یکشنبه ۰۲ دی ۱۴۰۳
۱۳:۵۱ - ۰۱ مهر ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۷۰۰۱۷۲
چهره ها در سینما و تلویزیون

شهرام شکیبا: فلافل فروشی بهتر از کار در تلویزیون است

شهرام شکیبا,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران
راستش را بخواهید به دنبال ایجاد یک شغل آزادم. قطعا فلافل فروشی بهتر از کار در تلویزیون است.»

خبرگزاری صبا / برنامه «قندواره» به تهیه‌کنندگی امیرقمیشی در ادامه برنامه «قندپهلو» تهیه شده که سعی دارد همان محتوا را این‌بار در فضایی دیگر ادامه دهد. این برنامه که هر شب ساعت ۲۱ از شبکه آموزش پخش می‌شود یک جشنواره آموزشی تلویزیونی است که دو بخش ویژه دارد؛ یکی نمایشنامه‌خوانی و دیگری فکاهه‌خوانی که شامل بحر طویل و پیش‌پرده‌خوانی نیز می‌شود. شهرام شکیبا مجری این برنامه با «صبا» گفت‌و‌گویی داشته است که در ادامه می‌خوانید:

 

برنامه «قندواره» به لحاظ محتوایی ادامه برنامه «قندپهلو» است؟ این دو برنامه چه تفاوت‌هایی با هم دارند؟

این دو برنامه خیلی با هم متفاوت هستند و به نظرم چون شبکه امکان تولید برنامه «قندپهلو» را نداشت اما می‌خواست همچنان یک برنامه با موضوع طنز مکتوب داشته باشد سعی کرد یک برنامه کوچک، بی‌ادعا و بی‌دردسر در قالب جُنگ بسازد. از آن‌جا که برنامه «قندپهلو» پروداکشن خیلی متفاوتی داشت، گمان نمی‌کنم درحال حاضر تلویزیون بضاعت این را داشته باشد که آن را بسازد اما به جرات می‌گویم «قندپهلو» ارزان‌ترین جُنگی بود که تلویزیون تا به حال کار کرده است.

 

چرا شبکه شرایطی را فراهم نکرد که «قندپهلو» ادامه پیدا کند؟

این را باید از شبکه پرسید؛ من واقعا نمی‌دانم، به هر حال این سیاست آقایان در تلویزیون است. شاید توجه بیش از حد به «قندپهلو» برایشان شیرین نبوده و دیگر نمی‌خواهند این برنامه ساخته شود، در صورتی که هر دوره از «قندپهلو» چندان هزینه‌ای نداشت. در هر شبکه‌ تلویزیونی در فقیر‌ترین نقاط دنیا برای فقیرترین قاب‌ها هم برنامه‌ای تولید می‌شود. ساخت هر هفته از برنامه «قندپهلو» با سه مجری، مهمانان و همه عوامل از دستمزد یک شب برخی از مجریان ما کمتر بوده است. بنابراین معلوم می‌شود که تعمدی برای ساخته نشدنش وجود دارد، گرچه درباره این موضوع باید با تهیه‌کننده هم صحبت کرد، زیرا من فقط یک عضو از این گروه هستم.

 

می‌توانیم بگوییم که حاشیه‌ها هم موجب شد تا «قندپهلو» پخش نشود؟

«قندپهلو» حاشیه‌ای نداشت. بحث فقط درباره آدمی بود که دوست داشت به او توجه شود و حرف‌هایی هم زده بود که جنجالی نبود. این در حالی است که بعضی حرف‌ها تا خود گوینده بُرد ندارند اما بعضی برنامه‌ها و بعضی حر‌ف‌ها تا آن سوی مرزها هم می‌روند.

 

با توجه به این که «قندواره» در خارج از استودیو و با حضور تماشاچیان تولید می‌شود، اجرا در این محیط برای شما سخت نیست؟

خیر، نوع و ذات برنامه‌ای که موضوعش طنز مکتوب است طبیعتا مخاطب خاص می‌طلبد و مخاطب خاص در بین عوامی که در یک پارک حضور دارند به راحتی پیدا نمی‌شود. این کار برای من اصلا دشوار نیست چون برنامه خیلی جدی نیست و یک اتفاق خیلی کوچک تلویزیون است. یعنی یک برنامه خیلی معمولی که در خیلی جاهای تلویزیون هم ساخته می‌شود.

 

اما اجرا و کنترل برنامه در یک محیط باز نسبت به استودیو خیلی سخت‌تر است.

 

بله اما این زمانی است که برنامه زنده باشد؛ در برنامه تولیدی همه چیز دست گروه سازنده است و کار راحت‌تر می‌شود. البته این باز هم به دلیل نداشته‌های تلویزیون است. شما وقتی داخل یک استودیو باشید یک دکور بزرگ می‌خواهید که همه این‌ها هزینه دارد و این پول‌ها دیگر در تلویزیون نیست؛ لااقل برای ما و گروه‌هایی مثل «قندپهلو» که کار و دغدغه‌مان فرهنگی است دیگر وجود ندارد وگرنه برای برنامه‌های دیگر هست. برای ما دیگر چیزی وجود ندارد و باید آرام آرام از این‌جا برویم.

 

 

چرا این فکر را می‌کنید، مگر فرهنگ حرف اول را نمی‌زند؟ به چه دلایلی تلویزیون نباید از موضوعات فرهنگی حمایت کند؟

فرهنگ حرف اول را نمی‌زند، این فقط یک شعار است. در ایام انتخابات همه چیز تغییر می‌کند اما بعد از انتخابات چه اتفاقی می‌افتد؟ مگر ما در تلویزیون چقدر موضوع فرهنگی می‌بینیم؟

 

اما تلویزیون همیشه این ادعا را دارد که فرهنگ برایش اهمیت دارد و به آن پرداخته است.

 

ادعایش را دارد اما در نهایت چه پرورش داده است؟ مخاطبانی را پرورش داده است که کسی در فضای مجازی و در طرفداری از آدم‌های دیگر جرات ندارد یک کلمه حرف بهشان بزند یا مثلا برنامه‌های تلویزیونی ظاهرا فرهنگی می‌آیند و بدترین رفتارهای غیرفرهنگی را با دیگران و خانواده‌هایشان می‌کنند. کدام فرهنگ؟ ما یک شیر بی‌یال و دمی داریم که آن را تلویزیون فعال در حوزه فرهنگ می‌نامیم اما تلویزیون یک سرگرمی صرف است که گاهی بسته به شرایط، برای استفاده سیاسی مخاطب را با موضوعات سخیف فرهنگی سه سال و نیم نگه می‌دارد که نزدیک انتخابات چند جمله با او حرف بزند.

 

 

با این‌که بیشتر از شما انتظار می‌رود با مطالعه و تسلط کاملی که در زمینه‌ ادبیات طنز دارید در این زمینه اجرا کنید در ایام انتخابات یک برنامه سیاسی را هم اجرا کردید، تجربه اجرای یک برنامه سیاسی چطور بود؟

اجرا در برنامه‌های تلویزیونی برای من چندان فرقی ندارد زیرا این شغل من است و وقتی کار نداشته باشم مجبورم هر کاری را انجام دهم. من سال‌های‌ سال روزنامه‌نگاری کردم و گفت‌وگو کردن جزو اولین‌‌های نکته‌های روزنامه‌نگاری است و همیشه این دغدغه را داشته‌ام. البته تلویزیون محدودیت‌هایی را در دعوت مهمان‌ها و گفت‌وگو با آن‌ها دارد. مثلا ما حدود یک ساعت و نیم صحبت می‌کنیم اما در آخر تنها ۴۵ دقیقه از گفت‌وگو پخش می‌شود یعنی نیمی از گفت‌وگوی ما حذف شده، و طبیعتا آن نیمی که حذف شده بر اساس رفتار گزارشی نبوده بلکه گزینشی بوده است. یعنی یک منتور گزارش نمی‌کند، گزینش می‌کند.

 

البته «اثر انگشت» تجربه خوبی بود و اتفاقا خیلی دوست داشتم همان راه را ادامه دهم و تبدیل به یک گفت‌وگو کننده جدی شوم. همه جای دنیا هنوز هم هاردتاک‌ها بیننده‌های خیلی خوبی دارند و جزو پربیننده‌‌ترین برنامه‌ها محسوب می‌شوند؛ به کشور خودمان نگاه نکنید که از موضوعات جدی که به فکر و اندیشه ربط دارد فرار می‌کنند در جاهای دیگر دنیا این‌طور نیست. تلویزیون آن‌هاست که فرهنگی است نه تلویزیون ما. ما در تلویزیون فقط موظفیم کاسبی کنیم که هزینه‌های کارمندان و هزینه‌های جاری تلویزیون در بیاید.

 

هم‌اکنون هدف‌ شما اجرا در برنامه‌های جدی است یا طنز؟

هیچ کدام، اشخاص فرهنگی در تلویزیون اصلا نمی‌توانند چیزی را انتخاب کنند، انتخابی وجود ندارد، هر چه تلویزیون بخواهد.

 

یعنی هر برنامه‌ای که به شما بدهند شما اجرا می‌کنید؟

احتمال دارد که کمی راجع به آن فکر کنم اما راستش را بخواهید به دنبال ایجاد یک شغل آزادم. قطعا فلافل فروشی بهتر از کار در تلویزیون است.

 

یعنی واقعا این تصمیم را دارید که با تلویزیون قطع همکاری کنید ؟

چه بگویم؟ فعلا که شغل دیگری ندارم. من سال‌ها مثل شما روزنامه‌نگاری کردم و یکی از گران‌ترین روزنامه نگاران کشورمان بودم و هنوز هم دستمزدی که من برای ستون‌ نویسی در آن زمان می‌گرفتم پرداخت نمی‌شود. اما الان دیوانه بازی، بی‌عار و بی‌درد بودن، فکر نکردن، ادا در آوردن و کارهای سخیف و مسخره درآمد بهتری دارد. سال گذشته به من پیشنهاد شد که این‌جور کارها را برای یکی از برنامه‌های تلویزیون انجام دهم اما نپذیرفتم چون فکر می‌کردم شأن من اجل این کارهاست، اما به نظرم اشتباه کردم چون اگر آن کارها را کرده بودم الان خیلی وضعم بهتر بود. ۱۸ سال است که من در تلویزیون کار می‌کنم و قریب بیست سال است که طنز می‌نویسم.

 

متاسفانه برخی دوستان در برنامه‌های طنز حرف‌هایی می‌زنند که وقتی من در کنار خانواده‌ آن را می‌بینم خجالت می‌کشم. الان همان دوستان برای ۲۰ دقیقه اجرای برنامه ۴۰ میلیون تومان پول می‌گیرند که از دستمزد یک جراح بالاتر است. پس چرا مسخره بازی در نیاوریم؟ بیایم همه‌مان کارهای مسخره انجام دهیم که مثلا خیلی موفق شویم.

 

اما مخاطب هم این نوع برنامه‌ها را می‌پسندد و از آن‌ها استقبال می‌کند.

 

این مخاطب، مخاطبی است که تلویزیون پرورش داده‌ است، چه بپذیریم و چه نپذیریم بزرگ‌ترین رسانه فرهنگی کشور ما تلویزیون است، یک کتاب با هزار تیراژ که مخاطب فرهنگی پرورش نمی‌دهد. افسار فرهنگ در کشور ما به دست تلویزیون بوده اما مخاطب را به جایی برده که الان سفارشش به ما فقط مسخره‌بازی است. پس این بازتاب رفتار ماست، یعنی مخاطب آیینه رفتار فرهنگی ما و تلویزیون است. ما اصلا حق نداریم به مخاطبمان چیزی بگوییم و به او معترض باشیم چون این نتیجه بر اساس برنامه‌هایی که تلویزیون ساخته شکل گرفته است. تئوریسین‌های فرهنگی و سیاسی کمدین‌ها بود‌ه‌اند که در قالب بیانیه‌هایی به شکل پلاتو برای کشور خط‌دهی سیاسی و اجتماعی کرده‌اند و الان هم در خیابان با بادیگاردی بیش از رئیس جمهور تردد می‌کنند.

 

این برای یک کشور و فضای فرهنگی آن اصلا خوب نیست وگرنه همه حق دارند حرفشان را بزنند و کار کنند. من و هم مسلکانم که نزدیک بیست سال طنز نوشته‌ایم و در فضای جدی طنز تنفس کرده‌ایم الان جایی نداریم و کار به جایی می‌رسد که ما باید در پارک‌ها برویم و با حداقل امکانات و دستمزد برای مردم برنامه اجرا کنیم. طبیعتا وقتی پول و امکاناتی برای ساخت یک برنامه موجود نیست برنامه هم بد می‌شود و بدی هم بدی می‌آورد و این باعث می‌شود فرد کوچک و کوچک‌تر شود.

 

می‌توانیم بگوییم که «قندواره» در کنار بُعد آموزشی، بُعد سرگرمی هم دارد؟

قرار است ما در یک برنامه که موضوع طنز مکتبوب دارد هم آموزش بدهیم و هم سرگرمی ایجاد کنیم، زمانی که هر کدام از این اضلاع را در کنار هم قرار می‌دهیم محیط کوچکی به‌دست می‌آوریم که در آن چندان دستمان باز نیست اما باید در همین فضا اجرا و گفت‌وگو کنیم. تلویزیون قرار است سرگرمی ایجاد کند اما در ایران باید هم دانشگاه باشد و هم موجب سرگرمی شود. گاهی سرپوشی به نام آموزش روی سرگرمی می‌گذاریم و به مخاطب می‌گوییم ما می‌خواهیم تو را سرگرم کنیم اما به ما گفته‌اند که حرف‌ جدی هم بزنیم؛

 

به همین دلیل برخی از مجریان که صرفا کارشان سرگرمی است حرف‌های جدی را به بدترین شکل در تلویزیون بیان می‌کنند زیرا به آن اعتقادی ندارند. برنامه «قندواره» ترکیبی از سرگرمی و آموزش و تنها کمی بیشتر از بضاعت کارهایی است که ما در مدرسه و مسجد انجام می‌دادیم. واقعا بضاعت ساخت این برنامه چیزی در حد همان برنامه‌هایی بود که در دبیرستان می‌ساختیم فقط کمی بیشتر.

 

شما که بضاعت برنامه را این همه پایین می‌دانید چرا اجرای آن را پذیرفتید؟

برای این‌که همه ما باید نان بخوریم، اجاره دهیم، بنزین بزنیم و...

 

بعد آموزشی برنامه «قندواره» به سواد مردم در زمینه طنز مکتوب کمکی خواهد کرد؟

امیدواریم کمک کند. برنامه‌ای مثل «قندپهلو» توانست در این زمینه قدم‌های موثری بردارد چون دستش به لحاظ مالی بازتر بود.

 

شما مجری هستید و رضا رفیع کارشناس برنامه است، چطور به این ترکیب رسیدید؟

بر اساس دوستی‌هایی که با هم داشتیم من از او خواستم که با هم همکاری کنیم. 

 

 

 

  • 10
  • 4
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش