از آخرین باری که حضور هدیه تهرانی بر پرده سینما، تماشاگر را به وجد آورد، بیش از یک دهه میگذرد. بازیگری که در سالهای ۷۶ تا ۸۴ مقبولیت روشنفکرانه و محبوبیت در سطح تماشاگر عام را بهصورت توأمان و در بالاترین سطح تجربه کرده بود، با تصمیمی خودخواسته جایگاه ستاره سینما را ترک کرد تا در عرصههای دیگری حضور یابد.
هدیه تهرانی از سینمای جریان اصلی فاصله گرفت، دستیار کارگردانهای سینمای متفاوت و روشنفکرانه شد، سراغ عکاسی و برگزاری نمایشگاه رفت و خلاصه هر کاری در حوزه هنر انجام داد جز کاری که به واسطه آن به شهرت رسیده بود.
بازیگری که نزدیک به یک دهه یکی از مهمترین نامها برای جذب تماشاگر به سالنهای سینما بود، نشان داد ستارهبودن خیلی اقناعش نمیکند و در دورانی که پیشنهادهای فراوان از سینمای جریان اصلی داشت ترجیح داد پشت دوربین با شرایط، نقشهایی را بپذیرد که از همان ابتدا برایش معلوم بود قرار است اتفاقی دیگر از سینمای دیگر باشند.
بازی در «نیوهمانگ» و دستیاری عباس کیارستمی و رد کردن مداوم فیلمنامههایی که او را در هیئت ستارهگونش میخواستند، بهتدریج سینمای جریان اصلی را از یکی از مهمترین ستارههایش محروم کرد. ستارهای که اگر کمی خوشاقبال بود میتوانست در ابتدای دهه ۷۰ به سینما بیاید.
با فیلم «روز واقعه» و در سالهای بعد با «لیلا»، اما هیچکدام از این فیلمها با حضور تهرانی جوان کلید نخوردند. سال ۷۵ مسعود کیمیایی قصد داشت فیلم زنمحور «سیب سرخ حوا» را بسازد؛ فیلمی که کیمیایی، هدیه تهرانی را برای نقش اولش انتخاب کرد. ارشاد با ساخت «سیب سرخ حوا» مخالفت کرد و سالها بعد محمدهادی کریمی، فیلمنامهنویس این کار، آن را جلوی دوربین برد.
اواخر پاییز ۷۵ کیمیایی تصمیم گرفت یک فیلم ارزان خیابانی بسازد. تماشای دوباره فیلم «جیببر خیابان جنوبی» کیمیایی را مجاب کرد که با برداشتی آزاد از فیلم ساموئل فولر، فیلمنامه «سلطان» را بنویسید. کیمیایی در ۴۸ساعت فیلمنامه «سلطان» را نوشت.
چند روز بعد برایش پروانه ساخت گرفت و مراحل پیش تولید را بهسرعت پشت سر گذاشت و در طول سه هفته «سلطان» را فیلمبرداری کرد. بازیگر نقش اصلی مرد، فریبرز عربنیا بود که قبلا در «ضیافت» درخشیده بود و مقابل او هدیه تهرانی جوان قرار گرفت.
در نخستین تجربهاش مقابل دوربین، آنهم با هدایت کارگردانی بزرگ و شاخص که حالا با شتاب قرار بود فیلمش را بسازد و به جشنواره برساند. تهرانی از این فرصت، بیشترین بهره را گرفت و در فیلم کیمیایی دیده شد. در سیمای زنی که همپای قهرمان بهشدت سمپاتیک و جذاب کیمیایی پیش میآید و میتواند در جهان مردانه فیلم، سهمی مستقل برای خود بیابد.
در همان نخستین حضور تهرانی در مقابل دوربین، میشد نوعی سردی، اقتدار و جسارت را مشاهده کرد که در سینمای ایران خیلی مسبوق به سابقه نبود. کیمیایی بهعنوان کارگردانی که بیشترین ستاره را در تاریخ سینمای ایران وارد این حرفه کرده، با مشاهده تواناییهای تهرانی، این فرصت را به او داد تا همپای قهرمان خسته و زخمی مرد فیلم حضور یابد. پس از نمایش «سلطان» در جشنواره پانزدهم فجر، سیل پیشنهادها بهسوی هدیه تهرانی سرازیر شد. چند ماه بعد با پیروزی جناح چپ در انتخابات دوم خرداد جامعه ایران تحولی گسترده را در عرصههای سیاسی و اجتماعی تجربهکرد.
یکی از مهمترین تحولات، پررنگشدن حضور زن در عرصه اجتماع بود. در مقایسه فیلمهای قبل و بعد از دوم خرداد، یکی از تفاوتهای مشهود همین جنس حضور زنان در سینماست؛ حضوری متأثر از شرایط اجتماعی، سیاسی جامعه ایران که در نیمه دوم دهه ۷۰ روزهای پر تبوتابی را پشت سر گذاشت. نیکی کریمی با فیلمهایی چون «دو زن» و «نیمه پنهان» و هدیه تهرانی با «قرمز» و «شوکران» تصویری از زن در سینمای ایران ارائه دادند که مشابه آن را نمیشد در سالهای قبل از دوم خرداد سراغ گرفت.
بازی در فیلم «قرمز» هدیه تهرانی را به ستارهای بیگفتوگو تبدیل کرد. در قامت زنی جوان و جسور که اهل کوتاهآمدن در برابر ناملایمتیهای جهان مردسالار نیست. زنی که در برابر همسر روانپریش خود کم نمیآورد، مقابلش میایستد و در نهایت هم به موفقیت میرسد. بازی تهرانی در فیلمهایی چون «غریبانه» و «دستهای آلوده» نشان داد سینمای تجاری هم با بهرهگیری از ستارهای که تازه به میدان آمده، به کیفیت متفاوت حضور زن، تن میدهد. هدیه تهرانی سالها پر فروغترین نام میان سینماروها بود و هر فیلمی با حضور او میتوانست به موفقیت در گیشه اطمینان داشته باشد.
میان فیلمهایی که او در این سالها بازی کرد دو، سه فرصت مغتنم برای نشاندادن تواناییهایش بهدست آورد؛ اوج هنر بازیگری تهرانی را میشد در فیلمهای «شوکران»، «کاغذ بیخط» و «چهارشنبهسوری» مشاهده کرد. در «شوکران» با تجسمبخشیدن به کاراکتر سیما ریاحی، روی دیگر سکه را به نمایش گذاشت و برای نخستینبار نقش قربانی را ایفا کرد و در انتهای فیلم هم جان سپرد.
تلاش تهرانی برای تغییر پرسونای تثبیتشدهاش را در «کاغذ بیخط» و «چهارشنبهسوری» بهخاطر میآوریم. بهخصوص در «چهارشنبهسوری» که با هدایت اصغر فرهادی توانست بهترین بازی کل کارنامه سینماییاش را ارائه دهد. تهرانی نزدیک به یک دهه نزدیکترین و ملموسترین چهره زن ایرانی معاصر را در سینما به نمایش گذاشت. بازیگری که در اوج شهرت و محبوبیت، از سینمای جریان اصلی فاصله گرفت و بهنظر میرسید که برایش دلمشغولیها و دغدغههایی مهمتر از بازیگری بهوجود آمده است. در این سالها او یکسره از سینما کناره نگرفت و گاهی در فیلمهایی بازی کرد، اما آن اتفاق سالهای ۷۶ تا ۸۴ دیگر رخ نداد.
در یکی، دو سال اخیر حضور تهرانی در سینما پررنگتر شده، حاصل تلاش او در فیلم «آااادت نمیکنیم» خیلی نتیجه درخور توجهی را به همراه نداشت و این فیلم در نهایت نتوانست مقدمه مناسبی برای آغاز دورانی تازه برای ستاره پرفروغ سالهای نهچندان دور باشد.
هرچند با تواناییهایی که از تهرانی سراغ داریم میتوانیم همچنان چشمانتظار بازگشت موفقیتآمیز او بمانیم. هدیه تهرانی، دیگر زن جوان دهه ۷۰ نیست و حالا به مرحله میانسالی رسیده؛ درست مثل همنسلانش که در دوم خرداد ۷۶ دختران جوانی بودند که به اصلاحات رأی دادند و حالا ۴۰ سالگی را پشت سر میگذارند. هدیه تهرانی اگر بخواهد همچنان میتواند شمایل زن معاصر ایرانی را روی پرده نقرهای متبلور کند.
- 13
- 6