یکشنبه ۱۳ آبان ۱۴۰۳
۱۸:۰۹ - ۲۱ تير ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۴۰۵۴۰۷
چهره ها در سینما و تلویزیون

ماجرای عجیب ممنوع‌التصویری شيرين صمدی از زبان خودش

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,شيرين صمدی

 شنبه‌شب تصويري از پست صفحه شيرين صمدي؛ مجري برنامه عصر خانواده در فضاي مجازي دست به دست چرخيد که حکايت از ممنوع‌التصوير‌شدنش داشت به اين ‌خاطر که در تئاتري بازي کرده‌ بود. موضوعي که پيش از اين براي خيلي از مجريان اتفاق افتاده بود، طعم بازي روي صحنه را چشيده بودند و مشکلي برايشان به‌وجود نيامده بود، به‌همين خاطر اين تصميم سازمان براي صمدي کمي ابهام‌آور بود و باعث شد تا با او گپي بزنيم و گلايه‌هايش را در اين زمينه بشنويم که در ادامه مي‌خوانيد.

 

شب گذشته در پستي (که شما در صفحه شخصي‌تان به اشتراک گذاشتيد) خوانديم که به خاطر بازي در يک تئاتر شما ممنوع‌التصوير شده‌ايد. آيا اين موضوع صحت دارد؟

بله؛ صحت دارد.

 

به‌نظرتان آيا بازي کردن در تئاتر با اصول اجرا منافات دارد؟

اين سوال من هم هست.

 

نمايش شما از چه زماني روي صحنه رفته است؟ آيا ممکن است پوششي که در حين بازي روي صحنه داشته‌ايد باعث ايجاد اين مسئله شده باشد؟

نمايش ما هنوز روي صحنه نرفته است(مي‌خندد).

 

چه عجيب!

و عجيب‌تر اين‌که من از طريق تئاتر وارد تلويزيون شدم و حتي اوايل مجري‌بازيگر بودم و بعد تبديل به يک مجري صرف شدم اما ظاهرا به اين ‌دليل که عکس‌ها و تيزر تبليغاتي تئاترمان -مثل همه بازيگران و کارگردان تئاتر- را در اينستاگرامم گذاشتم کارم دچار مشکل شده است. اين نمايش و فعاليتم در زمينه تئاتر خيلي طبيعي است، حتي در آن تيزر و پوستر، حجاب چندان نامناسبي هم نداشتم ولي دوستان ايراد گرفتند که چرا اصلا از خودش عکس گذاشته است و پرسيدند که چرا اصلا او تئاتر کار کرده است؟

 

اما اين اتفاق براي خيلي از مجريان افتاده است که در عرصه تئاتر و نمايشنامه‌خواني حضور و فعاليت داشته‌اند.

شايد با اين مسئله خيلي سليقه‌اي برخورد شده است دقيقا نمي‌دانم داستان از چه قرار است. هفته گذشته تهيه‌کننده برنامه «عصر خانواده» با من تماس گرفت و گفت؛ «خانم صمدي چه کار داري مي‌کني»، گفتم؛ «هيچي»، پرسيد که «چه چيزي را در اينستاگرامت گذاشتي؟» گفتم؛ «تيزر و عکس تئاترم را در اينستاگرام گذاشته‌ام.» و او گفت که «به ما از حراست تلفن‌ کردند و گفتند که خانم صمدي ديگر اجازه اجرا ندارد چون دارد تئاتر کار مي‌کند.» من هم گفتم که «فکر نمي‌کنم تئاتر منافاتي با اجراي تلويزيوني داشته باشد و مورد نامتعارفي وجود داشته باشد.» اما درنهايت به من گفتند که «شما ديگر اجازه اجرا نداريد.» و الان دو هفته است که ديگر اجرا نمي‌کنم. گويا دارند کسي ديگر را هم جايگزين من مي‌کنند.

 

پيگيري نکرديد که چرا اين اتفاق براي شخص شما افتاده است؟

خير چون معتقدم نبايد دنبال چيزي بدوم. علاقه‌اي هم ندارم که خواهش کنم و بگويم لطفا اجازه بدهيد تا من برگردم!

 

پس مي‌توان گفت؛ احتمالا کمي به شما برخورده است؟

کساني که من را بشناسند مي‌دانند که مجري بي‌حاشيه‌اي هستم. صفحه اينستاگرامم را هم ببينيد متوجه مي‌شويد که چقدر از حاشيه فراري هستم؛ نه عکس عجيب و غريبي مي‌گذارم و نه معمولا از جنس حاشيه‌هايي که مجري‌ها براي خودشان درست مي‌کنند به اين دليل که معروف بشوند، من چنين روندي را طي دوران کاري‌ام نداشتم و نيز هيچ کار خلاف مقرراتي نکرده‌ام. به اين دليل که خودم را فقط مجري نمي‌دانم، کارگرداني و نويسندگي مي‌کنم، يک کار ۷۲ قسمتي عروسکي براي شبکه پنج‌سيما داشتم که پخشش تمام شد.

 

حتي در حوزه مستندسازي فعاليت دارم و کارهاي زيادي بلد هستم بنابراين مجري صرف نيستم که تشنه تصوير باشم. هميشه سعي کردم که کارم را درست انجام بدهم و هيچ‌وقت حاشيه‌اي را براي خودم به‌وجود نياورم و کار خودم را بکنم. به‌همين خاطر فکر نمي‌کنم به‌خاطر يک کار هنري بايد ممنوع التصوير شود.

 

شما دقيقا از چه سالي کارتان را شروع کرديد؟

از سال ۸۳ با شبکه اصفهان کارم را شروع کردم، از سال ۸۹ به شبکه يک‌سيما آمدم مجري ثابت اين شبکه شدم و بعد از اجراي برنامه‌هايي مثل «کتابخانه صبا»، «روز ششم»، «سيماي خانواده» و اين اواخر »قاصدک» را داشتم که کاملا مجري-بازيگر بودم، کاري که معمولا مجريان از انجام‌دادن آن وحشت دارند. بعد از آن هم که در «عصر خانواده» حضور داشتم، اجراهايم را خيلي کم کرده بودم به خاطر کار کارگرداني که در کنار آن داشتم و حالا هم که ديگر اين برنامه را از من گرفتند و اجازه اجرا ندارم.

 

از چه زماني در حوزه تئاتر و بازي فعاليت داشتيد؟

کار تئاتر را از ۷۸ شروع کردم و حتي به‌عنوان يک خانم روي صحنه نقالي هم مي‌کردم و شاهنامه‌خواني هم در تئاتر شهر داشتم. هيچ مشکلي هم برايم پيش نيامد. حتي کاري هم داشتم که در جشنواره تئاتر کودک و نوجوان ترکيه به زبان انگليسي اجرا شد. حالا پس از ۱۰ سال به تئاتر برگشتم که اين اتفاق پيش آمد.

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,شيرين صمدی

 

تا الان در ضوابط لازم براي اجرا چنين بندي نداشته‌ايم که مجري‌اي نتواند بازي کند يا روي صحنه برود.

اصلا شما ببينيد همه دارند کار مي‌کنند، براي مثال احسان کرمي در حوزه بازيگري فعال است. شايد هم يک سري قوانين فقط مختص خانم‌ها وجود دارد که حتما نانوشته است و من از آن خبر ندارم!

 

و يک قانون نانوشته ديگر که معمولا خيلي براي مجريان به‌وجود مي‌آيد که آن هم اصل زيرآب زدن همکاران است! آيا اين درست است؟

به‌شدت؛ البته خيلي به اين چيزها فکر نمي‌کنم زيرا اعتقاد دارم درنهايت آن چيزي اتفاق مي‌افتد که خدا مي‌خواهد و شايد هم «عدو شود سبب خير.»

 

پوشش شما پر از رنگ و طرح است، فکر نمي‌کنيد شايد مخالفت با اين موضوع، باعث گرفتن چنين تصميمي شده و نظر منفي مديران را جلب کرده است؟

اين موضوع نظر‌ها را جلب کرده است، در فضاي تلويزيون خيلي تلاش کردم که دامن بپوشم و در کل پوششم ايراني باشد. خيلي براي اين موضوع جنگيدم و تلاش کردم که شال سرم بپوشم، مقنعه نپوشم و ظاهرم ايراني باشد، حتي پيش آمده که يک‌ميليون‌تومان براي لباس پرداخته‌ام تا بتوانم لباس سنتي و ايراني بپوشم اما ظاهرا اين مسئله براي هيچ‌کسي اهميتي نداشته چون هيچ وقت نديدم که من را به‌خاطر پوشيدن لباس ايراني در فضاي تلويزيون تشويق کنند. درحالي که در اينستاگرام مي‌بينم مخاطبان مدام درباره نحوه لباس‌پوشيدنم مي‌نويسند؛ براي مثال «چقدر لباس‌هاي شما خوب است و به من انگيزه مي‌دهند» اما متاسفانه اين انگيزه‌بخشي در تلويزيون وجود ندارد.

 

فکر مي‌کنيد علت آن چيست؟

براي اين‌که من به هيچ جايي بند نيستم و در تمام طول مدتي که دارم کار مي‌کنم به‌هيچ کسي باج نداده‌ام. من به هيچ مدير و به هيچ تهيه‌کننده‌اي به هيچ نحوي باجي نداده‌ام.

 

احتمالا اين موضوع براي شما عصبي‌کننده شده است؟

ظاهرا خيلي. اما تا الان من ايستادگي کردم و مشغول انجام‌دادن کارهايم هستم. روي پاي خودم ايستاده‌م و دارم فعاليت مي‌کنم، نه پدر خيلي ثروتمندي داشتم که سرمايه بدهد تا کار و حتي تهيه‌کنند‌گي کنم مثل فلان مجري! و نه لباس مي‌خرم بلکه طراح لباسي به‌نام مرجان کشاورز پيدا کرده‌ام که برايم طراحي انجام داده است و اين انجام‌دادن کارها اصلا آسان نيست، در تلويزيون ايران دامن پوشيدن آسان نيست اما من اين کار را به زحمت انجام دادم تا پوششم ايراني باشد و بابت همه اين‌ها انواع و اقسام فشارها را تحمل کردم.

