سه شنبه ۰۹ مرداد ۱۴۰۳
۱۴:۱۷ - ۱۰ مرداد ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۵۰۲۴۳۲
چهره ها در سینما و تلویزیون

درد دل های آنجلینا جولی ۲

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,آنجلینا جولی
یک آنجلینا جولی هست که یک مادر مجرد است و هرج و مرج روزانه شش بچه و ضربه روحی حاصل از جدایی از برد پیت را مدیریت می کند؛ یک آنجلینا جولی دیگر هست که بعد از آخرین فیلم سینمایی اش، فیلم اوریجینالی محصول شبکه نتفلیکس درباره نسل کشی کامبوج، به لطف ملت کامبوج، از این رو به آن رو شد.

سال ۲۰۱۲ بود که جولی تازه فیلم "در سرزمین خون و عسل" را به اتمام رسانده بود. دلش می خواست پروژه بعدی اش هم به همین اندازه معنادار باشد و داستان آنگ تا همین لحظه به مدت یک دهه با او بود. همان برهه ای که یک پیش‌نویس تمام شده از چیزی که می خواستند بسازند آماده شد، شانس کارگردانی فیلم "شکست‌ناپذیر" (Unbrocken) بر اساس کتاب پرفروش لورا هیلن‌برند، برای جولی پیش آمد و در نتیجه آنها فیلمنامه را کنار گذاشتند.

 

پس از آن مدوکس که داستان زندگی خاله لونگ را می دانست، این قضیه را پیش کشید و به گفته جولی: «مدوکس بود که گفت: "وقت انجامش رسیده."» جولی می دانست که مدوکس عمیقاً درگیر تولید این فیلم خواهد شد و آنجا خواهد ایستاد و به چیزهای وحشتناکی که هم میهنانش بر سر هم آوردند خواهد نگریست. بنابراین باید آماده می شد.

 

جولی و آنگ دوباره روی آن پروژه برگشتند. مدوکس که در تیتراژ فیلم به عنوان تهیه‌کننده اجرایی نام برده شده، پیش‌نویس ها را یکی پس از دیگری می خواند و نظراتش را می داد. جولی این پروژه را به نتفلیکس برد که در آنجا تد ساراندوس، مدیر ارشد خلاقیت، بی درنگ پای آن امضایش را گذاشت.

 

ساراندوس اینطور به یاد می آورد: «در اتاق، جولی تجربه ای دیداری از آنچه این فیلم می تواند باشد خلق کرد. این فیلم از بسیاری جهات درباره مرگ زیبایی است، درباره اینکه چطور خمرهای سرخ همه چیزهای زیبا را کشتند، حتی رنگ را، که بخشی از شادی زندگی می شود... این چیزی بود که بیش از بقیه مرا میخکوب و مجذوب کرد.»

 

علیرغم پیوندهای کامبوجی جولی، وی حس کرد که نیاز دارد یک فیلمساز کامبوجی در هدایت این پروژه به او کمک کند. بنابراین با ریتی پان، یکی از مشهورترین فیلمسازان کامبوج، تماس گرفت. ریتی اعضای خانواده اش را در این نسل کشی از دست داده بود و در چندین مستند، از جمله در "تصویر گمشده" (The Missing Picture) خمرهای سرخ را به تصویر کشیده بود، فیلمی که نامزد جایزه اسکار بهترین فیلم غیر انگلیسی زبان در سال ۲۰۱۴ شد.

 

جولی و پان به این نتیجه رسیدند که تنها راهی که این فیلم می تواند ساخته شود این است که کامبوج بخواهد این فیلم ساخته شود، و این نتیجه ای پیش بینی شده و قطعی نبود، با توجه به اینکه کامبوجی ها هنوز هم تا حدودی نسبت به تاریخ دردناک خود، تودار و کم‌حرف هستند؛ همانطور که می دانید فیلم "میدان های کشتار" (The Killing Fields) ساخته رولند جافه در سال ۱۹۸۴ درباره خمرهای سرخ، اجباراً در تایلند و جاهای دیگر فیلمبرداری شد.

 

دادگاه های جنگ که در سال ۲۰۰۹ آغاز شدند و هنوز ادامه دارند، به مطرح کردن این موضوع کمک کردند. با این حال جولی هنوز نگران بود و با احتیاط به وزیر فرهنگ این کشور نزدیک شد و توضیح داد که آنها می خواهند نه فقط داستان آنگ بلکه داستان یک ملت را به تصویر بکشند. آنگ می گوید که سابقه کار جولی در کامبوج بی تأثیر نبود. «در کشوری مانند کامبوج، احترام خیلی جایگاه مهمی دارد: احترام به یکدیگر، احترام به فرهنگ، احترام به تاریخ، احترام به بزرگترها. آنجی با این احترام وارد کامبوج می شود.»

 

 

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,آنجلینا جولی

کامبوج با تمام وجود او را پذیرفت و به مدت چند روز باتام‌بنگ را برای فیلمبرداری بستند و به فیلمسازان مجوزهای ورود به مناطق دورافتاده و ممنوعه دادند و از ارتش واقعی خود، ۵۰۰ نفر در اختیارشان دادند تا نقش ارتش خمرهای سرخ را بازی کنند. جولی می گوید: «این چیز شعرگونه ای نیست که بگوییم "این فیلم توسط این کشور ساخته شد".» با احتساب بازیگران و دست اندر کاران پشت صحنه، حدود ۳۵۰۰ کامبوجی به ساخت فیلم کمک کردند.

 

برای انتخاب بازیگران بچه در فیلم، جولی به یتیم خانه ها، سیرک ها و مدارس دورافتاده سر زد و بطور خاص به دنبال بچه هایی بود که سختی را چشیده باشند. برای یافتن بازیگر نقش اول فیلم که نقش لونگ آنگ جوان را قرار بود بازی کند، مسئولین انتخاب بازیگر، یک بازی طراحی کردند که در واقعیت چیز آزاردهنده ای بود: آنها روی میز پول می گذاشتند و از بچه ها می خواستند تا به چیزی فکر کنند که آن پول را برایش نیاز داشتند و بعد پول را بقاپند و فرار کنند. کارگردان نیز وانمود می کرد که به دنبال بچه می دود تا او را بگیرد و وقتی بچه را می گرفت، بچه باید یک دروغ سر هم می کرد.

 

جولی می گوید: «سری موک (دخترکی که در نهایت برای این نقش انتخاب شد) تنها بچه ای بود که برای مدتی خیلی خیلی طولانی به پول خیره شد. وقتی مجبورش کردند که پول را برگرداند، غرق در احساسات شد و همه این احساسات متفاوت دوباره بازگشتند.» جولی زیر گریه می زند و می گوید: «وقتی بعداً از او پرسیدند که پول را برای چه می خواسته گفت که پدربزرگش مرده و آنها پول کافی برای یک تشییع جنازه آبرومند نداشتند.»

 

جولی می گوید که این پیوند اصیل با درد در همه افرادی که درگیر این پروژه بودند، بیدار بود و صحنه هایی ساخته بود که وی قبلاً هرگز ندیده بود: «هیچ فردی در این فیلم نبود که پیوندی شخصی با آن نداشته باشد.

 

آنها برای کار کردن و انجام وظیفه یا شغل نمی آمدند. آنها برای احترام به مردمی می آمدند که در خانواده خود از دست داده بودند و به خاطر احترام به آنها بود که برای باز خلق آن می آمدند... این باعث می شد چیزی برای آنها کامل شود.» بعضی از آنها کابوس هایشان یا خاطرات شان زنده می شد.

