جسيکا چستين با نام کامل جسيکا ميشل چستين در تاريخ ۲۴ مارس ۱۹۷۷ در ساکرامنتوی کاليفرنيا در آمريکا به دنيا آمده و در يک خانواده متوسط در محلههاي جنوب کاليفرنيا بزرگ شده است. مادر او جري چستين، اصالتا اهل کانزاس است و ناپدري او نيز آتشنشان بوده است. او از ۹ سالگي شروع به آموختن رقص کرد و تا ۱۳ سالگي نيز در يک گروه رقص عضو بوده است. جسيکا بعد از آن در نمايشهای شکسپيري شروع به اجراهاي مختلف کرد و در نمايش «رومئو و ژوليت» در مدرسه جوليارد، يک بازيگر او را به حضور بيشتر در نقشهاي درام تشويق کرد و او به کمک رابين ويليامز، عضو گروهي به نام Crew 32 شد. سال آخري که چستين در جوليارد بود، همزمان در تئاتر و تلويزيون در نيويورک و لسآنجلس فعاليت ميکرد. سال ۲۰۱۱، سال پرکاري در کارنامه جسيکا چستين بوده است؛ او در اين سال، نامزد دريافت جوايز مختلفي بوده است که از جمله آنها ميتوان به نامزدي او در بخش بهترين بازيگر مکمل مراسم اسکار به خاطر بازي نقش سليا فوت در فيلم «کمک» اشاره کرد.
ايزابل آن مادلن هوپر، متولد ۱۶ مارس ۱۹۵۳، بازيگر فرانسوي است که از سال ۱۹۷۱ ميلادي در بيش از ۹۰ فيلم سينمايي و سريال تلويزيوني ايفاي نقش کرده است. او از هنرپيشههاي زن مورد علاقه شابرول بود و با فيلم «داستان زنان» اثر کلود شابرول در سال ۱۹۸۸ بود که در ابتداي مسير کارياش به شهرت رسيد. هوپر در سال ۱۹۵۳ ميلادي در پاريس بهدنيا آمد. پدرش کارخانهدار و مادرش معلم بود. او بازيگري را با نمايش تئاتر آغاز کرد و در سال ۱۹۷۴ با فيلم «Going Places» به کارگرداني برتران بليه به شهرت رسيد. او دو بار برنده جشنواره فيلم کن و دو بار برنده جشنواره فيلم ونيز شده است. وي همچنين ۱۳ بار نامزد دريافت جايزه سزار شده که در سال ۱۹۹۶ توانست جايزه سزار بهترين بازيگر نقش اول زن را از آن خود کند. وي در سال ۱۹۷۷ ميلادي برنده جايزه بفتا شد و در سال ۲۰۱۰ ميلادي، نشان لژيون دونور فرانسه را بهپاس سه دهه خدمت به سينماي کشورش و در سال ۲۰۱۱، جايزه يک عمر دستاورد سينمايي تلويزيون انگليس را دريافت کرد.
ترجمه: ارغوان اشتري: امسال جشنواره فيلم کن، هفتادمين سال خود را جشن ميگيرد. نشريه هاليوود ريپورتر در جديدترين شماره خود، مصاحبهاي با جسيکا چستين و ايزابل هوپر داشته که علاقه خود به اين جشنواره را به بحث گذاشتهاند. جسيکا چستين، بازيگر نامي آمريکايي بهعنوان عضو هيأت داوران بخش مسابقه جشنواره حضور دارد و ايزابل هوپر، ستاره مشهور سينماي فرانسه، بازيگر «پايان خوش» ميشائيل هانکه است که در بخش مسابقه امسال حضور دارد. در نگاهي اجمالي بهسختي ميتوان ميان اين دو بازيگر، نقطه مشترک ديد. هوپر با خنده ميگويد: «فقط هر دوي ما موقرمزيم.» اين دو بازيگر ۶ سال پيش، زمان نمايش «درخت زندگي» در کن با هم آشنا شدند و نقش مادر و دختر را در فيلم «ناپديد شدن النور ريگبي» ساخته ند بنسون بازي کردند. هاليوود ريپورتر در شماره جديد خود با اين دوبازيگر به گفتوگو پرداخته که در ادامه ميخوانيد:
چطور با هم ملاقات کرديد؟
جسيکا چستين: زماني که «درخت زندگي» (ترنس ماليک) در کن نمايش داشت، همه خبرنگاران درباره بازيگران محبوبم از من سؤال ميپرسيدند؛ چون در صنعت سينما تازهکار بودم و آنها ميخواستند من را بشناسند. من هميشه به اين بازيگر ريزنقشِ ناشناخته (ايزابل هوپر) اشتياق داشتم (ميخندد). همه مدام ميگفتند: «او هم اينجاست.» بنابراين تلاش کردند ما دوتا را با هم آشنا کنند. ما در پاريس با هم شام خورديم. وقتي به ايزابل گفتم: «اوه! من عاشقتم. تو بازيگر محبوب مني.» برگشت به من گفت: «ميدانم.» از بس که درباره اين موضوع حرف زده بودم.
برخلاف نخستينباري که به جشنواره سفر کرديد، امروز کن را چگونه ميبينيد؟
چستين: اولينبار تا سرحد مرگ ترسيده بودم. درکي از مخاطب نداشتم. در نخستين فرش قرمزِ «درخت زندگي» حتي نميدانستم چه در انتظارم خواهد بود؛ بنابراين وقتي به کاخ رسيدم، براد پيت و شان پن، دستانم را گرفتند و از فرش عبور کرديم. آنها اساسا من را سرپا نگهداشتند. تمام وقت ميگفتند: «خب، حالا ميخواهيم لبخند بزنيم. حالا ميخواهيم بچرخيم. خوبه؛ همينه جسيکا.» انگاري واقعا من را رهبري ميکردند. در عکسها ميتواني ببيني که وقتي از پلهها داشتم بالا ميرفتم، اصلا دستم را رها نکردند. واقعا تجربه ترسناک و شگفتانگيزي براي من بود.
ايزابل هوپر: اولينبار که به کن رفتم- نميخواهم مانند يک کهنهکار بهنظر بياييم- در کاخ قبلي بود. همهچيز جمع وجورتر بود. حالا فاصله تا کاخ بيشتر شده است. پلهها بسيار بزرگتر هستند. آنزمان مردم کمتري ميآمدند و مسافت کمتري را بايد راه ميرفتيم. وقتي که دو، سه باري از فرش قرمز رد بشوي، برايت مطبوع ميشود. اولينبار براي من شوک بود، چون همه نامم را فرياد ميزدند. احساس ميکردم بايد مقابل همه دوربينها بايستم که ناممکن بود.
چه چيزي را مايليد در مورد جشنواره کن تغيير بدهيد؟
چستين: ترافيک؛ يک روز کنفرانس مطبوعاتي داشتم و بايد برميگشتم هتل و براي نمايش فيلم لباس عوض ميکردم. ديدم وقت ندارم، پس از ماشين پياده شدم. چون ماشينها (بهخاطر ترافيک سنگين) حرکت نميکردند. در ساحل کروزات، شروع کردم به دويدن. همه مردمي که من را ميديدند، ميگفتند: «جسيکا چستين! سلام!» و من در حال دويدن بهسمت هتلم برايشان دست تکان ميدادم.
هوپر: چيزي را تغيير نخواهم داد.
غافلگيرکنندهترين اتفاقي که در کن براي شما افتاده چيست؟
هوپر: دو جايزه بهترين بازيگر زن. شوک بود؛ نه؟
چستين: (يک لنگه ابرويش را بالا مياندازد): واقعا؟
هوپر: سورپرايز بود. بهوضوح بهخاطر ميآورم.
چستين: بردن نخل طلاي «درخت زندگي» و جايزه دو هفته منتقدان براي «پناه بگير» را بگويم. جشنواره براي من خيلي احساساتبرانگيز است. چون رؤياي همه عمرم اين بود که بازيگر بشوم. درواقع من بهعنوان يک بازيگر در جشنواره کن متولد شدم.
هوپر: وقتي به «درخت زندگي» فکر ميکنم و نقشآفرينيای که جسيکا در فيلم انجام داده، ميبينم که چقدر منحصربهفرد بود. همه راز آن بازي، در نحوه حرکاتش نهفته است که چيزي وراي بازيگري بود. بههميندليل واقعا نقشآفريني بسيار قدرتمندانهاي داشت.
چستين: (سرش را به نشانه علاقه به ايزابل نزديک ميکند): شنيدن اين جملاتي که گفتي، براي من خيلي ارزش دارد؛ بسيار ممنونم.
بدترين لحظهای که در کن داشتيد؟
هوپر: سختترين لحظه، زماني بود که در «مالينا» (۱۹۹۱) به کارگرداني فيلمساز بزرگ آلماني، ورنر شروتر بازي کرده بودم. دقيقا از آن مدل فيلمهايي (يک درام آرام رابطهاي) بود که جشنواره ميتوانست برايش خطرناک باشد؛ واکنشها به فيلم بههيچوجه دوستانه نبود. مردم سالن سينما را ترک کردند اما من اهميتي ندادم. بايد خودمان را براي چنين واکنشهايي آماده کنيم. اين واکنشها نظر قطعي درباره کيفيت فيلم نيست.
آيا بهعنوان رئيس پيشين هيأت داوران جشنواره فيلم کن به جسيکا، پند و اندرزي دادي؟
هوپر: نه، فقط به او گفتم که تجربه شگفتانگيزي است. شما تماشاگرِ افتخاري براي ديدن همه اين فيلمها هستي.
به عنوان یک طرفدار حقوق زنان، فکر ميکنيد صنعت سينما پيشرفت بيشتري داشته است؟
هوپر: کار زياد دارد.
چستين: بسياري از دستاندرکاران صنعت از دولت ترامپ و حرفهايي که زده شده و تقسيمبنديهايي که انجام شده، شوک زدهاند. آيا اين صنعت خيلي متفاوت است؟ ۹۳ درصد کارگردانها مرد هستند و فقط هفت درصد فيلمساز زن. فقط سه درصد، مدير فيلمبرداري زن داريم و اين، بهروشني تبعيض را نشان ميدهد. حرفزدن ارزشي ندارد اما براي پيشرفت چهکار ميکنيم؟
- 11
- 6