 

به‌هرحال آغاز کردن هر حرکت نويي يک سري هزينه هم دارد.

من اين مسئله را پذيرفته‌ام اما پيامک‌هاي بي‌شماري مبني بر تشکر از اين حرکتم به برنامه ارسال شده است که خستگي‌ام را از تنم بيرون کرده است اما متاسفانه خانم‌ها و آقايان اين چيزها را نمي‌بينند. در هرحال من عادتي دارم که هميشه کارهايم را به بهترين نحو ممکن انجام مي‌دهم و باقي‌اش برايم مهم نيست که چه کسي چه فکري مي‌کند.

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,شيرين صمدی

تا اين‌جا و براي اين اتفاق چقدر تهيه‌کننده پشت سرتان ايستاد و از شما حمايت کرد؟

چرا او تلاشش را کرد، گاهي وقت‌ها اصلا نمي‌شود. انتظار ندارم که تهيه‌کننده به‌خاطر حضورم، يک برنامه را زير سوال ببرد. تلويزيون يک داستان‌هايي دارد که به‌هرحال گاهي حل نمي‌شود.

 

آيا قصد نداريد به حراست رجوع کنيد و دلايل تصميم‌گيريشان را بپرسيد؟

نه؛ اين کار را نمي‌کنم چون کار اشتباهي نکرده‌ام. شايد اشتباه مي‌کنم و شايد از نگاه آن‌ها ديدگاهم گستاخي به نظر برسد اما واقعا نظرم اين است که کار اشتباهي نکرده‌ام. اين تلويزيون است که کم‌کم دارد مجريانشان را از دست مي‌دهد.

 

چرا روي مجريان زن تا اين اندازه تمرکز وجود دارد. آيا اين تمرکز به‌خاطر حواشي‌اي است که براي يکي دونفر پيش آمد يا موضوع ديگري وجود دارد؟

خيلي با شما موافق نيستم چون خيلي از مجريان زن هستند که هزار تا حاشيه دارند اما دارند کار خودشان را مي‌کنند به هزار و يک دليل!

 

به چه دليل؟

نمي‌دانم.

 

آيا اين اتفاق را آسيب‌شناسي نکرديد، منظورم اين است که که چرا آن‌ها مي‌توانند و من نه؟

فکر مي‌کنم اما چون در نهايت برايم اهميتي ندارد و خودم را مجري صرف نمي‌دانم دنبالش هم نمي‌روم.

 

يعني به اين مسئله برمي‌گردد که با توجه به رفتار بعضي از همکارانتان مثال «از ماست که برماست» به وجود مي‌آيد يا حساسيت‌هاي مديران است که موجب مي‌شود هنوز که هنوز است ما يک مجري رده بالا و برتر در ميان زنان نداشته باشيم؟

يک سري از اتفاقات مربوط به وضعيت «از ماست که بر ماست» مي‌شود به اضافه يک سري مافياهايي که وجود دارد. سرمداران تلويزيون، الگو به آدم‌ها معرفي مي‌کنند؛ ‌ما مي‌گوييم که او بهترين مجري است پس اين فرد بايد براي شما الگو باشد. مخاطباني هم که تلويزيون تماشا مي‌کنند نمي‌دانند که آن مجري چطور آن برنامه را به‌دست آورده و در نتيجه شايد همه اين‌ها برايم اهميت نداشته باشد اما براي برخي از همکارانم اين موضوع خيلي ناراحت‌کننده است و واقعا غصه مي‌خورند.

 

به‌نظرتان اين مافيا بيشتر مالي است يا ارتباطي؟

ارتباطي! به‌شدت ارتباطي! من که آدم اهل ارتباطي نيستم، ببينيد چطور توانستم در تلويزيون بمانم. همه اين‌ها به اين برمي‌گردد که تشنه ديده شدن نيستم بنابراين آويزان هيچ تهيه‌کننده‌اي نمي‌شوم، باج نمي‌دهم، مدام در دفتر مديران نمي‌شينم و خودم را پرزنت نمي‌کنم. من همين هستم که مي‌بينيد اگر کسي دوست داشته باشد با من کار مي‌کند اگر نه هم که من به کارهاي ديگرم مي‌پردازم.

 

در آخر از تئاترتان کمي برايمان بگوييد.

نام نمايشمان «خواب خيس ماهي» است که از ۲۲ تير‌ماه تا ۲۲ مرداد‌ماه سال جاري در تماشاخانه پايتخت روي صحنه مي‌رود. بعداز آن هم کار ديگري دارم که نويسنده‌اش فرزانه سهيلي و نام موقت نمايش «خوابگاه» است.

 

 

 

 

 

 

rooznamehsaba.ir
  • 11
  • 3
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۶
غیر قابل انتشار: ۱۰
جدیدترین
قدیمی ترین
واقعا کشور مسخره ای داریم
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش