ناصر هاشمی در این سالها فعالیت چندان پررنگی در بازیگری نداشت و شاید مهمترین کارش «روزگار قریب» بود که نقش جوانی دکتر قریب را بازی میکرد.حتی فیلم «خانه پدری» هم که بسیاری از منتقدان بازی او را نقطه قوت کارنامهاش میدانستند، در اکران عمومی با توقیف و بدشانسی مواجه شد. شاید حضور ناصر هاشمی در فیلم بعدیاش یعنی «برادرم خسرو»، بهنوعی جبران تمام سالهای گزیدهکاری و بدشانسیاش است.
در دهه ۷۰ با پخش سریالهای تلویزیونی موفق و بهیادماندنی، جوانهای زیادی از دل قاب جادویی بیرون آمدند و به سینما معرفی شدند. شاید یکی از سریالهایی که در آن سالها بیشتر از همه گل کرد، «پدرسالار» با بازی بازیگران تئاتر، سینما و تلویزیون بود که به دلیل استقبال مردم چندین بار در طول این سالها بازپخش شد. ناصر هاشمی و کمند امیرسلیمانی دو جوان مهم این سریال بودند که قصه در تلاطم رابطه آنها با کاراکتر اصلی فیلم، پدرسالار شکل میگرفت. بازیگران جوان این سریال با اینکه موقعیت مناسبی برای فعالیت بیشترشان در آینده فراهم شده بود، اما هر یک مسیرهای متفاوتی را در پیش گرفتند.
شاید یکی از بازیگران مهم این کار، ناصر هاشمی بود که سالها به دلیل کمکاری و وسواس در انتخابهایش، بهعنوان بازیگر گزیدهکار سینما و تلویزیون لقب گرفت و همین روش را بهعنوان اصول و شیوه بازیگری خود انتخاب کرد. او در این سالها فعالیت چندان پررنگی در بازیگری نداشت و شاید مهمترین کارش «روزگار قریب» بود که نقش جوانی دکتر قریب را بازی میکرد. حتی فیلم «خانه پدری» هم که بسیاری از منتقدان بازی او را نقطه قوت کارنامهاش میدانستند، در اکران عمومی با توقیف و بدشانسی مواجه شد.
شاید حضور ناصر هاشمی در فیلم بعدیاش یعنی «برادرم خسرو»، بهنوعی جبران تمام سالهای گزیدهکاری و بدشانسیاش است. او با جان و دل در این فیلم ظاهر شد و قدرت نهفته خود را برای مخاطب روشن کرد. شاید هاشمی برای اولین بار است که نقش یک آدم پیچیده خاکستری را تجربه میکند. آنقدر بازی در این نقش برایش جذاب و دلنشین بوده که معتقد است نقشهای منفی و خاکستری جوهر قدرتمند فیلمنامه هستند.
شما بازیگر گزیدهکار و سختگیری هستید و تقریبا هر چند سال یک بار در عرصه بازیگری به فعالیت میپردازید. دلیل اصلی این موضوع و تن ندادن شما به فعالیت بیشتر در این زمینه چیست؟
من عنوان گزیدهکاری را دوست ندارم و دلم میخواهد مثل هر آدم دیگری صبح که از خواب بیدار میشوم، سر کار بروم و مثل اغلب بازیگرانِ تئاتر، بدنم آماده باشد و صیقل پیدا کند. همه آدمها دوست دارند کار کنند، اما وقتی با پیشنهاد چشمگیر و قابل توجهی مواجه نمیشوند، درنهایت مجبور هستند به بیکاری تن دهند. متاسفانه در طول این سالهایی که من از بازیگری دور بودم، هیچ زمینهای برای ابراز تواناییهای من در کارها فراهم نبود و نقشها خصوصا نقشهایی که در سریالهای تلویزیونی پیشنهاد میشدند، انگار دهها نفر دیگر آنها را بازی کرده بودند و نخنما و کلیشهای به نظر میرسیدند. در سینماها هم اغلب نقشها را ستارگان و عده خاصی بازی میکردند و فرصت برای حضور من در برخی فیلمها فراهم نمیشد…
و شما چگونه با این روند غمانگیز دستوپنجه نرم میکردید؟
بههرحال جوهر مرد یا انسان کار است و اگر آدم کار نکند، زنگ میزند. حتی به لحاظ روحی و مالی آدم در تنگنا قرار میگیرد. (خصوصا در سالهای اخیر که آدم در هر کاری بازی میکند، پولش را باید شش ماه یا یک سال و چند سال بعد بگیرد.) من سعیکردم با کلاسهای بازیگری که داشتم یا رفتن به باشگاه، مطالعه، فکر کردن، نوشتن و همه کارهایی که در ارتباط با حوزه کاریام است، خودم را سالم، قوی و آماده نگه دارم. خیلی دوره سختی بود، ولی خوشبختانه نتیجه خوبی داشت. چند نقش پیدرپی در سینما به من پیشنهاد شد که آنها را دوست داشتم و از بازی در آنها لذت بردم. فکر میکنم الان دیگر از آن ناراحتی و رنجهای سالهای بیکاری عبور کردهام.
شما در سالهای نخست فعالیت هنری خود در زمینه نویسندگی و کارگردانی هم به فعالیت میپرداختید و حتی تجربه ساخت سریالِ محبوبِ «سمندون» برای تلویزیون را در کارنامه هنریتان دارید. چرا در این مدت که از بازیگری فاصله گرفته بودید، به کارگردانی روی نیاوردید؟
ما کارگردانهای زیادی داریم که بیکار هستند. تعداد کارگردانهای خوب ما محدود هستند و آنها هم هر چند سال یک بار فیلم میسازند. ساخت یک پروژه، زمان زیادی میطلبد. مثلا من چند فیلمنامه دارم که مدتهاست دلم میخواهد آنها را بسازم، اما هر بار که میخواهم سراغ آنها بروم، شرایط ساخت آن فراهم نمیشود، قید آنها را میزنم و دنبال بازیگری میروم. حرفه ما به شکلی نیست که بخواهی فقط روی یکی از شاخهها تمرکز کنی. ما بیشتر سراغ کاری میرویم که بهتر و پشت سر هم بتوانیم انجام دهیم.
با بازی در «خانه پدری» به فعالیت دوباره در سینما روی آوردید و پس از آن توانستید در فیلم «برادرم خسرو» یک نقش متفاوتِ از جنس خاکستری را بازی کنید. زمانی که با فیلمنامه «برادرم خسرو» مواجه شدید، بهعنوان یک نویسنده یا کارگردان هم به آن نگاه کردید؟
بله، اما من همیشه سعی میکنم وارد محدوده کاری دیگران نشوم و دخالت نکنم. طبیعی است وقتی شما در مورد کاراکتر و نقش خودتان در گروه صحبت میکنید، با دیگر نقشها هم ارتباط پیدا میکنید و متوجه نظرات و صحبتهای مختلفی از سوی دیگران خواهید شد. ما بحثهای داغ و جذابی در «برادرم خسرو» داشتیم، حتی گاهی اوقات عوامل پشت صحنه و فیلمبردار هم به جلسات ما میآمدند و در بحث شرکت میکردند و ما با کمک هم لایههای پنهان و نواقص کار را روشن میکردیم…
گویا زمانی که امیر سیدی دستیار احسان بیگلری برای بازی در این فیلم به شما اساماس زده بود، شما گفته بودید من ناصر هاشمی هستم، اگر با مهدی کار دارید، شمارهاش این است… چرا احساس کردید به شما اشتباهی اساماس زدند و با برادرتان کار دارند؟
چون مدتها بود که من دیگر در سینما فعالیت نداشتم، با هر کسی مواجه میشدم (یعنی ۹۹ درصد آدمها) بلافاصله میگفتند چرا دیگر نیستی؟! این موضوع برای من عذابآور شده بود و دیگر دوست نداشتم این سوال را از مردم و مطبوعات بشنوم. وقتی هم که این اساماس از سوی امیر سیدی، دستیار و برنامهریز قدیمی سینما، برای من ارسال شد، احساس کردم با مهدی کار دارند، چون او حضور بیشتری در سینما داشت. اما بلافاصله بعد از این اتفاق، آقای سیدی جواب داد که نه با مهدی کار نداریم، با خود شما کار داریم.
اولین بار که با نقش ناصر در فیلمنامه مواجه شدید، تعبیرتان از این نقش چه بود و چطور توانستید ابعاد و زوایای پنهان و خاکستری شخصیت او را درک کنید؟
راستش وقتی فیلمنامه را خواندم، از خوب بودن سناریو خیلی تعجب کردم، چون مدتها بود با سناریویی که تحقیق و آگاهی پشت آن باشد، مواجه نشده بودم.
اما قصه این فیلم واقعی بود و یک حرکت درونی در آن وجود داشت. من فیلمنامه و نقشم را خیلی دوست داشتم، چون احساس کردم بازیگر در این فیلم تاثیرگذار است و بیخاصیت و خنثی نیست. رگههای پنهانی که این شخصیت داشت، فوقالعاده جذاب و لذتبخش بود و برای بازیگر جای کار بسیاری داشت. به نظرم بازی در چنین نقشهایی برای هر بازیگری یک ایدهآل است و فکر میکنم نقش ناصر به قول دوستان سر صحنه، از آن دست نقشهایی بود که بهندرت در سینمای ایران نوشته میشد.
در یکی از مصاحبههای اخیرتان گفته بودید که سکانسهایی از بازی شما مثل اشک ریختن ناصر بعد از اینکه خسرو را با طناب به تخت میبندد، از فیلم حذف شده است. درباره این موضوع توضیح دهید.
به نظرم ناصر در این فیلم دارای ابعاد مختلف و بازتری است، یعنی بهعنوان یک انسان، علاوه بر خشونت و عصبانیت، ویژگیهای مثبت مثل محبت و دلسوزی هم دارد. منتها ناصر در شرایط بدی قرار دارد و احساس میکند برادرش زمان نامناسبی به خانه او آمده است. ناصر آدم بد و خبیثی نیست. حتی در همین سکانس که اشاره کردید، ناصر بعد از اینکه خسرو را با طناب میبندد، گریه میکند، اما گریه او از فیلم درآمده است. به نظرم اگر محبت و خشونت ناصر با هم در فیلم وجود داشت، ممکن بود فیلم رنگ و ابعاد بیشتری پیدا کند. اما درنهایت فیلم امضای کارگردان است و من برای تصمیم او احترام قائل هستم.
معمولا این نوع نقشها افتوخیز زیادی برای بازیگر به همراه دارد و تا مدتها ممکن است بازیگر درگیر یک چالش باشد. چقدر سعی کردید بعد از پایان بازی در این فیلم از ناصر فاصله بگیرید و تحت تاثیر او قرار نگیرید؟
این نقشها ممکن است مدت طولانی در وجود آدم زندگی کنند. برای همین من خیلی سعیکردم از این آدم دور شوم و فاصله بگیرم. چون از این آدم و فضای سرد و محزون خانه او خوشم نمیآمد و دلم برایش میسوخت. حتی بعد از اینکه پنج، شش بار فیلم را دیدم، الان دیگر دوست ندارم فیلم را ببینم.
اگر بخواهیم به شکل کلی شخصیت ناصر و احساس او را نسبت به خسرو قضاوت کنیم، او را شخصیتی بدون احساسات برادرانه و در عین حال مستبد و خودرأی خواهیم دید. به نظر میرسد که ناصر دچار یکسری مشکلات درونی است که سرمنشأ اصلی آنها لزوما مختص به زمان حال و آمدن خسرو به خانه او نیست.
در اولین سناریویی که به دست ما رسید، این دو برادر تقریبا اختلاف سنیشان، دو سه سال بود. حتی قرار نبود من نقش ناصر را بازی کنم، چون من تفاوت سنیام با شهاب حسینی زیاد است. برای همین من را جوانتر کردند و اختلاف ۱۰ و ۱۲ سالهای میان دو برادر شکل گرفت.
با آمدن من به فیلم شاید بخشی از سناریو باقی ماند و در فیلم به آن پرداخته نشد. در سناریو اولیه من برادر درسخوان و کمی لوسی بودم و برادر کوچکتر دنبال هنر و آزادی و رهایی بود. در آنجا برادر بزرگتر به خسرو حسادت میکند. حتی فکر میکنم سکانسی که خسرو میفهمد ناصر دعوتنامهاش را پنهان کرده بود، ریشه در همین حسادت ناصر نسبت به او داشت. این وضعیت در متن نهایی کلیتر شد و برای شخصیت ناصر یکسری چهارچوبها و اهدافی طراحی شد که جهان او را از برادر کوچکتر متمایز میکرد.
شاید بخشهایی از آن سناریو الان در فیلم باقی مانده باشد و مخاطب بعضی چیزها برایش سوال باشد. علاوه بر این، سکانسهای کوتاهی از فیلم در نسخه اکرانشده حذف شده است. مثلا ابتدای فیلم ناصر و زنش اتاقها و خانه را تمیز میکنند و بعد که مهمانها میآیند، خسرو با سیگار به داخل آشپزخانه میآید و این شروع بههمریختگی است. رفتاری که خسرو در ابتدای فیلم میکند، کمی در فیلم حذف شده و الان به نظر میآید ناصر بیخودی دارد با او دعوا میکند! شاید برای همین هم هست که مخاطب پس از تماشای فیلم کمتر به ناصر حق میدهد و بیشتر دلبسته خسرو است.
شما چند روز پیش در ششمین جشنواره فیلمهای ایرانی در سفارت استرالیا توانستید جایزه بهترین بازیگر مرد را دریافت کنید. درباره این جایزه بگویید.
آن جایزه برای من بسیار ارزشمند و مهم است، چون با انتخاب هنرمندان حرفهای سینما که خودشان از مراحل پیچیده بازیگری عبور کردند (فاطمه معتمد آریا، بهروز وثوقی و کارگردان خوب و جوان ما شهرام مکری) به من تعلق گرفت و من از این بابت خیلی خوشحال هستم.
آیا انتظار نداشتید این جایزه را از جشنواره فیلم فجر بگیرید، یا حتی برای بازی در این فیلم کاندیدا شوید؟
من از همان سالهای جوانی تصمیم گرفتم به جایزه و اینجور چیزها تکیه نکنم، چون ممکن است به محض اینکه شما منتظر جایزه باشید، جایزه نگیرید و از این بابت خیلی ناراحت و دلگیر شوید. زمانی هم که فیلم «خانه پدری» و «برادرم خسرو» را بازی کردم، منتقدان و اهالی مطبوعات لطف بسیار زیادی نسبت به بازی من در این فیلم داشتند، و فکر میکنم همین برای من مثل یک جایزه بود.
با توجه به اینکه «برادرم خسرو» شروع دوره جدیدی در بازیگری شما محسوب میشود، چقدر به ادامه مسیرتان بعد از این فیلم فکر کردهاید؟
امیدوارم شرایط خوبی فراهم شود تا هر کسی بتواند یک سقف حداقلی را برای خود رعایت کند. من زیاد آدم پرتوقعی نیستم و انتظار ندارم نقشهای درجه یک را به من بدهند. ولی امیدوارم در یک حد قابل قبولی بتوانم کارم را ادامه دهم.
- 16
- 3