 

به همین دلیل، یک تراپیست هر روز در صحنه فیلمبرداری حاضر بود. همچنین عابران و بینندگان عجیب و غریبی بودند که انگار نمی دانستند یک فیلم در حال ساخته شدن است و تحت تأثیر قرار گرفته و  شوکه می شدند.جولی می گوید: «در یک صحنه، وقتی خمرهای سرخ به روی پل می آمدند، بعضی از مردم بودند که روی زانو افتاده و شیون می کردند. آنها از اینکه می دیدند خمرهای سرخ بازگشته اند، وحشت می کردند.»

 

با توجه به مقیاس و پیچیدگی این فیلم، شاید اگر یک کارگردان هالیوودی دیگر بود، آگاهانه یا ناآگاهانه، مداخله می کرد و به نحوی نفوذش را بکار می برد که گستاخانه و بی احترامی به نظر می رسید. به گفته آنگ و پان، جولی آنقدر خوب کامبوج را می شناسد که خصلت های اخلاقی این کشور را پیدا کرده است.

 

پان تعریف می کند که چگونه وی سر وقت ناهار، مثل بقیه در صف می ایستاده و هرگز صدایش را بالا نمی برده است. او می گوید: «ما اینجا فریاد نمی زنیم. صحبت می کنیم.» در کامبوج، داد زدن نه تنها بی احترامی است، بلکه نشانه ای از ضعف هم محسوب می شود.

 

چشم های زیادی روی مدوکس بود که حالا به اندازه جولی در کامبوج مشهور است. جولی می گوید: «این راهی براش بود تا قدم به جاهایی بذاره که به احتمال زیاد والدین واقعی ش هم به اونجاها قدم گذاشتن.» جولی مطمئن نبود که واکنش مدوکس به این تجربه چگونه خواهد بود. آیا ارتباط برقرار خواهد کرد؟ آیا تمایل به فرار خواهد داشت؟ یک روز صبح هنگام فیلمبرداری وقتی جولی از مدوکس شنید: «می تونم با دوستام برم تو خونه م بخوابم؟» (منظورش خانه شان در جنگل بود که در سال ۲۰۰۲ جولی خریده بود) بسیار هیجانزده و خوشحال شد: «تابحال نشنیده بودم به اونجا بگه خونه.

 

هیچ وقت نمی تونی مجبورشون کنی. نمی تونی بگی: "این عالی نیست؟" فقط باید یه جورایی دائم اونارو به اونجا ببری و اونو جلوشون بذاری... و امیدوار باشی که غرور و افتخار رو در اون پیدا کنند و آرامش بیابن.» جولی تلاش برای پیوند دادن مدوکس با زادگاهش را یک تلاش خانوادگی و نه یک تلاش انفرادی می داند، همانطور که در مورد زاهارا در اتیوپی و در مورد پکس در ویتنام این کار را کرد.

 

به همین دلیل، وقتی پیت در حال فیلمبرداری "ماشین جنگی" (War Machine) در خاورمیانه بود، پنج فرزند دیگر نیز با او به کامبوج رفتند و نقشی رسمی یا غیررسمی در فیلم مادرشان بازی کردند. پکس عکاسی کرد و چهارتای دیگر هر روز در صحنه فیلمبرداری بودند و با دیگر بچه بازیگرها، دوستان صمیمی شدند.

 

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,آنجلینا جولی

در ماه فوریه، فیلم با ۱۰۰۰ نفر بیننده در آمفی تئاتر فضای باز در نزدیک معبد انگکور وات برای اولین بار به نمایش درآمد. طبق گزارشات متعدد، این اکران پر از اشک و گریه، یادآوری گذشته ها و تخلیه روانی بود. چیزی که جولی را بیش از هر چیز دیگری تکان داد این بود که «مردم کامبوجی یک اکران بزرگ برای یک فیلم سینمایی داشتن.

 

اونا فیلمی رو تماشا کردن که خودشون صحنه هاش رو ساختن. این بازیگران خودشون بودن که عالی ظاهر شدن و کشور خودشون بود که علیرغم همه چیزای وحشتناک، زیبا دیده شد.»

 

افسوس، زمانی که جولی مشغول ساختن تاریخ برای یک کشور بود، رابطه اش با پیت رو به نابودی بود. وقتی فیلم "اول پدرم را کشتند" به مرحله پس از تولید رسید، در تابستان ۲۰۱۶، اوضاع بد شد. جولی می گوید: «نمی خواستم از اون کلمه (بد) استفاده کنم... اوضاع "سخت" شد.» حرف و حدیث هایی در هالیوود شنیده می شد مبنی بر اینکه سبک زندگی شان به پیت فشار آورده و او به دنبال زندگی پایدارتر و زندگی نرمالی برای کل خانواده است.

 

وقتی این سوال را مطرح می کنم، تنها لحظه ای است که جولی حالت دفاعی می گیرد و فوراً با حرارت می گوید: «سبک زندگی ما به هیچ وجه منفی نبود. مشکل ما این نبود. این یکی از بهترین فرصت هاییه که ما میتونیم به بچه هامون بدیم و همینطور می مونه... اونا شش فرد فهمیده، با اراده و خاکی هستن. من به اونا افتخار می کنم.» جولی ثابت کرد که به خاطر بچه ها، نمی خواهد درباره جدایی حرف بزند. و با این حال به نظر می رسد که می خواهد منظورش را انتقال دهد و این مستلزم انتخاب محتاطانه کلمات است: «اونا تا الان خیلی شجاع بودن. اونا خیلی شجاع بودن.»

 

یعنی چه زمانی شجاع بودن؟

جمله های ما به یک اندازه رازگونه است: «در زمان هایی که باید می بودن. همه ما در حال بهبود یافتن از وقایعی هستیم که به درخواست طلاق منجر شدن... اونا از طلاق حالشون خوب نمیشه. اونا از زندگی، از چیزهایی که تو زندگی هست، حالشون خوب میشه و بهبود پیدا می کنن.»

 

به مصاحبه برد پیت با جی کیو استایل (صحبت های پیت درباره به گردن گرفتن تقصیرها و بازسازی وجهه اش در دل و ذهن مردم) اشاره می کنم و می پرسم آیا این قضیه او را غافلگیر کرد که در جواب با حالتی بی اعتنا می گوید: «نه» به گزارش های مطبوعات در مورد اینکه رابطه شان رو به بهبود است اشاره می کنم و می پرسم آیا این قضیه حقیقت دارد. مکثی طولانی می کند. پایین را نگاه می کند و یک جواب آماده می کند: «ما به هم اهمیت میدیم و به خونواده مون اهمیت میدیم و هر دوی ما برای یه هدف مشترک تلاش می کنیم.»

 

عصبانیت و درد درست زیر پوستش حس می شود، ولی احساساتش را کنترل می کند: «وقتی بچه بودم، خیلی نگران مادرم بودم... خیلی. نمی خوام بچه هام نگران من باشن. فکر می کنم خیلی مهمه که زیر دوش گریه کنم و نه جلوی چشم اونا. اونا باید بدونن که همه چی درست میشه حتی وقتی خودت ازش مطمئن نیستی.»

 

تعصب او نسبت به بچه ها پس از نزدیک شدن به مرز سرطان تخمدان، شدیدتر شده است؛ بیماری ای که زندگی مادرش را در سن ۵۶ سالگی از او و دیگر اعضای خانواده گرفت. جولی در سال ۲۰۱۳ مقاله ای در نیویورک تایمز درباره تصمیمش برای جراحی پیشگیرانه مستکتومی دوگانه و جراحی ترمیمی پس از آنکه فهمید دارای ژن BRCA1 است، منتشر کرد. دو سال بعد، وقتی در اتاق تدوین فیلم "در کنار دریا" (By the Sea) مشغول کار بود، دکترش با او تماس گرفت و گفت که نگران نتیجه آزمایش خون او و احتمال وجود سرطان است.

 

«ده دقیقه بعد، اتاق دور سرم می چرخید و فقط به این فکر می کردم: "چطور ممکنه؟"» او این خبر را از فرزندانش پنهان کرد و تست های بیشتری انجام داد و چند روز عذاب آور دیگر هم صبر کرد. وقتی بالاخره فهمید که سرطان ندارد، می گوید: «به زانو افتادم.» سپس وقت دکتر گرفت تا تخمدان هایش را دربیاورند. «با خوشحالی به اتاق عمل رفتم. ورجه ورجه می کردم. چون تو اون نقطه و در اون زمان، این یه اقدام پیشگیرانه بود.» و فوراً یائسه شد.

 

پارسال، جولی علاوه بر فشار خون دچار فلج بِل هم شد، که ناشی از صدمه به عصب های صورت است و باعث می شود یک طرف صورت شل و آویزان شود. وی می گوید: «گاهی زن ها در خانواده ها، خودشون رو در اولویت آخر قرار میدن تا اینکه این روی سلامت شون خودشو نشون میده.» وی طب سوزنی را عامل بهبود کامل از این فلج قلمداد می کند.

 

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,آنجلینا جولی

می گوید که اخیراً پوستش خشک تر شده و موهای سفید بیشتری دارد و در این باره می گوید: «نمی تونم بگم بخاطر یائسگیه یا سال بدی داشتم.» اینکه وی هنوز هم نماد جذابیت برای کسی باشد، برایش خنده دار به نظر می رسد. ولی می گوید: «در واقع حس زن بودن بیشتری دارم چون حس می کنم در مورد انتخاب هام باهوش‌تر شدم و خانواده رو در اولویت قرار میدم و مسئول و کنترل کننده زندگیم و سلامتیم هستم. به نظر من، این چیزیه که یه زن رو کامل می کنه.»

 

گذشته از مراسم تبلیغاتی برای فیلم "اول پدرم را کشتند" در ماه جاری در شبکه نتفلیکس، جولی هیچ علاقه ای به کار کردن روی فیلم دیگری در حال حاضر ندارد، زیرا زندگی اش جایی برای آن ندارد و می گوید: «فقط می خوام درست صبحانه درست کنم و خونه داری کنم.

 

این عشق و علاقه منه. به درخواست بچه هام، دارم کلاس آشپزی میرم. وقتی شب ها به رختخواب میرم از خودم می پرسم آیا امروز مامان خوبی بودم یا امروز روز متوسطی بود؟» (البته شایعاتی شنیده ایم مبنی بر اینکه او در حال مذاکره برای نقش آفرینی در فیلم بازسازی شده بیل کاندون از فیلم "عروس فرانکن اشتاین" محصول سال ۱۹۳۵ است.)

 

رابطه اش را با پدرش نیز از نو ساخته، زیرا مدتها بود که این دو با هم حرف نمی زدند: «اون خیلی خوب درک می کنه که بچه ها در این برهه به پدربزرگشون نیاز دارن. دیشب یه جلسه تراپی داشتم که اونم حضور داشت. اون قانون اینجارو می دونه و می دونه که نباید بذاره بازی ش بدن. فقط باید یه بابابزرگ باحال باشه که خلاقه و با اونا می گرده و قصه میگه و تو کتابخونه کتاب می خونه.»

 

منبع اصلی آرامش او آنگ بوده است: «اون از اون دوستاییه که آستیناشو بالا زد، سوار هواپیما شد و صبح کریسمس کمکم کرد. اون نزدیکترین و صمیمی ترین دوستم بوده و روی شونه ش گریه کردم.»

 

فردا، جولی و فرزندانش عازم آفریقا هستند. آنها به نامیبیا می روند، جایی که شایلو به دنیا آمد و سپس به کنیا، جایی که جولی باید وارد پروژه پیشگیری از خشونت جنسی شود، نهادی که خودش همراه با ویلیام هیگ، وزیر امور خارجه سابق بریتانیا، آن را بنا نهادند.

 

اعضای ارتش بریتانیا و حافظین صلح در مورد نحوه محافظت از زنان در برابر خشونت جنسی در مناطق بحرانی، آموزش خواهند دید. معلوم است که این یک برنامه سفر رویایی برای یک بچه نیست و جولی اعتراف می کند که از سوی بچه های بزرگترش کمی مخالفت شنیده است: «می دونم که پسرا حالا به سن نوجوونی رسیدن و شاید دلشون بخواد با دوستاشون تلویزیون تماشا کنن و اونا قبلاً به آفریقا رفتن و شاید به اندازه بچه های کوچکترم هیجانزده نباشن. ولی واقعاً منو به چالش نمی کشن و اذیتم نمی کنن.

 

فقط لب تختم می شینن و میگن: "می خوایم اونجا چیکار کنیم؟"» وی به آنها اطمینان داده که برایشان فعالیت های سرگرم کننده ای مانند "شن سواری" برنامه ریزی کرده است. در هر صورت «اونا می دونن که این مهمه و می دونن که مامان فکر می کنه که وقتی اونا بزرگتر بشن هم این مهم خواهد بود.»

 

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,آنجلینا جولی

وی می داند که این کمی عجیب و غریب به نظر می رسد، ولی نمی تواند در مورد شخصیتش کاری کند: «من هیچوقت از خواب بلند نشدم که فکر کنم می خوام یه زندگی جسورانه داشته باشم. ولی نمی تونم جور دیگه ای هم زندگی کنم. درست مثل اینکه نمی تونم خوراک بپزم. نمی تونم آروم یه جا بشینم.»

 

با وجود تمام صحبت هایش در مورد علاقه به خانه داری، حالا که صحبت از آفریقا شده، نطقش باز شده و قرار ندارد برای اینکه به آنجا فرار کند: «نه ماهه که دارم سعی می کنم فقط تو خونه داری و جمع کردن مدفوع سگ از روی زمین و شستن ظرف ها و قصه گفتن شبانه، خیلی خوب باشم.

 

و تو هر سه اینها دارم بهتر میشم. ولی حالا نیاز دارم به اینکه بوت هامو بپوشم و به سفر برم.» وی معتقد است که اراده شخصی او به دیگران سرایت می کند. همین چند روز پیش بود که با ناکس در مورد اینکه "وانمود کن نرمال هستی" شوخی می کرد. «ناکس بهم گفت: "کی می خواد نرمال باشه؟ ما نرمال نیستیم. بیا هیچوقت نرمال نباشیم." مرسی – آره! ما نرمال نیستیم. بیا نرمال نبودن رو در آغوش بکشیم!»

 

 

bartarinha.ir
  • 22
  • 6
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

یاشار سلطانیبیوگرافی یاشار سلطانی

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

زندگینامه امامزاده صالح

باورها و اعتقادات مذهبی، نقشی پررنگ در شکل گیری فرهنگ و هویت ایرانیان داشته است. احترام به سادات و نوادگان پیامبر اکرم (ص) از جمله این باورهاست. از این رو، در طول تاریخ ایران، امامزادگان همواره به عنوان واسطه های فیض الهی و امامان معصوم (ع) مورد توجه مردم قرار داشته اند. آرامگاه این بزرگواران، به اماکن زیارتی تبدیل شده و مردم برای طلب حاجت، شفا و دفع بلا به آنها توسل می جویند.

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

چکیده بیوگرافی نیلوفر اردلان

نام کامل: نیلوفر اردلان

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ

نام کامل: حمیدرضا آذرنگ

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
فردریش نیچه نگاهی ژرف به زندگینامه و اندیشه‌های فردریش نیچه

تاریخ تولد: ۱۵ اکتبر ۱۸۴۴

محل تولد: روکن، آلمان

حرفه: فیلسوف و منتقد فرهنگی

درگذشت: ۱۹۰۰ میلادی

مکتب: فردگرایی، اگزیستانسیالیسم، پسانوگرایی، پساساختارگرایی، فلسفه قاره‌ای

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش