پنجشنبه ۰۱ آذر ۱۴۰۳
۱۲:۲۰ - ۱۰ تير ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۴۰۲۱۶۰
چهره ها در سینما و تلویزیون

حرف های جنجالی یک مدلینگ درباره ممیزی شدن در صدا و سیما و جمع کردن مدل های اینستاگرامی

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,شاهین زرتشت
«مدل بودن کار باکلاسی نیست»؛ این را کسی می‌گوید که خودش ۱۷ سال مدل بوده و با برندهای مطرح دنیا هم همکاری داشته است. شاهین زرتشت از معدود ایرانی‌هایی است که در سطح بین‌المللی در زمینه مدلینگ و طراحی لباس فعالیت کرده و می‌گوید نباید هرکسی که از او عکسی گرفتند و روی بیلبورد و تبلیغ کالایی منتشرش کردند را مدل بخوانیم.

به گزارش ایلنا، مدل کیست؟ یک مدل و فشن استایلیست باید چه ویژگی‌هایی داشته باشد؟ «شاخ‌های اینستاگرامی» را می‌توانیم مدل بخوانیم؟ مدلینگ، طراحی لباس و فشن استایلیست چقدر درآمد دارد؟

همه این سوال‌ها را از شاهین زرتشت که مدلی ایرانی و در عین‌حال بین‌المللی‌ست، پرسیده‌ایم. شاهین زرتشت متولد سال ۱۳۶۶ در تهران و فارغ‌التحصیل رشته مهندسی صنایع از ایران است؛ او در رشته طراحی لباس و مد تحصیل کرده و مدرکش را از آکسفورد انگلیس گرفته است. زرتشت همچنین مدرک طراحی لباس و مد از Tickit  آلمان و فشن استایلیت را از TNRS ایالات متحده امریکا دارد. او از سال ۲۰۰۰ میلادی مدلینگ را با برند Canan Kozmetik در کشور ترکیه آغاز کرد و پس از آن به صورت حرفه‌ای مدلینگ را با برندهای مطرح دنیا ازجمله  D&G – Wilson -Romanse – DC در کشور‌های ترکیه، امارات، هنگ کنگ، مالزی و کانادا ادامه داد. زرتشت در سال ۲۰۰۹ برند خود را تحت نام Zartosht ثبت کرد.

با شاهین زرتشت ، به گفتگو نشستیم که مشروح این صحبت‌ها را در زیر می‌خوانید:

چرا مدل‌های ایرانی استار نمی‌شود؟

مدل حرفه‌ای در ایران وجود ندارد؛ از طرف دیگر تعداد مدل‌های حرفه‌ای ایران که در دنیا هستند هم شاید در مجموع به ۱۰ نفر نرسد. از اول هم همین طور بوده است؛ من از ۱۲ سالگی یعنی نزدیک به ۱۸ سال است که این کار را انجام می‌دهم، در این مدت هنوز هم افراد ایرانی که به صورت حرفه‌ای این کار را انجام می‌دهند ۱۰ نفر نشده‌اند. این را هم در نظر بگیرید که بر عکس آن تفکر جهان سومی که در ایران وجود دارد، مدلینگ کار باکلاسی در جوامع دیگر نیست.

در ایران معمولا این طور است که آدم‌ها یا مدل هستند یا خواننده و یا مربی فیتنس. این یعنی اینکه ما جهان سومی هستیم و در اوج جهان سوم یعنی خاورمیانه زندگی می‌کنیم و همه اینها یعنی اینکه تیپ فعالیت‌هایی مانند مدلینگ، کارهای باکلاسی دیده می‌شوند. چون در ایران دیده شدن خیلی لذت‌بخش‌تر از جاهای دیگر است و با این تعاریف همان تعداد مدل حرفه‌ای دیده می‌شوند اما آنقدر کم هستند که مثلا با کشوری که صنعت مد از آن آمده قابل مقایسه نیستیم.

مگر در ایران به طور رسمی اعلام می‌کنند که مدلینگ وجود دارد؟ در اخبار سلبریتی‌های ما مدل‌ها را نشان می‌دهند؟ آن هم در شرایطی که بازیگرهایمان هم سانسور می‌شوند. تنها ۴، ۵ سال است که در ایران توجیه شده‌ایم یک صنعت مدی وجود دارد، با آن نجنگیم و همراه شویم.

ما هیچ چیز در این صنعت نداریم و رشد منفی داریم. چون سطح صفر هم یعنی کسی که اطلاعی ندارد اما منفی کسی است که ادای کسانی را درمی‌آورد که چیزی بلدند؛ پس ما در این صنعت منفی هستیم و از بالا تا پایین این سیستم در کشورمان اشتباه است. یعنی از سیاست‌گذاری‌ها تا کسانی که نماد پوشاکی که ارائه می‌دهند. ایرانی‌هایی داریم که در دنیا در این زمینه مطرح هستند اما بسیار کم‌اند، یعنی اینقدر کم که دیده نمی‌شوند.

اگر باشند و دیده شوند هم، مگر اینجا به طور رسمی اعلام می‌کنند که مدلینگ وجود دارد؟ مگر در اخبار سلبریتی‌های ما مدل‌ها را نشان می‌دهند؟ آن هم در شرایطی که بازیگرهایمان هم سانسور می‌شوند. بازیگرهای سینمایی که مانند خوارج کنار رفته‌اند و در کنارش یک سری بازیگر مجاز داریم که با آنها مصاحبه می‌شود. حالا فرض کنید با این شرایط کسی بخواهد مدل باشد. تنها ۴، ۵ سال است که در ایران توجیه شده‌ایم یک صنعت مد وجود دارد و بهتر است با آن نجنگیم بلکه همراه شویم.

پس معتقدید علاوه بر اینکه تعداد مدل‌های حرفه‌ای ایرانی کم هستند از دلایلی که همین تعداد اندک در ایران تبدیل به ستاره نمی‌شوند این است که مدیومی برای برای معرفی‌شان وجود ندارد یا اگر یک مدلی در ایران به صورت ناگهان مطرح و شناخته شود این شهرت و محبوبیت او مستمر نیست؟

در واقع همین سروصدایی که ناگهان برای یک مدل می‌شود هم در ایران متفاوت است. ما در جهان سوم و داخل خاورمیانه و کشوری هستیم که با هیچ جای دنیا قابل مقایسه نیست. همه کشورهای دنیا یک مشابهی دارند؛ عراق مثل سوریه است یا آمریکا مانند کاناداست، یعنی هرکدام شبیه دارند اما ایران شبیهی ندارد.

خودش است با یک سری آدمی که داخل‌اش هستند و یک سری سیاست‌گذاری گاهی درست و گاهی اشتباه و به طور کلی کشور ما شرایط خیلی خاصی دارد و این باعث اتفاقات منحصر به خودش شده. مثلا پدرم تعریف می‌کرد که سال‌های قبل تلویزیون وقتی تصویر خانم‌ها را نشان می‌داد شطرنجی‌شان می‌کرد. پس نباید توقع داشته باشیم که الان اتفاق شگفت‌انگیزی در صنعت مد بیفتد.

به دبیرکل ساماندهی مد و لباس یک طرح ۹۰ صفحه‌ای دادم که با ۱۲ صفحه‌اش موافقت کرد و تازه همین اتفاق در دوره‌های قبلی هم نمی‌افتاد. در دولت قبل، با یک چمدان ژورنال و مجله از سوابقم مراجعه کردم و درنهایت پاسخ‌شان به من این بود که هر کاری کردی برای خودت کردی!

بعد شما توقع دارید با چنین فرهنگی بیایند و بگویند چقدر برای صنعت ما زحمت کشیده‌اید؟ من ترم یک دانشگاه در ایران معلق شدم به خاطر اینکه در کشورهای دیگر مدل بودم. اما شش ماه بعد از روزنامه‌های ایران و آسیا و خبرگزاری‌ها آمدند و با من مصاحبه کردند؛ یعنی می‌خواهم بگویم یک دوگانگی اینجا وجود دارد. خبرگزاری و روزنامه دولتی با من مصاحبه می‌کند اما یک برنامه تلویزیونی وقتی می‌خواهد من را دعوت کند اسم‌ام جزو ممیزی حراست صداوسیما قرار می‌گیرد.

یعنی تکلیف مشخص نیست و نمی‌دانند که مطرح شدن یک فرد معروف توسط رسانه انجام می‌گیرد. رسانه محدودیت دارد و البته خیلی از رسانه‌ها را داریم که خودشان مافیا هستند و اگر مساله‌ای برایشان بازده مالی نداشته باشد آن را کنار می‌گذارند. در سینما این طور است که عده‌ای پول می‌دهند، بازیگر می‌شوند، خبر می‌گیرند و کارشان را انجام می‌دهند و نباید آن را به گردن تهیه‌کننده و کارگردان انداخت.

پس این صنعت مانند صنعت‌های دیگر بیمار است؛ بازیگر می‌آید هزینه‌ای می‌کند و از او خبر بیرون می‌آید. اما برعکس بازیگری، در مدلینگ چنین چیزی نیست. یک مدل هزینه می‌کند و در یک بیلبورد می‌ایستد و مثلا فلان برند می‌گوید این بیلبورد من برای تو باشد که آدم حرفه‌ای هستی و ماجرا همین جا تمام می‌شود. و این مشکل بزرگتری برای آن کسی که مدل می‌شود ایجاد می‌کند.

کسی که یکبار مدل شده دچار توهم مدل شدن می‌شود چون این یک صنعت حرفه‌ای است و در آن درباره استایل، چهره و یک سری استاندارد صحبت می‌کنیم؛ بعد از سپری کردن تعداد زیادی استاندارد تازه به چهره می‌رسیم که آیا تو زیبا هستی یا خیر؟ که آن زیبایی هم بسته به فرهنگ‌های مختلف تعریف‌های مختلفی دارد.

من ترم یک دانشگاه در ایران معلق شدم به خاطر اینکه در کشورهای دیگر مدل بودم. اما شش ماه بعد از روزنامه‌های ایران و آسیا و خبرگزاری‌ها آمدند و با من مصاحبه کردند؛ خبرگزاری و روزنامه دولتی با من مصاحبه می‌کند اما یک برنامه تلویزیونی وقتی می‌خواهد من را دعوت کند اسم‌ام جزو ممیزی حراست صداوسیما قرار می‌گیرد.

اغلب علاقه‌مندان به صنعت مد، به آیتم‌هایی مانند قد، وزن و استایل توجه دارند؛ اما چقدر زیبایی چهره برای یک مدل مهم است؟ با توجه به اینکه معیارهای زیبایی با توجه به فرهنگ‌های شرقی و غربی باهم متفاوت‌اند.

یک سری مسایل مانند فتوژنتیک بودن، زاویه فک، فاصله چشم و ابرو و تناسب قد و وزن؛ استانداردهای خیلی مهمی است. حالا بسته به آن چیزی که می‌خواهد تبلیغ شود و محل و فرهنگی که این تبلیغ قرار است آنجا انجام بگیرد بررسی می‌شود که آیا این مدل را به عنوان یک آدم زیبا شناخته می‌شود؟ انتخاب می‌کنند که تو برای فرهنگ ما زیبا هستی یا نه؟ مثلا من یک سال برای D&G  کار کردم اما سال بعدش یک برند با سطح بسیار پایین‌تری من را نخواست چون مناسب‌شان نبودم.

این گزاره که «هر کسی زیباست پس می‌تواند مدل شود» خیلی اشتباه است و متاسفانه این اشتباه در کشور ما بسیار زیاد است. ما یک سری آدم بالانشین داریم که کاملا خودشان این موضوع را پس می‌زنند و یک سری مردم عادی داریم که خودشان یکی در میان مدل هستند؛ از مزون‌ها گرفته تا آرایشگاه‌ها.

وقتی که مدل حرفه‌ای وجود ندارد و کسی دوره‌ای برای این کار ندیده در نهایت قرار است این کار کجا ارایه شود؟ همین موضوع باعث آسیب‌های اجتماعی بسیار بزرگی می‌شود. من سالیانه دو دوره در ایران برگزار می‌کنم و هنرجویانی را می‌بینم که خودشان دچار ضربه شده‌اند. مثلا می‌گویند زمانی از من عکس گرفته‌اند و من فکر کرده‌ام که مدل‌ام اما حالا هیچ.

وقتی خیلی‌ها میل به دیده شدن دارند و استفاده از چهره را اغلب برای این کار راحت‌ترین مسیر می‌دانند، اتفاق‌هایی مانند آنچه که به عنوان پدیده‌های اینستاگرامی یاد می‌کنند را بیشتر می‌بینیم. شاید یک دلیلش وجود تعداد فراوان کسب و کارهای کوچک و خانگی باشد که از طریق ایستاگرام محل ظهور و بروز پیدا کرده‌اند؛ مثل همان مزون‌دارها و آرایشگرها که نیاز به این چهره‌ها برای تبلیغ محصول‌شان دارند. برای این بخش چه باید کرد؟ چون جدا از تعریفی که از مدل وجود دارد به نظر می‌رسد استایلیست‌هایی هم باید بتوانند این برند و تولیدات کوچک را معرفی کنند.

اجازه بدهید اول یک پله عقب برویم و برگردیم به سیاست‌گذاری‌های تکنولوژی. مد، صنعت چندان قدیمی نیست؛ با یک قرن سابقه، نسبت به صنایع دیگر قدیمی محسوب نمی‌شود. البته این را بگویم که داستان این صنعت با لباس دوختن، پارچه و قدمت تمدنی که ما داریم خیلی متفاوت است. ما در رابطه با مد و فشن صحبت می‌کنیم که در ایران وجود ندارد؛ زمانی که یک تکنولوژی جدید مثل شبکه اجتماعی یا دستگاهی وارد کشورمان می‌شود تبعاتی دارد. یک زمانی وقتی موبایل وارد ایران شد بولوتوث‌هایی آمد که براساس آن زندگی‌هایی خراب شد.

چرا؟ چون با آن مقابله کردیم و گفتیم «نیست»؛ اما مردم جامعه می‌دیدند که هست. یعنی ایستاده‌ایم جلوی‌اش و مخالفت می‌کنیم که چنین چیزی وجود ندارد، اما وجود دارد که چنین بلاهایی سرش آمد. این هم‌سو نشدن یک ایراد است که خوشبختانه اخیرا در بعضی از موارد کمرنگ شده و نهادهای تصمیم‌گیر همراه مردم شده‌اند. حداقل همینکه ایستاگرام فیلتر نشده قدم بزرگی است.

اما در مورد اینستاگرام؛ این شبکه اجتماعی باعث شد که یک سری پدیده به وجود بیاید به اسم «شاخ‌های مجازی». یک طرف قضیه این است که هرکسی اختیار زندگی‌اش را دارد و می‌تواند هرطور دوست دارد در فضای مجازی حضور داشته باشد اما طرف دیگر این است که او دارد یک سری آسیب به جامعه وارد می‌کند؛ آن هم آسیب‌هایی که جمع شدنی نیست. این آدم که تا دیروز فردی کاملا نرمال و معمولی بود در اینستاگرام تبدیل به پدیده‌ای شده که ۴۰۰ هزار نفر تماشاگر دارد. از این تماشاگرها حتی اگر دو نفر خودشان را شبیه او کنند یک جامعه می‌تواند تمام شود.

ما امروز شاهد مسایل عجیبی در جامعه هستیم؛ مثل ظاهرهای عجیب و غریب. ظاهر برخی از دخترهای ایرانی در اینستاگرام، شبیه دخترهایی است که در فیلم‌های آن چنانی آن طرفی هم بازی نمی‌کنند؛ یعنی عمل‌ها و رفتارهایی دارند که این تصویر را ایجاد می‌کند و در همه اینها فقط مقصر خود آن شخص نیست؛ دولت و سیستم هم موثر است. امروز در کشورمان مسائلی ارزش شده که در جوامع دیگر ضد ارزش است.

داریم از طرف دیگری می‌افتیم؛ یکسری نمایش ایرانی اسلامی لباس می‌گذاریم و لباس‌هایی عرضه می‌کنیم که تا صد سال بعد خانواده طرف هم نمی‌آیند آنها را بپوشند یعنی آنقدر عجیب و گاه مسخره هستند. از آن طرف در خیابان دخترهایی می‌بینیم که مانتو با نیم تنه می‌پوشند؛ خب این یک دوگانگی در جامعه ایجاد کرده است.

از طرف دیگر شبکه‌های اجتماعی خیلی روی این موضوع تاثیر گذاشته و با اینکه راه افتادن کسب و کارهای کوچک و خانگی و صنعت‌ها و تولیدات کوچک و دستی مانند مزون‌ها خیلی خوب است اما باید به نوعی کاملا این را به مردم و جوانان توجیه کنیم، که هرکسی که از او عکاسی می‌شود مدل نیست و هرکسی چیزی تولید می‌کند طراح لباس نیست.

ما امروز شاهد مسایل عجیبی در جامعه هستیم؛ مثل ظاهرهای عجیب و غریب. ظاهر برخی از دخترهای ایرانی در اینستاگرام، شبیه دخترهایی است که در فیلم‌های آن چنانی آن طرفی هم بازی نمی‌کنند؛ یعنی عمل‌ها و رفتارهایی دارند که این تصویر را ایجاد می‌کند و در همه اینها فقط مقصر خود آن شخص نیست؛ دولت و سیستم هم موثر است. امروز در کشورمان مسائلی ارزش شده که در جوامع دیگر ضد ارزش است.

داریم از طرف دیگری می‌افتیم؛ یکسری نمایش ایرانی اسلامی لباس می‌گذاریم و لباس‌هایی عرضه می‌کنیم که تا صد سال بعد خانواده طرف هم نمی‌آیند آنها را بپوشند یعنی آنقدر عجیب و گاه مسخره هستند. از آن طرف در خیابان دخترهایی می‌بینیم که مانتو با نیم تنه می‌پوشند؛ خب این یک دوگانگی در جامعه ایجاد کرده است. از طرف دیگر شبکه‌های اجتماعی خیلی روی این موضوع تاثیر گذاشته و با اینکه راه افتادن کسب و کارهای کوچک و خانگی و صنعت‌ها و تولیدات کوچک و دستی مانند مزون‌ها خیلی خوب است اما باید به نوعی کاملا این را به مردم و جوانان توجیه کنیم، که هرکسی که از او عکاسی می‌شود مدل نیست و هرکسی چیزی تولید می‌کند طراح لباس نیست. هرچیزی بیرون می‌آید رویش اسم نگذاریم. داستان حرفه‌ای‌تر از این موضوعات است.

شاید یک مدل در جوامع دیگر جایگاه اجتماعی نداشته باشد مگر اینکه تاپ و سوپر مدل باشد، اما کاملا برای کار خودش زحمت کشیده و بسیار دوره دیده و رژیم داشته و کار کرده و به آن جایگاه رسیده است. خیلی راحت بعضی کلمات را استفاده نکنیم.

به کارگروه مد و لباس اشاره شد. به عقیده منتقدان، این کارگروه به جز گاف‌ها و مسائلی که گاه دستمایه شوخی و خنده می‌شود عملا خروجی مثبتی به این معنی که وارد سلیقه عمومی شود و مردم به آن لباس رغبت پیدا کنند نداشته است. فکر می‌کنید ایراد از کجاست؟ چون در کشورمان بالاخره آدم‌های با استعداد و خوش‌ذوق کم نداریم.

ایران بمب استعداد است؛ در کشورمان بسیار آدم با استعداد وجود دارد که متاسفانه بالای ۹۰ درصدشان به هیچ می‌رسند چون درست هدایت نمی‌شوند؛ از مدارس بگیرید که تا دیپلم، دانش‌آموز هیچ اختیاری ندارد تا مراحل بعدی یعنی دانشگاه و ورود به اجتماع و رسیدن به این تصمیم که «این را انتخاب کنیم تهش پول ندارد پس آن یکی رشته را انتخاب کنیم که چیزی داشته باشد.» پس در اینکه ما استعداد داریم هیچ شکی نیست اما متاسفانه استعدادهای خوب‌مان یا اینجا کار نمی‌کنند یا دارند اشتباه کار می‌کنند. یا درست انتخاب کرده‌اند و رفته‌اند جایی که از آنها حمایت می‌شود...

حمایت از تولید داخلی موضوع دیگری است که پیرو فرمایش‌های رهبر انقلاب همه سعی می‌کنند کاری انجام دهند؛ اصل این حرف خوب و عالی است. اما عده‌ای تصور می‌کنند باید برای خودمان یک محیط آزمایشگاهی ایزوله مثل ایران درست کنیم و بگذاریمش کنار. بگوییم ایران یک محیط جدا از دنیاست و چیزی وارد نکنیم تا خودمان به جایی برسیم. مگر ما جزیره‌ای جدا از دنیا هستیم؟ یک شبکه بهم متصل هستیم که نمی‌توانیم بگوییم واردات نداشته باشیم که پیشرفت کنیم. باید رقیب باشد تا بتوانیم صحبتی کنیم.

نمی‌شود کشور را ببندیم خودمان لباس و کالا و خودرو تولید کنیم؛ این سیستم اشتباهی است. از طرف دیگر مردم را نادان فرض نکنیم. کالای خوب را صادراتی نکنیم و اگر بد بود بدهیم به تولید داخل. باید به مردم، شعور و رفتار و فرهنگ‌شان و هزینه‌ای که داریم می‌گیریم احترام بگذاریم.

هرچه بنجل است را به اسم کالای داخلی دست مردم ندهیم. اما در مورد اینکه کارهای خوبی اینجا انجام می‌شود یا نه؛ باید بگویم هیچ برندی در ایران وجود ندارد و هیچ برندی نمایندگی در ایران ندارد. مثلا اگر فروشگاهی به اسم یک برند راه می‌افتد یعنی شما باید بتوانید به سایت آن برند بروید و بپرسید آدرس نمایندگی ایرانش کجاست؟ اگر آدرسی نبود، یعنی نمایندگی هم وجود ندارد.

پس این همه برند به اسم نمایندگی که در ایران وجود دارند چه محسوب می‌شوند؟

اینها در واقع یکسری تولیدکننده یا واردکننده هستند. طرف از چین پارچه وارد می‌کند و اینجا به اسم آن برند می‌زند. دوخت در اینجاست اما به اسم آن برند ارائه می‌شود. برند یعنی اینکه بتوانید از خدمات آن استفاده کنید. مثل اینکه در یک زمان مشخص تخفیف بخورد و قیمتش با دنیا یکی باشد. اگر در سایت یک برند، قیمت یک شلوار جین ۵۰ دلار است در ایران هم همان قیمت است. پس ما نمایندگی داخل ایران نداریم. پس نتیجه می‌گیریم که یک سری تولیدکننده خوب داریم که به اسم ایران تولید نمی‌کنند.

خب به دلیل بی‌اعتمادی ریشه‌دار به کالای ایرانی، اگر تولیدکننده‌ای بتواند کالای خوبی هم تولید کند اغلب ترجیح می‌دهد به اسم یک برند خارجی آن را عرضه کند چون تضمین شده است.

اول بیاییم راجع به این صحبت کنیم که اصلا برندی وجود دارد که بخواهد رقابت کند؟ یک برند ایرانی کالایی را ۵۰۰ هزار تومان عرضه می‌کند و مثلا همان را در برندی خارجی می‌توانید ۳۰۰ هزار تومان بخرید؛ شما کدام را انتخاب می‌کنید؟ طبیعتا آن برند خارجی. بزرگترین برندهای ما شاید سیستم سازمانی‌شان خوب باشد؛ ما از بزرگترین کپی‌بردارها هستیم. یکسری آدم هستیم که ژورنال‌های فصل‌های گذشته برندهای دیگر را روی برندمان کپی می‌کنیم و ادعایمان هم می‌شود که چرا از ما حمایت نمی‌شود؟

معمولا یکی از فاکتورهای مهم در تولید ملی این است که برای مصرف‌کننده مقرون به صرفه تمام شود و جنس ایرانی ارزان‌تر، باکیفیت و زیبا باشد. یعنی برای خریدار مهم است که هزینه بالایی نداشته باشد.

اولا که دنیا به سمت طراحی می‌رود تا جنس؛ یعنی قطعا برندهایی هستند که جنس‌شان خوب است و گران‌تر هستند. ما متاسفانه در ایران طراحی نداریم. در بهترین حالت، مثلا چرم مشهد را استفاده می‌کنیم اما با دباغی که در ایتالیا انجام می‌شود. شاید کالاهایی که تولید می‌کنیم جنس خوبی هم داشته باشد اما آیا طرح خوبی هم دارد؟ آیا همگام با دنیاست؟ یا همیشه عقب‌ایم؟ دوم اینکه ما پوشاک را داریم گران تهیه می‌کنیم.

در کشورهای دیگر، بسته به درآمد فرد این کالا قیمت‌گذاری می‌شود. مثلا در کانادا یک تیشرت را ۴۰ دلار می‌خرید که به پول ما می‌شود ۱۲۰ تومان اما درآمد ماهانه شما ۱۲ میلیون تومان است؛ خب این مقرون به صرفه است. اما فروشنده ایرانی مقایسه می‌کند که آنجا ۱۲۰ تومان این لباس را می‌فروشند اما ما همان را ۱۰۰ تومان می‌فروشیم؛ اما اینطور که نباید مقایسه کرد.

چون سطح درآمدها خیلی متفاوت است؛ اگر نمی‌توانیم قیمت تمام شده کالا را به درآمد مردم برسانیم یعنی داریم اشتباه می‌کنیم. این دلیل نمی‌شود که به مردم جنس بنجل بفروشیم. یک جای کار دارد می‌لنگد که این سیستم به این شکل کار می‌کند.

جایگاه کارگروه مد و لباس چیست؟

چند سال پیش زیرشاخه‌ای در وزارت فرهنگ و ارشاد ایجاد کردند که ساماندهی مد و لباس را انجام می‌داد. سامانه‌ای که در آن آدم حرفه‌ای نمی‌بینید؛ البته خیلی درست کار می‌کنند و در کارشان حرفه‌ای هستند اما کدام‌شان در زمینه مد کار کرده است؟ حتی یک نفر را آنجا نمی‌بینید.

دو سال پیش مجوز موسسه تک‌منظوره‌ای به اسم آکادمی مد و طراحی لباس را گرفتم که البته هیچ وقت هم به کارم نیامد و استفاده‌ای از آن نکردم چون مجوزی که دادند با خیاط‌خانه فرقی ندارد. آنقدر محدودش کرده‌اند که چه می‌زنی و چه کار می‌کنی و نمایش زنده در تن آدم نباید داشته باشی که عملا فعالیت محدود است.

کسانی که در زمینه ساماندهی مد و لباس کار می‌کنند کارشان خوب است و خیلی هم زحمت می‌کشند اما در میان آنها یک تصمیم‌گیرنده در مورد مد و لباس نمی‌بینید. آدم‌های درست و حسابی مد و لباس‌مان جایگاهی در کشورمان ندارند همانطور که بیژن پاکزاد نداشت. با آنهمه قدرتی که داشت در خارج از کشور خودمان برایش احترام خیلی زیادی قائل بودند اما در کشور خودمان هیچ جایگاهی نداشت.

نشد که هیچ‌وقت حتی برای یک سیاستمدار خودمان طراحی لباس انجام دهد. یعنی چیزی که در آن ستاد ارائه می‌شود و اتفاقی که در جامعه رخ می‌دهد دو مساله متفاوت است. متاسفانه مافیاهایی در صنعت پوشاک مثل بقیه صنعت‌ها وجود دارد که خیلی اجازه کار به داخل نمی‌دهند. حتی اگر قرار باشد کسی درست هم در داخل کشور کار کند سودشان در این است که وارد کنند و در این میان واردکننده‌های بنجل‌های چینی سود ببرند.

به لباس سیاستمدارهای ایرانی اشاره کردید؛ یکی از فرصت‌هایی که می‌تواند اهمیت طراحی لباس را برجسته کند وقتی است که در تن یک چهره قرار می‌گیرد. مثال‌هایی داشته‌ایم که فارغ از خوب و بد بودن یا استاندارد بودن یا نبودن‌شان همیشه مورد بحث قرار گرفته‌اند؛ مثل لباس بازیگرهایی که به جشنواره‌های خارجی رفته‌اند؛ از لیلا حاتمی و ترانه علیدوستی گرفته تا انوشه انصاری. دست‌کم در شبکه‌های اجتماعی محل بحث بوده و دستمایه شوخی قرار گرفته یا تحسین شده است. شاید برای سیاستمدارها چارچوب مشخص‌تری وجود داشته باشد و دست طراح خیلی برای آن باز نباشد اما هنرمندان امکان استفاده از طراحی لباس متنوع‌تری را دارند. راجع به این بگویید که چقدر سلبریتی‌ها و چهره‌ها می‌توانند اهمیت طراحی لباس را به فضای عمومی‌تری بکشانند؟

قبلش باید به نکته‌ای اشاره کنم؛ در تمام دنیا بازیگرها و خواننده‌ها برای برندی می‌ایستند و عکاسی می‌کنند اما اسم‌شان مدل نمی‌شود؛ آنها مدل‌های تبلیغاتی هستند. مدل تبلیغاتی با مدل فشن و مد دو مساله متفاوت است. در ایران هم بازیگرانی داریم که مدل تبلیغاتی هستند اما نمی‌توانند لزوما در «فشن‌شو» شرکت کنند. اما در ایران این طبقه‌بندی وجود ندارد؛ در ایران هرکسی اگر برای مثلا برای یک کارخانه لبنیات تبلیغ کند فکر می‌کند مدل است. ما در ایران اصلا فشن نداریم. هرسال یک شویی برگزار می‌کنند که به دنیا بگویند ما هستیم؛ اما از استیج گرفته تا نورپردازی و راه رفتن همه اشتباه است و مدل‌ها حرفه‌ای نیستند.

اما در مورد طراحی؛ متاسفانه در فرهنگ ما هرکسی نامتعارف‌تر بپوشد حس می‌کند به روزتر است. مثلا عکس‌های جشن حافظ سال گذشته را که نگاه می‌کردم بسیار عجیب و در دنیای مد مسخره به نظر می‌رسید.

یکسری آدم معروف داریم که فیلم هم بازی می‌کنند و ترانه هم می‌خوانند و با ظاهر خیلی عجیب در جشن‌های سینمایی هم شرکت می‌کنند. البته قطعا طراحی‌های خوبی هم بین‌شان هست. هر برندی یک فشن‌استایلیست دارد که کارش این است که بگوید این لباسی که یک نفر پوشیده برای این مراسم خاص خوب است یا نه.

یعنی فشن‌استایلیست رابط بین طراح و مدل یا کسی است که قرار است آن لباس را بپوشد و ما این را در ایران نداریم. طراحی داریم که مزونی در گوشه خانه‌اش دارد و به مشتری‌اش که می‌خواهد به مراسمی برود لباسی را می‌دهد بپوشد. فشن استایلیست در ایران رعایت نمی‌شود و خیلی مشخص نیست که کی باید کجا چه بپوشد و معمولا در نهایت لباس‌هایی که استفاده می‌شوند با آن مراسم به خصوص، سنخیتی ندارند.

بین خانم‌هایی که در جشن‌های هنری خارج از ایران شرکت کردند من پوشش و تیپ خانم انوشه انصاری را خیلی دوست داشتم که البته باعث افتخار ایران هم هستند. معتقدم این چهره‌ها سفیران ایران هستند و می‌توانند دید منفی که نسبت به ایران وجود دارد را بهبود دهند. هستند کسانی که واقعا آنطور که باید رفتار می‌کنند؛ مثلا وقتی اصغر فرهادی به اسکار می‌رود آنچه را که باید می‌پوشد.

جدا از اینکه زیباست یا نیست یا برای چنین مراسمی باید کت دو دکمه پوشید یا تک دکمه؛ جدا از اینها، او آنچه را که باید می‌پوشد و این خیلی مهم است. امیدوارم چهره‌های معروف در مراسم داخلی که بازتاب خارجی هم دارد کمی روی پوشش‌هایشان تجدیدنظر کنند و صرفا برای اینکه یک دوربین چهار عکس بیشتر ازشان بگیرد لباس‌های آن‌چنانی نپوشند که بازخوردش در جامعه خیلی بد است.

به نظر می‌آید مدلینگ و استایلیست برای خانم‌های ما خیلی پروسه دشوارتری است؛ به دلایل مختلفی مانند عرف و نگاه سنتی جامعه. حتی همین چندی پیش بود که در چند مرحله مدل‌های اینستاگرامی دستگیر شدند. فکر می‌کنید برای زن ایرانی ورود به عرصه مدلینگ و فعالیت در آن چقدر پروسه سختی است؟

اولا اینکه با جمع کردن مدل‌های اینستاگرامی کاملا موافق بودم. البته که پیدایش‌اش تقصیر آدم‌هایی بوده که بعدا خودشان آمدند و جمع‌اش کردند و قطعا روش‌ درست این نیست. اما اینکه توجیه شوند که شما دارید این کار را اشتباه انجام می‌دهید قدم بدی نبود.

توصیه من این است که اگر کسی قرار است این کار را ادامه دهد و به عنوان مدل حرفه‌ای کار کند و اگر استانداردهایش را دارد برای فعالیت به خارج از کشور برود. چند برند می‌شناسید که برای خانم ایرانی محصول تولید می‌کند و درست هم تولید می‌کند؟ من اسمی در ذهنم نیست که برند خوبی برای لباس خانم‌ها باشد و یک لباس مناسب برای یک دختر ایرانی را طراحی کند؛ یعنی حجاب را داشته باشد اما بسته نباشد و به روز باشد، اما باز نباشد؛ من نمی‌شناسم.

اما برای مدل شدن، وقتی دختری در ایران مدل عکاسی می‌شود، اغلب پس ذهنش این فکر وجود دارد که امنیت در آن کار نیست؛ جدا از اینکه چنین چیزی وجود دارد یا نه؟ یعنی این خانم نمی‌داند کسی که از او عکس می‌گیرد یا به او لباس می‌دهد تا بپوشد چطور به او نگاه می‌کند. و در ناخودآگاه بسیاری از خانم‌های ایرانی تعداد زیادی از این فکرها هست.

از سوی دیگر، وقتی برای مدل‌ها در کشور سیستم جامع نداریم، مشکلات زیادی پیش می‌آید. راهی را داریم دست و پا شکسته و اشتباه می‌رویم. می‌گویند مربی و آموزش دهنده در ایران نداریم؟ خب چند نفر را از خارج از کشور بیاورند. اصلا ایرانی نیاورند که مشکلی برای کسی پیش نیاید چون اصولا ما نه کالا و نه آدم ایرانی را قبول نداریم. یک آدم حرفه‌ای بیاورند تا به مدل‌ها رژیم بدهد و راه رفتن و قاب عکس و خیلی موارد دیگر را یاد بدهد.

چه اشکالی دارد؟ چرا مقاومت می‌کنیم و اجازه نمی‌دهیم که یک فشن شو و نمایش لباس انجام شود؟ چرا فقط یکسری آدم خاص این اجازه را دارند که حتی آنها هم سالی یکبار برگزار می‌کنند. مقاومت می‌کنند که چنین مسائلی در کشور نیست اما هست. این همه معضل و مشکلی که به وجود می‌آید از همین انکار کردن است.

اگر مسئولان سامانه درستی طراحی می‌کردند که متناسب با خواست جامعه بود نه آنچه که در ذهن‌شان است؛ شاهد این تعداد پرونده‌های قضایی مرتبط با فریب‌خوردگی و آزار زنان و آسیب‌های مرتبط با مدلینگ نبودیم.

مسئولان امر می‌توانستند راه را نشان داده و مدل‌ها را ساماندهی کنند تا هر برندی می‌خواست یک مدل را برای معرفی محصولش انتخاب کند از طریق این سامانه باشد. اما امروز برندها اغلب کسی را برای مدلینگ انتخاب می‌کنند که پولی بپردازد برای اینکه عکسش روی بیلبورد قرار بگیرد.

یا برخی خانم‌ها گاهی حاضرند تن به خیلی چیزها بدهند تا به خواسته‌شان برسند؛ همان اتفاقی که گاهی در سینما می‌افتد. خوبی سینما این است که نتیجه کار معلوم است اما در فشن و مد اینطور نیست. در یک پروژه سینمایی مثلا ۵۰ نفر کار می‌کنند و در نهایت کاری را نمایش می‌دهند و یک فیلم ماندگار می‌شود اما در پروژه فشن صد نفر کار می‌کنند که ۱۰ دقیقه نمایش دهند. یعنی اوج دیده شدن یک مدل این است که روی استیج نهایت ۲۰ متری برود و برگردد.

پس نباید مدلینگ را با چیز دیگری مقایسه کرد. اگر قرار است این روند عوض شود در اولین مرحله باید یک سیستم برای ساماندهی مساله مدلینگ در کشور راه بیفتد؛ برای اینکه دل‌شان به حال مردم بسوزد و آسیب‌های کمتری به علاقه‌مندان پرشمار این حرفه برسد.

تصور برخی از مدلینگ، طراحی لباس و مانند آن مشاغلی پردرآمد است؛ راجع به درآمد مدل‌ها، طراح‌ها و فشن‌استایلیست‌ها بگویید؟

قضیه طراحی لباس مساله متفاوتی است. من ۱۰ سال مدل بودم و بعد تازه رفتم و طراحی لباس خواندم. در ایران بعضی از هنرجوهایم می‌گویند من مدل فلان برند برند مطرح دنیا بوده‌ام؛ داستان اغلب از این قرار بوده که یک فروشگاه به اسم یک برند، یکسری لباس آورده و از این هنرجو عکس گرفته‌اند و او دچار این سوتفاهم شده که مدل است. درحالی که در آسیا شاید دو یا سه نفر تا به حال برای این برند خاص مدل شده است.

یعنی این مدل‌ها باید بدانند اگر هم روزی از مدل شدن برای انواع برندهای خارجی در ایران، پولی گرفته‌اند برای برندهای حرفه‌ای و اصل نبوده. به طور عادی، در ایران حتی کسانی که از مدل شدن درآمدی به دست می‌آورند زیر ۵ درصد هستند و درآمدشان در مقایسه با دنیا، اصلا زیاد نیست؛ اغلب پروژه عکاسی یک یا چند روزه است که صبح تا شب تعداد زیادی لباس را تن مدل می‌کنند و در نهایت روزی حدود ۵۰۰ هزار تومان دستمزد می‌دهند؛ در واقع یک پروژه شوتینگ عکاسی است برای یک فصل.

پس در ایران مدلینگ درآمد ثابت و خوبی ندارد. اما در کشورهای دیگر، اوایل آن زمانی که من کار می‌کردم قراردادها فصلی بسته می‌شد و در آن دوره زمانی مدل اجازه نداشت با برند دیگری کار کند اما الان کمی این پروسه متفاوت شده است. اگر برند خیلی برجسته و مطرح نباشد، به مدل می‌گوید ما مثلا ۵ روز به شما نیاز داریم و برای این مدت به واحد پولی کشوری که مدل در آن کار می‌کند برای هشت ساعت در روز دستمزد می‌دهند. مثلا در جایی مانند دوبی، این دستمزد از هزار درهم تا ۵ هزار درهم است. ولی همه‌جور دستمزد و نحوه کار را داریم و انتخابش با مدل است.

طراحی لباس کاری با ریسک خیلی بالاست؛ اغلب برندهای ما حاجی‌بازاری‌های گذشته هستند. یعنی طرف دکانی و پولی دارد و می‌آید برندی را راه می‌اندازد. اما در دنیا اینجور نیست. برای یک طراح لباس، تیم و هیات مدیره‌ای وجود دارد که می‌آیند یک سرمایه‌گذار را وارد می‌کنند اما اینجا سرمایه‌گذار می‌ترسد وارد حوزه پوشاک شود و ترس هم دارد. بنابراین در ایران، صاحبان برند، اصولا سرمایه هم هستند و درآمدشان تفکیک شده نیست.

در دنیا، یک برند، طرح ارائه شده از طرف یک طراح را می‌خرد. مثلا من چندی پیش طرحی برای یک برند زده بودم که آن را از من حدود دو هزار و ۳۰۰ دلار خریدند؛ وقتی یک برند طرحی را می‌خرد طراح دیگر حقی روی آن ندارد.اغلب طراحان با برندها به همین نحو کار می‌کنند مگر اینکه آن برند با طراح قرارداد ثابتی بسته باشد.

اما در مورد فشن استایلیست که ما در ایران نداریم. در خارج از کشور، فشن استایلیست کسی است که به طور مثال، روز عکاسی به مدل می‌گوید چطور بایستد و چطور پوزیشن بگیرد یا در فروشگاه به کسی که چیدمان فروشگاه را به عهده دارد کمک می‌کند. در واقع کار فشن استایلیست شبیه آچار فرانسه است که آدم‌ها را بهم ارتباط می‌دهد. برای یک برند فرد موثری است و معمولا به صورت پروژه‌ای کار می‌کند. دستمزد فشن استایلیست‌ها مقداری از مدل‌ها بیشتر است.

در ایران اصطلاح رایجی داریم که می‌گویند «امسال این رنگ یا این مدل کفش و پوتین یا روسری و شال مد شده»؛ این «مد شدن» از کجا می‌آید؟

آن چیزی که در دنیا به اسم مد مطرح است کمرنگ‌تر از نمونه مشابه آن در ایران است. ما آدم‌هایی هستیم که مد را به شدت دنبال می‌کنیم و این خیلی خوب است چون مردمی داریم که احتمالا از داستان «نه همین لباس زیباست نشان آدمیت...» جدا شده‌اند. لباس نماد شخصیت انسان است و جایگاه آنها را مشخص می‌کند؛ مدرسه نیست که همه یکجور لباس بپوشند.

اما روند اینکه چیزی به اسم مد در دنیا مطرح می‌شود، به این شکل است که مثلا برند لویی ویتون و شنل امسال تصمیم گرفتند از چرم‌های مصنوعی برای کفش استفاده کنند که حالت طلایی و نقره‌ای دارد؛ درواقع خیلی از برندها با همدیگر در تعامل هستند. مثلا سرمایه‌گذار دو برند یک نفر است و مثلا به نتیجه می‌رسند که یک مدل باید امسال تولید شود و بنابراین پدیده‌ای مثل مد در دنیا اتفاق می‌افتد که یکبار شلوار کوتاه مد شود و بار دیگر شلوار دمپا.

طرح‌ها دوره ۱۵ تا ۲۰ ساله دارند و بعد از این دوره زمانی دوباره بالا می‌آیند یعنی در حال تکرار هستند. اما در ایران واقعا نمی‌دانم این اتفاق چطور رخ می‌دهد. یکی از دوستانم مغازه‌ای شیک دارد که من روی هرچه در مغازه‌اش دست می‌گذارم می‌گوید رنگ امسال است! امکان ندارد چیزی آنجا ببینی و رنگ مد امسال نباشد! یعنی بخش زیادی از جریان مد به این شکل است. اما اینکه پایه‌اش از کجا نشات گرفته؟ باید بگوییم از خارج از کشور؛ چون اصولا ما سبکی در ارائه مد نداریم.

به روز هستیم؟

عقب هستیم. ما در بهترین حالت یکسری برند در ایران داریم که کارشان وارد کردن لباس‌های فصل گذشته برندهای خارج از کشور است چون آخر هر فصل آنجا تخفیف می‌خورند؛ تازه اگر اصل‌شان را بخرند.

به عنوان طراح حتما روی لباس چهره‌های مطرح عالم سیاست و هنر حساسیت دارید و دقت می‌کنید؛ بین هنرمندان و سیاستمداران که مردم آنها را می‌شناسند چه کسانی را می‌توانید «خوش‌تیپ» بخوانید؟

در مورد بازیگران ترجیح می‌دهم نظری ندهم. اما در بین سیاستمداران، بین روحانیونی که چهره‌شان را دیده‌ام می‌توانم آقای «سیدمحمد خاتمی» را نام ببرم که به شدت به پوشش خود اهمیت می‌دهند و این خیلی خوب است. هرچند محدودیت وجود دارد اما در همین محدودیت‌های تنوع پوشش برای روحانی‌ها یا محجبه بودن برای خانم‌ها، به عقیده من باز هم می‌توان خوش‌پوش بود.

آقای خاتمی یک روحانی است و دوستان دیگر بسیاری هم روحانی هستند اما تفاوت پوشش‌شان بسیار باهم زیاد است و آقای خاتمی بسیار خوش‌تیپ محسوب می‌شوند. مثلا در عبایی که ایشان می‌پوشد و لباده‌ای که زیر عبا به تن دارند از پارچه خیلی خوبی استفاده شده است.

در میان سیاستمداران دیگر هم فکر می‌کنم آقای محمدجواد ظریف حواس‌شان به پوشش‌شان هست. هرچند که تیپ ایشان با سلیقه من همخوان نیست اما حواس‌شان هست که چطور لباس بپوشند و این خیلی خوب است.

سبا حیدرخانی

  • 13
  • 4
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش