسئولیت برگزاری این بزرگداشت را سیف‌الله صمدیان، عکاس، فیلمساز و یار همیشگی عباس کیارستمی برعهده داشت. به همین بهانه با او که فیلم مستند «۷۶ دقیقه و ۱۵ ثانیه با عباس کیارستمی» را هم روی پرده دارد؛ به گفت‌و‌گو نشستیم تا از جهانی‌ترین فیلم‌ساز ایرانی و نگاهش بیشتر بگوییم.

 

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,کیارستمی

دستاورد حسی کیارستمی برای تماشاچی، عشق به زندگی است

از بیست و چهار ساعتِ روز، بیست ساعت کار می‌کرد

به نظر می‌رسد فیلم «۷۶ دقیقه و پانزده ثانیه با عباس کیارستمی» پیش از هرچیز، نمایشگرِ یک دوستیِ عمیق در درون قاب است. با اینکه فیلم پس از مرگ کیارستمی ساخته شده، اما بجای مرثیه‌سرایی، ترجیح می‌دهد زندگی یک انسان شاد را روایت کند و چندان اشاره‌ای به مرگ نداشته باشد. در این خصوص توضیح می‌دهید؟

 

دقیقاً به نکته‌ اصلی زندگی‌اش اشاره کردید. شما اگر سابقه‌ کاری‌اش را هم ببینید، اصولاً آدمی است که حتی زمانی که درباره مرگ صحبت می‌کند، نتیجه نهایی و دستاورد حسی که به تماشاچی می‌دهد، عشق به زندگی است. در ۷۶ دقیقه و پانزده ثانیه هم، زمانی که شخصیت اصلی قصد خودکشی دارد و به دنبال کسی است که رویش خاک بریزد، آن پیرمردِ آذریِ آخرِ فیلم، با یک جمله، شروع می‌کند تا بستری از امید و عشق به زندگی را هم در دل شخصیت فیلم و هم در دل بیننده‌ها به وجود آورد.

 

کیارستمی معتقد بود که اگر با زندگی از زاویه‌ درستی برخورد کنیم، پر از عشق و انرژی است. اما اگر همه چیز را تمام شده بدانیم و درها را به روی خودمان ببندیم، به زندانِ دربسته‌‌ی ترسناکی تبدیل می‌شود که در آن، هر لحظه امکانِ سیاهی و از بین رفتن وجود دارد.

 

کیارستمی معتقد بود که اگر با زندگی از زاویه‌ درستی برخورد کنیم، پر از عشق و انرژی است. اما اگر همه چیز را تمام شده بدانیم و درها را به روی خودمان ببندیم، به زندانِ دربسته‌ی ترسناکی تبدیل می‌شود که در آن، هر لحظه امکانِ سیاهی و از بین رفتن وجود دارد.

 

کیارستمی در کل زندگی‌اش اصولاً طوری رفتار کرد که من حتی در بدترین شرایطِ جسمیِ روی تخت بیمارستان هم، فکر نمی‌کردم که بخواهد برای همیشه با ما خداحافظی کند. نه برای اینکه دوستم بود و نمی‌خواستم خداحافظی‌اش را ببینم، بلکه به این خاطر که خودش هنوز ذاتاً به دنبال عشق و خلاقیت در زندگی می‌گشت.

کیارستمی بدون اینکه نیازی به مطرح‌شدن، پول یا موقعیت جهانی داشته باشد، مثل یک نوآموزِ عکاسی و گرافیک و شعر، دائماً وارد درگیریِ جدی با کار و آفرینش می‌شد.

آدمِ غریبی بود.

از بس عطشِ کار داشت، عطشِ زندگی گرفته بود. از بیست و چهار ساعتِ روز، بیست ساعت کار می‌کرد. این در حالی است که الان آدم جوان‌ها را که می‌بیند، هیچ‌کدام انگیزه‌ای برای کار ندارند. کسانی هستند که در دهه دوم زندگی‌‌شان، هیچ انگیزه‌ای حتی برای فردایشان هم ندارند. ماشاالله همین جوان‌ها همه چیز را هم می‌خواهند! کیارستمی بدون اینکه نیازی به مطرح‌شدن، پول یا موقعیت جهانی داشته باشد، مثل یک نوآموزِ عکاسی و گرافیک و شعر، دائماً وارد درگیریِ جدی با کار و آفرینش می‌شد.

 

در این فیلم هم من طبعاً سعی کردم بر این احترام و شوق به زندگی و تولید در شخصیت کیارستمی متمرکز شوم. چراکه خوشگذرانی‌های ظاهری و مادی‌گرایانه اساساً نه در شخصیت کیارستمی بود و نه چیزی که من به دنبال آن باشم. این فیلم طبعاً نمی‌توانست مرثیه‌ای برای یک دوست باشد. من اتفاقاً بدون اینکه از او بُتی بسازم، فیلم‌ام ستایشی است برای زندگی. ستایشی که توسط یکی از بهترین و پرانرژی‌ترین انسان‌های این روزگار روایت شود.

 

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,کیارستمی

زندگی و آثار کیارستمی به زندگی دیگران انرژی و رنگ داده است

نکته‌ اساسی فیلم هم اتفاقاً همین است. اینکه در مسیر بُت‌سازی از یک شخصیت تازه فوت شده نمی‌افتد.

اگر فیلم به دل همه، حتی خارجی‌هایی که فرسنگ‌ها با فرهنگِ مسلطِ فیلم فاصله دارند می‌نشیند، شاید به همین دلیل باشد. تا الان بالای شصت جشنواره فیلم را نمایش داده‌اند و چهل جشنواره هم در صفِ نشان دادن آن هستند.

 

از استونی و آلبانی گرفته تا اسپانیا و هر جایی که فیلم نمایش داده شده، همه‌شان به شکل عجیبی از این نوع زندگی با احترام یاد می‌کنند. تاکنون مخاطبان، هیچ حسی از بت‌سازی و تبلیغات بیهوده بازتاب نداده‌ند. شاید این بخاطر برخورد صادقانه‌ای است که چه بخواهم چه نخواهم، بواسطه‌ دوستی‌مان به وجود آمده است.

 

اصلاً دوست نداشتم با فاصله‌ی کمی از دفترش، بنشینم و برایش فیلم بسازم. آن هم در جامعه‌ای که شما هر کاری هم که بکنید، ممکن است عده‌ای، هزاران برداشت منفی از آن داشته باشند.

این نوع فیلم‌ها خیلی خطرناک است. من یک ماه پس از فوتش با شرایط روحی بسیار نامناسب، فیلمی ساختم که در ابتدا قصد ساختش را نداشتم. شاید اصلاً درست نبود که من فیلمی بسازم. اما زمانی که فیلم به نمایش درآمد و بازخورد مخاطبان را دیدم، خیلی خوشحال شدم که دست به چنین کاری زدم. اطلاعاتی که مخاطبان از زندگی ساده اما عمیق یک انسان دریافت کرده بودند، برایم بسیار خوشایند بود. واقعیت این است که اصلاً دوست نداشتم که با فاصله‌ی کمی از دفترش، بنشینم و برایش فیلم بسازم.

 

اصولاً روحیه‌ چنین کارهایی را ندارم. آن هم در جامعه‌ای که شما هر کاری هم که بکنید، ممکن است عده‌ای هزاران برداشت منفی از آن داشته باشند. خوشبختانه نتیجه کار برایم راضی‌کننده بود. قبلاً از دیدن تصویر‌هایش ناراحت می‌شدم. برای آماده‌سازی تصاویر، واقعاً سی روزِ وحشتناک داشتم. ولی الان که در هر نمایشی مجبورم بنشینم و ببینم، آن اجبار اولیه به ساختن، به یک اشتیاق به دیدن تبدیل شده است. با این حال از اینکه در زندگی شانس آوردم و در کنار چنین موجود استثنائی بودم واقعاً خوشحالم. چراکه لااقل ظاهراً، به زندگی دیگران، انرژی و رنگ داده است. انرژی که هنوز هم برای خود من جذابیت دارد.

 

هنرمند واقعی به دنبال این نیست که ببیند چند نفر برای دیدن اثرش می‌آیند

کیارستمی به ته‌نشین شدن مایه‌ای از فیلم در ذهن مخاطب اعتقاد داشت

 باتوجه به اینکه مخاطب سینمای کیارستمی از جنس مخاطب عام نیست و حتی در سطح جهانی هم این نوع فیلم‌ها مخاطب‌های خاصی دارند، آیا فکر می‌کنید این نوع سینما و این شکل از قصه‌گویی کارکرد خودش را مثل گذشته حفظ کرده است؟

 

هنرمند به دنبال این نیست که ببیند چند نفر برای دیدن فیلمش می‌آیند یا چند نفر تابلوی او را می‌بینند. مگر هنرمندانی که بخواهند از این طریق موقعیت خاصی را به دست بیاورند یا بخواهند به این طریق مستقیماً دیده شوند. ولی هنرمندی که تولیدکننده‌ دِلی است و از مسیر هنر به هنر وارد می‌شود، دیگر به فکر زیاد و کمِ مخاطبش نیست. مگر ون‌گوگ در زمان حیاتش می‌دانست که آنقدر مورد توجه قرار می‌گیرد؟ هنرمند واقعی کارش به شمارش نمی‌رسد.

 

اعتقاد به خود بودن، چیزی است که در زمانه کنونی کاملاً فراموش شده. خود بودن جایش را به ناخود بودن، مالِ دیگران بودن و دستوری کار کردن داده است. کیارستمی از معدود انسان‌هایی بود که خودش بود.

نگاه سالم و شریف کیارستمی به زندگی را از همان نخستین فیلمی که ساخت، «نان و کوچه»، می‌توان باز‌شناخت. این نگاه از اعتقاد شخصی‌اش نشأت می‌گرفت. اعتقاد به خود بودن. چیزی که در عالم هنر، کاملا فراموش‌شده است.

 

در حوزه هنر، زمانی که این خود بودن به شکلِ ناخود بودن، مالِ دیگران بودن و دستوری کار کردن اعمال شود، وضعیت بدتر می‌شود. کیارستمی از معدود انسان‌هایی بود که خودش بود. این خود بودن در حال حاضر هنرِ اول و آخری است که جامعه‌ ما باید به آن رجوع کند. جامعه‌ای که متأسفانه در آن به جای خود بودن، دورویی و دو دوزه‌بازی تبدیل به ارزش شده است. اما کیارستمی تا آخرین فیلمش هم ثابت کرد که همیشه خودش بوده است.

 

حتی آدم‌هایی که همیشه به او اتهام غربی بودن و وطن‌فروشی می‌زدند، پس از دیدن فیلم برای حلالیت طلبیدن آمدند.

حتی آدم‌هایی که همیشه به او اتهام غربی بودن و وطن‌فروشی می‌زدند، پس از دیدن فیلم برای حلالیت طلبیدن آمدند. در این زمانه، آدم‌هایی که خودشان هستند خیلی نادرند. وقتی خودت باشی، یک عقیده‌ای داری. مثلاً کیارستمی با تمام وجود مخالف سینمایی بود که به هر قیمتی مخاطب را در سینما نگه دارد. مثل همین فیلم‌های اکشن هالیوودی یا بالیوودی. سینمایی که بی‌رحمانه مخاطب را در سینما گروگان می‌گیرد، تا حدی که حتی جرأت نمی‌کنی تکان بخوری.

 

از بس بیننده را اسیر ریتم تند و تدوین‌های اغواگرش می‌کند که حتی فرصت دستشویی رفتن هم به او نمی‌دهد. اما زمانی که فیلم تمام شد، دیگر همه چیز تمام می‌شود. در مخاطب هیچ‌چیز ته‌نشین نمی‌شود. درحالیکه در فیلم‌های کسانی مثل کیارستمی، یا هر کسی با نگاه انسانی، زمانی که فیلم به اتمام می‌رسد، تازه کار مخاطب آغاز می‌شود.

 

یکبار کیارستمی گفت: منآانقدر دوست دارم فیلمم فضای خودمانی و صمیمی با بیننده‌ام ایجاد کند که بیننده اگر احساس می‌کند که وسط فیلم باید بخوابد، بخوابد!

یکبار کیارستمی مثال خیلی عجیبی برایم زد. چیزی که نقل قولش شاید اصلاً قابل بحث هم نباشد. گفت: صمد من آنقدر دوست دارم فیلمم فضای خودمانی و صمیمی با بیننده‌ام ایجاد کند که بیننده حتی اگر احساس کند که وسط فیلم باید بخوابد، بخوابد! نه اینکه من او را گروگان بگیرم و آخر سر هم طلبکارش باشم. او می‌خواست بگوید که این فضاسازی در فیلم باید تا آن‌جا که امکان دارد باورپذیر باشد. می‌خواهد بگوید که تصویر باید آنقدر باورپذیر باشد که تماشاچی حتی زمانی که احساس می‌کند خسته است، ادامه فیلم را نبیند.

 

از آنجا که داستان‌های ما، داستان‌های گرفتار و درگیرکننده‌ای نیست که مخاطب در آن‌ها چیزی را از دست بدهد، همین که فضا برای تماشاگر باورپذیر باشد، احساسش با او می‌ماند. این نوع سینما، سینمایی بود که کیارستمی تمام‌قد پای آن ایستاده بود. چراکه به ته‌نشین شدن مایه‌ای از فیلم تهِ ذهن مخاطب اعتقاد داشت.

باید سعی کرد که به‌جای نگاه کردنِ گوسفندوار و عادت‌شده، عمیق دید

 

اگر بخواهم به‌طور خلاصه هدف اصلی کیارستمی از سینما را توضیح دهم، بهتر است که از جمله‌ معروف اندره کرتژ وام بگیرم. کرتژ می‌گوید: «بسیاری از مردم نگاه می‌کنند اما عده کمی می‌بینند.» به نظرم این عبارت دقیقاً جوهر نگاه کیارستمی را توضیح می‌دهد. کیارستمی به تماشاچی و حتی بیننده‌های تصویری نمایشگاه‌هایش می‌گو‌ید که به جای نگاه کردن، سعی کنید ببینید. این دیدن اطراف با جزئیات است که مهم است. چراکه اکثر موقعیت‌ها در نگاه اول قابل مشاهده نیستند. باید سعی کرد که به‌جای نگاه کردنِ گوسفندوار و عادت‌شده، عمیقاً دید.

 

برگزاری بزرگداشت کیارستمی از یک طرف خیلی دیر بود و از طرف دیگر خیلی لازم

در مراسم بزرگداشت کیارستمی که طی چند جلسه برگزار شد، از کارگردان‌هایی دعوت شده بود که به نوعی تحت تأثیر کیارستمی بودند. نکته جالب مراسم اینجا بود که بجای تمجید صرف، هر یک از این فیلم‌سازان، منتقدان و دست‌‌اندر کاران، از تجربیاتی که با او داشتند، یا نگاه او به سینما، آموزش و ... صحبت می‌کردند. آیا این قبیل برنامه‌ها اتفاق ادامه‌داری است که پس از این هم دنبال خواهد شد؟

 

برگزاری این بزرگداشت از یک طرف خیلی دیر بود و از طرف دیگر خیلی لازم. دیر از این نظر که پیش از این بیش از ۲۳۰ بزرگداشت برای عباس کیارستمی در نقاط مختلف جهان برگزار شده بود. ما هم سعی کردیم در شکل دادن به یک اتفاق خوب، تأثیر مثبتی داشته باشیم. از زمانی که آقای ایوبی دبیر جشنواره جهانی را انتخاب کرد، من هم قوت قلبی گرفتم و پیشنهاد ایشان را برای مسئولیت برگزاری این بزرگداشت پذیرفتم. واقعاً اگر فضا را به این شکل پیش نمی‌آوردند، امکان نداشت که من تا آخر نسبت به همه چیز مطمئن باشم. همه چیز با نظم، دقت و احترامی در شأن عباس کیارستمی برگزار شد. حضور رضا میرکریمی به عنوان دبیر جشنواره، باعث شد اتفاق بسیار خوبی در این دوره بیفتد.

 

این بزرگداشت اتفاقی بود که تاکنون برای هیچ هنرمند یا شخصیت فرهنگی در ایران، با چنین ابعاد بین‌المللی و گسترده‌ای اجرا نشده بود.

این بزرگداشت اتفاقی بود که فکر نمی‌کنم تاکنون برای هیچ هنرمند یا شخصیت فرهنگی در ایران، با چنین ابعاد بین‌المللی و گسترده‌ای اجرا شده باشد. نه به این دلیل که مسئولیت برگزاری‌اش با ما بود، بلکه به دلیل موقعیت و نقش کیارستمی در جهان فرهنگ و هنر، چنین اتفاقی با این ابعاد گسترده برگزار شد. از تمام رده‌های بالای سینمایی، بالاترین سطوح رؤسای جشنواره‌های جهانی، کسانی مثل ژیل ژاکوب گرفته تا منتقدان بنامی مثل ژان میشل فرودون و جف اندرو آمدند و صحبت کردند.

 

در روز اول این بزرگداشت بسیاری از این شخصیت‌ها به بیان تجربه‌ها و تشریح نگاه کیارستمی پرداختند. روز دوم را به بررسی موقعیت کیارستمی در داخل و خارج از ایران اختصاص دادیم. روز سوم هم با حضور فیلم‌سازانی که مستقیماً از کلاس‌های آقای کیارستمی بیرون آمده‌اند، نگاه او به آموزش را مورد توجه قرار دادیم. یکی از ویژگی‌های خاص مراسم، حضور یکی از دوستان صمیمی آقای کیارستمی، ویکتور اریسه اسپانیایی بود. کسی که معمولاً به این نوع بزرگداشت‌ها نمی‌رود و اتفاقا چقدر هم دِلی درباره‌اش صحبت کرد.

 

چنین آدم‌های بزرگی احتیاج به بزرگداشت ندارند. این ما هستیم که باید از نتیجه‌ی عمر پرثمرشان استفاده کنیم. این نوع اتفاق‌ها باید به یک عادت تبدیل شوند و نه یک مسأله‌ی فراموش‌شده.

البته چنین آدم‌های بزرگی احتیاج به بزرگداشت ندارند. این ما هستیم که باید از نتیجه‌ عمر پرثمرشان استفاده کنیم. باید به موقعیت‌ها و بهانه های مختلف، مجالس یادبود، بزرگداشت یا کلاس‌های خاصی برای بررسی ابعاد مختلف کاری‌شان برگزار کنیم.

 

فکر می کنم این بزرگداشت پایان فکرها و حس های ما به یک انسان از دست رفته نیست. باید شروعی باشد برای شناساندن آن‌ها به خودمان و نسل بعدی که امکان شناختن آن‌ها را به خاطر کوتاهی‌های ما نداشته‌اند. یک چنین سنبل‌های انسانی و هنری را باید به نسل‌های بعدی شناساند. این نوع اتفاق‌ها باید به یک عادت تبدیل شوند و نه یک مسأله‌ فراموش‌شده. این حداقل چیزی است که در کلاس‌ها و مراکز فرهنگی باید شکل بگیرد.

 

جامعه به این نوع مراسم‌ها نیاز دارد

پس شما علاقه دارید که این نوع مراسم‌ها به شکل ادامه‌داری اتفاق بیفتند.

نه اینکه من دوست داشته باشم، بلکه جامعه به این نوع مراسم‌ها نیاز دارد. بزرگترین بزرگداشت جهان را هم که بگیریم، وقتی یک اتفاق یک‌باره باشد و فراموش شود، فایده‌ای ندارد. اما اگر یک مراسم معمولی را به صورت مستمر برگزار کنیم، آن وقت می‌توان گفت اتفاق خوبی در حال افتادن است. هر بزرگداشتی، باید شروع بزرگداشت دیگری باشد.

 

چون ابعاد شخصیت و آثار چنین کسانی، آنقدر بزرگ است که چنین مراسم‌هایی را ایجاب می‌کند. حتی کارهایی که ایشان در سه‌چهار سال اخیر انجام داده‌اند، به اندازه‌ی دو موزه است! کارهایی که هنوز امکان نمایش پیدا نکرده‌اند. از عکس و فیلم و گرافیک و شعر گرفته تا ویدئو آرت و چیدمان و ... . کار کوچکی نیست. همه باید همت کنند تا این رسالتی که بر گردن‌مان است به یک جایی برسد.

 

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,کیارستمی

باید وقت بگذاریم تا دانشجوها بتوانند به آموزش‌های کیارستمی دسترسی پیدا کنند

همانطور که در این بزرگداشت هم «ژان میشل فرودون» و بسیاری کسان دیگر گفتند، برای کیارستمی ارتباط با جوانان و انتقال و آموزش تجربیاتش اهمیت فراوان داشت. آیا برنامه‌ای دارید تا در ورکشاپ‌هایی، این تجربیات به نسل جدید انتقال پیدا کند؟

 

ما در روز سوم بزرگداشت‌ها این کار را شروع کردیم. در تلاشیم تا با همکاری مؤسسه کارنامه، ورکشاپ‌های آقای کیارستمی را آغاز کنیم. عناصری را از کلاس‌هایش در اختیار داریم که امیدوارم در فضاها و زمان‌های مختلف بتوانیم نوع و شیوه‌ آموزشش را در دسترس قرار دهیم. باید وقت بگذاریم تا دانشجوهایی که الان به آن آموزش‌ها نیاز دارند، بتوانند به آن‌ها دسترسی پیدا کنند.

 

آنچه از سیستم فکری ارشاد و حوزه هنری می‌شناسیم، نشان می‌دهد که در روابط فرهنگی به چندان خلاقیتی نرسیده‌اند. ما نه به سیستم کنونی که امیدوار به یک ساز و کار جدید هستیم.

وزارت ارشاد و مسئولان سینمایی تا چه اندازه از این برنامه‌ها حمایت خواهند کرد؟

ببینید تعارف که نداریم. در این مواقع، افراد هستند که تعیین‌کننده‌اند. در این مورد خاص، اگر کسی مثل رضا میرکریمی نبود، شک دارم که این چنین اتفاقی در این ابعاد عملی می‌شد. کسانی مثل میرکریمی تمام موقعیت‌های بسته و بوروکراتیک اداری را در هم می‌شکنند تا بتوانند کاری را پیش ببرند.

 

خود من اگر غیر از این بود اصلاً همکاری نمی‌کردم. به هر حال آنچه از سیستم فکری ارشاد و حوزه هنری می‌شناسیم، نشان می‌دهد که در روابط فرهنگی به چندان خلاقیتی نرسیده‌اند. ما نه به سیستم کنونی که امیدوار به یک ساز و کار جدید هستیم. ساز و کاری که صرفاً متکی به افراد نباشد. هر چند احتمالاً تا به وجود آمدن چنین سیستمی، باید حالا حالاها باید صبر کنیم.

 

 

  • 18
  • 5
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

چکیده بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید

نام کامل: هیثم بن طارق آل سعید

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

یاشار سلطانیبیوگرافی یاشار سلطانی

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

زندگینامه امامزاده صالح

باورها و اعتقادات مذهبی، نقشی پررنگ در شکل گیری فرهنگ و هویت ایرانیان داشته است. احترام به سادات و نوادگان پیامبر اکرم (ص) از جمله این باورهاست. از این رو، در طول تاریخ ایران، امامزادگان همواره به عنوان واسطه های فیض الهی و امامان معصوم (ع) مورد توجه مردم قرار داشته اند. آرامگاه این بزرگواران، به اماکن زیارتی تبدیل شده و مردم برای طلب حاجت، شفا و دفع بلا به آنها توسل می جویند.

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

چکیده بیوگرافی نیلوفر اردلان

نام کامل: نیلوفر اردلان

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ

نام کامل: حمیدرضا آذرنگ

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش