سه شنبه ۰۴ دی ۱۴۰۳
۰۹:۵۵ - ۰۸ شهریور ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۶۰۱۷۵۲
چهره ها در سینما و تلویزیون

حامد بهداد: برده ذهنیت مسدود دیگران نیستم

بعد از هشت سال اتفاق خاصی نیفتاده، مگر اينكه عدد عمر افزایش پیدا کرده و تجارب و خاطره‌هایی اضافه شده و بارگرفته است.

 

من خواستم تئاتری کار کنم که به خود کمکی کرده باشم، اینکه چگونه روی صحنه دیده می‌شوم را مخاطب می‌فهمد.

 

ابزارها متفاوت هستند اما ساختار ذهن بشر هیچ تغییری نکرده است چون همواره در وضعیت تاسف‌بارى به سر می برد.

 

ما در همسایگي هم در یک آپارتمان، به شدت نسبت به هم زشت و خشن فکر می‌کنیم و کمر به قتل هم بسته ایم

در واقع شرق دور، اندرونیِ تك‌تك ماست و شرق نزدیک، همین اطرافی است که در آن زندگی می‌کنیم اما شرقی که در جست‌وجوی آن‌ها هستیم، فردیتی مقدس و گرامی درون تک تک ماست.

 

در حال حاضر رونق بهتری در تئاتر می‌بینم چون مردم نمایش ببین و تئاتررو شده‌اند.

 

به عنوان یک فرد آزاد می‌خواهم در تمام فضایی که امکان دارد تنفس کنم،ازجمله موسیقی، نمایش، تئاتر، سینما و...

جهان روزگار عجیبی را می‌گذراند و تمام لحظات آن آبستن اتفاقات ناخوشایند و دردناکی هستند در مقیاس‌های مختلف. انسان تمام تلاش خود را برای تسخیر طبیعت به کار برده است.

 

امکانات رفاهی که امروز انسان به سادگی از آن استفاده می‌کند، در گذشته‌های دور قابل تصور نبود. ما علاوه‌بر پیشرفت‌های تکنولوژیکی، ادعای تمدن نیز می‌کنیم و از آزادی فکر و اندیشه انسان سخن می‌گوییم و داعیه مخالفت با جنگ را داریم. اما چنان که پیداست انسان در طول تاریخ همواره در پی قدرت طلبی بوده است و گذشت زمان و ورود تکنولوژی های مختلف، تنها ابزار او برای اعمال قدرت را به ابزار پیچیده تر و مفیدتری برای کشتار و به بردگی کشیدن انسان های ضعیف بدل کرده است.

 

اگر در گذشته انسان برای جنگ از تیر و کمان استفاده می‌کرد، امروز به پیچیده ترین سلاح ها و موشک‌ها و انواع بمب‌های شیمیایی و سلاح‌های اتمی مسلح است.

 

دغدغه اصلی نمایش «شرق دور، شرق نزدیک» به نویسندگی و کارگردانی حمیدرضا نعیمی، همین مساله است. هرکدام از بازیگران این نمایش به نوعی زخمی هستند و هرکدام روایت خود را از زندگی دارند و در نهایت این روایت‌ها به هم می‌پیوندند. در واقع این نمایش، به‌گونه‌ای ویرانی انسان را از سرآغاز تاریخ تا امروز روایت مي‌کند. نمایشنامه به چنگیز مغول، به توپ بستن مجلس و نيزکمی جلوتر می‌آید و به حادثه پلاسکو و خطاهای پزشکی اشاره می‌کند و کمی مفصل تر به این مباحث می پردازد.

 

از این اثر می‌توان با عنوان یک ملودرام اجتماعی نام برد که موضوع خشونت انسان را در مرزهای ایران و به خصوص در پایتخت به نمایش می گذارد.

 

با حامد بهداد (بازیگر این نمایش) در خصوص سال‌ها دوری او از تئاتر و همچنین حال و هوای «شرق دور، شرق نزدیک» به گفت‌وگو نشستیم که در ادامه می‌خوانید:

 

حامد بهداد,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

 

آقای بهداد، شما بعد از سال‌ها به صحنه تئاتر برگشتید؛جایی که از ابتدا نیز کار خود را آغاز کرده بودید. کمی از حس و حال بازگشت به صحنه بگویید. نفس به نفس تماشاگر بودن برای شما که کار خود را با نمایش آغاز کردید، وارد سینما شدید و سال‌ها از صحنه دور ماندید و به آن برگشتید چگونه بود؟

این عدد هشت در زندگی من خیلی جالب توجه شده است. به انواع و اقسام دلبرى خود را ظاهر می‌كند. هشت عدد مورد علاقه من است. سال ۸۸ بود که اجرایی را در خانه هنرمندان با آروند دشت آرای روى صحنه برديم و اینکه بعد از هشت سال دوباره تئاتر دست داد، برايم جالب است.

 

اما در كل بعد از هشت سال اتفاق خاصی نیفتاده مگر اينكه عدد عمر افزایش پیدا کرده و تجارب و خاطره‌هایی اضافه شده و بارگرفته اند و وقتی روی صحنه مي‌روى شاید آن بار و تجربه‌ها بیشتر خودش را در كار بازیگر نشان بدهد،بیشتر نمود پیدا کند و شاید ارتباط بیشتر و بهتری با مخاطب برقرار شود.

 

فکر می‌کنم در حال حاضر با توجه به اینکه این تئاتر نقدی است بر وضعیت پایتخت، حتی ممکن است در لحظاتى رنگ شعارگونه‌ای داشته باشد اما به نظر می‌رسد مایحتاج من و مخاطبم باشد و فکر می‌کنم که باید انجام می‌شد به‌خصوص که در نیمه اول سال چون از سفر برگشته بودم و وقت آزادی برای تمرین داشتم، فکر کردم که برای امسال اول یک تئاتر را در کارنامه ام اضافه کنم.

 

فکر می‌کنید اکنون که بعد از هشت سال به صحنه تئاتر بازگشتید، چه تجاربی را از سینما به تئاتر آورده اید؟

مهم‌ترین اتفاقی که برایم رقم خورد، این بود که به سبب شغل سینمایی‌ام از دل شهر و جامعه و مردم دور افتاده بودم. به هرحال چه بد و چه خوب، مردم باعث می‌شوند که بازيگرهاى سينما به گوشه رانده شوند و ما به‌اين دليل فرصت زندگی کردن در شهر را از دست می‌دهيم و مردم خواه و ناخواه فرصت تماشا کردن و مشاهده و خلوت را از ما می‌گیرند اما تئاتر در این روزها باعث شد که هر روز در دل شهر باشم و یک پاتوق منطقی را برای مشارکت با مردم پیدا کنم.

 

من برای استفاده از فضای شهر، پیاده‌روی در مجامع عمومی و خرید لباس در یک بوتیک، مشکل دارم که به نظر غیر منطقی می‌رسد اما فکر می‌کنم که تئاتر محفل منطقی‌تری است که بشود هم از فضای عمومی تنفسی بگيرم و هم اینکه در شهر خود، شاهد زندگى باشم.

 

مساله دیگر این است که فکر می‌کنم نسبت تئاتر با دیگر هنرها این است که تئاتر زنده و پویاست و ارتباط بدون واسطه‌ای با مردم برقرار می‌کند و چون خودم نيز تئاتر خوانده‌ام ، علاوه‌بر غيرتى که روی رشته تحصیلی‌ام دارم، مشخصاتش را هم می‌شناسم؛ زنده بودن تئاتر یکی از مشخصات آن است. به سبب زنده بودن این مقوله، ارتباط منطقی با مخاطبان خودم برقرار می کنم. خودِ تئاتر از جنس دیگری است و مخاطب خاص خودش را دارد.

 

شما با حمیدرضا نعیمی هم دانشگاهی بودید. به‌طور حتم پیش از این اثرنيز درخواست‌هایی برای نمایش داشته‌اید اما دلیل پاسخ مثبت شما به ایفای نقش در «شرق دور، شرق نزدیک» چه بود؟

آقای نعیمی را می‌شناختم. ایشان کمک کرد که من پایان نامه ام را در سال ۹۲ یا ۹۳ ارائه دهم. در آن سال، تحقیق و پژوهشی داشتم درباره تراژدی‌های شکسپیر و ما سه ماه، شب و روز با هم کار کردیم و همین باعث شد تا با سلایق و طبع ایشان درباره نمایش آشنا شوم و فکر کردم براى شروع بد نيست.

 

حامد بهداد,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

چقدر در نمایش سعی کردید از کاراکتر حامد بهداد سینما فاصله بگیرید؟

من نمی‌دانم چه‌کاري کردم. این سوالی است که باید از مخاطب پرسید. من خواستم تئاتری کار کنم که به خودم کمکی کرده باشم، اینکه چگونه روی صحنه دیده می‌شوم را مخاطب می‌فهمد.

 

«شرق دور، شرق نزدیک» نمایش مدرنی مخلوط شده با دغدغه‌های کلاسیک بود. انگار که ما همچنان در دوران حملات چنگیز و تیمور لنگ به سر می‌بریم منتهي با شکلی مدرن‌تر. شما با یک مونولوگ در ابتدای نمایش از این موضوع سخن گفتید. می‌خواهم بپرسم خود شما جدای از نقشی که ایفا کردید چقدر به این مساله باور دارید که دنیای امروز ما، همان دوران چنگیز است، همان دوران به توپ بستن مجلس و... اما با ابزار و روش‌های مدر‌ن‌تر؟

ابزارها متفاوت هستند اما ساختار ذهن بشر هیچ تغییری نکرده است چون همواره در وضعیت تاسف‌بارى به سر می‌برد؛ نمی‌تواند با پدیده‌ای به‌نام تغییر مواجه شود و در واقع می‌خواهد وضعیت مطلوب را برای نگهداری امنیتی که به آن عادت کرده است، حفظ كند اما طبیعت قدرت بیشتری دارد.

 

ساختار ذهن بشر و نفسش دست نخورده و در همان دوران غارنشينى به‌سر مي‌برد و به همان میزان و شکل، حسادت می‌کند، به همان شکل سبوعيت می‌ورزد و اگر پتانسیلش را داشته باشد، به همان میزانِ خشم، شروع به نابود کردن اطرافش می کند. این مساله در کتب مقدس ديگر و اشارات فلسفى آمده و پر واضح است که انسان شروع می‌کند به آلوده کردن محیط زیست، تخریب جامعه و خودش و تا جایی که می‌تواند، بی‌ملاحظه و بی‌محابا ويران می کند.

 

کارهایی مانند کشتن، ایجاد محدودیت، محدود کردن رشد و خشونت‌هایی از این قبيل. آنچه اهميت دارد، ایجاد فضای نقد و بالا بردن ظرفیت نقد پذیری است چون اگر ما این کار را نکنیم صدمه خواهیم خورد.کما اینکه فجایع عجیبی را در این سال‌ها شاهد هستیم وبايد تجديد نظرى بر رفتارمان داشته باشیم.

 

ما در همسایگیِ هم در یک آپارتمان، به شدت نسبت به هم زشت و خشن فکر می‌کنیم و کمر به قتل هم بسته ایم. به سبب اختلاف طبقاتی، به سبب تفاوت در مشاغل و بافت ذهن و هوش و... هرکدام برای خودمان به غلط، فضیلتی را در نظر گرفته‌ایم و به دليل آن فضیلت کاذب، ماسک و لباس متفاوتی مهیا کرده و شروع می کنیم به کشتن همسايه و تخریب اطرافیان‌مان.

 

حامد بهداد,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

نقد رسانه، نقد مشخص جامعه پزشکی و... در این اثر وجود داشت. کاراکترهای نمایش در شکل‌ها و اندازه‌های مختلف زخم خورده بودند اما همچنان به زندگی خود ادامه می‌دادند و گویی همه در انتظار رسیدن به شرق دور بودند. شرق دور از منظر شما کجاست؟ آیا همان آرمان شهری است که هیچ‌وقت به آن نمی‌رسیم؟

در واقع شرق دور، اندرونیِ تك تك ماست و شرق نزدیک، همین اطرافی است که در آن زندگی می‌کنیم اما شرقی که به جست‌‌وجوی آن هستیم، فردیتی مقدس و گرامي است اما سراغش نمی رویم. ما باید پاسداشت خود را داشته باشیم و به فردیت خودمان اعتنا کنیم. شرق دور اندرونی دل ، روح و ذهن ماست برای تخریب نفس و پرداختن به عشق و مدارا با وضعیت زشت فعلى، برای افزایش آگاهی و دانش. اما این فردیت، به دليل منافع کثیف دیگران به خطر افتاده است.

 

حتی ما خودمان موجودیت خودمان را به‌خاطر منافع بیرونی به خطر می اندازیم. به‌خاطر همین منافع بیرونی است که منافع درون را خراب کردیم. به‌جای اینکه به گسترش خودمان از درون بپردازیم آن را رو به بیرون فرافکنی می‌کنیم.

 

شرق دور، دلِ ماست و شامل حال شهروندان ايرانى می‌شود و اگر ما امروز به شرق دور که در واقع نزدیک‌ترین نقطه وجود ماست اعتنا می‌کردیم، شاهد این اتفاقات اسفناک و زشت و نامحترم در اطراف‌مان نبودیم و اینکه اگر نقدی بر قشری یا جایی در تئاتر دیده می‌شود، صرفا بی احترامی به قشری نیست، فقط به دليل نامحترم داشتن دل و اندرونی انسان است. به‌خصوص برای مردم ایران که معرفت و عرفان در گذشته آن‌ها همواره وجود داشته است.

 

تئاتر امروز ایران در شرایط چندان خوبی نیست و آثاری فروش می‌روند که بازیگران مطرح سینما در آن نقش ایفا کنند و البته هستند بازیگرانی که تاکنون حتی یک کار صحنه‌ای نداشته‌اند و بیشتر بازیگران تلويزیون و گاه سینما بوده‌اند. چرا همواره سینما از فروش و وضعیت بهتری نسبت به تئاتر بهره مند است؟ و به طور کلی خودتان وضعیت تئاتر را نسبت به گذشته‌ای که در آن کار می‌کردید چطور می‌بینید؟

در حال حاضر، رونق بهتری در تئاتر می‌بینم چون مردم نمایش ببین و تئاتررو شدند. سینما رسانه عامه‌تری است اما برای دیدن تئاتر، باید از شعور بیشتری به‌عنوان یک تماشاچی برخوردار باشید تا بتوانید با آن ارتباط برقرار کنید. سطح شعور در جامعه بالا رفته است. از سوی دیگر کمک ها باید حکومتی و دولتی باشند. زمانی فرانسه دچار مشکل شد و حتی يارانه نان قطع شد، يارانه تئاتر را قطع نکردند، چرا که تئاتر نیاز فرهنگی آنان بود.

 

اما در خصوص هنرمندان سینما که به تئاتر می‌آیند باید بگویم که این به شعور آن بازیگر برمی‌گردد که می‌خواهد در چه نمایشی ایفای نقش کند. باید بیندیشد آیا تئاتری که روی صحنه برده نیاز جامعه است؟ آیا پیام و نقد و افزایشی براى جامعه به همراه دارد؟ آیا برای خويش افزوده‌ای دارد؟ یا اینکه فقط نمایشی روی صحنه برده و مردم نيز آمده و رفته‌اند؟

 

خواستگاه اجتماعی من تئاتر است و می‌دانم که کجا باید حضورداشته باشم چون زنده و حساس هستم. ممکن است هر انگی به ما بخورد چرا که به هنرمندان انگ‌های مختلف می‌زنند اما هنرمندان و آدم‌های قلمی و منتقدان، افراد واكنشى جامعه هستند و بسته به نیاز آن روز علايم حيات را از خودشان نشان می‌دهند. واکنش امروز من نسبت به محيطى که درآن زندگی می‌کنم، حضور در تئاتری است که امروز در آن ایفای نقش می‌کنم.

 

این واکنش هنرمندانه من است، نمی‌گویم غلط است، خیلی هم درست است اما ممکن است از سطح ديگرى برخوردار باشد.

 

شما علاوه‌بر بازیگری، موسیقی هم کار می کنید و همچنین در نمایشگاه‌های مختلف تجسمی نيز حضور دارید. فکر می‌کنید حضور در فضاهای مختلف هنری چقدر شما را در کار هنر اصلی خودتان که سینما و تئاتر است پیش می‌برد‌؟ برخی معتقدند هنرمند تنها باید در رشته فعالیت حرفه ای خود کار کند.

 

آن کسانی‌که می گویید، افراد مورد علاقه‌شان را محدود می‌خواهند. من برده ذهنیت مسدود دیگران نیستم و در واقع به‌عنوان یک فرد آزاد می‌خواهم در تمام فضایی که امکان دارد تنفس کنم، از جمله موسیقی، نمایش، تئاتر، سینما و... در نتیجه تا حدى که استعداد و دانشش را دارم فعالیت می‌کنم. دیدن گالری های نقاشی، عکس، مجسمه و... سطح سلیقه را بالا می‌برد و چشم را قوی می‌کند. باید بیشتر در مجاورت هنرمندان زمانه خود باشیم تا دچار انفعال نشویم.

 

و سوال آخر اینکه آیا باز هم قصد انجام کار تئاتر دارید؟ برنامه کاری آینده تان چیست؟

ادامه می‌دهم.

 

حدود دودهه از فعالیت تئاتری و سینمایی شما می‌گذرد. پس از سال‌ها به خانه اول بازگشته‌اید؟ آن حامد بهداد فیلم «آخربازی» که دراولین بازی خود کاندیدای سیمرغ شده در این سال‌ها برایش چه اتفاقی افتاده است ؟ حالا که به تئاتر بازگشته ،چقدر با آن بهدادی که از تئاتر و خانه اولش رفت تا ستاره سینما شود ، تفاوت کرده است؟

همه تفاوت ما در قياس با يكديگر، حاصل پذيرش و عدم پذيرش هر انسان در برابر تغيير ناگزيرى است كه در هسته زندگى اتفاق مى افتد. براى من تركيبى از اين دو است.

 

 

 

ghanoondaily.ir
  • 14
  • 1
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش