سه شنبه ۰۴ دی ۱۴۰۳
۰۹:۰۸ - ۲۵ مرداد ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۵۰۶۰۰۷
چهره ها در سینما و تلویزیون

سامانتا بی، زنی که ترامپ را به سیخ می کشد!

سامانتا بی,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران
کسی که فارغ التحصیل برنامه شو روزانه جان استوارت بوده، حالا به صورت هفتگی در برنامه تلویزیونی طنز خودش که نامزد دریافت جایزه امی هم شده، رییس جمهور آمریکا را به سیخ می کشد.

سامانتا بی، یک زن ۴۷ ساله متولد کانادا که شهروندی دوگانه کانادا و ایالات متحده را دارد، در عصر دونالد ترامپ «کمدین مقاومت» خوانده شده است. این موقعیتی نیست که او خواستار آن شده باشد، موقعیتی هم نیست که خیلی از قبول کردن آن خوشحال باشد.

 

وقتی که برنامه هفتگی او «Full Frontal with Samantha Bee» برای نخستین بار در فوریه سال ۲۰۱۶ از شبکه کابلی آمریکایی تی بی اس روی آنتن رفت و در عین حال او را تبدیل به نخستین زنی کرد که میزبان یک طنز سیاسی دیروقت شبانه می شود، او تصور کرد قرار است در برنامه اش ناظر پیش درآمد ریاست جمهوری هیلاری کلینتون باشد. بعد، از دید او، چیزی که نمی شد تصورش را هم کرد اتفاق افتاد.

 

پیروزی ترامپ تمام برنامه های کمدی دیروقت شبانه را مجبور کرده به این مسئله بپردازند، اما به نظر می‌رسد «بی» کسی که پیش از این برای مدت زمان رکوردشکن ۱۲ سال یکی از اعضای «شو روزانه» به مجری گری جان استوارت بود، بهتر از همه با این موقعیت خودش را وفق داده باشد. او در انتقاد نابودکننده اش از «آن لیوان فانتای نارنجی» یعنی ترامپ و «تله نوولای دیوانه واری» که دولتش است، تمام و کمال عمل کرده است.

 

سامانتا بی,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

 

در عین حال، «Full Frontal» در نخستین سال روی آنتن رفتنش توانست میزان مخاطبانش را ۱۶۷ درصد افزایش دهد و تبدیل به پربیننده ترین نمایش دیروقت شبانه در میان هزاره ای ها (بزرگسالان بین ۱۸ تا ۳۴ سال) بشود و از استیون کولبر، جیمی فالون و جیمز کوردن جلو بزند. اوایل امسال، «بی» در لیست ۱۰۰ انسان تاثیرگذار دنیا توسط مجله تایم قرار گرفت و ماه گذشته برنامه اش نامزد دریافت هفت جایزه امی شد. او در نیویورک با شوهرش جیسون جونز بازیگر کمدی زندگی می کند و آن ها سه فرزند دارند.

 

وی درباره برنامه‌هایش در یک مصاحبه صحبت کرده است:

 

برنامه شما عملکرد بسیار خوبی در میان مخاطبان جوان تر داشته است. برخورد و ایجاد رابطه سیاسی با این گروه کار آسانی نیست؛ به نظرتان به چه چیزی پاسخ می دهند؟

جوان ها، مخصوصا این روزها، به نامعتبر و غیرموثق بودن آلرژی دارند. و یک چیزی که می توانم با اطمینان درباره این برنامه بگویم این است که از جای موثقی نشات می گیرد. ما کلمات مان را با ابهام نمی‌گوییم: همه چیز از احساسات واقعی و اشتیاق واقعی می آید. دقیقا هم به همین خاطر است که من دوست دارم این برنامه را اجرا کنم، بنابراین آن ها را هم سرزنش نمی کنم!

 

آیا لیبل «کمدین مقاومت» شما را خوشحال می کند؟

هاها، باعث می شود بخندم. من خیلی به خودم اینطور نگاه نمی کنم. من فقط کسی هستم که سخت کار می‌کند و سعی دارم کارم را انجام بدهم. من تحسین و تجمید را آنقدر جدی نمی گیرم و در عین حال سمی بودن مردم را هم خیلی جدی نمی گیرم. من فقط سرم را پایین نگه می دارم و کارم را انجام می دهم؛ این یک کیفیت خیلی کانادایی است. اگر کارم مثلا مزرعه دار بودن هم بود همین نوع اخلاق کاری را در آن اعمال می کردم. خیلی ساده بگویم این در دی‌ان‌ای ما هست.

 

برنامه های تلویزیونی دیروقت شبانه در ایالات متحده دارند بیشتر و بیشتر سیاسی می شوند. آیا این مسئله خوب و درست است که آن ها مثل گذشته دیگر متعادل نیستند و بیشتر به سمت سیاست می روند؟

مسلما از نظر خودم این مسئله مشکلی ندارد. و مخصوصا برای خودم بسیار حسی ضروری وجود دارد که در حال حاضر این نمایش را بسازیم. وقتی من این فرصت را به دست آوردم تا چنین نمایشی را بسازم، به هیچ وجه فکر نمی کردم این دنیایی باشد که ما الان مشغول زندگی کردن در آن باشیم.

 

اتفاقی که افتاده این است که در حال حاضر داریم به وقوع پیوستن تاریخی بسیار نگران کننده را تماشا می کنیم؛ حالا دیگر نمی‌توان هیچ چیز را پیش بینی کرد. همه مان به نحوی در یک حالت گیجی شدید به سر می بریم. بنابراین الان وقت خوبی است که آدم بخواهد برنامه ای هم درباره این مسئله بسازد، اما ما کارمان را در حالی آغاز نکردیم که بخواهیم از قصد نمایشی درباره ریاست جمهوری ترامپ بسازیم. اینطور به نظر می‌رسد که انگار در دنیای مان در حال حاضر اتفاق دیگری نمی افتد.

 

یکی از محبوب ترین قسمت های برنامه های تان آن قسمتی بود که حدس می زد ترامپ نمی تواند بخواند، که حالا بیش از ۴ میلیون بار دیده شده است. پیدا کردن مدارک و شواهد آن چقدر سخت بود؟

این تئوری شخصی چند نفر از اعضای تیم تحقیقاتی مان بود. آن ها چندبار این مسئله را مطرح کردند و ما هم گفتیم خیلی خب، یک بسته سر هم کنید و مشغول تحقیق شوید. و به محض اینکه به شواهد نگاه می‌کردید با خودتان می گفتید نمی توان این مسئله را انکار کرد. قانع کننده ترین بسته تحقیقاتی بود که با مقدار بسیاری اشتیاق و وقار گردهم آوری شده بود. جالب است؛ ما حتی آن قسمت از برنامه را با برنامه تلویزیونی مان روی آنتن نبردیم؛ آن را روی وب قرار دادیم و برای خودش یک زندگی جداگانه پیدا کرد چون وقتی آن را تماشا می کنید نمی توانید نگاه تان را از آن بردارید.

 

روی هم رفته، آیا عصر ترامپ بدتر از آن چیزی بوده که فکرش را می کردید؟

اوه، آره! من به هیچ وجه فکر نمی‌کردم او بتواند نرم های ما را در این درجه و با این سرعت رها کند و زیر پا بگذارد. من واقعا فکر می‌کردم یک نیروی خارجی بدترین شاخصه های رفتاری او را تحت کنترل نگه می دارد یا فشار اینکه باید به نحوی تبدیل به یک سیاستمدار رییس دولت تبدیل شود، بر او غلبه خواهد کرد. اگر آنطور می‌شد هم بد بود، اما حداقل هر روز کل ماجرا را به هم نمی ریخت. و با این حال، این وضعیت فعلی ماست. در حالیکه دارم این را می گویم، چشمم شروع کرده به تیک گرفتن!

 

سامانتا بی,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

 

شما ۱۲ سال در «شو روزانه» با جان استوارت کار کردید. این تدریس خوبی بود؟

جای بهتری برای تمرین نیست. وقتی که می خواستیم این نمایش خودمان را بسازیم تعداد زیادی از افراد را از «شو روزانه» انتخاب کردیم و ما خیلی چیزها از جان یاد گرفتیم. او خیلی خوب به همه ما یاد داد که چطور یک داستان را تعریف کنیم و چطور به نقطه نظر خودمان برسیم. البته به نظرم ما نسبت به او به نقطه نظرهای سفت و سخت تر می رسیم و من کاملا نسبت به این مسئله راضی هستم.

 

نمایش «Full Frontal» یک اتاق نویسندگی بسیار متنوع دارد؛ نیمی از کارکنان آن زن هستند و یک سوم غیرسفیدپوست. یکی از چیزهایی که شما وارد این نمایش کردید، پروسه کور انتخاب نویسندگان بود. چرا این مسئله مهم است؟

بیشتر شوهای دیروقت پروسه کور انتخاب دارند؛ ما این پروسه را اختراع نکردیم. اما چیزی که ما یاد گرفتیم این بود که نه تنها آدم باید پروسه انتخابش را کور کند؛ یعنی شاخصه های مختلف از جمله هویت، جنسیت، سن و رنگ پوست اهمیتی در انتخاب شدن یا نشدن شما ندارند؛ بلکه این را هم یاد گرفتیم که باید با دیگران تماس برقرار کنیم. این قسمت دوم است که همیشه فراموش می شود. آدم واقعا باید در عمل با مردم ارتباط برقرار کند و بگوید علاقه دارید در چنین نمایشی حضور داشته باشید؟ احتمالش هست که به آن علاقه داشته باشید؟ کسی را می شناسید که به نظرتان ممکن است به چنین چیزی علاقه داشته باشد اما آدم های مرتبط را خودش نشناسد؟

 

چرا انقدر طول کشید تا یک زن مجری یک نمایش طنز دیروقت شبانه بشود؟

هیچ اید‌ه‌ای ندارم! واقعا نمی دونم. البته روی آنتن بردن یک نمایش برای چهار شب در هفته خیلی خیلی سخت است، مطمئن نیستم کسی بخواهد این کار را انجام دهد. بنابراین می توانم از این نقطه نظر هم به قضیه نگاه کنم که چرا کسی به چنین ایده ای نگاه نکرد و نگفت اوه این خیلی جذاب به نظر می‌رسد.

 

کاری که می کنم این است که می‌خواهم تمام آزادی ام را رها کنم و تمام وقت اضافه ام را به این ماشین خلاق اهدا کنم که برای همیشه ادامه‌دار است. بنابراین سعی کردیم نمایشی خلق کنیم که به نحوی به همه مان اجازه بدهد زندگی خودمان را هم داشته باشیم. اما امیدوارم که همه مان حالا بتوانیم این مسئله را ببینیم و تایید کنیم که آدم می تواند یک خانم را هم در راس یک نمایش قرار بدهد و مشکلی پیش نخواهد آمد. کاملا خوب است. اصلا دیگر لازم نیست به آن فکر هم کرد، خوب است.

 

بنابراین هرگز آرزو نمی کنید که برنامه تان هر شب روی آنتن می رفت؟

هرگز. خدایا، نه. اگر اینطور می‌شد افتضاح بود. چیزی که دارید توصیف می کنید یک کابوس است.

 

نمایش «Full Frontal» به عنوان «بی رحمانه ترین شو زنانه تاریخ» توصیف شده است. آیا برنامه خاصی هم این وسط وجود دارد یا فقط به داستان هایی می پردازید که خودتان به آن ها علاقه دارید؟

بله، همه‌اش همین است. ما داستان های مان را از فیلتر فمینیستی عبور نمی دهیم؛ فقط داستان هایی را پوشش می دهیم که با خودمان ارتباط برقرار می‌کنند و ممکن است این داستان ها همانطور با یک مجری مرد ارتباط برقرار نکنند. یا شاید هم آن ها حس می‌کنند اجازه ندارند آن داستان ها را به همان سبک بیان کنند و مشکلی برای شان پیش نیاید. ما داستان‌هایی را تعریف می کنیم که خودمان به شدت نسبت به آن ها اشتیاق داریم و اغلب مسلما این داستان ها درباره زنان هستند چون ما اینطور زندگی کرده ایم. من اینطور زندگی کرده ام.

 

آیا شما رسوایی فاصله درآمدی بین کارمندان مرد و زن بی‌بی‌سی را دنبال می کنید؟ فکر می کنید تفاوت‌های جنسیتی مشابهی در تلویزیون آمریکا وجود دارد؟

نه آن را دنبال نکردم. اما آیا اوضاع برابرتر خواهد بود؟ در دنیای شو دیروقت؟ فکر نمی کنم نزدیک باشد، به نظرم در تلویزیون ما هم یک عدم برابری تعجب آور وجود داشته باشد. آره، حتی یک ثانیه هم به این مسئله شک ندارم. حالا حسابی هیجان زده هستم؛ تحقیقات خودم را در این باره آغاز خواهم کرد.

 

شما به تازگی از یک گزارش میدانی از کردستان عراق بازگشته اید. این سفر افشاگرانه‌ای بود؟

بله کاملا همینطور بود. کردستان منطقه خودش است: خیلی به موصل نزدیک هستید اما داخلش نیستید بنابراین نسبتا امنیت دارد. رستوران‌ها عالی هستند و اصلا در کردستان بودن سخت نیست. خیلی دوست داشتنی بود. و توانستیم داستان‌هایی که می خواستیم را تعریف کنیم از عقب تا جلوی خط مقدم. فکر نمی کنم من به خاطر رفتن به کردستان شجاع باشم، چون کلی غذای خوش مزه خوردم و آدم های عالی دیدم.

 

در نخستین گزارش تان، با نوزادی به نام ترامپ مواجه شدید. رد او را گرفتن سخت بود؟

اوه، بچه های خیلی خیلی زیادی با اسم ترامپ وجود دارند. آن نوزاد ترامپ که ما دیدیم نزدیک ترین بود. نوزاد خیلی خوبی هم بود و کت و شلوار تن او کردند که فوق العاده بود، ما خیلی شانس آوردیم. واقعا هم عصبانی بود چون چرت نزده بود و واقعا باید می‌خوابید. شباهت بین شان فوق العاده بود.

 

فکر می کنید ترامپ چهار سال را دوام می آورد؟

فکر می کنم دوام بیاورد. البته این از آن چیزهایی است که خیلی دوست دارم درباره اش اشتباه کرده باشم؛ باید ببینیم. به هیچ وجه انتظار معجزه ندارم. اما کی می‌دونه؟ در مورد تقریبا همه چیز تا به حال اشتباه کرده ام، بنابراین خوشحال می شوم این یکی هم اشتباه باشد.

 

اپیزودهای برنامه سامانتا بی را می توان از وبسایت او و همچنین یوتیوب تماشا کرد.

 

 

banifilm.ir
  • 9
  • 2
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش