سه شنبه ۰۴ دی ۱۴۰۳
۱۸:۳۷ - ۱۰ شهریور ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۶۰۲۲۴۸
چهره ها در سینما و تلویزیون

حامد بهداد:

برده ذهنيت مسدود ديگران نيستم

حامد بهداد,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

 جهان روزگار عجيبي را مي‌گذراند و تمام لحظات آن آبستن اتفاقات ناخوشايند و دردناکي هستند در مقياس‌هاي مختلف. انسان تمام تلاش خود را براي تسخير طبيعت به کار برده است. امکانات رفاهي که امروز انسان به سادگي از آن استفاده مي‌کند، در گذشته‌هاي دور قابل تصور نبود. ما علاوه‌بر پيشرفت‌هاي تکنولوژيکي، ادعاي تمدن نيز مي‌کنيم و از آزادي فکر و انديشه انسان سخن مي‌گوييم و داعيه مخالفت با جنگ را داريم.

 

اما چنان که پيداست انسان در طول تاريخ همواره در پي قدرت طلبي بوده است و گذشت زمان و ورود تکنولوژي هاي مختلف، تنها ابزار او براي اعمال قدرت را به ابزار پيچيده تر و مفيدتري براي کشتار و به بردگي کشيدن انسان هاي ضعيف بدل کرده است. اگر در گذشته انسان براي جنگ از تير و کمان استفاده مي‌کرد، امروز به پيچيده ترين سلاح ها و موشک‌ها و انواع بمب‌هاي شيميايي و سلاح‌هاي اتمي مسلح است.

 

دغدغه اصلي نمايش «شرق دور، شرق نزديک» به نويسندگي و کارگرداني حميدرضا نعيمي، همين مساله است. هرکدام از بازيگران اين نمايش به نوعي زخمي هستند و هرکدام روايت خود را از زندگي دارند و در نهايت اين روايت‌ها به هم مي‌پيوندند. در واقع اين نمايش، به‌گونه‌اي ويراني انسان را از سرآغاز تاريخ تا امروز روايت مي‌کند. نمايشنامه به چنگيز مغول، به توپ بستن مجلس و نيزکمي جلوتر مي‌آيد و به حادثه پلاسکو و خطاهاي پزشکي اشاره مي‌کند و کمي مفصل تر به اين مباحث مي پردازد.

 

از اين اثر مي‌توان با عنوان يک ملودرام اجتماعي نام برد که موضوع خشونت انسان را در مرزهاي ايران و به خصوص در پايتخت به نمايش مي گذارد.

 

با حامد بهداد (بازيگر اين نمايش) در خصوص سال‌ها دوري او از تئاتر و همچنين حال و هواي «شرق دور، شرق نزديک» به گفت‌وگو نشستيم که در ادامه مي‌خوانيد:

 

آقاي بهداد، شما بعد از سال‌ها به صحنه تئاتر برگشتيد؛جايي که از ابتدا نيز کار خود را آغاز کرده بوديد. کمي از حس و حال بازگشت به صحنه بگوييد. نفس به نفس تماشاگر بودن براي شما که کار خود را با نمايش آغاز کرديد، وارد سينما شديد و سال‌ها از صحنه دور مانديد و به آن برگشتيد چگونه بود؟

اين عدد هشت در زندگي من خيلي جالب توجه شده است. به انواع و اقسام دلبرى خود را ظاهر مي‌كند. هشت عدد مورد علاقه من است. سال ۸۸ بود که اجرايي را در خانه هنرمندان با آروند دشت آراي روى صحنه برديم و اينکه بعد از هشت سال دوباره تئاتر دست داد، برايم جالب است. اما در كل بعد از هشت سال اتفاق خاصي نيفتاده مگر اينكه عدد عمر افزايش پيدا کرده و تجارب و خاطره‌هايي اضافه شده و بارگرفته اند و وقتي روي صحنه مي‌روى شايد آن بار و تجربه‌ها بيشتر خودش را در كار بازيگر نشان بدهد،بيشتر نمود پيدا کند و شايد ارتباط بيشتر و بهتري با مخاطب برقرار شود.

 

فکر مي‌کنم در حال حاضر با توجه به اينکه اين تئاتر نقدي است بر وضعيت پايتخت، حتي ممکن است در لحظاتى رنگ شعارگونه‌اي داشته باشد اما به نظر مي‌رسد مايحتاج من و مخاطبم باشد و فکر مي‌کنم که بايد انجام مي‌شد به‌خصوص که در نيمه اول سال چون از سفر برگشته بودم و وقت آزادي براي تمرين داشتم، فکر کردم که براي امسال اول يک تئاتر را در کارنامه ام اضافه کنم.

 

فکر مي‌کنيد اکنون که بعد از هشت سال به صحنه تئاتر بازگشتيد، چه تجاربي را از سينما به تئاتر آورده ايد؟

مهم‌ترين اتفاقي که برايم رقم خورد، اين بود که به سبب شغل سينمايي‌ام از دل شهر و جامعه و مردم دور افتاده بودم. به هرحال چه بد و چه خوب، مردم باعث مي‌شوند که بازيگرهاى سينما به گوشه رانده شوند و ما به‌اين دليل فرصت زندگي کردن در شهر را از دست مي‌دهيم و مردم خواه و ناخواه فرصت تماشا کردن و مشاهده و خلوت را از ما مي‌گيرند اما تئاتر در اين روزها باعث شد که هر روز در دل شهر باشم و يک پاتوق منطقي را براي مشارکت با مردم پيدا کنم. من براي استفاده از فضاي شهر، پياده‌روي در مجامع عمومي و خريد لباس در يک بوتيک، مشکل دارم که به نظر غير منطقي مي‌رسد اما فکر مي‌کنم که تئاتر محفل منطقي‌تري است که بشود هم از فضاي عمومي تنفسي بگيرم و هم اينکه در شهر خود، شاهد زندگى باشم.

 

مساله ديگر اين است که فکر مي‌کنم نسبت تئاتر با ديگر هنرها اين است که تئاتر زنده و پوياست و ارتباط بدون واسطه‌اي با مردم برقرار مي‌کند و چون خودم نيز تئاتر خوانده‌ام ، علاوه‌بر غيرتى که روي رشته تحصيلي‌ام دارم، مشخصاتش را هم مي‌شناسم؛ زنده بودن تئاتر يکي از مشخصات آن است. به سبب زنده بودن اين مقوله، ارتباط منطقي با مخاطبان خودم برقرار مي کنم. خودِ تئاتر از جنس ديگري است و مخاطب خاص خودش را دارد.

 

شما با حميدرضا نعيمي هم دانشگاهي بوديد. به‌طور حتم پيش از اين اثرنيز درخواست‌هايي براي نمايش داشته‌ايد اما دليل پاسخ مثبت شما به ايفاي نقش در «شرق دور، شرق نزديک» چه بود؟

آقاي نعيمي را مي‌شناختم. ايشان کمک کرد که من پايان نامه ام را در سال ۹۲ يا ۹۳ ارائه دهم. در آن سال، تحقيق و پژوهشي داشتم درباره تراژدي‌هاي شکسپير و ما سه ماه، شب و روز با هم کار کرديم و همين باعث شد تا با سلايق و طبع ايشان درباره نمايش آشنا شوم و فکر کردم براى شروع بد نيست.

 

چقدر در نمايش سعي کرديد از کاراکتر حامد بهداد سينما فاصله بگيريد؟

من نمي‌دانم چه‌کاري کردم. اين سوالي است که بايد از مخاطب پرسيد. من خواستم تئاتري کار کنم که به خودم کمکي کرده باشم، اينکه چگونه روي صحنه ديده مي‌شوم را مخاطب مي‌فهمد.

 

«شرق دور، شرق نزديک» نمايش مدرني مخلوط شده با دغدغه‌هاي کلاسيک بود. انگار که ما همچنان در دوران حملات چنگيز و تيمور لنگ به سر مي‌بريم منتهي با شکلي مدرن‌تر. شما با يک مونولوگ در ابتداي نمايش از اين موضوع سخن گفتيد. مي‌خواهم بپرسم خود شما جداي از نقشي که ايفا کرديد چقدر به اين مساله باور داريد که دنياي امروز ما، همان دوران چنگيز است، همان دوران به توپ بستن مجلس و... اما با ابزار و روش‌هاي مدر‌ن‌تر؟

ابزارها متفاوت هستند اما ساختار ذهن بشر هيچ تغييري نکرده است چون همواره در وضعيت تاسف‌بارى به سر مي‌برد؛ نمي‌تواند با پديده‌اي به‌نام تغيير مواجه شود و در واقع مي‌خواهد وضعيت مطلوب را براي نگهداري امنيتي که به آن عادت کرده است، حفظ كند اما طبيعت قدرت بيشتري دارد. ساختار ذهن بشر و نفسش دست نخورده و در همان دوران غارنشينى به‌سر مي‌برد و به همان ميزان و شکل، حسادت مي‌کند، به همان شکل سبوعيت مي‌ورزد و اگر پتانسيلش را داشته باشد، به همان ميزانِ خشم، شروع به نابود کردن اطرافش مي کند. اين مساله در کتب مقدس ديگر و اشارات فلسفى آمده و پر واضح است که انسان شروع مي‌کند به آلوده کردن محيط زيست، تخريب جامعه و خودش و تا جايي که مي‌تواند، بي‌ملاحظه و بي‌محابا ويران مي کند. 

 

حامد بهداد,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

کارهايي مانند کشتن، ايجاد محدوديت، محدود کردن رشد و خشونت‌هايي از اين قبيل. آنچه اهميت دارد، ايجاد فضاي نقد و بالا بردن ظرفيت نقد پذيري است چون اگر ما اين کار را نکنيم صدمه خواهيم خورد.کما اينکه فجايع عجيبي را در اين سال‌ها شاهد هستيم وبايد تجديد نظرى بر رفتارمان داشته باشيم. ما در همسايگيِ هم در يک آپارتمان، به شدت نسبت به هم زشت و خشن فکر مي‌کنيم و کمر به قتل هم بسته ايم. به سبب اختلاف طبقاتي، به سبب تفاوت در مشاغل و بافت ذهن و هوش و... هرکدام براي خودمان به غلط، فضيلتي را در نظر گرفته‌ايم و به دليل آن فضيلت کاذب، ماسک و لباس متفاوتي مهيا کرده و شروع مي کنيم به کشتن همسايه و تخريب اطرافيان‌مان.

 

نقد رسانه، نقد مشخص جامعه پزشکي و... در اين اثر وجود داشت. کاراکترهاي نمايش در شکل‌ها و اندازه‌هاي مختلف زخم خورده بودند اما همچنان به زندگي خود ادامه مي‌دادند و گويي همه در انتظار رسيدن به شرق دور بودند. شرق دور از منظر شما کجاست؟ آيا همان آرمان شهري است که هيچ‌وقت به آن نمي‌رسيم؟

در واقع شرق دور، اندرونيِ تك تك ماست و شرق نزديک، همين اطرافي است که در آن زندگي مي‌کنيم اما شرقي که به جست‌‌وجوي آن هستيم، فرديتي مقدس و گرامي است اما سراغش نمي رويم. ما بايد پاسداشت خود را داشته باشيم و به فرديت خودمان اعتنا کنيم. شرق دور اندروني دل ، روح و ذهن ماست براي تخريب نفس و پرداختن به عشق و مدارا با وضعيت زشت فعلى، براي افزايش آگاهي و دانش. اما اين فرديت، به دليل منافع کثيف ديگران به خطر افتاده است. حتي ما خودمان موجوديت خودمان را به‌خاطر منافع بيروني به خطر مي اندازيم. به‌خاطر همين منافع بيروني است که منافع درون را خراب کرديم.

 

به‌جاي اينکه به گسترش خودمان از درون بپردازيم آن را رو به بيرون فرافکني مي‌کنيم. شرق دور، دلِ ماست و شامل حال شهروندان ايرانى مي‌شود و اگر ما امروز به شرق دور که در واقع نزديک‌ترين نقطه وجود ماست اعتنا مي‌کرديم، شاهد اين اتفاقات اسفناک و زشت و نامحترم در اطراف‌مان نبوديم و اينکه اگر نقدي بر قشري يا جايي در تئاتر ديده مي‌شود، صرفا بي احترامي به قشري نيست، فقط به دليل نامحترم داشتن دل و اندروني انسان است. به‌خصوص براي مردم ايران که معرفت و عرفان در گذشته آن‌ها همواره وجود داشته است.

 

تئاتر امروز ايران در شرايط چندان خوبي نيست و آثاري فروش مي‌روند که بازيگران مطرح سينما در آن نقش ايفا کنند و البته هستند بازيگراني که تاکنون حتي يک کار صحنه‌اي نداشته‌اند و بيشتر بازيگران تلويزيون و گاه سينما بوده‌اند. چرا همواره سينما از فروش و وضعيت بهتري نسبت به تئاتر بهره مند است؟ و به طور کلي خودتان وضعيت تئاتر را نسبت به گذشته‌اي که در آن کار مي‌کرديد چطور مي‌بينيد؟

در حال حاضر، رونق بهتري در تئاتر مي‌بينم چون مردم نمايش ببين و تئاتررو شدند. سينما رسانه عامه‌تري است اما براي ديدن تئاتر، بايد از شعور بيشتري به‌عنوان يک تماشاچي برخوردار باشيد تا بتوانيد با آن ارتباط برقرار کنيد. سطح شعور در جامعه بالا رفته است. از سوي ديگر کمک ها بايد حکومتي و دولتي باشند. زماني فرانسه دچار مشکل شد و حتي يارانه نان قطع شد، يارانه تئاتر را قطع نکردند، چرا که تئاتر نياز فرهنگي آنان بود.اما در خصوص هنرمندان سينما که به تئاتر مي‌آيند بايد بگويم که اين به شعور آن بازيگر برمي‌گردد که مي‌خواهد در چه نمايشي ايفاي نقش کند. بايد بينديشد آيا تئاتري که روي صحنه برده نياز جامعه است؟ آيا پيام و نقد و افزايشي براى جامعه به همراه دارد؟ آيا براي خويش افزوده‌اي دارد؟ يا اينکه فقط نمايشي روي صحنه برده و مردم نيز آمده و رفته‌اند؟ 

خواستگاه اجتماعي من تئاتر است و مي‌دانم که کجا بايد حضورداشته باشم چون زنده و حساس هستم. ممکن است هر انگي به ما بخورد چرا که به هنرمندان انگ‌هاي مختلف مي‌زنند اما هنرمندان و آدم‌هاي قلمي و منتقدان، افراد واكنشى جامعه هستند و بسته به نياز آن روز علايم حيات را از خودشان نشان مي‌دهند. واکنش امروز من نسبت به محيطى که درآن زندگي مي‌کنم، حضور در تئاتري است که امروز در آن ايفاي نقش مي‌کنم. اين واکنش هنرمندانه من است، نمي‌گويم غلط است، خيلي هم درست است اما ممکن است از سطح ديگرى برخوردار باشد.

شما علاوه‌بر بازيگري، موسيقي هم کار مي کنيد و همچنين در نمايشگاه‌هاي مختلف تجسمي نيز حضور داريد. فکر مي‌کنيد حضور در فضاهاي مختلف هنري چقدر شما را در کار هنر اصلي خودتان که سينما و تئاتر است پيش مي‌برد‌؟ برخي معتقدند هنرمند تنها بايد در رشته فعاليت حرفه اي خود کار کند.

آن کساني‌که مي گوييد، افراد مورد علاقه‌شان را محدود مي‌خواهند. من برده ذهنيت مسدود ديگران نيستم و در واقع به‌عنوان يک فرد آزاد مي‌خواهم در تمام فضايي که امکان دارد تنفس کنم، از جمله موسيقي، نمايش، تئاتر، سينما و... در نتيجه تا حدى که استعداد و دانشش را دارم فعاليت مي‌کنم. ديدن گالري هاي نقاشي، عکس، مجسمه و... سطح سليقه را بالا مي‌برد و چشم را قوي مي‌کند. بايد بيشتر در مجاورت هنرمندان زمانه خود باشيم تا دچار انفعال نشويم.

 

حامد بهداد,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

و سوال آخر اينکه آيا باز هم قصد انجام کار تئاتر داريد؟ برنامه کاري آينده تان چيست؟

ادامه مي‌دهم.

 

حدود دودهه از فعاليت تئاتري و سينمايي شما مي‌گذرد. پس از سال‌ها به خانه اول بازگشته‌ايد؟ آن حامد بهداد فيلم «آخربازي» که دراولين بازي خود کانديداي سيمرغ شده در اين سال‌ها برايش چه اتفاقي افتاده است ؟ حالا که به تئاتر بازگشته ،چقدر با آن بهدادي که از تئاتر و خانه اولش رفت تا ستاره سينما شود ، تفاوت کرده است؟

همه تفاوت ما در قياس با يكديگر، حاصل پذيرش و عدم پذيرش هر انسان در برابر تغيير ناگزيرى است كه در هسته زندگى اتفاق مى افتد. براى من تركيبى از اين دو است.

 

 

 

 

ghanoondaily.ir
  • 9
  • 2
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش