سه شنبه ۰۴ دی ۱۴۰۳
۱۰:۴۶ - ۲۴ مهر ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۷۰۵۵۵۴
چهره ها در سینما و تلویزیون

سوفيا كاپولا: حالا كم‌تر خجالتی هستم

سوفيا كاپولا,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

«فريب‌خورده» تازه‌ترين ساخته سوفيا كاپولا است كه در هفتادمين جشنواره فيلم كن جايزه بهترين كارگرداني را براي اين فيلمساز امريكايي به ارمغان آورد. به گفته كاپولا هدف اصلي او از ساخت اين فيلم، بخشيدن نگاهي زنانه به اين داستان بود. داستاني كه دان سيگل در سال ١٩٧١ با بازي كلينت ايستوود روي پرده برد، برگرفته از رماني به همين نام نوشته توماس پ.

 

كالينان بود كه قرائت مردانه سيگل از دنياي زنان براي كاپولا انگيزه‌اي مي‌شود تا اين فيلم را جلوي دوربين ببرد. اما كاپولا بي‌توجه به عنصري مهم، داستان «فريب‌خورده» را ساخت؛ حذف تنها شخصيت سياهپوست، برده‌اي به نام هيلي كه در رمان كالينان و اقتباس سينمايي سيگل حضور داشت، گريبان اين فيلمساز را گرفت.

 

داستان ششمين ساخته كاپولا طي جنگ داخلي امريكا روي مي‌دهد و روايت سرباز مجروح (يانكي اهل شمال امريكا) فراري از جنگ با بازي كالين فارل است كه در مدرسه شبانه‌روزي دخترانه‌اي در جنوب پناه مي‌گيرد. بازيگران زن ساكن در اين مدرسه نيكول كيدمن، كريستين دانست، ال فنينگ و... هستند. اما طولي نمي‌كشد تمايلات پنهاني اين زنان بدل به رقابت‌ها و حسادت‌هايي مي‌شود كه در نهايت به قتل او منجر مي‌شود.

 

كريستين لوپز از نشريه «filmschoolrejects» پيش از برگزاري جشنواره كن با سوفيا كاپولا به مصاحبه نشست. كاپولا در اين گفت‌وگو درباره كلينت ايستوود، تجربه‌هاي قبلي‌اش، روايت‌هاي زنانه و مردانه و همچنين عنصر حذف شده تازه‌ترين ساخته‌اش صحبت كرده است.

 

سال ١٩٧١ كلينت ايستوود با بازي در فيلم «فريب‌خورده» قصد داشت وسعت كارش را نشان بدهد. انگيزه شما از ساخت اين فيلم چه بود، چون شما گستردگي كارتان را قبل از اين نشان داده‌ايد؟

وقتي فيلم را ديدم برايم جذاب بود كه اين فيلمسازهاي مرد – دان سيگل و كلينت ايستوود- داستان فيلمي را كه در مدرسه‌اي دخترانه در جنوب روي مي‌دهد، ساخته‌اند. «فريب‌خورده» (١٩٧١) چنان زاويه ديد مردانه‌اي به گروهي از زنان داشت كه فكر كردم «خيلي خب، مي‌خواهم اين داستان را از زاويه ديد يك زن بگويم.»

 

‌ داستان اصلي، همانقدر كه از آن لذت بردم خنده‌دار است چرا كه مصمم است، بگويد ايستوود چقدر خارق‌العاده است؛ حتي با توسل به روايت زناني كه مشتاق او هستند، مي‌خواهد اين موضوع را عنوان كند.

فراموشش كردم! مي‌خواهم دوباره اين فيلم را ببينم. قبل از ساخت «فريب‌خورده»، فيلم دان سيگل را ديدم و ديگر آن را نديدم اما هميشه پشت ذهنم حضور دارد. احساس مي‌كردم دوست دارم به اين زنان صدايي بدهم و بعد فكر كردم زاويه ديد آنها را عوض كنم و زنان را طي دوران جنگ نشان بدهم؛ هميشه داستان‌هاي مردان در جنگ را مي‌بينيم اما فكر نمي‌كنم چيزي راجع به زناني كه ترك شده‌اند، ديده باشيم. هميشه عاشق زنان اهل جنوب بودم و كل جنوب منظورم است؛ آنجا غريب و متفاوت است.

 

‌ طراحي لباس فيلم‌هاي شما هميشه فوق‌العاده است اما لباس‌هاي فيلم اصلي خيلي تيره و كسل‌كننده هستند.

طيف رنگ‌هاي به كار رفته در فيلم بسيار تيره است. حقيقتا مي‌خواستم آن جهان‌هاي به‌شدت زنانه و لباس‌هاي چين‌دار را بسازم. سايه‌هاي محوشده براي مردي كه شخصيتي تيره دارد، به عنوان كنتراست به كار رفته است، مردي كه به اين دنياي بي‌رنگ و لعاب و ظريف جنوبي مي‌آيد.

 

‌ تحت تاثير گوتيك جنوبي بوديد؟ در برخي برداشت‌ها فضايي فاكنري ديده مي‌شود.

مشتاقانه پذيراي گوتيك جنوبي بودم چون هرگز كاري در اين ژانر نكرده‌ام. رفتن به اين سو جالب است.

 

‌ در لوييزيانا فيلمبرداري كرديد. اين تجربه شبيه به چه بود؟

خوشبختانه در پاييز فيلمبرداري كرديم چون ابتدا قرار بود ماه آگوست (مرداد) به آنجا برويم. همه [به ديگران] مي‌گفتند: «خدا را شكر اينجا نيستي.» آنجا پشه داشت و گرم بود اما ماندن در آنجا را دوست داشتم. شهر فوق‌العاده‌اي است و شبيه به جاي ديگري نيست. فضا بسيار خاص است و به نظر مي‌آيد خانه‌ها شهر زيبايي را تسخير كرده‌اند.

 

مردم آنجا خيلي مهربان هستند. تاريخي طولاني دارد. در نيويورك زندگي مي‌كنم و آنها خيلي بي‌خيال و كُند هستند. وقتي براي نخستين بار به نيويورك بازگشتم، مي‌گفتم «يك لحظه مهلت بدهيد» تا با اين سرعت خو بگيرم. عاشق شهري شدم كه مركزيتش بر موسيقي و غذا و نوشيدن استوار است؛ آنها مي‌دانند چطور از زندگي لذت ببرند.

 

‌ همان جنگل [و خانه‌اي] كه بيانسه آلبوم «ليموناد» را ساخته، لوكيشن فيلمبرداري‌تان كرده‌ايد؟

اين جنگل، تاريخي سياه دارد. زيبايي دارد اما تيرگي‌اي در آنها هست. يك خانه براي برداشت‌هاي داخلي داشتيم و خانه‌اي ديگر براي برداشت‌هاي خارجي كه در نهايت آنها را كنار يكديگر گذاشتيم. براي برداشت‌هاي داخلي فيلمبرداري در شهر انجام شد و براي برداشت‌هاي خارجي به اين جنگل رفتيم.

 

با اين تعداد خانم بخش خلق هنري خيلي خوبي داشتيم. ديدن اينكه كالين روي بالش‌هاي توردار دراز كشيده است، جالب بود. عاشق خزه‌هاي اسپانيايي بودم كه مخصوص اين منطقه هستند، زيبا و تسخيركننده‌اند. براي من خيلي مهم است كه در لوكيشني حقيقي فيلمبرداري كنم، الهام‌بخش است.

 

‌ مي‌دانم به فيلم «پيك‌نيك در هنگينگ راك» به عنوان اثري تاثيرگذار بر اين فيلم اشاره كرده‌ايد.

اين فيلم را نديدم اما تصاويري از آن را ديده‌ام. «خودكشي باكره‌ها» زيبايي‌شناختي مشابهي دارد. همچنين [در اين دو فيلم] زيبايي‌شناختي تصويري مربوط به دهه ١٩٧٠، دختران با دامن‌هاي چين‌دار در زمين‌هاي زراعي ديده مي‌شود.

 

‌ در فيلم «فريب‌خورده» تشابهات بسياري با فيلم «خودكشي باكره‌ها» ديدم. وقتي «فريب‌خورده» را مي‌ساختيد، قصد داشتيد فيلمي شبيه به اين فيلم بسازيد؟

وقتي شخصيت‌هاي هر دوي فيلم‌ها را در لباس‌هاي رنگ‌ورورفته و گلدار مي‌ديدم كه در آن خانه حبس شده‌اند، [متوجه] شباهت‌هايي شدم. و در هر دوي فيلم‌ها نشان مي‌دهند چقدر مردها پررمز و راز هستند؛ مثل وقتي مك‌برني در «فريب‌خورده» براي نخستين‌بار سر ميز شام مي‌آيد. احساس مي‌كردم ‍[اين دو فيلم به يكديگر‍] مرتبط هستند‍ اما به نوعي تيرگي بيشتري در فيلم «فريب‌خورده» ديده مي‌شود. شايد پيشرفتي است از آنچه با «خودكشي‌ باكره‌ها» شروع شد.

 

‌ گروهي بي‌نظير از بازيگران بااستعداد داريد: دوباره با كريستين دانست و ال فنينگ همكاري كرده‌ايد. با نيكول كيدمن همكاري كرديد، بازيگري كه سالي موفق را پشت سر مي‌گذارد. وقتي اين پروژه را شروع كرديد، آنها را در ذهن‌تان متصور شديد؟

خيلي خوش‌شانس بودم كه بازيگران رويايي‌ام را به دست آوردم. وقتي براي نخستين‌بار درباره فيلم فكر كردم، گفتم: «كريستين دانست در نقش معلم و ال در نقش دانشجو» چون آنها، بازيگران محبوب من هستند و ال آنقدر سن دارد كه شخصيت هرزه و خودبين را ايفا كند... ايفاي كريستين در اين نقش بامزه است چون با شخصيت خودش فرق دارد. شيفته او هستم كه نقش زني سركوب‌شده را ايفا مي‌كند چون اين شخصيت نقطه مقابل خودش است.

 

هرگز تصور نمي‌كردم او اين شخصيت محافظه‌كار را بازي كند. هميشه عاشق نيكول بوده‌ام و وقتي داشتم فيلمنامه را مي‌نوشتم او را تصور كردم چون فكر مي‌كردم شخصيت او خيلي جذاب و بزرگ است. از شوخ‌طبعي پيچيده او خوشم‌ مي‌آيد. بازيگران مرد زيادي را ديدم و بعد با كالين فارل ملاقات كردم. كاريزما و مردانگي او پررنگ‌تر بود. او مرد جذابي براي زنان است.

 

‌ دان سيگل «فريب‌خورده» را براي بازسازي پرسوناي كلينت ايستوود و جدا كردن او از شهرتي كه داشت، ساخت. كالين فارل هم به نوعي در گذشته چنين شهرتي داشت. انتخاب فارل، انتخابي عامدانه بود؟

به اين موضوع فكر نكرده بودم! فارل جذاب و كاريزماتيك است؛ خانم‌ها از او خوش‌شان مي‌آيد. از خانم‌هاي بسياري، دوستانم و مادراني كه در مدرسه فرزندان‌شان حضور داشتند، پرسيده‌ام: «چه كسي به نظرتان جذاب است؟» نظري كه آنها مي‌دهند خيلي جالب است. او پرسوناي پسر بد را داشت. او واقعا دلربا است. نمي‌شود كه او مرد جذابِ احمقي باشد چون بايد آنقدر شخصيت پيچيده‌اي داشته باشد كه همه اين زنان را فريب بدهد. مي‌داند چطور سراغ

تك تك آنها برود. او را در اين مواقع باور مي‌كردم. از او خواستم داستان‌هايي از گذشته‌اش برايم بگويد، او يك جنتلمن است.

 

‌ فيلم‌هاي‌تان را با هدف ارايه قرائتي زنانه، با تاكيد بر آزادي، مي‌سازيد؛ چه از لحاظ معنايي يا چه از لحاظ جنسيتي.

چون فيلم را از زاويه ديد خودم و آنچه مي‌خواهم ببينم، مي‌سازم. يا شايد هم اينكه چه احساسي در قبال چگونگي تصوير شدن زنان، دارم. خيلي خوب است كه فارل مرد جذاب نمادين ما باشد. وقتي سكانس باغچه را فيلمبرداري مي‌كرديم، از خنده ريسه مي‌رفتيم چون مثل اين بود كه همزمان داريم براي تقويم عكاسي مي‌كنيم. فارل ورزشكار خوبي هم هست. جالب است كه او را ابژه قرار دهيم.

 

‌ خودتان را كارگرداني فمينيست مي‌دانيد؟

اصلا به اين موضوع فكر نكرده‌ام. هيچ‌وقت به فكر برچسب زدن به خودم نبوده‌ام. فقط آنچه را كه به آن علاقه‌مندم مي‌سازم و حقيقتا زاويه ديد زنانه را حمايت مي‌كنم. هميشه احساس مي‌كنم مي‌خواهم فيلم‌هايي بسازم كه با زن‌ها محترمانه رفتار شود چرا كه احساس نمي‌كنم در نوجواني‌ام فيلم‌هاي زيادي با اين نگاه ساخته شده باشند. جان هيوز را دوست داشتم اما شخصيت‌هايش‌ غيرمرتبط بودند. آنها زنان ٣٥ ساله‌اي بودند كه نقش نوجوان‌ها را بازي مي‌كردند. همچنين احساس مي‌كردم فيلم‌هاي نوجوانان خيلي خوب نيستند. چرا نبايد نوجوان‌ها زيبايي‌شناختي خوب يا تصاويري خوب داشته باشند؟

 

‌ »فريب‌خورده» و «خودكشي‌ باكره‌ها» شبيه به دو جزو از يك كل هستند. چطور مي‌توانيد بگوييد به عنوان كارگردان تغيير كرده‌ايد؟

«فريب‌خورده» بالغ‌تر و تيره‌تر به نظر مي‌رسد. حدس مي‌زنم حالا كمتر خجالتي هستم و اهميت كمتري به افكار والدينم مي‌دهم. ديدگاه‌ بيشتري از دوره‌هاي متفاوت و بلوغ زنانه دارم چرا كه سن تك تك آنها را پشت سر گذاشته‌ام. آن سن را كه كشف مي‌كني چطور بر مردها تاثيرگذار هستي، گذرانده‌ام و مي‌دانم چطور مي‌توان مادري آينده‌نگر بود.

 

‌ اين فيلم در دوران بزرگي، منظورم دوره‌اي سياسي است، بيرون آمد.

وقتي زنان از چيزي بيزار بشوند، كار تمام است! آنها افسار مسائل را خودشان به دست مي‌گيرند! خيلي نادر است كه مردي قرباني زناني مي‌شود كه افسار را به دست گرفته‌اند‌ و وارونه كردن داستان هم جالب است. متاسفانه دان سيگل اين اطراف نيست كه اين حرف‌ها را بشنود. نمي‌دانم كلينت چقدر اين كار را براي خودش مي‌كرد؟ خيلي از بازسازي فيلم خوشم نمي‌آيد. چرا بايد فيلمي را بازسازي كنيم كه فرد ديگري آن را ساخته است؟ اما در مورد «فريب‌خورده» احساس مي‌كردم مي‌توانم نسخه‌ كاملا متفاوتي از همان داستان را ارايه كنم.

 

‌ نقش منفي فيلم را چه كسي مي‌دانيد؟ يا اصلا وجود دارد؟

نگران بودم شخصيت كالين فارل خيلي همذات‌پندارانه به نظر بيايد چون مي‌خواهم شما طرفدار دخترها باشيد. احساس مي‌كنم بيشتر به قدرتي مربوط مي‌شود كه ميان زنان و اين مرد به بازي گرفته مي‌شود. شيفته اين هستم كه ابتداي داستان شبيه به بهشت يا يك رويا است. در دلش مي‌گويد: «بالاخره توانستم. در خانه‌اي با اين زن‌ها هستم. هر كاري دلم بخواهد، مي‌كنم. » بعد به كابوسي بدل مي‌شود. چنين بازي‌اي سرگرم‌كننده است.

 

‌ شخصيت نيكول را نقش منفي مي‌دانم. از لحاظ سركوبگري‌اش مي‌گويم.

او بر همه اين زنان مسلط است. شخصيت‌هايي را دوست دارم كه نه سياه هستند، نه سفيد چون چنين شخصيتي همذات‌پنداري مي‌كند و مراقب‌ ديگران است. اگرچه شخصيت كريستين، نقش منفي سركوب‌شده‌اي را نشان مي‌دهد. خوشم مي‌آيد شخصيت‌ او هر دوي جنبه‌ها را دارد و خيلي معين و مشخص نيست. كالين آدم بدي است اما مي‌شود با او همذات‌پنداري كرد.

 

‌ چيزي كه درباره ال دوست داشتم اين بود كه مي‌توان با او همدردي كرد برعكس فيلم اصلي كه در آن زن جذابي به تصوير كشيده مي‌شود.

وقتي كتاب را خواندم ديدم كه او شخصيتي است كه مادرش سعي دارد همسري ثروتمند برايش پيدا كند و طوري دخترش را بزرگ مي‌كند كه براي مردها جذاب باشد. فكر مي‌كنم جالب است... چون دخترهايي هستند كه بدين شكل بزرگ مي‌شوند، خوشبختانه من اين طور نبودم. شما زناني را مي‌بينيد كه فكر مي‌كنند جذاب بودن براي مردان، ويژگي اساسي هويت‌شان است. او فقط «هرزه» نيست، داستاني پشت اين رفتارش هست.

 

‌ در مقايسه با فيلم دان سيگل، در نسخه شما از اين داستان شخصيتي به نام هيلي وجود ندارد. او تنها فرد رنگين‌پوست فيلم اصلي است. چرا تصميم گرفتيد شخصيت او در اين فيلم حضور نداشته باشد؟

احساس كردم برده‌داري چنان موضوع مهمي است كه نخواهم اينقدر پيش‌پاافتاده با آن برخورد كنم. احساس كردم بايد روي اين زناني كه از دنيا جدا افتاده‌اند، تمركز كنم.

 

‌ مي‌توانم بپرسم فيلم بعدي‌تان چيست؟

نمي‌دانم. مي‌خواهم استراحتي بكنم و بعد سعي كنم گروهم را عوض كنم و به كار بعدي‌ام فكر كنم. هميشه احساس مي‌كنم بعد از تمام كردن پروژه‌اي، كار بعدي واكنشي به آنچه كار كرده‌ام خواهد بود بنابراين وقتي احساس خوشحالي كنم، ذهنم را مرتب مي‌كنم و به پروژه بعدي‌ام فكر مي‌كنم.

 

 

 

  • 15
  • 4
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش